💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 32 captured on 2024-08-25 at 01:46:22. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] الف. لام. میم. [[«الم»: (نگا: بقره / 1).]]
[2] (این) کتاب از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است و تردیدی در آن نیست (که از سوی خدا فرو فرستاده شده است). [[«تَنزِیلُ الْکِتَابِ»: فرو فرستادن کتاب قرآن. کتاب فرستاده شده. واژه (تنزیل) به معنی مصدری خود، و یا این که به معنی اسم مفعول است و اضافه صفت به موصوف است یا به معنی (مِنْ) است (نگا: شعراء / 192).]]
[3] امّا (مشرکان) میگویند: (محمّد) خودش آن را از پیش خود ساخته است (و به دروغ به خدا نسبت داده است). بلکه قرآن (سخن) حقّی است که از سوی پروردگارت (بر تو) نازل شده است تا گروهی را (از خشم خدا) بترسانی که پیش از تو پیغمبری برای آنان نیامده است، شاید هدایت یابند (و به سوی حق رهنمود شوند). [[«أَمْ»: این واژه برای انتقال از کلام پیشین به کلام پسین تازهای است. «مَآ أَتَاهُمْ ... مِن قَبْلِکَ»: مراد از (هُمْ) مخاطبان مشرک عصر نزول قرآن و پیشینیان اقرب ایشان است که از زمان ابراهیم و اسماعیل به بعد، پیغمبری برای آنان نیامده بود و کتابی هم در میانشان نبود که بیانگر قوانین آسمانی باشد. این است که در عصر نزول قرآن 360 بت در کعبه پرستش میشد (نگا: قصص / 46، سبأ / 44).]]
[4] خدا کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است در شش دوره بیافرید و سپس بر تخت فرماندهی جهان قرار گرفت. بجز خدا برای شما هیچ یاوری (که شما را از عذاب خدا برهاند) و هیچ شفیعی (که در پیش خدا - جز با اجازهی خدا - برایتان شفاعت کند) وجود ندارد. آیا یادآور میشوید؟ [[«سِتَّةِ أَیَّامٍ»: مراد شش دوره است (نگا: اعراف / 54، یونس / 3، هود / 7، فرقان / 59). «إِسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»: (نگا: اعراف / 54، یونس / 3، رعد / 2، فرقان / 59). «وَلِیٍّ»: یاور. کمک کننده. «شَفِیعٍ»: میانجی.]]
[5] خداوند (تمام عالم هستی را) از آسمان گرفته تا زمین، زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است، (و جز او مدبِّری در این جهان وجود ندارد). سپس تدبیر امور در روزی که اندازهی آن هزار سال از سالهائی است که شما میشمارید، به سوی او باز میگردد. [[«یُدَبِّرُ الأمْرَ»: کار را میگرداند. تدبیر کار را میکند. «مِنَ السَّمَآءِ إِلیَ الأرْضِ»: از آسمان تا زمین، یعنی کلّ عالم هستی. از مرکز فرماندهی آسمان، برای زمین فرمان را صادر میکند و امور زمین را زیر نظر میدارد. «یَعْرُجُ إِلَیْهِ»: گزارش کار برای او برده میشود. امر جهان پایان میگیرد و به سویش برگشت داده میشود. «أَلْفَ سَنَةٍ»: هزار سال. مراد از هزار و فروع آن کثرت است (نگا: حجّ / 47). مفهوم آیه این است که خداوند این جهان را آفریده و آسمان و زمین را با تدبیر خاصّی نظم بخشیده است، و پیوسته به رتق و فتق امور آن مشغول است، و پس از سالیان سال، این جهان را در هم میپیچد، و تمام امور سرانجام به خدا باز میگردد، و خدا جهان دیگری را با طرح نوینی ابداع میفرماید.]]
[6] او خداوندی است که از پنهان و آشکار باخبر است، و چیره و مهربان است. [[«الْغَیْبِ»: آنچه از مردم نهان است. «الشَّهَادَةِ»: آنچه بر مردم عیان است.]]
[7] آن کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید، و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید. [[«أَحْسَنَ»: زیبا و آراسته و پیراسته کرد. یعنی کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» آفریده است و کاملتر و زیباتر از آن تصوّر نمیشود. به گونهای که میان همه موجودات پیوند و هماهنگی است و به هر کدام آنچه را به زبان حال خواسته است عطاء فرموده است (نگا: طه / 50). «طِینٍ»: گِل. یعنی مخلوق برجسته انسان نام را از موجود ساده و کم ارزش گِل آفریده است و او را گُل سرسبد جهان خلقت کرده است و شاعر در این باره چه نیکو سروده است: دهندهای که به گُل نَکهت و به گِل جان داد]]
[8] سپس خداوند ذرّیّهی او را از عُصارهی آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزی (به نام منی) آفرید. [[«سُلالَةٍ»: عُصاره و فشرده خالص هر چیز. مراد نطفه آدمی است (نگا: مؤمنون / 12). «مَهِینٍ»: حقیر و ناچیز. ضعیف و خوار. مراد نطفه و منی است که به ظاهر ناچیز ولی در حقیقت از اسرارآمیزترین موجودات است.]]
[9] آن گاه اندامهای او را تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلّق به خود (که سرّی از اسرار است) در او دمید، و برای شما گوشها و چشمها و دلها آفرید (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید، امّا) شما کمتر شکر (نعمتهای او) را به جای میآورید. [[«سَوَّاهُ»: انسان را تکمیل و آراسته کرد. خلقت او را اتمام بخشید. «مِن رُّوحِهِ»: (نگا: حجر / 29). «قَلِیلاً مَّا»: کمتر. اندک.]]
[10] (کافران) میگویند: آیا هنگامی که ما مردیم و در زمین گم گشتیم (و ذرّات وجود ما آمیزهی خاک گردید و اثری از آن نماند) آفرینش تازهای خواهیم یافت (و دوباره زندگی را از سر میگیریم؟) بلکه آنان منکر ملاقات با پروردگارشان (برای حساب و کتاب) هم هستند. [[«ضَلَلْنَا فِیالأرْضِ»: در زمین گم شدیم. مراد از گم شدن، جزو خاک شدن و در پهنه زمین پراکندن و پرتاب شدن است. «خَلْقٍ»: آفرینش. «بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ»: (نگا: یونس / 7 و 8).]]
[11] بگو: فرشتهی مرگ که بر شما گماشته شده است، به سراغتان میآید و جان شما را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید. [[«یَتَوَفَّاکُمْ»: جان شما را میگیرد (نگا: نحل / 28 و 32، انفال / 50). «وُکِّلَ»: مأمور گشته است. گماشته شده است.]]
[12] اگر (میشد) ببینی گناهکاران را در آن هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کتاب گرد آورده شدهاند، و ایشان از خجالت) سر به زیر افکندهاند و میگویند: پروردگارا! دیدیم (آنچه خود را از آن به کوری زده بودیم) و شنیدیم (آنچه خود را از آن به کری زده بودیم. هم اینک پشیمانیم) پس ما را (به جهان) بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم (و سرافراز به خدمت برگردیم). ما (به قیامت و فرمودهی پیغمبرانت) یقین کامل داریم. [[«نَاکِسُو رُؤُوسِهِمْ»: جمع ناکس، سر به زیر. «أَبْصَرْنَا»: دیدیم.]]
[13] اگر ما میخواستیم به هر انسانی هدایت لازمهاش را میدادیم، ولیکن (انسان را صاحب اراده و مکلّف به تکالیف و مسؤول در برابر اعمال خود، و قابل هدایت به وسیلهی پیغمبران آفریدیم و) من مقرّر کردم که دوزخ را از جملگی افراد (بیایمان و گناهکار) جنّ و انس پر کنم. [[«وَ لَوْ شِئْنَا»: (نگا: انعام / 39، هود / 118). «حَقَّ الْقَوْلُ»: (نگا: نمل / 82). «لأَمَلاَنَّ جَهَنَّمَ ...»: (نگا: اعراف / 18).]]
[14] بچشید (عذاب جهنّم را) به خاطر این که ملاقات امروز خود را (با پروردگارتان برای حساب و کتاب) فراموش کردهاید، و ما نیز شما را (در میان عذاب رها و) به دست فراموشی میسپاریم، و بچشید عذاب همیشگی را به سبب اعمالی که (در دنیا) انجام میدادهاید. [[«نَسِیتُمْ»: فراموش کردهاید. مراد از فراموشی، ترک اعمالی است که سبب نجات میگردند. «نَسِینَاکُمْ»: شما را فراموش کردهایم. مراد رها ساختن در عذاب است. «الْخُلْدِ»: جاودانگی. همیشگی.]]
[15] تنها کسانی به آیات ما ایمان دارند که هر وقت بدانها پند داده شوند، (برای خدا) به سجده میافتند، و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان میپردازند و تکبّر نمیورزند. [[«ذُکِّرُوا بِهَا»: بدان پند داده شدند. «سُجَّداً»: جمع ساجِد، سجده کنندگان. «بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»: متلبّس به حمد و ستایش پروردگارشان هستند. حرف (ب) برای ملابسه و جار و مجرور در موضع حال است.]]
[16] پهلوهایش از بسترها به دور میشود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان میپردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند، و از چیزهائی که بدیشان دادهایم میبخشند. [[«تَتَجَافی»: رها و به دور میشوند. مراد برخاستن از خواب خوش و ترک بستر نرم و گرم است. «الْمَضَاجِعِ»: جمع مَضْجَع، بسترها، رختخوابها. «خَوْفاً وَ طَمَعاً»: با بیم و امید. در حال خوف و رجا. مفعول مطلق فعل محذوف بوده و تقدیر چنین است: یَخَافُونَ خَوْفاً وَ یَطْمَعُونَ طَمَعاً. یا این که حال ضمیر (و) است و به معنی خَآئِفِینَ وَ طَامِعِینَ میباشند.]]
[17] هیچ کس نمیداند، در برابر کارهائی که (مؤمنان) انجام میدهند، چه چیزهای شادیآفرین و مسرّتبخشی برای ایشان پنهان شده است. [[«مَآ أُخْفِیَ لَهُمْ»: چیزهائی که برای آنان پنهان شده است. مراد مواهب عظیم و نعمتهای فراوانی است که برای مؤمنان تهیّه دیده شده است. «قُرَّةِ أَعْیُنٍ»: مایه روشنایی چشم. مراد چیزهائی شادیآفرین و مسرّتبخش است (نگا: طه / 40). «جَزَآءً»: مفعول له است.]]
[18] آیا کسی که مؤمن بوده است، همچون کسی است که فاسق بوده است؟! (نه، هرگز! این دو) برابر نیستند. [[«فَاسِقاً»: خارج از دین خدا. کافر. «لا یَسْتَوُونَ»: برابر و یکسان نیستند. چون مراد از (مَنْ) دسته و گروه است، این فعل به صورت صیغه جمع آورده شده است.]]
[19] و امّا کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، باغهای بهشت که جای زندگی است، از آن ایشان خواهد بود، به عنوان محلّ پذیرائی (خدا از ایشان) در برابر کارهائی که (در دنیا) انجام میدادهاند. [[«جَنَّاتُ الْمَأْوی»: باغهای محلّ زندگی. یعنی دنیا جایگاه سفر است، ولی بهشت جایگاه ماندن و زندگی کردن. «نُزُلاً»: مکانی که مهمان محترم را در آنجا مینشانند. محلّ پذیرائی. چیزی که برای پذیرائی از مهمان آماده میکنند. مراد این است که بهشت محلّ پذیرائی از مؤمنان است و دائماً همچون مهمان از ایشان پذیرائی میشود. حال (جَنَّات) است، و یا جمع (نَازِل) و حال ضمیر (الَّذِینَ آمَنُوا) است.]]
[20] و امّا کسانی که (از فرمان خدا و اطاعت از او) به در رفته (و راه کفر در پیش گرفتهاند) جایگاه ایشان آتش دوزخ است. هر زمان که بخواهند از آن بدر آیند، ایشان بدانجا بازگردانده میشوند و بدیشان گفته میشود: بچشید عذاب آتشی را که آن را دروغ میپنداشتید! [[«أُعِیدُوا»: برگردانده شدند (نگا: حجّ / 22).]]
[21] ما قطعاً عذاب نزدیکتر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگتر (آخرت) بدیشان میچشانیم، شاید (از کفر و معاصی دست بکشند، و به سوی خدا) برگردند. [[«الْعَذَابِ الأدْنی»: عذاب نزدیکتر. عذاب کمتر. مراد مصائب و بلایا و آفات دنیوی است، همچون: زیانها و ضررها، بیماریها و ناخوشیها، خشکسالیها، دردها و رنجها، که بیدارباشها و هشدارهای خدائی بشمارند. «دُونَ»: قبل از. پیش از. «الْعَذَابِ الأکْبَرِ»: عذاب بزرگتر. مراد عذاب اخروی جهنّم است (نگا: رعد / 34، زمر / 26).]]
[22] چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که به آیات پروردگارش پند داده شود، و او از آنها روی بگرداند؟ مسلّماً ما همگیِ بزهکاران را کیفر خواهیم داد. [[«ذُکِّرَ»: پند داده شد. یادآور گردید. «أَعْرَضَ»: روی گرداند. پشت کرد. «مُنتَقِمُونَ»: انتقام گیرندگان. مراد از انتقام خدا در قرآن، مجازات کردن و کیفر دادن است (نگا: اعراف / 136، حجر / 79، مائده / 95).]]
[23] ما برای موسی کتاب (تورات) را فرو فرستادیم، و شکّ نداشته باش که موسی تورات را دریافت داشت، و ما آن را رهنمون و راهنمای بنیاسرائیل گرداندیم. [[«الْکِتَابَ»: مراد تورات است. «مِرْیَةٍ»: شکّ و تردید. «لِقَآئِهِ»: دریافت کردن موسی تورات را. ضمیر (ه) به (الکتاب) باز میگردد. «لا تَکُن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَآئِهِ»: مخاطب پیغمبر اسلام است و مراد دیگران (نگا: المصحف المیسّر). «هُدیً»: هدایت. هادی. راهنمای به حق و حقیقت.]]
[24] و از میان بنیاسرائیل پیشوایانی را پدیدار کردیم که به فرمان ما (و برابر قوانین ما، مردمان را) راهنمائی مینمودند، بدان گاه که بنیاسرائیل (در راه خدا بر تحمّل سختیها) شکیبائی ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند. [[«أَئِمَّةً»: امامان و پیشوایان. مراد انبیاء خدا، یا پیشوایان دینی است که پس از پیغمبران کار امر به معروف و نهی از منکر را به عهده میگیرند. «بِأَمْرِنَا»: به فرمان ما و برابر دستور ما. طبق موازین و قوانین ما. «لَمَّا صَبَرُوا وَ ...»: وقتی که بنیاسرائیل مشقّات تکالیف و دشواریهای راه خدا را تحمّل و بر آن استقامت و شکیبائی کردند. دو چیز انسانها را به پیشوائی میرساند: نخست ایمان و یقین به آیات الهی، دیگر شکیبائی و پایداری.]]
[25] پروردگار تو، روز قیامت، میان آنان دربارهی چیزهای مورد اختلاف ایشان (از قبیل: مسائل دین، رستاخیز، ثواب، و عقاب) داوری میکند (و هر یک را به جزا و سزای خود میرساند). [[«یَفْصِلُ»: قضاوت مینماید. داوری میکند. «بَیْنَهُمْ»: میان بنیاسرائیل. میان انبیاء و بنیاسرائیل. میان کفّار و مؤمنین.]]
[26] آیا برای ایشان روشن نشده است که پیش از آنان ما مردمان نسلهای فراوانی را هلاک کردهایم و (ایشان هم اینک) در مسکن و (مأوی و جا و) مکان آنان راه میروند (و در سفرهای خود ویرانههای منازلشان را میبینند؟). واقعاً در این (دیدار دیار متروک و خالی از سکنهی جبّاران و تبهکاران تاریخ) نشانههائی (از قدرت خدا، و درسهای عبرتی از گذشتگان) است. آیا (این اندرزهای الهی، و پندهای عبرت را از زبان حال کاخهای ویران و کنگرههای سر به فلک سایان) نمیشنوند؟ [[«لَمْ یَهْدِ لَهُمْ؟»: برای آنان روشن و آشکار نشده است؟ (نگا: اعراف / 100). فاعل (لَمْ یَهْدِ) مضمون جمله (کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ) است. «الْقُرُونِ»: مردمان نسلهای گوناگون (نگا: انعام / 6). «أَفَلا یَسْمَعُونَ»: آیا نمیشنوند؟ مراد از شنیدن، تدبّر و تفکّر و عبرت گرفتن است.]]
[27] آیا نمیبینند که ما آب را (در لابلای ابرها و بر پشت بادها) به سوی سرزمینهای خشک و برهوت میرانیم و به وسیلهی آن کشتزارها میرویانیم که از آن هم چارپایانشان میخورند، و هم خودشان تغذیه مینمایند؟ آیا نمیبینند؟ [[«نَسُوقُ»: میرانیم. «الْجُزُرِ»: زمین لخت و برهوت و بدون گیاه (نگا: کهف / 8). «زَرْعاً»: کشتزار (نگا: انعام / 141، کهف / 32). زرع، در اینجا میتواند شامل هر گونه گیاه و درختی باشد.]]
[28] کافران میگویند: اگر راستگوئید، این روز فیصله (ی کار) و قضاوت (پروردگار در میان کافران و مؤمنان) کی خواهد بود؟! (چرا عذاب استیصال دنیوی، یا عذاب سرمدی اخروی، هر چه زودتر فرا نمیرسد و دامنگیر ما نمیشود؟!). [[«الْفَتْحِ»: داوری میان مردم. مراد دو چیز است: نخست روز عذاب استیصال دنیوی، یعنی عذابی که کفّار را ریشهکن میسازد و مجال و فرصت ایمان آوردن از آنان سلب میشود. مثل عذاب فرعون و فرعونیان، قوم هود، قوم نوح (نگا: انعام / 8 و 40 - 44، فرقان / 36 - 38). دوم روز عذاب سرمدی اخروی که روز داوری اصلی است و به کسی مهلت گریز از عذاب داده نمیشود (نگا: بقره / 162، نحل / 85، انبیاء / 40 سبأ / 26، صافّات / 21، دخان / 40). و امّا فتح را جنگ بدر یا روز فتح مکّه دانستن، اشتباه است. چرا که ایمان آوردن کفّار پذیرفته و مقبول بوده است. از جمله در فتح مکّه در حدود دو هزار نفر طلقاء ایمان آوردهاند (نگا: تفسیر قاسمی).]]
[29] بگو: در روز فیصله (ی کار) و قضاوت (پروردگار، کار از کار میگذرد و) ایمان آوردن کفّار سودی به حالشان ندارد و (لحظهای از دست عذاب) بدیشان مهلت داده نمیشود. [[«یَوْمَ الْفَتْحِ»: (نگا: سجده / 28).]]
[30] (ای پیغمبر! اکنون که چنین است و استهزاء و تمسخر، کار همیشگی کافرین است) به ایشان اهمّیّت مده (و به تبلیغ خود ادامه بده) و منتظر (یاری خدا و شکست مشرکان) باش، چرا که ایشان هم منتظر (شکست و هلاک تو و مؤمنان) هستند. [[«أَعْرِضْ عَنْهُمْ»: از آنان روی بگردان. بدیشان اهمّیّت مده.]]