💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.moezzi › 36 captured on 2024-08-25 at 01:53:13. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mohammad Kazem Moezzi, Surah 36: Yaseen (Yaseen)

Surahs

[1] یس‌

[2] سوگند به قرآن استوار

[3] که توئی همانا از فرستادگان‌

[4] بر راهی راست‌

[5] فرستادن خداوند عزیز مهربان‌

[6] تا بیم دهی قومی را که بیم‌داده نشدند پدران ایشان پس آنانند ناآگاهان‌

[7] همانا راست آمد (یا فرود آمد) سخن بر بیشتر ایشان پس ایشان ایمان نمی‌آرند

[8] همانا نهادیم در گردنهای ایشان زنجیرهائی پس دستهایشان بسوی چانه‌ها است پس ایشانند لگام زدگان (سر به بالا نگاه‌داشتگان)

[9] و گذاردیم پیش روی ایشان سدی و از پشت سرشان سدی پس پوشانیدمشان پس ایشان نبینند

[10] و یکسان است بر ایشان چه بترسانیشان یا نترسانیشان ایمان نیارند

[11] جز این نیست که می‌ترسانی آن را که پیروی ذکر کند و بترسد خدای مهربان را به نهان پس مژده ده او را به آمرزشی و مزدی گرامی‌

[12] همانا ما زنده کنیم مردگان را و نویسیم آنچه پیش فرستادند و آثار ایشان را و هر چیزی را فراهم کردیم در پیشوائی آشکار

[13] و بزن برای ایشان مثل یاران شهر را هنگامی که آمدندش فرستادگان‌

[14] هنگامی که فرستادیم بسوی آنان دو تن پس تکذیبشان کردند پس تقویت کردیم آنان را به سیمینی پس گفتند همانا مائیم بسوی شما فرستادگان‌

[15] گفتند نیستید شما جز مردمی مانند ما و نفرستاده است خدای مهربان چیزی را و نیستید شما جز دروغگویان‌

[16] گفتند پروردگار ما داند که مائیم بسوی شما هر آینه فرستادگان‌

[17] و نیست بر ما جز رساندن آشکار

[18] گفتند همانا به فال بد گرفتیم شما را اگر کوتاه نیائید هر آینه سنگسارتان کنیم و البتّه رسد شما را از ما شکنجه دردناک‌

[19] گفتند فال بد شما همراه شما است آیا اگر که یادآوری شوید بلکه شمائید گروهی فزونی‌جویان‌

[20] و آمد از دورترین جای شهر مردی می‌دوید گفت ای قوم من پیروی کنید فرستادگان را

[21] پیروی کنید آنان را که نخواهند از شما مزدی و ایشانند راه‌یافتگان‌

[22] و چه شود مرا که نپرستم آن را که بیافریدم و بسوی او بازگردانیده شوید

[23] آیا برگیرم جز او خدایانی که اگر خواهدم خدای مهربان به رنجی بی‌نیاز نگرداندم شفاعت ایشان به چیزی و نه رها سازندم‌

[24] همانا منم آن هنگام در گمراهیی آشکار

[25] همانا ایمان آوردم به پروردگار شما پس مرا بشنوید

[26] گفته شد به بهشت درآی گفت ای کاش قومم می‌دانستند

[27] که آمرزید مرا پروردگار من و گردانید مرا از گرامی‌داشتگان‌

[28] و نفرستادیم بر قومش پس از او لشکری از آسمان و نبودیم فرستندگان‌

[29] نبود آن جز یک خروش که ناگهان ایشانند مُردگان‌

[30] افسوس بر بندگان که نیایدشان پیمبری جز آنکه هستند بدو استهزاکنندگان‌

[31] آیا ندیدند بسا نابود کردیم پیش از ایشان از قرنها که آنان بسوی ایشان بازنگردند

[32] و هر آینه همگانند با هم به نزد ما احضارشدگان‌

[33] و آیتی برای ایشان زمین مرده است که زنده کردیمش و برون آوردیم از آن دانه‌ای که از آن می‌خورند

[34] و نهادیم در آن باغهائی از خرمابنها و انگورها و بشکافتیم در آن از چشمه‌ها

[35] تا خورند از میوه آن و آنچه ساختش دستهای ایشان پس آیا سپاس نگزارند

[36] منزّه است آنکه آفرید جفتها را همگی از آنچه می‌رویاند زمین و از خود ایشان و از آنچه نمی‌دانند

[37] و آیتی برای ایشان شب است که برکنیم از آن روز را ناگاه ایشانند به تاریکی‌شدگان‌

[38] و خورشید روان است سوی آرامگاهی برایش این است اندازه‌نهادن (یا مقرّر داشتن) عزّتمند دانا

[39] و ماه را گردانیدیم منزلهائی تا بازگشت چون شاخه خرمای کهن (خشکیده)

[40] نه مهر را سزد که به ماه رسد و نه شب است پیشی‌گیرنده بر روز و هر کدامند در گردونه‌ای شناوران‌

[41] و آیتی است برای ایشان آنکه ما سوار کردیم نژاد ایشان را در کشتی انباشته‌

[42] و آفریدیم برای ایشان از نمونه چه را سوار شوند

[43] و اگر خواهیم غرقشان سازیم تا به فریادرسی ایشان را باشد و نه رهانیده شوند

[44] جز رحمتی از ما و کامیابی تا زمانی‌

[45] و گاهی که گفته شود بدیشان بترسید آنچه را پیش روی شما و آنچه پشت سر شما است شاید رحم شوید

[46] و نمی‌آیدشان آیتی از آیتهای پروردگارشان مگر هستند از آن روی‌گردانان‌

[47] و گاهی که گفته شود بدیشان دهید از آنچه روزیتان داده است خدا گویند آنان که کفر ورزیدند بدانان که ایمان آوردند آیا خورانیم آن را که اگر می‌خواست خدا می‌خورانیدش نیستید شما مگر در گمراهیی آشکار

[48] و گویند چه هنگام است این وعده اگر هستید راستگویان‌

[49] ننگرند (چشم به راه نیستند) جز یک خروش را که بگیردشان حالی که ایشانند با هم ستیزه‌کنان‌

[50] پس نتوانند وصیّت گذاردنی و نه بسوی خاندان خویش بازگردند (یا سخن گویند)

[51] و دمیده شد در صور که ناگاه ایشانند از گورها بسوی پروردگار خویش شتابندگان‌

[52] گویند وای بر ما که برانگیخت ما را از خوابگاه ما این است آنچه وعده داد خداوند مهربان و راست گفتند فرستادگان‌

[53] نبود آن جز یک خروش که ناگهان ایشانند همگان با هم نزد ما احضارشدگان‌

[54] پس امروز نه ستم شود به کسی چیزی و نه پاداش داده شوید جز آنچه بودید می‌کردید

[55] همانا یاران بهشت امروز دست بکار کامرانند

[56] آنان و همسرانشان در سایه‌هائی بر اریکه‌هایند تکیه‌کنندگان‌

[57] آنان را است در آن میوه و آنان را است در آن هر چه می‌خواهند

[58] سلامی است گفتاری از پروردگار مهربان‌

[59] و جدا شوید امروز ای گنهکاران‌

[60] آیا اندرز ندادم شما را ای بنی‌آدم که نپرستید شیطان را که او شما را است دشمنی آشکار

[61] و آنکه مرا پرستید این است راهی راست‌

[62] و هر آینه گمراه ساخت از شما گروهی بسیار را آیا نبودید بخرد یابید

[63] این است دوزخی که بودید وعده داده می‌شدید

[64] بچشیدش امروز بدانچه بودید ناسپاسی می‌کردید

[65] امروز مُهر نهیم بر دهانهای ایشان و سخن گویند با ما دستهای ایشان و گواهی دهند پاهای ایشان بدانچه بودند فراهم می‌کردند

[66] و اگر می‌خواستیم می‌گرفتیم دیدگان ایشان را پس سبقت گرفتند بسوی راه ولی کجا بینند

[67] و اگر می‌خواستیم هر آینه مسخ می‌کردیم ایشان را (پیکری دیگر می‌آوردیمشان) با فرمانروائیشان پس نتوانند رفتن را و نه بازگردند

[68] و هر که را سالمند گردانیم بکاهیمش در آفرینش آیا بخرد نیابند

[69] و نیاموختیم بدو شعر را و نه سزدش نیست آن جز یادآوری و قرآنی آشکار

[70] تا بترساند آن را که زنده است و فرود آید سخن بر کافران‌

[71] آیا ندیدند که ما آفریدیم برای ایشان از آنچه ساخت دستهای ما چهارپایانی پس ایشانند آنها را دارندگان‌

[72] و رام کردیم آنها را برای ایشان پس از آنها است سواری ایشان و از آنها می‌خورند

[73] و برای ایشان است در آنها سودهائی و آبشخورها (نوشابه‌هائی) پس آیا سپاسی نگزارند

[74] و بگرفتند جز خدا خدایانی شاید یاری شوند

[75] نتوانندشان یاری کردن و ایشانند آنان را لشکری فراخواندگان (احضارشدگان)

[76] پس اندوهگین نسازدت سخن ایشان همانا دانیم آنچه را نهان دارند و آنچه پدیدار کنند

[77] آیا ندیده است انسان که ما آفریدیمش از چکّه آبی پس ناگهان او است دشمنی یا ستیزه‌جوئی (آشکار)

[78] و بزد برای ما مثَلی و فراموش کرد آفرینش خود را گفت کیست که زنده کند استخوانها را حالی که آنهایند خاکی پوسیده‌

[79] بگو زنده کند آنها را آنکه پدید آورد یا بیافرید آنها را نخستین بار و او است به هر آفرینشی دانا

[80] آنکه نهاد برای شما از درخت سبز آتشی که ناگهان شمائید از آن فروزندگان‌

[81] آیا نیست آنکه آفرید آسمانها و زمین را توانا بر آنکه بیافرد مانند ایشان را بلی و او است آفریننده دانا

[82] جز این نیست کار او گاهی که چیزی خواهد که بدو گوید بشو پس بشود

[83] پس منزّه است آنکه به دستش پادشاهیهای همه چیز است و بسوی او بازگردانیده شوید

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud