💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 36 captured on 2024-08-25 at 01:39:39. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] يا، سين
[2] سوگند به قرآن حكيم
[3] كه قطعا تو از پيامبرانى
[4] بر راهى راست
[5] [و اين قرآن] نازل شدهى آن عزيز مهربان است
[6] تا مردمى را بيم دهى كه پدرانشان بيم داده نشدند و از اين رو ناآگاهند
[7] [چون نپذيرفتند] وعدهى عذاب بىشك در بارهى اكثرشان تثبيت شد، پس ايمان نخواهند آورد
[8] ما در گردنهاى آنها، تا چانههايشان، غلهايى نهادهايم، به طورى كه سرهايشان را بالا نگه داشتهاند [كه زير پايشان را نتوانند ديد]
[9] و ما در برابرشان حايلى نهاديم و در پشت سرشان حايلى و بر چشمانشان پرده افكنديم، پس ايشان نمىتوانند ديد
[10] و تفاوتشان نمىكند، چه هشدارشان دهى چه هشدارشان ندهى، ايمان نمىآورند
[11] تو فقط كسى را هشدار مىدهى كه تابع قرآن باشد و از خداى رحمان در نهان بترسد. پس او را به آمرزش و پاداشى بىكران نويد ده
[12] اين ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و هر چه را از پيش فرستادهاند و آثارشان را مىنويسيم، و همه چيز را در لوحى نمايان بر شمردهايم
[13] و براى آنها (اهل مكّه)، جريان آن شهر را مثل بزن، آنگاه كه رسولان بدان جا آمدند
[14] آنگاه كه دو تن را به سويشان فرستاديم، ولى تكذيبشان كردند و [آنها را] با سومى تقويت نموديم، پس گفتند: ما به سوى شما فرستاده شدهايم
[15] گفتند: شما جز بشرى مانند ما نيستيد، و خداى رحمان چيزى نفرستاده است و شما جز دروغ نمىگوييد
[16] گفتند: پروردگار ما مىداند كه ما واقعا به سوى شما فرستاده شدهايم
[17] و بر عهدهى ما چيزى جز ابلاغ آشكار نيست
[18] آنها گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم. اگر دست برنداريد، حتما سنگسارتان مىكنيم و قطعا عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد
[19] [رسولان] گفتند: شومى شما با خود شماست. آيا اگر پندتان دهند [به فال بد مىگيريد]؟ بلكه شما قومى افراط كار هستيد
[20] و [در اين ميان] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت: اى قوم من! از فرستادگان پيروى كنيد
[21] از كسانى كه پاداشى از شما نمىخواهند و خود هدايت يافتهاند، پيروى كنيد
[22] آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه شما] به سوى او بازگردانده مىشويد
[23] آيا به جاى او خدايانى بگيرم كه اگر خداى رحمان برايم زيانى بخواهد، نه شفاعتشان مشكلى از من دفع مىكند و نه نجاتم مىدهند
[24] در آن صورت من قطعا در گمراهى آشكارى خواهم بود
[25] من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس [اقرار] مرا بشنويد
[26] [چون او را بكشتند] گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش، قوم من مىدانستند
[27] كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و از اهل كرامتم گردانيد
[28] و پس از [شهادت] وى بر قومش هيچ سپاهى از آسمان نازل نكرديم و نازل كننده نبوديم
[29] تنها يك صيحه بود و بس، كه ناگاه همه در جا خاموش و بىجان افتادند
[30] اى افسوس بر اين بندگان كه هيچ فرستادهاى براى آنها نيامد مگر آن كه او را مسخره مىكردند
[31] آيا نديدند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك نموديم كه ديگر آنها به سويشان بر نمىگردند [و زنده نمىشوند]
[32] و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد
[33] و زمين مرده برايشان برهانى است كه آن را زنده كرديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مىخورند
[34] و در آن باغهايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم و چشمهها در آن روان كرديم
[35] تا از ميوهى آن و آنچه دستانشان به عمل آورده است بخورند. آيا سپاس نمىگزارند
[36] پاك است آن [خدايى] كه همه زوجها را آفريد، از آنچه زمين مىروياند و از خودشان و از آنچه نمىشناسند
[37] و نشانهاى [ديگر] برايشان شب است كه روز را [مانند پوست] از آن بر مىكنيم و به ناگاه آنان در تاريكى فرو مىروند
[38] و خورشيد به سوى قرارگاه خويش روان است. اين تقدير آن مقتدر داناست
[39] و براى ماه منزلهايى مقرر كرديم تا [به صورت هلال] چون شاخه خشك خرما [باريك شود و] به حال قبلى بازگردد
[40] نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد، و نه شب پيش گيرنده بر روز است، و هر كدام در مدارى شناورند
[41] و آيتى [ديگر] براى آنها اين كه ذرّيّه آنها را در كشتى انباشته شده حمل كرديم
[42] و براى ايشان مانند آن، چيزى آفريديم كه بر آن سوار شوند
[43] و اگر بخواهيم غرقشان مىسازيم كه نه فريادرسى داشته باشند و نه نجات يابند
[44] مگر رحمتى از جانب ما [شامل حالشان گردد] و تا چندى زندگى كنند
[45] و چون به ايشان گفته شود: از آنچه در پيش رو و پشت سر داريد بترسيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد [اعتنا نمىكنند]
[46] و هيچ آيتى از آيات پروردگارشان براى آنان نمىآيد جز اين كه از آن رويگردان مىشوند
[47] و چون به آنها گفته شود: از آنچه خدا روزيتان كرده انفاق كنيد، كسانى كه كافر شدند به مؤمنان مىگويند: آيا كسى را طعام دهيم كه اگر خدا مىخواست وى را اطعام مىكرد؟ شما جز در گمراهى آشكار نيستيد
[48] و مىگويند: اين وعدهى [قيامت] كى خواهد بود اگر راست مىگوييد
[49] آنها جز يك صيحهى [آسمانى] را انتظار نخواهند كشيد كه آنان را در حالى كه سرگرم جدالند، غافلگير مىكند
[50] آنگاه نه بتوانند وصيتى كنند و نه به نزد كسان خويش باز گردند
[51] و [بار ديگر] در صور دميده شود و به ناگاه از قبرها شتابان به سوى پروردگار خويش روان شوند
[52] گويند: واى بر ما، چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟ اين همان چيزى است كه خداى رحمان وعده داده بود و پيامبران راست گفتند
[53] آن جز يك صيحه نخواهد بود كه ناگهان همگى نزد ما احضار خواهند شد
[54] امروز بر هيچ كس هيچ ستمى نمىرود و جز در برابر آنچه مىكرديد پاداش نمىبينيد
[55] اهل بهشت در اين روز به شادمانى سرگرمند
[56] آنها و همسرانشان در سايهها بر تختها تكيه زدهاند
[57] در آن جا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد براى آنها [مهيا] ست
[58] و [آنها را] سلامى است كه سخنى از پروردگار مهربان است
[59] [ندا آيد:] امروز [از مؤمنان] جدا شويد اى تبهكاران
[60] مگر با شما پيمان نبستم اى فرزندان آدم! كه عبادت شيطان نكنيد كه وى دشمن آشكار شماست
[61] و اين كه تنها مرا بندگى كنيد كه راه راست همين است
[62] و حقا كه او بسيارى از شما را به بيراهه كشاند. چرا تعقل نمىكرديد
[63] اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مىشد
[64] هم اكنون در شعلههاى آن بسوزيد به سزاى آن كه كفر مىورزيديد
[65] امروز بر دهانهاشان مهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويد و پاهايشان بدانچه فراهم مىكردند گواهى مىدهد
[66] و اگر مىخواستيم، بىترديد چشمانشان را محو مىكرديم، پس [با چشم بسته] در راه [نجات] بر هم سبقت مىجستند، ولى كجا را مىديدند
[67] و اگر مىخواستيم، قطعا آنان را بر جاى خود مسخ مىكرديم [و مىخشكانديم] كه نتوانند پيش بروند و نه به عقب برگردند
[68] و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمىانديشند
[69] و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست. اين [سخن] جز يادآورى و قرآنى روشن نيست
[70] تا آن را كه [دلش] زنده است بيم دهد و گفتار [وعدهى جهنم] بر كافران تحقق يابد
[71] آيا نديدند كه ما با دستان [قدرت] خود براى ايشان چهارپايانى آفريديم كه آنها را در اختيار دارند
[72] و آنها را برايشان رام كرديم كه هم سوارشان مىشوند و هم از آنها تغذيه مىكنند
[73] و از آنها بهرهها و نوشيدنىها دارند. پس چرا شكر نمىگزارند
[74] و به جاى خدا معبودانى گرفتند به اميد آن كه يارى داده شوند
[75] [ولى اين معبودان] نمىتوانند آنها را يارى كنند، و اينان براى آنها سپاهى احضار شدهاند [كه با هم به دوزخ در خواهند آمد]
[76] پس گفتار آنها تو را محزون نكند. قطعا ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىسازند مىدانيم
[77] آيا اين انسان نمىداند كه او را از نطفهاى آفريديم كه هم اكنون دشمنى آشكار شده است
[78] و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوانها را كه چنين پوسيده است زنده مىكند
[79] بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را آفريد زندهاش مىكند، و او به هر گونه آفرينشى آگاه است
[80] همان [خدايى] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مىافروزيد
[81] آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر نيست كه مانند ايشان را بيافريند؟ چرا، و او آفريدگار آگاه است
[82] فرمان او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش، پس مىشود
[83] پس منزه است خدايى كه مالكيت و حاكميت هر چيزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد