💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 16 captured on 2024-08-25 at 01:54:48. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] فرمان خدا- به عذاب مشركان و كافران با غلبه اسلام- آمد، پس آن را به شتاب مخواهيد. پاك است و برتر از آنچه [با او] انباز مىگيرند.
[2] فرشتگان را با روح- فرشته بزرگوارى كه همراه وحى است- به خواست و فرمان خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد فرو مىفرستد كه [مردم را] بيم دهيد كه خدايى جز من نيست پس، از من پروا داشته باشيد.
[3] آسمانها و زمين را به حق آفريد برتر است از آنچه [با وى] انباز مىگيرند.
[4] آدمى را از نطفهاى [بويناك] بيافريد، و آنگاه او ستيزهگرى آشكار است.
[5] و چارپايان- گوسفند و گاو و شتر و مانند اينها- را آفريد كه در آنها براى شما گرمى- پوشش گرم- و سودهاست، و از [شير و گوشت] آنها مىخوريد.
[6] و شما را در آنها شبانگاه كه از چراگاه باز مىآريد و بامدادان كه به چراگاه مىبريد نشانى از آرايش و شكوه است
[7] و بارهاى شما را به شهرى مىبرند كه جز به دشوارى و رنج خويشتن نمىتوانستيد به آن رسيد همانا پروردگار شما رؤوف- دلسوز و پُرمهر- و مهربان است
[8] و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [شما را] آرايشى باشد و چيزها مىآفريند كه نمىدانيد.
[9] و [نمودن] راه راست بر خداست، و برخى از آنها- راهها- كج است. و اگر خدا مىخواست همه شما را راه مىنمود.
[10] اوست آن كه از آسمان آبى فرو فرستاد كه شما را از آن آشاميدنى است و از آن درخت و گياه مىرويد كه در آن [چارپايان را] مىچرانيد
[11] [و] با آن براى شما كشت- گندم و جو و حبوبات- و زيتون و خرمابنها و تاكها و از همه ميوهها بروياند همانا در آن نشانهاى است براى مردمى كه مى انديشند.
[12] و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام كرد، و ستارگان به فرمان او رام شدهاند. همانا در آن نشانههاست براى مردمى كه خرد را كار مىبندند
[13] و آنچه براى شما در زمين به رنگهاى گوناگون آفريد [مسخّر شما كرد] همانا در آن نشانهاى است براى مردمى كه ياد كنند و پند گيرند.
[14] و اوست آن كه دريا را رام كرد تا از آن گوشت تازه بخوريد و از آن زيورى بيرون آريد كه آن را مىپوشيد و در آن كشتىها را بينى كه شكافندگان [آب] اند، [تا بدان برخوردار شويد- از راه دريا براى سياحت و تجارت و تحصيل دانش و مانند اينها سفر كنيد-] و تا از فزونى و بخشش خدا- يعنى روزى- بجوييد، و شايد سپاس داريد.
[15] و در زمين كوههاى استوار درافكند تا شما را نجنباند، و رودها و راهها [پديد كرد]، شايد راه يابيد.
[16] و نشانهها [قرار داد]، و به ستارگان راه [خود را] مىيابند.
[17] آيا آن كه مىآفريند، مانند كسى است كه [هيچ چيز] نمىآفريند؟ آيا ياد نمىكنيد و پند نمىگيريد؟!
[18] و اگر [بخواهيد] نعمت خداى را بشمريد، شماركردن آن نتوانيد. همانا خدا آمرزگار و مهربان است.
[19] و خدا آنچه را نهان مىداريد و آنچه را آشكار مىكنيد مىداند.
[20] و آنهايى كه به جاى خداى يكتا مىخوانند- مىپرستند- چيزى نمىآفرينند و خود آفريده مىشوند،
[21] مُردگانند نه زندگان و نمىدانند كى برانگيخته مىشوند.
[22] خداى شما خدايى يگانه است، پس كسانى كه به سراى واپسين ايمان ندارند دلهاشان ناشناسنده است- با آن بيگانه است- و آنان گردنكشانند.
[23] بىگمان خدا آنچه را نهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىداند. همانا او گردنكشان را دوست ندارد.
[24] و چون گويندشان: پروردگارتان چه چيز فرو فرستاده؟ گويند: افسانههاى پيشينيان،
[25] تا بار گناهان خويش در روز رستاخيز به تمامى بردارند، و هم از بار گناهان كسانى كه به بىدانشى آنان را گمراه مىكنند آگاه باشيد كه بد بارى برمىدارند.
[26] همانا كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ و بدانديشى كردند پس خدا آهنگ بناهاى ايشان كرد و آنها را از پايهها برانداخت و سقف از بالاى سرشان بر آنها فرو افتاد و از جايى كه نمىفهميدند عذاب بديشان رسيد
[27] سپس در روز رستاخيز رسواشان كند و گويد: كجايند آن انبازان من كه شما در باره آنها با ديگران- پيامبر و مؤمنان- ستيزه مىكرديد؟ كسانى كه دانش دادنشان گويند: همانا امروز رسوايى و بدى- يعنى سختى عذاب- بر كافران است
[28] آنان كه فرشتگان جانشان را مىگيرند در حالى كه [به كفر و شرك و كردار بد] بر خويش ستمكار بودهاند، پس سر تسليم فرود آرند [و گويند] كه ما هيچ كار بدى نمىكرديم. آرى، خدا به آنچه مىكرديد داناست.
[29] پس به درهاى دوزخ در آييد كه جاودانه در آنجا خواهيد ماند، و براستى بد است جايگاه گردنكشان.
[30] و به كسانى كه پرهيزگارى كردند گفته شود: پروردگار شما چه چيز فرو فرستاده است؟ گويند: خير را براى كسانى كه نيكويى كردند در اين جهان نيكى است، و همانا سراى واپسين بهتر است، و هر آينه نيكوست سراى پرهيزگاران
[31] بهشت هايى پاينده كه به آنها در آيند، از زير [درختان] آنها جويها روان است، در آنجا ايشان راست هر چه بخواهند. خداوند پرهيزگاران را اينچنين پاداش مىدهد
[32] آنان كه [از آلودگىهاى شرك و گناه] پاكند، فرشتگانى كه جانشان را مىستانند، گويند: درود بر شما، به پاداش كارهايى كه مىكرديد به بهشت در آييد.
[33] آيا [كافران] جز اين چشم مىدارند كه فرشتگان [براى گرفتن جانشان] بديشان بيايند يا فرمان پروردگارت [به عذاب آنان] بيايد؟ كسانى كه پيش از آنان بودند نيز چنين مىكردند، و خدا به آنها ستم نكرد و ليكن آنها بر خويش ستم مىكردند
[34] پس كيفر كارهاى بدشان به آنان رسيد و همان چيزى كه به آن استهزا مىكردند- يعنى عذاب- آنان را فرو گرفت.
[35] و كسانى كه شرك آوردند گفتند: اگر خدا مىخواست جز او هيچ چيز نمىپرستيديم، نه ما و نه پدران ما، و بى [خواست و فرمان] او هيچ چيز را حرام نمىكرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند نيز چنين كردند. پس آيا بر پيامبران جز رساندن پيام روشن و آشكار [تكليفى] هست؟
[36] و هر آينه در هر امتى پيامبرى برانگيختيم كه خداى را بپرستيد و از طاغوت- هر معبودى جز خدا- دورى جوييد، پس برخى از آنان را خدا راه نمود و برخى ديگر گمراهى بر آنها سزا گشت، پس در زمين بگرديد و بنگريد كه سرانجام دروغانگاران چگونه بود.
[37] اگر بر راهنمايى آنان حرص ورزى، [بدان كه] خدا هر كه را گمراه كند راه نخواهد نمود و آنها را هيچ ياورانى نيست.
[38] و به خدا سوگند خوردند، سوگندهاى سخت، كه خدا آن كس را كه بميرد بر نيانگيزد. آرى، [بر انگيختن و رستاخيز] وعدهاى است راست و درست بر او [كه آن را وفا مىكند]، و ليكن بيشتر مردم نمىدانند
[39] تا آنچه را كه در آن اختلاف مىكنند برايشان روشن و آشكار كند و تا كافران بدانند كه دروغزن بودند.
