[1] سوگند ياد مىكنم به اين شهر- مكه-.
[2] در حالى كه تو به اين شهر فرود آمدهاى- تو در آن اقامت دارى و زيست مىكنى-.
[3] و سوگند به پدرى [بزرگ]- ابراهيم
[4] هر آينه آدمى را در سختى و رنج آفريدهايم.
[5] آيا مىپندارد كه هرگز هيچ كس بر او توانا نيست- كه سركشى و نافرمانى مىكند-؟
[6] گويد: مالى فراوان را نابود كردم- در دشمنى با پيامبر
[7] آيا مىپندارد كه هيچ كس او را نمىبيند؟!
[8] آيا براى او دو چشم نساختهايم- كه بدان مىبيند-؟
[9] و زبانى- كه بدان سخن مىگويد- و دو لب- كه دهان او را مىپوشاند و در سخن گفتن و خوردن و آشاميدن بدو كمك مىكند-؟
[10] و او را دو راه- خير و شر- ننموديم؟
[11] پس به آن گريوه- گردنه يا راه سخت و دشوار در كوه مراد راه خير است كه برخى از مصاديق مهمّ آن در آيات بعد مىآيد- در نيامد.
[12] و تو چه دانى كه آن گريوه چيست؟
[13] آزادكردن گردنى- يعنى بندهاى-
[14] يا طعامدادن در روز گرسنگى- كمبود غذا-،
[15] به يتيمى خويشاوند،
[16] يا به بينوايى خاكنشين
[17] وانگهى از كسانى باشد كه ايمان آوردهاند و يكديگر را به شكيبايى- پايدارى بر ايمان- اندرز مىدهند و به مهربانى و بخشايش سفارش مىكنند.
[18] آنان خجستگان و سعادتمندانند.
[19] و كسانى كه به آيات ما كافر شدند، آنان شومان و بدبختانند
[20] كه بر آنهاست آتشى فراگير و پوشنده- آتش دوزخ كه در آن روزنى نيست و همه را در خود فرومىپوشد-.