Mostafa Khorramdel, Surah 100: The Chargers (Al-Aadiyaat)

Surahs

[1] سوگند به اسبان تازنده‌ای که (به سوی میدان جهاد) نفس‌زنان پیش می‌روند! [[«الْعَادِیَاتِ»: جمع عَادِیَة، اسبان تازنده. مراد هر مرکب و وسیله‌ای است که در راه یزدان و برای اجرا فرمان او مورد استفاده قرار گیرد. «ضَبْحاً»: صدای نفَس اسبان به هنگام دویدن. در اینجا به معنی اسم فاعل، یعنی (ضَابِحَات) است، به معنی اسبانی که صدای نفَس خود را بلند کرده‌اند. حال است.]]

[2] آن اسبانی که (بر اثر برخورد چخماق سمهایشان به سنگهای سر راه) جرقّه‌ها برمی‌افروزند. [[«الْمُورِیَاتِ»: جمع مُورِیَة، آتش افروزندگان با چخماق. مراد تولیدکنندگان جرقّه‌ها است. «قَدْحاً»: زدن سنگ چخماق به یکدیگر برای تولید جرقّه. در اینجا به معنی اسم فاعل یعنی (قَادِحَات) و حال است. مراد زنندگان سمهای پا بر سنگهای زمین است.]]

[3] همان اسبانی که بامدادان (بر سپاهیان دشمن) یورش می‌برند. [[«الْمُغِیرَاتِ»: جمع مُغیرَة، یورش برندگان. هجوم‌کنندگان. «صُبْحاً»: بامدادان. مفعولٌ‌فیه است. آن را در معنی اسم فاعل، یعنی (مُصْبِحَات) نیز دانسته و حال بشمار آورده‌اند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]]

[4] و در آن، گرد و غبار زیادی را برمی‌انگیزند. [[«أَثَرْنَ»: برانگیختند. برپا کردند. باب افعال و از مصدر (إثارَة) و از ماده (ثور) است (نگا: بقره / 71، روم / 9 و 48، فاطر / 9). «بِهِ»: در آن. حرف (بِ) به معنی (فِی) است، و ضمیر (هِ) به صبح برمی‌گردد. «نَقْعاً»: گرد و غبار.]]

[5] و بامدادان به میان جمع (دشمنان) می‌تازند. [[«وَسَطْنَ»: به وسط رفتند. به میانه دویدند. «بِهِ»: در آن. یعنی در صبح. برخی حرف باء را برای تعدّیه دانسته و ضمیر (هِ) را به (نَقْعاً) برگشت داده‌اند. در این صورت معنی آیه چنین است: آن گرد و غبار فراوان را با خود به میان جمعیّت دشمنان می‌برند. بعضی هم باء را حالیّه دانسته‌اند، و آیه را چنین معنی کرده‌اند: با همین گرد و غبار فراوان به میان جمع دشمنان تاخت می‌برند.]]

[6] (به چنین اسبانی سوگند که) انسان نسبت به پروردگار خود بسیار ناسپاس و حق ناشناس است. [[«الإِنسَانَ»: مراد انسانی است که در پرتو معارف الهی تربیت نیافته است و تعلیمات انبیاء بر دلش نتافته است، و خویشتن را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است. «کَنُودٌ»: کفران نعمت‌کننده. ناسپاس. حق‌ناشناس.]]

[7] خود انسان نیز بر این معنی گواه است (و می‌داند ناسپاس و حق ناشناس است). [[«إِنَّهُ»: همانا انسان. بی‌گمان انسان. «شَهِیدٌ»: گواه. آگاه. گواهی انسان به زبان حال است. نظیر آن را در (اعراف / 172 و توبه / 17) می‌توان دید. و امّا آگاهی او، معلوم است که انسان از هرکس دیگر بهتر خود را می‌شناسد و از درون خود آگاه است.]]

[8] و او علاقه‌ی شدیدی به دارائی و اموال دارد. [[«الْخَیْرِ»: اموال و دارائی (نگا: بقره / 180، احزاب / 19). «شَدِیدٌ»: تند و سخت. بخیل و تنگچشم. حرف لام در واژه «لِحُبِّ الْخَیْرِ» می‌تواند برای تعدّیه باشد، و معنی آیه با توجّه بدان در بالا گذشت. یا این که برای تعلیل، که معنی آیه چنین است: انسان به علّت دوست داشت اموال و دارائی بخیل است.]]

[9] آیا این انسان (ناسپاس و دلباخته‌ی دارائی) نمی‌داند: هنگامی که آنچه در گورها است بیرون آورده می‌شود (و مردگان زنده می‌گردند). [[«بُعْثِرَ»: بیرون آورده شد و زنده گردید (نگا: انفطار / 4).]]

[10] و هنگامی که آنچه در سینه‌ها (از کفر و ایمان و نیّت خوب و بد) است (از میان دفاتر اعمال) جمع‌آوری می‌گردد و به دست می‌آید. [[«حُصِّلَ»: به دست آورده شد. جمع گردید.]]

[11] در آن روز بدون شکّ پروردگارشان (از احوال آنان و اعمال ایشان) بسیار آگاه است (و پاداش و کیفرشان را می‌دهد؟). [[«خَبِیرٌ»: بسیار آگاه و باخبر.]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud