💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 46 captured on 2024-08-25 at 01:55:27. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] حاميم.
[2] فروفرستادن اين كتاب از سوى خداى تواناى بىهمتا و داناى با حكمت است.
[3] ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست نيافريديم مگر بحق و [تا] سرآمدى نامبرده، و كسانى كه كافر شدند از آنچه بيمداده شدند رويگردانند.
[4] بگو: مرا گوييد كه آنچه جز خدا مىخوانيد به من بنماييد كه چه چيز از اين زمين- يا كدام بخش زمين- را آفريدهاند يا مگر در [آفرينش] آسمانها شركت داشتهاند؟! اگر راستگوييد، براى من [دليلى از] كتابى كه پيش از اين [قرآن] آمده باشد يا بازماندهاى از دانش [پيشينيان] بياريد.
[5] و كيست گمراهتر از كسى كه به جاى خدا كسى- يا چيزى- را مىخواند كه تا روز رستاخيز او را پاسخ نمىدهد و آنها از خواندن اينان بىخبرند؟
[6] و چون مردم [در رستاخيز] برانگيخته و فراهم شوند، [پرستيدگان] دشمن آنان- پرستندگان- باشند و پرستش ايشان را انكار كنند.
[7] و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، كافران [سخن] حق- قرآن- را آنگاه كه بديشان آيد، گويند: اين جادويى است آشكار.
[8] بلكه مىگويند كه آن
[9] بگو: من نوآمدهاى از پيامبران نيستم- نخستين پيامبرى نيستم كه مبعوث شدهام پيش از من پيامبران بودهاند-، و نمىدانم كه با من و با شما چه خواهند كرد. پيروى نمىكنم مگر آنچه را كه به من وحى مىشود، و من جز بيمدهندهاى آشكار نيستم.
[10] بگو: مرا گوييد كه اگر آن
[11] و كافران در باره مؤمنان گفتند: اگر [دين مسلمانى] بهتر بود [اينان] به سوى آن بر ما پيشى نمىگرفتند- بلكه ما پيشى مىگرفتيم- و چون به آن راه نيافتهاند خواهند گفت كه اين دروغى است كهن.
[12] و حال آنكه پيش از آن، كتاب موسى راهنما و رحمت بود، و اين كتاب است باوردارنده [آن] به زبان تازى تا كسانى را كه ستم كردند بيم دهد و نيكوكاران را نويد باشد.
[13] همانا كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست و سپس [بر آن] استوار و پايدار ماندند پس نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.
[14] اينان اهل بهشتاند كه در آن جاودانهاند، به پاداش آنچه مىكردند.
[15] و آدمى را به نيكوكارى با پدر و مادر خويش سفارش كرديم [بويژه مادر، زيرا كه] مادرش او را به دشوارى بار برداشت و به دشوارى بنهاد، و بار برداشتن و از شير گرفتن او سىماه شد. تا آنگاه كه به نيروى جوانى خود رسيد و به چهل سالگى رسيد، گفت: پروردگارا، بر دلم افكن- مرا الهام كن و توفيق ده- تا نعمت تو را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاس گزارم و تا كارى نيك و شايسته كنم كه بپسندى، و براى من در فرزندانم شايستگى پديد آر، همانا من سوى تو بازگشتم و همانا من از مسلمانانم- از گردننهادگان و فرمانبردارانم-.
[16] اينانند كه از ايشان نيكوترين آنچه را كردهاند مىپذيريم و از بديهاشان درمىگذريم، در زمره بهشتيان، وعده راستى است كه به آنها داده مىشد.
[17] و آن كه به پدر و مادرش [آنگاه كه او را به ايمان به آخرت مىخواندند] گفت: اف بر شما، آيا به من وعده مىدهيد كه [از گور] بيرون آورده شوم و حال آنكه پيش از من مردمان بسيار بگذشتهاند [و كسى باز نيامده است]؟! و آن دو از خدا فرياد مىخواستند [و به فرزند كافر خود مىگفتند:] واى بر تو، ايمان بيار، همانا وعده خدا- روز رستاخيز- راست است و او مىگفت: اين [وعده] جز افسانههاى پيشينيان نيست
[18] اينانند كه آن گفتار- وعده عذاب- بر آنان در زمره گروههايى از پريان و آدميان كه پيش از آنها بگذشتند سزا گشت، همانا ايشان زيانكار بودند.
[19] و هر كدام [از دو گروه مؤمن و كافر] را پايههايى است از آنچه كردهاند [تا عدل خدا در باره آنها آشكار شود] و تا به آنان [پاداش] كارهايشان را تمام بدهد و به ايشان ستم نخواهد شد.
[20] و روزى كه كافران را بر آتش عرضه كنند، [به آنان گفته شود:] خوشيها و لذتهاى خود را در زندگى دنياتان برديد و بدانها بهرهمند شديد، پس امروز عذاب خوارى پاداش داده مىشويد به سزاى آنكه در زمين به ناروا گردنكشى مىنموديد و به كيفر آنكه از فرمان [حق] بيرون مىشديد.
[21] و ياد كن برادر قوم عاد- هود- را آنگاه كه قوم خود را در سرزمين احقاف بيم مىداد- و پيش از او و پس از او بيمكنندگان بگذشتند- كه جز خداى را نپرستيد، كه من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم.
[22] گفتند: آيا نزد ما آمدهاى تا ما را از خدايانمان بگردانى؟ پس آنچه را به ما وعده مىدهى بيار اگر راستگويى.
[23] گفت: همانا دانش [اين كه عذاب كى خواهد بود] نزد خداست، و من آنچه را بدان فرستاده شدهام به شما مىرسانم، و ليكن شما را مردمى مىبينم كه نادانى مىكنيد.
[24] پس چون آن [ابر عذاب] را ديدند كه روى به واديهاى آنها نهاده، گفتند: اين براى ما ابرى بارانزاست. [نه،] بلكه اين همان [عذابى] است كه به شتاب مىخواستيد، بادى است كه در آن عذابى دردناك است
[25] كه به فرمان پروردگارش هر چيز را [كه بر آن بگذرد] هلاك مىكند پس چنان گشتند كه بجز خانههايشان ديده نمىشد. اينچنين مردم بزهكار را كيفر مىدهيم.
[26] و هر آينه آنان
[27] و هر آينه [مردم] آباديهايى را كه پيرامون شما- اهل مكه- بودند هلاك ساختيم، و آيات را گونهگون بيان كرديم شايد كه بازگردند.
[28] پس چرا آنهايى- خدايانى- كه به جاى خدا براى تقرب [به خدا] به خدايى گرفتند آنان را يارى نكردند؟ بلكه از آنان گم شدند، و اين بود [سرانجام] دروغ و بافتههاى آنان.
[29] و [ياد كن] آنگاه كه گروهى از پريان را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را مىشنيدند، و چون نزدش حاضر آمدند گفتند: خاموش باشيد و گوش فراداريد، و چون [خواندن قرآن] به پايان رسيد، براى بيمدادن به سوى قوم خود بازگشتند.
[30] گفتند: اى قوم ما، همانا ما كتابى را شنيديم كه پس از موسى فرو فرستاده شده، باوردارنده كتابهايى است كه در پيش آن است، به حق و به راه راست راه مىنمايد
[31] اى قوم ما، خواننده [به سوى] خدا- پيامبر- را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخى از گناهانتان را بيامرزد و شما را از عذابى دردناك پناه دهد
[32] و هر كه خواننده خداى را اجابت نكند، پس [بداند كه] در زمين ناتوانكننده [خداى از عذابكردن] نيست، و او را جز او
[33] آيا نديدهايد- ندانستهاند- كه آن خداى كه آسمانها و زمين را آفريد و در آفريدن آنها ناتوان و وامانده نشد تواناست بر اينكه مردگان را زنده كند؟ آرى، او بر هر چيزى تواناست.
[34] و روزى كه كافران را بر آتش دوزخ عرضه كنند [به آنها گويند:] آيا اين حق نيست- كه شما آن را انكار مىكرديد-؟ گويند: آرى، به پروردگارمان سوگند [كه حق است خداى] گويد: پس بچشيد عذاب را به سزاى آنكه كفر مىورزيديد.
[35] پس شكيبايى كن، همچنان كه پيامبران أولو العزم- خداوندان آهنگ استوار و جد و پايدارى، يا صاحبان شريعت و كتاب- شكيبايى كردند و براى آنها [عذاب را] به شتاب مخواه. آن روز كه آنچه را وعده داده مىشوند ببينند چنان است كه گويى جز ساعتى از يك روز- در دنيا- درنگ نكردهاند. [اين قرآن] رسانيدن پيام [خدا] است، پس آيا جز مردم بدكار نافرمان هلاك مىشوند؟