💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.moezzi › 20 captured on 2024-08-25 at 01:52:54. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mohammad Kazem Moezzi, Surah 20: Taa-Haa (Taa-Haa)

Surahs

[1] طه‌

[2] نفرستادیم بر تو قرآن را تا رنج بری‌

[3] جز یادآوریی برای آنکه می‌ترسد

[4] فرستادنی از آنکه آفرید زمین و آسمانهای افراشته را

[5] خداوند مهربان به عرش پرداخت (یا بر عرش استیلا یافت)

[6] وی را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آنها و آنچه زیر خاک است‌

[7] و اگر بلند گوئی سخن را همانا او می‌داند نهان و نهان‌تر را

[8] خدا نیست خدائی جز او وی را است نامهای نکو

[9] و آیا رسیده است به تو داستان موسی‌

[10] هنگامی که دید آتشی پس گفت به خاندان خویش درنگ کنید که من یافتم آتشی را شاید بیارم شما را از آن اخگری (گیرانه‌ای) یا بیابم بر آتش راهنمائی را

[11] پس هنگامی که بیامدش خوانده شد ای موسی‌

[12] همانا منم پروردگار تو پس درآور کفشهای خویش را که توئی بر درّه مقدّس طُوی‌

[13] و منت برگزیدم پس گوش فراده بدانچه وحی شود

[14] همانا منم خدا نیست خداوندی جز من پس پرستش کن مرا و بپای دار نماز را برای یادکردنم‌

[15] همانا ساعت است آینده خواهم نهان دارمش تا پاداش داده شود هر کسی بدانچه می‌کوشد

[16] پس بازنداردت از آن آنکه ایمان نیاورد بدان و پیروی کند هوس خویش را تا نابود شوی‌

[17] و چیست این به دست راست تو ای موسی‌

[18] گفت این است چوبدست من که بدان تکیه کنم و بریزم برگها را بدان بر گوسفندانم و مرا است در آن حوائجی دیگر

[19] گفت بیفکنش ای موسی‌

[20] پس افکندش ناگهان آن است ماری شتابان‌

[21] گفت بگیرش و نترس زود است بازگردانیمش به شیوه نخستینش‌

[22] و بچسبان دست خود را به پهلوی خود برون آید تابنده‌ای بی‌آزار آیتی دیگر

[23] تا بنمایانیمت از آیتهای ما بزرگها را

[24] برو بسوی فرعون که او سرکشی کرد

[25] گفت پروردگارا فراخ گردان برای من سینه مرا

[26] و آسان کن برای من کار مرا

[27] و بازکن گرهی از زبانم‌

[28] تا دریابند گفتار مرا

[29] و قرار ده برای من وزیری از خاندانم‌

[30] هارون برادرم را

[31] استوار سازید بدو پشت مرا

[32] و شریکش گردان در کارم‌

[33] تا بستایمت بسیار

[34] و یادت کنیم بسیار

[35] که همانا بوده‌ای تو به ما بینا

[36] گفت همانا داده شدی خواست خود را ای موسی‌

[37] و همانا منّت نهادیم بر تو باری دیگر

[38] هنگامی که وحی کردیم بسوی مادرت آنچه وحی می‌شود

[39] که بیفکنش در تابوت پس بیفکنش در دریا پس بیفکندش دریا به ساحل تا گیردش دشمن من و دشمن او و افکندم بر تو مِهری (دوستیی) را از خویش و تا ساخته شوی برابر چشمم‌

[40] هنگامی که می‌رفت خواهرت و می‌گفت آیا راهنمائی کنم شما را بر کسی که پرستاریش کند پس بازگردانیدیمت بسوی مادرت تا روشن شود دیده او و اندوهگین نشود و بکشتی تنی را پس رها ساختیمت از اندوه و آزمودیمت آزمایشی پس ماندی سالیانی در مردم مَدین سپس آمدی بر تقدیری ای موسی‌

[41] و برگزیدمت برای خویش‌

[42] برو تو و برادرت با آیتهایم و سستی نکنید در یادم‌

[43] بروید بسوی فرعون که سرکشی کرد

[44] پس بگوئید بدو گفتاری نرم شاید یادآور شود یا بترسد

[45] گفتند پروردگارا ترسیم که پیش‌دستی گیرد بر ما یا سرکشی کند

[46] گفت نترسید که منم با شما می‌شنوم و می‌بینم‌

[47] پس بیائید او را و بگوئید ما فرستادگان پروردگار توئیم پس بفرست با ما بنی‌اسرائیل را و شکنجه نکن ایشان را همانا آوردیمت آیتی از پروردگار تو و درود بر آنکه پیروی کند هدایت را

[48] همانا به ما وحی شد که شکنجه بر آن است که تکذیب کند و روی برگرداند

[49] گفت کیست پروردگار شما ای موسی‌

[50] گفت پروردگار ما است آنکه داد به هر چیزی آفرینش آن را پس هدایت کرد

[51] گفت پس چیست حال قرنهای پیشین‌

[52] گفت علم آن نزد پروردگار من است در کتابی که نه گم کند پروردگار من و نه فراموش کند

[53] آنکه گردانید برای شما زمین را گسترده و بنهاد برای شما در آن راه‌هائی و فرستاد از آسمان آبی را پس برون آوردیم بدان جفتهائی از گیاهان گوناگون‌

[54] بخورید و بچرانید دامهای خود را که در آن است آیتهائی برای دارندگان خردها

[55] از آن آفریدیمتان و در آن برگردانیمتان و از آن برونتان آوریم بار دیگر

[56] و همانا نمایاندیمش آیتهای خویش را همگی پس تکذیب کرد و سرپیچید

[57] گفت آیا ما را آمدی تا برون کنی ما را از زمین ما به جادوی خود ای موسی‌

[58] همانا بیاریمت به جادوئی مانند آن پس بگذار میان ما و تو وعده‌گاهی که تخلف نکنیم از آن ما و نه تو جایگاهی درست را

[59] گفت وعده‌گاه شما روز آرایش است و آنکه گردآورده شوند مردم چاشتگاه‌

[60] پس برگشت فرعون پس گردآورد نیرنگ خویش را پس بیامد

[61] گفت بدیشان موسی وای بر شما نبندید بر خدا دروغی را که نابودتان سازد به عذابی و همانا زیانمند شد آنکه دروغ بست‌

[62] پس ستیزه کردند کارشان را میان خود و نهان داشتند راز را

[63] گفتند همانا اینان دو جادوگرند خواهند برون کنند شما را از زمین خود به جادویشان و براندازند روش بهتر شما را

[64] پس گردآرید نیرنگ خویش را و بیائید صفی به درست رستگار گشت امروز آنکه برتری جست‌

[65] گفتند ای موسی یا بیفکنی و یا باشیم ما نخستین کسی که بیفکند

[66] گفت بلکه بیفکنید که ناگهان رسنها و عصاهای ایشان به گمان می‌آمدش از جادوی ایشان که می‌دوند

[67] پس احساس کرد در خود ترسی را موسی‌

[68] گفتیم نترس همانا توئی برتر

[69] و بیفکن آنچه به دست راست تو است فروبرد آنچه را ساختند جز این نیست که آنچه ساختند افسون جادوگری است و رستگار نشود جادوگر هر جا آید

[70] پس بیفتادند جادوگران سجده‌کنان گفتند ایمان آوردیم به پروردگار هارون و موسی‌

[71] گفت آیا ایمان بدو آوردید پیش از آنکه به شما رخصت دهم همانا او است مهتر شما که بیاموختتان جادو را همانا سخت ببرم دستها و پایهای شما را از برابر و همانا به دارتان کشم بر شاخه‌های درخت خرما و البته خواهید دید کدامین از ما سخت‌ترند در عذاب و پاینده‌تر

[72] گفتند هرگز نگزینیم تو را بر آنچه بیامد ما را از روشنائیها سوگند بدانکه ما را آفرید پس بفرمای آنچه را می‌فرمائی جز این نیست که می‌فرمائی این زندگانی دنیا را

[73] همانا ما ایمان آوردیم به پروردگار خویش تا بیامرزد برای ما لغزشهای ما را و آنچه تو وادار کردی ما را بر آن از جادو و خدا بهتر است و پایدارتر

[74] همانا آنکه بیاید پروردگار خویش را گنهکار همانا او را است دوزخ نه بمیرد در آن و نه زنده ماند

[75] و آنکو بیایدش مؤمن که کرده باشد کارهای شایسته را پس آنان را است پایه‌های برتر

[76] بهشتهای جاودان که روان است زیر آنها جویها جاودانند در آن و این است پاداش آنکه پاکی جست‌

[77] و همانا وحی فرستادیم به موسی که شبانه ببر بندگان مرا پس برگیر برای ایشان راهی را در دریا خشک نترسی بازیافتنی را و نه هراسان باشی‌

[78] پس از پی آمدشان فرعون با سپاهیان خود پس فراگرفت ایشان را از دریا آنچه فراگرفت‌

[79] و گمراه کرد فرعون قوم خویش را و رهبری نکرد

[80] ای بنی اسرائیل همانا رهانیدیم شما را از دشمنتان و وعده نهادیم با شما کنار راست طور را و فرستادیم بر شما مَنّ و سَلوی را

[81] بخورید از پاکیزه‌های آنچه روزیتان دادیم و سرکشی نکنید در آن تا فرود آید بر شما خشم من و آنکه فرود آید بر او خشم من همانا تباه گشت‌

[82] و همانا منم بسیار آمرزنده آنکه بازگشت نمود و ایمان آورد و کردار شایسته کرد پس هدایت یافت‌

[83] و چه شتابانی (چه چیزت به شتاب آورد) از قوم خویش ای موسی‌

[84] گفت اینک ایشانند پشت سرم و شتافتم بسوی تو پروردگارا تا راضی شوی‌

[85] گفت همانا آزمودیم قومت را پس از تو و گمراهشان ساخت سامری‌

[86] پس بازگشت موسی بسوی قوم خود خشمگین افسوس خوران گفت ای قوم من آیا نوید نداد شما را پروردگار شما نویدی خوش آیا دراز کشید بر شما روزگار (مدّت) یا خواستید فرود آید بر شما خشمی از پروردگار شما که خلف کردید وعده‌گاه مرا

[87] گفتند خلف نکردیم وعده تو را به نیروی خود و لیکن بارشدیم بارهائی را از زیور قوم پس افکندیم آنها را و بدینگونه افکند سامری‌

[88] پس برون آورد برای ایشان گوساله‌ای پیکری که آن را است بانگی گفتند این است خدای شما و خدای موسی پس فراموش کرد

[89] آیا نبینند که برنمی گرداند بدیشان سخنی را و نه دارا است برای ایشان زیان و نه سودی را

[90] و همانا گفت بدیشان هارون پیش از این که‌ای قوم من جز این نیست که آزموده شدید بدان و همانا پروردگار شما خدای مهربان است پس پیرویم کنید و فرمان برید امر مرا

[91] گفتند همیشه پیرامون آن بمانیم و پراکنده نمی‌شویم تا بازگردد بسوی ما موسی‌

[92] گفت ای هارون چه بازداشت تو را هنگامی که دیدی اینان را گمراه شدند

[93] که پیرویم نکردی آیا عصیان ورزیدی امر مرا

[94] گفت ای فرزند مادرم نگیر ریش و نه سر مرا همانا ترسیدم که گوئی جدائی افکندی میان بنی اسرائیل و چشم به راه نماندی سخن مرا

[95] گفت پس چیست کار تو ای سامری‌

[96] گفت دیدم آنچه را ندیدندش پس برگرفتم مشتی از جای پای فرستاده را پس افکندمش و بدینسان آراست برای من دلم‌

[97] گفت برو که تو را است در زندگی آنکه گوئی نیست سودنی (دست به من سوده نگرد) و همانا تو را وعده‌گاهی است که خلف کرده نشوی و بنگر بسوی خدایت آنکه پیوسته بر آن معتکفی که بسوزانیمش البتّه و سپس بپراکنیمش در دریا پراکندنی،

[98] جز این نیست که خدای شما خداوندی است که نیست خدائی جز او فراگرفته است همه چیز را به دانش‌

[99] بدینسان خوانیم بر تو از داستانهای آنچه بگذشت و همانا آوردیم تو را از نزد خویش یادآوری را

[100] آنکه روی برگرداند از آن همانا بردارد روز قیامت گناهی را

[101] جاودانند در آن و بد است ایشان را روز قیامت باری‌

[102] روزی که دمیده شود در صور و گردآریم گنهکاران را در آن روز سبزچشمان (کور)

[103] آهسته گویند میان خود را نماندید مگر ده روز

[104] ما داناتریم بدانچه گویند گاهی که گوید بهترین ایشان در روش نماندید مگر یک روز

[105] بپرسندت از کوه‌ها بگو بپراکندشان (برافشاندشان) پروردگار من پراکندنی‌

[106] پس می‌گذارد آنها را زمینی هموار

[107] که نبینی در آن کجی و نه بلندی را

[108] در آن روز پیروی کنند دعوت‌کننده را نیست کجی برایش و پست شد آوازها برای خداوند مهربان پس نشنوی جز آهسته را

[109] در آن روز سود ندهد شفاعت مگر آن را که اذن دادش خدای مهربان و خوشنود شد برایش گفتار را

[110] می‌داند آنچه را پیش روی ایشان و آنچه پشت سر ایشان است فرانگیرندش به دانش‌

[111] و خوار شدند چهره‌ها برای خدای زنده پاینده و همانا زیانکار شد آنکه برداشت ستمی را

[112] و آنکه بکند از شایسته‌ها حالی که مؤمن باشد پس نترسد ستمی را و نه پایمال‌شدن را

[113] و بدینسان فرستادیمش قرآنی عربی و گردانیدیم در آن از تهدید شاید پرهیزکاری کنند یا پدید آرد برای ایشان یادآوری را

[114] پس برتر است خدا پادشاه حقّ و نشتاب به قرآن پیش از آنکه گذرانده شود بسوی تو وحیش و بگو پروردگارا بیفزای مرا دانش‌

[115] و همانا پیمان بستیم با آدم (سپردیم به آدم) پیش از این پس فراموش کرد و نیافتیم برای او عزمی را

[116] و هنگامی که گفتیم به فرشتگان سجده کنید برای آدم پس سجده کردند جز ابلیس که سرپیچید

[117] پس گفتیم ای آدم همانا این است دشمنی برای تو و همسرت هان تا برون نکند شما را از بهشت که تیره‌بخت شوی‌

[118] همانا تو را است که نه گرسنه شوی در آن و نه برهنه گردی‌

[119] و آنکه نه تشنه شوی در آن و نه در آفتاب مانی‌

[120] پس به ریو افکندش شیطان گفت ای آدم آیا راهبریت کنم بر درخت جاودانی و پادشاهیی که کهنه نگردد

[121] پس خوردند از آن پس نمودار شد برای ایشان عورتهای ایشان و آغاز کردند گرد آوردند بر خود از برگهای بهشت و نافرمانی کرد آدم پروردگار خویش را پس زیانکار شد

[122] سپس برگزید او را پروردگارش پس بازگشت بر او و هدایت کرد

[123] گفت فرود شوید از آن همگی گروهی از شما گروهی را دشمن تا گاهی که بیاید شما را از من رهبری پس آنکه پیروی کند راهنمائی مرا نه گمراه شود و نه رنج برد (یا بدبخت شود)

[124] و آنکه روی گرداند از یاد من همانا او را است زندگانی سخت و برون آریمش روز قیامت کور

[125] گوید پروردگارا چرا مرا برون آوردی کور حالی که بودم بینا

[126] گفت بدینسان آمدت آیتهای ما پس فراموش کردی آنها را و بدینگونه امروز فراموش شوی‌

[127] و چنین پاداش دهیم آن را که اسراف کند و ایمان نیارد به آیتهای پروردگار خود و همانا عذاب آخرت سخت‌تر است و پایدارتر

[128] آیا هدایت نشد برای ایشان (یا آیا هدایت نکردشان) آنکه بسا نابود کردیم پیش از ایشان از قرنهائی که می‌روند در نشیمنهای ایشان همانا در این است آیتهائی برای دارندگان خرد

[129] و اگر نبود سخنی که پیش گرفته است از پروردگار تو و سرآمدی نامبرده همانا می‌گردید لازم‌

[130] پس شکیبا شو بر آنچه گویند و تسبیح کن به ستایش پروردگار خویش پیش از برآمدن خورشید و پیش از فرو رفتن آن و از گاه‌های شب پس تسبیح کن و کنارهای روز شاید خوشنود شوی (یا خوشنود کنی)

[131] و نگشای دیدگان خود را بدانچه کامیابی دادیم بدان مردان و زنانی را از ایشان شکوفه زندگانی دنیا تا بیازمائیمشان در آن و روزی پروردگار تو بهتر است و پاینده‌تر

[132] و امر کن خاندان خویش را به نماز و شکیبائی گزین بر آن نخواهیم از تو روزیی را ما روزی دهیمت و فرجام است از آن پرهیزکاری‌

[133] و گفتند چرا نیارد ما را آیتی از پروردگار خویش آیا نیامدشان نشانی (گواه) آنچه در نامه‌های پیشین است‌

[134] و اگر نابودشان می‌ساختیم به شکنجه‌ای پیش از آن همانا می‌گفتند پروردگارا چرا نفرستادی بسوی ما پیمبری تا پیروی کنیم آیتهای تو را پیش از آنکه خوار شویم و رسوا گردیم‌

[135] بگو همگی چشم به راهند پس چشم به راه باشید زود است بدانید کیستند صاحبان راه راست و کیست آنکه هدایت یافت‌

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud