Sayyed Jalaloddin Mojtabavi, Surah 51: The Winnowing Winds (Adh-Dhaariyat)

Surahs

[1] سوگند به بادهاى‌دمنده كه پراكنده مى‌كنند- خاك و جز آن را- پراكندنى

[2] و سوگند به ابرهاى باردار- به باران-

[3] و سوگند به كشتيها كه به آسانى روانند

[4] و سوگند به بخش‌كنندگان كار- فرشتگانى كه تقسيم‌كننده كارهاى مربوط به خودند-

[5] كه هر آينه آنچه وعده داده مى‌شويد راست است.

[6] و همانا كيفر و پاداش- حساب و جزا- فرارسيدنى و بودنى است.

[7] و سوگند به آسمان داراى راه‌ها- يا آراسته به ستارگان-.

[8] هر آينه شما در گفتارى گونه‌گونه‌ايد.

[9] از آن- حق- گردانيده مى‌شود آن كس كه گردانيده شده است.

[10] مرگ بر آن دروغزنان- كه سخن به گمان و تخمين مى‌گويند-.

[11] آنان كه در گرداب [نادانى و گمراهى‌] فرورفته [و از حق‌] غافل و بى‌خبرند.

[12] مى‌پرسند روز پاداش كى خواهد بود؟

[13] روزى [است‌] كه در آتش دوزخ به عذاب سوخته شوند.

[14] عذاب سوختن خود را بچشيد، اين همان است كه به شتاب مى‌خواستيد.

[15] همانا پرهيزگاران در بوستانها و چشمه‌هاى آب باشند.

[16] گيرنده‌اند آنچه را خداى بديشان دهد- از نعمتها-، زيرا پيش از اين نيكوكار بودند.

[17] اندكى از شب را مى‌خفتند- و بيشتر آن را به نماز و عبادت برمى‌خاستند-.

[18] و سحرگاهان آمرزش مى‌خواستند.

[19] در مالهاشان براى خواهنده نيازمند و تنگ‌روزى بى‌بهره حقى بود- زكات و صدقه-.

[20] و در زمين اهل يقين را نشانه‌هاست.

[21] و نيز در خودتان، آيا نمى‌نگريد؟

[22] و روزى شما- يعنى اسباب روزى شما كه باران است- و آنچه وعده داده مى‌شويد- ثواب الهى و بهشت- در آسمان است.

[23] سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين سخن راست است همچنانكه شما سخن مى‌گوييد.

[24] آيا داستان مهمانان گرامى ابراهيم به تو رسيده است؟

[25] آنگاه كه بر او در آمدند و سلام گفتند، گفت: سلام، گروهى ناشناخته‌ايد.

[26] پس پنهانى به نزد خانواده خود رفت و گوساله فربهى- بريان شده- بياورد.

[27] پس آن را نزد آنان گذاشت و گفت: آيا نمى‌خوريد؟- و نخوردند-.

[28] پس، از آنان بيمى به دل گرفت. گفتند: مترس [ما فرشتگانيم‌]. و او را به پسرى دانا مژده دادند.

[29] پس زنش- ساره- فريادكنان پيش آمد و بر روى خود زد و گفت: پيرزنى نازا [چگونه بزايد و پسرى آورد]؟!

[30] گفتند: پروردگار تو چنين گفته است، كه اوست با حكمت و دانا.

[31] گفت: اكنون كار شما اى فرستادگان، چيست؟

[32] گفتند: ما به سوى مردمى بزهكار فرستاده شده‌ايم،

[33] تا بر آنها سنگى از گل- كلوخ- بفرستيم- فرو ريزيم-،

[34] كه نزد پروردگارت براى گزافكاران نشان‌كرده شده.

[35] پس هر كه را از مؤمنان در آن [شهر] بود بيرون برديم.

[36] اما از مسلمانان جز يك خانه- يعنى خانواده لوط- در آنجا نيافتيم.

[37] و در آنجا براى كسانى كه از عذاب دردناك مى‌ترسند نشانه و عبرتى گذاشتيم.

[38] و در [داستان‌] موسى [نيز نشانه و عبرتى است‌] آنگاه كه او را با حجتى روشن و آشكار به نزد فرعون فرستاديم.

[39] پس با نيروى- سپاه- خود روى برتافت و گفت: [اين موسى‌] جادوگر است يا ديوانه.

[40] پس او و لشكرش را بگرفتيم و در دريا افكنديم، و او سزاوار سرزنش بود.

[41] و نيز در [داستان‌] عاد- قوم هود- آنگاه كه بر آنها باد نازا فرستاديم.

[42] هيچ چيزى را [از عاديان‌] كه بر آن بگذشت فرو نگذاشت مگر آنكه آن را خرد و تباه كرد.

[43] و نيز در [داستان‌] ثمود- قوم صالح- آنگاه كه به آنها گفته شد تا هنگامى- سه روز پس از كشتن آن شتر- برخوردارى گيريد- مهلت داريد-.

[44] آنان از فرمان پروردگارشان سرپيچى كردند پس صاعقه- آتش آسمانى- بگرفتشان در حالى كه خود مى‌نگريستند- يا انتظار مى‌بردند-.

[45] پس برخاستن نتوانستند و ياراى دفاع از خود نداشتند.

[46] و قوم نوح را پيش از اين- پيش از عاد و ثمود- [هلاك كرديم‌]، زيرا مردمى بدكار و نافرمان بودند.

[47] و آسمان را به نيرو برافراشتيم و هر آينه ما تواناييم- يا گسترش‌دهنده‌ايم-.

[48] و زمين را گسترانيديم و چه نيكو گسترانيده‌ايم.

[49] و از هر چيزى دو گونه- كه يكى جفت ديگرى است- آفريديم، باشد كه ياد كنيد و پند گيريد.

[50] پس به سوى خداى بگريزيد- به خداى باز گرديد- همانا من از سوى او شما را بيم‌دهنده‌اى آشكارم.

[51] و با خداى يكتا خدايى ديگر مگيريد، همانا من از سوى او شما را بيم‌دهنده‌اى آشكارم.

[52] همچنين بدان كسان نيز كه پيش از اينان- كفار مكه- بودند هيچ پيامبرى نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر است يا ديوانه.

[53] آيا يكديگر را بدين [سخن‌] سفارش كرده بودند؟ [نه،] بلكه آنها مردمى سركش بودند.

[54] پس، از آنان روى گردان، كه در خور سرزنش نيستى- زيرا تكليف خود را انجام داده‌اى-.

[55] و يادآورى كن و پند ده، كه يادآورى و پند، مؤمنان را سود دارد.

[56] و پريان و آدميان را نيافريدم مگر تا مرا [به يگانگى‌] بپرستند.

[57] از آنان روزيى نمى‌خواهم و نمى‌خواهم كه مرا طعام دهند

[58] زيرا خداست روزى‌دهنده و با نيرو و توانمند.

[59] همانا كسانى را كه [با كفر ورزيدن به خود] ستم كردند بهره‌اى است از عذاب همانند بهره ياران [گذشته‌] آنها. پس [آن را] به شتاب از من نخواهند.

[60] پس واى بر كافران از آن روزشان كه وعده داده مى‌شوند- روز رستاخيز-.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud