💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.fooladvand › 51 captured on 2024-08-25 at 01:42:08. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به بادهاى ذرهافشان،
[2] و ابرهاى گرانبار،
[3] و سبك سيران،
[4] و تقسيمكنندگان كار[ها]،
[5] كه آنچه وعده داده شدهايد راست است،
[6] و [روز] پاداش واقعيت دارد.
[7] سوگند به آسمان مشبّك،
[8] كه شما [درباره قرآن] در سخنى گوناگونيد.
[9] [بگوى] تا هر كه از آن برگشته، برگشته باشد.
[10] مرگ بر دروغپردازان!
[11] همانان كه در ورطه نادانى بىخبرند.
[12] پرسند: «روز پاداش كى است؟»
[13] همان روز كه آنان بر آتش، عقوبت [و آزموده] شوند.
[14] عذاب [موعود] خود را بچشيد، اين است همان [بلايى] كه با شتاب خواستار آن بوديد.
[15] پرهيزگاران در باغها و چشمه سارانند.
[16] آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مىگيرند، زيرا كه آنها پيش از اين نيكوكار بودند.
[17] و از شب اندكى را مىغنودند.
[18] و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مىكردند.
[19] و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معين] بود.
[20] و روى زمين براى اهل يقين نشانههايى [متقاعدكننده] است،
[21] و در خود شما؛ پس مگر نمىبينيد؟
[22] و روزى شما و آنچه وعده داده شدهايد در آسمان است.
[23] پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين، كه واقعاً او حق است همان گونه كه خود شما سخن مىگوييد.
[24] آيا خبر مهمانان ارجمند ابراهيم به تو رسيد؟
[25] چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: «سلام، مردمى ناشناسيد.»
[26] پس آهسته به سوى زنش رفت و گوسالهاى فربه [و بريان] آورد.
[27] آن را به نزديكشان برد [و] گفت: «مگر نمىخوريد؟»
[28] و [در دلش] از آنان احساس ترسى كرد. گفتند: «مترس.» و او را به پسرى دانا مژده دادند.
[29] و زنش با فريادى [از شگفتى] سر رسيد و بر چهره خود زد و گفت: «زنى پير نازا [چگونه بزايد]؟»
[30] گفتند: «پروردگارت چنين فرموده است. او خود حكيم داناست.»
[31] [ابراهيم] گفت: «اى فرستادگان، مأموريت شما چيست؟»
[32] گفتند: «ما به سوى مردمى پليدكار فرستاده شدهايم،
[33] تا سنگهايى از گِل رُس بر [سر] آنان فرو فرستيم.
[34] [كه] نزد پروردگارت براى مسرفان نشانگذارى شده است.
[35] پس هر كه از مؤمنان در آن [شهرها] بود بيرون برديم.
[36] و[لى] در آنجا جز يك خانه از فرمانبران [خدا بيشتر] نيافتيم.
[37] و در آنجا براى آنها كه از عذاب پر درد مىترسند، عبرتى به جاى گذاشتيم.
[38] و [نيز] در [ماجراى] موسى، چون او را با حجتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم.
[39] پس [فرعون] با اركان [دولت] خود روى برتافت و گفت: «[اين شخص،] ساحر يا ديوانهاى است.»
[40] [تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه] نكوهشگر [خود] بود.
[41] و در [ماجراى] عاد [نيز]، چون بر [سر] آنها آن باد مُهلِك را فرستاديم.
[42] به هر چه مىوزيد آن را چون خاكستر استخوان مرده مىگردانيد.
[43] و در [ماجراى] ثمود [نيز عبرتى بود]، آنگاه كه به ايشان گفته شد: «تا چندى برخوردار شويد.»
[44] تا [آنكه] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند و در حالى كه آنها مىنگريستند، آذرخش آنان را فرو گرفت.
[45] در نتيجه نه توانستند به پاى خيزند و نه طلب يارى كنند.
[46] و قوم نوح [نيز] پيش از آن [اقوام نامبرده همين گونه هلاك شدند]، زيرا آنها مردمى نافرمان بودند.
[47] و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم، و بىگمان، ما [آسمان]گستريم!
[48] و زمين را گسترانيدهايم و چه نيكو گسترندگانيم.
[49] و از هر چيزى دو گونه [يعنى نر و ماده] آفريديم، اميد كه شما عبرت گيريد.
[50] پس به سوى خدا بگريزيد، كه من شما را از طرف او بيمدهندهاى آشكارم.
[51] و با خدا معبودى ديگر قرار مدهيد كه من از جانب او هشداردهندهاى آشكارم.
[52] بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند: «ساحر يا ديوانهاى است.»
[53] آيا همديگر را به اين [سخن] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه آنان مردمى سركش بودند.
[54] پس، از آنان روى بگردان، كه تو در خور نكوهش نيستى.
[55] و پند ده، كه مؤمنان را پند سود بخشد.
[56] و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
[57] از آنان هيچ روزيى نمىخواهم، و نمىخواهم كه مرا خوراك دهند.
[58] خداست كه خود روزى بخش نيرومند استوار است.
[59] پس براى كسانى كه ستم كردند بهرهاى است از عذاب، همانند بهره عذاب ياران [قبلى]شان. پس [بگو:] در خواستن عذاب از من، شتابزدگى نكنند.
[60] پس واى بر كسانى كه كافر شدهاند از آن روزى كه وعده يافتهاند.