[40] همانا گفتار ما براى چيزى- چون [پديد آمدن] آن را بخواهيم- اين است كه آن را مىگوييم: باش، پس مىباشد.
[41] و كسانى كه پس از آنكه ستم ديدند در [راه] خدا هجرت كردند، آنان را در اين جهان جايگاهى نيكو دهيم، و هر آينه مزد آن جهان بزرگتر است، اگر مىدانستند
[42] آنان كه شكيبايى نمودند و بر پروردگارشان توكل مىكنند.
[43] و پيش از تو نفرستاديم مگر مردانى را كه به ايشان وحى مىكرديم- و اگر خود نمىدانيد از اهل ذكر- يعنى دانشمندان اهل كتاب- بپرسيد-،
[44] با حجتهاى روشن و كتابهاى پندآموز [فرستاديم]، و اين ذكر- ياد و پند قرآن- را به تو فروفرستاديم تا براى مردم آنچه را كه به سوى آنان فروفرستاده شده است روشن بيان كنى و تا شايد بينديشند.
[45] پس آيا كسانى كه بديها به نيرنگ كردند ايمن شدهاند از اينكه خداوند آنان را به زمين فرو ببرد، يا از جايى كه آگاهى ندارند عذاب بديشان آيد؟
[46] يا آنها را در آمد و شدشان- سرگرميهاى دنيا- بگيرد، پس [خداى را به گريز خود] ناتوانكننده نيستند
[47] يا آنان را بر حال ترس و بيم- يا كاستن نعمتها- بگيرد، همانا پروردگارتان رؤوف و مهربان است- كه در عقوبتتان شتاب نمىكند-.
[48] و آيا به آنچه خداى آفريده است ننگريستند كه سايههاى آن از راست و چپ- يعنى از هر سو- خداى را سجدهكنان باز گردد در حالى كه [در برابر او] خاكسارند؟
[49] و هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است از جنبندگان و فرشتگان، خداى را سجده مىآرند و سرپيچى و گردنكشى نمىكنند
[50] از پروردگار خود كه بر فراز آنهاست مىترسند و آنچه فرمان داده مىشوند همان مىكنند.
[51] و خداى گفت: دو خدا مگيريد- مپرستيد-، جز اين نيست كه او خدايى يگانه است، پس از من بترسيد و بس.
[52] و او راست آنچه در آسمانها و زمين است و پرستش و فرمانبردارى هميشه و پيوسته براى اوست. آيا از غير خداى يكتا پروا مىكنيد؟!
[53] و هر نعمتى كه شما راست از خداست، و چون گزندى به شما رسد به پيشگاه او ناله و زارى مىكنيد
[54] و چون آن گزند را از شما برداشت آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرك مىآورند،
[55] تا بدانچه بداديمشان ناسپاسى كنند. پس برخوردار شويد، زودا كه بدانيد.
[56] و براى آنچه نمىدانند- بتها- بهرهاى از آنچه روزيشان كردهايم قرار مىدهند. به خدا سوگند كه از آن دروغى كه مىبافيد پرسيده خواهيد شد.
[57] و براى خدا دختران مىانگارند- او پاك و منزه است [از داشتن فرزند]- و براى خودشان آنچه آرزو مىكنند و مىخواهند- يعنى پسران-!
[58] و چون يكى از آنان را به دختر مژده دهند رويش سياه گردد- از خشم بر زن خود كه چرا دختر زاده است- و خشم خود فرو مىخورد
[59] از بدى [و اندوه] آنچه به او مژده دادهاند از مردم پنهان مىشود [و با خود مىانديشد كه] آيا با خوارى و سرافكندگى نگاهش دارد يا در خاك پنهانش كند؟ آگاه باشيد كه بد است آن داورى كه مىكنند.
[60] كسانى را كه به جهان واپسين ايمان نمىآورند صفت بد است، و خداى راست صفت والا و برتر و اوست تواناى بىهمتا و داناى با حكمت.
[61] و اگر خدا مردم را به [سزاى] ستمشان بگيرد هيچ جنبندهاى را بر آن
[62] و آنچه را خوش ندارند- يعنى دختران- براى خدا قرار مىدهند و زبانهاشان دروغ مىسازد كه نيكويى- زندگانى نيك يا پاداش نيكو در آخرت- آنان راست براستى آتش دوزخ آنان راست و آنها [سوى آن] پيشگامانند.
[63] به خدا سوگند كه هر آينه ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند [پيامبرانى] فرستاديم پس شيطان كارهاشان را برايشان بياراست. از اينرو امروز او دوست و سرپرست آنهاست و آنان را عذابى است دردناك.
[64] و بر تو اين كتاب فرو نفرستاديم مگر از بهر آنكه آنچه در آن اختلاف كردند برايشان بيان كنى، و راهنما و بخشايشى باشد براى مردمى كه ايمان مى آورند.
[65] و خداست كه از آسمان آبى فرو فرستاد پس با آن زمين را پس از مردگىاش زنده كرد. همانا در آن نشانهاى است براى مردمى كه بشنوند.
[66] و هر آينه براى شما در چارپايان عبرتى است. شما را از آنچه در شكمهاى آنهاست از ميان سرگين- فضله حيوانات كه درون رودههاست- و خون، شيرى ناب و پاكيزه مىنوشانيم كه آشامندگان را گواراست.
[67] و نيز از ميوههاى خرمابنها و تاكها كه از آنها شراب مستكننده و روزيى نيكو برمىگيريد همانا در آن نشانهاى است براى گروهى كه خرد را به كار برند.
[68] و پروردگار تو به زنبور عسل الهام كرد كه از كوهها و درختان و از داربستهايى كه [مردمان از تاكها] مىسازند خانههايى برگير
[69] آنگاه از همه ميوهها بخور و در راههاى پروردگارت رام و فرمانبردار مىرو- يا در راههاى هموار پروردگارت مىرو- از شكمش آشاميدنيى رنگارنگ بيرون مىآيد كه در آن براى مردم شفاست همانا در آن نشانهاى است براى مردمى كه بينديشند.
[70] و خدا شما را آفريد سپس جان شما را برگيرد و از شما كس هست كه به فروترين [دوران] عمر- پيرى و فرتوتى- بازگردانده شود تا [سرانجام] پس از دانايى چيزى نداند. همانا خدا دانا و تواناست.
[71] و خداوند برخى از شما را در روزى بر برخى فزونى داد پس كسانى كه فزونى داده شدهاند بر آن نيستند كه روزى خويش به زيردستان و بردگان خود باز دهند تا همه در روزى برابر و يكسان گردند- پس چرا بندگان و آفريدگان خدا را با او انباز مىگيرند و در عبادت به آنها روى مىآورند؟! زهى نادانى و ناسپاسى!- پس آيا نعمت خداى را انكار مىكنند؟!
[72] و خدا براى شما از [جنس] خودتان همسرانى و از همسرانتان برايتان فرزندان و نوادگان و دامادان پديد كرد و شما را از پاكيزهها روزى داد. پس آيا به باطل مىگروند و به نعمت خدا كافر مىشوند و ناسپاسى مىكنند؟!
[73] و به جاى خدا چيزهايى را مىپرستند كه مالك هيچ روزيى از آسمانها و زمين براى آنها نيستند و هرگز نمىتوانند [كه روزى دهند].
[74] پس براى خدا مَثَلها [ى ناروا] مزنيد- او را به داشتن زن و فرزند و انباز وصف مكنيد- همانا خدا مىداند و شما نمىدانيد.
[75] خدا بنده زرخريدى را مَثَل مىزند كه بر هيچ چيز توانايى ندارد و آن [انسان آزادى] كه از جانب خويش او را روزى نيكو دادهايم و او نهان و آشكارا از آن انفاق مىكند. آيا هرگز برابرند؟- هنگامى كه توانا و ناتوان برابر نيستند، پس چگونه سنگ و خدايى كه بر هر چه بخواهد تواناست و همه آفريدگان را روزى مىدهد برابر باشند-؟! همه سپاس و ستايش خداى راست، بلكه بيشترشان نمىدانند.
[76] و خدا دو مرد را مَثَل مىزند: يكى از آن دو گنگ است كه بر هيچ چيز توانايى ندارد و سربار خواجه خويش است، هر جا كه او را فرستد نيكى و سودى نيارد آيا او با كسى كه به عدل و داد فرمان مىدهد و بر راه راست است برابر است؟
[77] و خداى راست نهان و ناپيداى آسمانها و زمين و كار [برپايى] رستاخيز جز مانند يك چشم بر هم زدن نيست يا نزديكتر از آن است همانا خداوند بر هر چيزى تواناست.
[78] و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه هيچ چيز نمىدانستيد و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد تا شايد سپاس داريد.
[79] آيا به پرندگان رامشده در فضاى آسمان ننگريستند؟ هيچ كس جز خدا آنها را نگاه نمىدارد. همانا در آن براى مردمى كه ايمان آورند نشانههاست.
[80] و خدا براى شما از خانههايتان جاى سكونت و آرامش ساخت و براى شما از پوستهاى چارپايان خانهها- خيمهها و خرگاهها- قرار داد تا روز سفرتان و روز ماندنتان سبكبار باشيد، و از پشمها و كركها و مويهاى آنها اثاث خانه و كالا پديد كرد تا هنگامى- هنگام از ميان رفتن آنها يا مرگ شما-.
[81] و خدا از آنچه آفريد براى شما سايبانها- مانند درختان و سقفها- كرد و براى شما از كوهها نهانگاهها- غارها- قرار داد و براى شما جامهها ساخت كه شما را از گرما نگاه مىدارد و جامه هايى- زره- كه از سختى و آسيب جنگتان نگاه مىدارد اينچنين نعمت خويش را بر شما تمام مىكند باشد كه گردن نهيد و فرمان بريد.
[82] پس اگر پشتكرده برگردند، همانا بر تو رساندن روشن و آشكار پيام است و بس.
[83] نعمت خداى را مىشناسند آنگاه انكارش مىكنند و بيشترشان كافر و ناسپاسند.
[84] و [ياد كن] روزى كه از هر امتى گواهى برانگيزيم آنگاه به كسانى كه كافر بودند نه اجازه [سخن گفتن] دهند و نه از آنها خواهند كه عذرخواهى كنند- يا كارى كنند كه خداى از آنها خشنود گردد زيرا كه آخرت سراى تكليف نيست-.
[85] و چون كسانى كه ستم كردند عذاب را ببينند، نه عذابشان سبك شود و نه مهلت داده شوند.
[86] و چون كسانى كه شرك ورزيدند شريكان خويش را- بتها يا كسانى را كه شريك خدا گرفته بودند- ببينند گويند: بار خدايا، اينها شريكان مايند كه به جاى تو مىخوانديم آنها پاسخشان دهند كه شما دروغگوييد.
[87] و آن روز به پيشگاه خدا سر تسليم افكنند و آن دروغها كه مىبافتند از آنها گم و نابود شود.
[88] كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، آنان را به سزاى آن تباهكاريها كه مىكردند عذابى بر عذابشان بيفزاييم.
[89] و روزى كه در هر امتى گواهى بر آنان از خودشان برانگيزيم و تو را گواه بر اينان- اين امّت- بياريم و ما اين كتاب را كه بيانى رسا براى هر چيزى و راهنما و بخشايش و مژده براى مسلمانان است بر تو فروفرستاديم.
[90] همانا خداى به داد و نيكوكارى و دادن [حقّ] خويشاوند- صله رحم و نيكى كردن به خويشان- فرمان مىدهد و از زشتكارى و كار ناپسند و ستم و سركشى باز مىدارد شما را پند مىدهد شايد كه ياد كنيد و پند گيريد.
[91] و به پيمان خدا- هر كار نيكى كه با خدا عهد كرده باشيد مانند نذر و جز آن-، چون پيمان بستيد، وفا كنيد و سوگندها را، پس از استواركردن آنها، مشكنيد، كه خداى را بر خويشتن ضامن- يا گواه و نگهبان- كردهايد همانا خدا مىداند كه چه مىكنيد.
[92] و مانند آن زن مباشيد كه رشته خويش را، پس از استوار تابيدن، بازگشود و گسست سوگندهاى خويش را [دستاويز] فريب و خيانت ميان خودتان مى گيريد به سبب آنكه گروهى- كفار قريش- افزونتر از گروه ديگر- مؤمنان- است- فزونى افراد و مال نبايد سبب پيمانشكنى باشد-، همانا خدا شما را بدان مىآزمايد و هر آينه آنچه را در آن اختلاف مىكرديد در روز رستاخيز برايتان روشن مىكند.
[93] و اگر خدا مىخواست شما را يك امّةت كرده بود- همه را جَبراً بر ايمان جمع مىكرد تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد ولى اين جبر و اكراه خلاف مشيّت و سنّت الهى است- و ليكن هر كه را خواهد گمراه كند و هر كه را خواهد راه نمايد و هر آينه از كارهايى كه مىكرديد پرسيده و بازخواست خواهيد شد.
[94] و سوگندهاى خويش را [دستاويز] فريب و خيانت ميان خودتان مسازيد تا مبادا گامى پس از استوارشدنش بلغزد- پيمانها شكسته شود-، و به سزاى آنكه از راه خدا- يعنى وفاى به پيمان- باز ايستاده و رويگردان شدهايد بدى- كيفر پيمانشكنى- را بچشيد و شما را عذابى بزرگ باشد.
[95] و در برابر پيمان خدا بهاى اندكى نستانيد، كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است، اگر مىدانستيد.
[96] آنچه نزد شماست پايان پذيرد و آنچه نزد خداست ماندنى است، و كسانى كه شكيبايى ورزيدند هر آينه مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مى كردند پاداش خواهيم داد.
[97] هر كس از مرد و زن كه كارى نيك و شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم، و مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مىكردند پاداش دهيم.
[98] و چون قرآن بخوانى از شيطان راندهشده به خداى پناه جوى
[99] همانا او را بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مىكنند تسلطى نيست
[100] تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را دوست و سرپرست خود گرفتهاند و كسانى كه براى او
[101] و چون آيهاى را جايگزين آيهاى كنيم- و خدا به آنچه فرومىفرستد داناتر است- گويند: همانا تو دروغبافى. [چنين نيست] بلكه بيشترشان نادانند.
[102] بگو: آن را روح پاك- جبرئيل- از سوى پروردگارت براستى و درستى فروفرستاده تا كسانى را كه ايمان آوردهاند استوار و برجاى بدارد، و مسلمانان- گردننهادگان- را راهنمايى و مژدهاى باشد.
[103] و هر آينه مىدانيم كه آنان مىگويند: آدميى به او مىآموزد زبان آن كس كه [اين قرآن را] به او نسبت مىدهند گنگ و نارساست و اين [قرآن] به زبان تازى روشن است.
[104] كسانى كه به آيات خدا ايمان نمىآورند خداوند آنان را راه ننمايد و آنها راست عذابى دردناك.
[105] همانا كسانى دروغ مىبافند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنانند دروغگويان.
[106] هر كه پس از ايمان آوردنش به خدا كافر شود، مگر آن كه به ناخواه وادار شود [كه سخنى خلاف ايمانش بگويد] در حالى كه دلش به ايمان آرام است، و ليكن هر كس كه سينه را به كفر گشاده كرد، پس خشم خدا بر آنهاست و آنان را عذابى است بزرگ.
[107] اين از آن روست كه آنان زندگى اين جهان را بر آن جهان برگزيدهاند، و خدا گروه كافران را راه نمىنمايد.
[108] اينانند آن كسان كه خداى بر دلها و گوش و ديدگانشان مهر نهاده است، و اينانند بى خبران.
[109] بىگمان آنان در آن جهان زيانكارند.
[110] سپس پروردگار تو براى كسانى كه پس از آن شكنجهها كه [از كفار] ديدند هجرت كردند و آنگاه به جهاد برخاستند و شكيبايى نمودند، هر آينه پروردگار تو از آن پس آمرزگار و مهربان است.
[111] روزى كه هر كسى بيايد در حالى كه از خويشتن دفاع مىكند و به هر كس آنچه كرده تمام دهند و به آنان ستم نشود.
[112] و خداوند شهرى را مَثَل مىزند كه امن و آرام بود، روزى آن به فراوانى از هر جاى مىرسيد، اما [مردم آن] نعمتهاى خداى را ناسپاسى كردند، پس خداوند به سزاى آن كارها كه مىكردند جامه گرسنگى و ترس به آنها چشانيد.
[113] و هر آينه آنان را فرستادهاى از خودشان بيامد، اما او را دروغگو انگاشتند، پس عذاب آنان را در حالى كه ستمكار بودند فروگرفت.
[114] پس، از آن چيزهاى پاكيزه كه خدا روزيتان كرده بخوريد، و نعمت خداى را سپاس بداريد، اگر او را مىپرستيد و بس.
[115] جز اين نيست كه بر شما حرام كرده است: مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [به هنگام كشتن] نام غير خدا بر آن برداشتهاند، و هر كه [به خوردن اينها] ناچار شود بىآنكه ستمگر باشد- كه از روى سركشى يا براى لذتجويى بخورد- و از حد بگذرد- بيش از نياز بخورد- پس همانا خدا آمرزگار و مهربان است.
[116] و با دروغى كه بر زبانتان مىرود مگوييد: اين حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بنديد. همانا كسانى كه بر خدا دروغ بندند رستگار نخواهند شد.
[117] [اين كه دارند] بهرهاى است اندك، و آنان را عذابى است دردناك.
[118] و بر جهودان آنچه را كه پيش از اين بر تو برگفتيم حرام كرديم و ما بر آنان ستم نكرديم بلكه آنها بر خود ستم مىكردند.
[119] سپس پروردگار تو آنان را كه بدى به نادانى كردند آنگاه از پس آن بازگشتند- توبه نمودند- و به كار نيك و شايسته پرداختند هر آينه پروردگارت پس از آن آمرزگار و مهربان است.
[120] همانا ابراهيم [به تنهايى] يك امّت بود، خداى را با فروتنى فرمانبردار بود و حقّگراى و يكتاپرست بود، و از مشركان نبود،
[121] سپاسدار نعمتهاى او بود، [خداى] او را برگزيد و به راه راست راه نمود.
[122] و او را در اين جهان نيكويى داديم، و هر آينه در آن جهان از شايستگان است.
[123] سپس به تو وحى كرديم كه آيين ابراهيم حقگراى را پيروى كن، و او از مشركان نبود.
[124] همانا [حكم] شنبه- شنبه گرفتن، بزرگداشت روز شنبه و تعطيل آن- بر كسانى قرار داده شد كه در آن اختلاف كردند. و هر آينه پروردگارت در روز رستاخيز در باره آنچه اختلاف مىكردند ميانشان داورى خواهد كرد.
[125] [مردم را] با حكمت- گفتار درست و استوار- و پند نيكو به راه پروردگارت بخوان، و با آنان به شيوهاى كه نيكوتر است مجادله و گفتگو كن همانا پروردگار تو داناتر است به آن كه ��ز راه او گم شده و او داناتر است به راهيافتگان.
[126] و اگر سزا مىدهيد بمانند آنچه با شما كردهاند سزا دهيد. و اگر شكيبايى كنيد هر آينه آن براى شكيبايان بهتر است.
[127] و شكيبايى كن و شكيبايى تو جز به [يارى و توفيق] خداى نيست، و بر آنان اندوه مخور، و از آن نيرنگ و ترفندى كه مىسازند دلتنگ مباش.
[128] همانا خدا با كسانى است كه پرهيزگارى كنند و كسانى كه نيكوكارند.