💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 23 captured on 2024-06-16 at 16:52:45. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Sayyed Jalaloddin Mojtabavi, Surah 23: The Believers (Al-Muminoon)

Surahs

[1] براستى كه مؤمنان رستگار شدند،

[2] آنان كه در نمازشان ترسان و فروتن‌اند،

[3] و آنان كه از بيهوده رويگردانند،

[4] و آنان كه زكات [مال خويش‌] را دهنده‌اند،

[5] و آنان كه شرمگاه خود را [از حرام‌] نگهدارنده‌اند،

[6] مگر بر همسران يا كنيزان خويش، كه [براى آميزش با آنان‌] سرزنش نشوند،

[7] پس هر كه افزون از اين [كه ياد كرديم‌] بجويد، اينان از حد درگذرنده‌اند،

[8] و آنان كه امانتها و پيمان خويش را نگهدارنده‌اند،

[9] و آنان كه بر نمازهاى خويش نگهبانند- مواظبت مى‌كنند-،

[10] ايشانند ميراث‌بران،

[11] كه بهشت برين را به ميراث برند و در آن جاويدانند.

[12] و هر آينه ما آدمى را از خلاصه و چكيده‌اى از گِل آفريديم.

[13] سپس او را نطفه‌اى- در قطره آبى- ساختيم در قرارگاهى استوار- يعنى زهدان مادر-.

[14] آنگاه نطفه را خون بسته‌اى ساختيم و آن خون بسته را پاره گوشتى كرديم و آن پاره گوشت را استخوانها گردانيديم، و بر آن استخوانها گوشت پوشانديم سپس او را به آفرينشى ديگر باز آفريديم. پس بزرگ و بزرگوار است خداى يكتا كه نيكوترين آفرينندگان است.

[15] سپس شما از پس آن هر آينه مردگانيد.

[16] سپس روز رستاخيز برانگيخته مى‌شويد.

[17] و هر آينه بر فرازتان هفت راه- هفت آسمان- بيافريديم و ما از آفريدگان ناآگاه نيستيم.

[18] و از آسمان آبى به اندازه فروفرستاديم، پس آن را در زمين- در چشمه‌ها و منبعها- جاى داديم، و ما بر بردن آن تواناييم.

[19] پس براى شما بدان آب بوستانهايى از درختان خرما و انگور بيافريديم شما را در آن بوستانها ميوه‌هاى بسيار است و از آن ميوه‌ها مى‌خوريد.

[20] و درختى [بيافريديم‌] كه از كوه سينا بيرون مى‌آيد- يعنى درخت زيتون- كه روغن مى‌آورد و نان خورشى براى خورندگان است.

[21] و هر آينه شما را در چهارپايان عبرتى است. از آنچه در شكمشان است- يعنى شير- شما را مى‌نوشانيم و براى شما در آنها سودهاى بسيار است و از [گوشت‌] آنها مى‌خوريد

[22] و بر آنها و بر كشتيها سوار مى‌شويد.

[23] و هر آينه نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد، شما را جز او خدايى نيست، آيا پروا نمى‌كنيد؟

[24] مهتران قومش كه كافر بودند گفتند: اين جز آدميى همچون شما نيست كه مى‌خواهد بر شما فزونى و برترى جويد و اگر خداى مى‌خواست فرشتگانى را فرو مى‌فرستاد، ما اين را [كه نوح مى‌گويد] در ميان پدران پيشين خود نشنيده‌ايم

[25] او نيست مگر مردى كه او را ديوانگى است، پس او را تا هنگامى انتظار بريد- شايد از ديوانگى باز آيد و چنين سخنانى نگويد، يا بزودى بميرد و از وى باز رهيم-.

[26] گفت: پروردگارا، در برابر آنكه مرا تكذيب كردند يارى‌ام كن.

[27] پس به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و پيام- آموزش- ما بساز، و چون فرمان ما [به عذاب‌] بيايد و [آب از] آن تنور بجوشد از هر گونه [حيوان‌] دو- نرى و ماده‌اى- در آن [كشتى‌] در آر و نيز خاندان خود را، مگر آن كه سخن [به هلاكت وى‌] از پيش بر او رفته است- پسر و همسرت-، و در باره كسانى كه ستم كردند با من سخن مگوى كه آنها غرق شدنى‌اند.

[28] پس چون تو و همراهانت بر كشتى آرام گرفتيد، بگو: سپاس و ستايش خداى را كه ما را از اين قوم ستمكار رهايى داد.

[29] و بگو: پروردگارا، مرا در جايى با بركت فرود آر و تو بهترين فرودآرندگانى.

[30] همانا در اين [داستان‌] نشانه‌ها و عبرتهاست و براستى ما آزمون كننده بوديم.

[31] سپس از پى آنان مردمى ديگر- قوم عاد يا ثمود- آفريديم،

[32] و در ميان آنان از خودشان پيامبرى- هود يا صالح- فرستاديم كه: خداى را بپرستيد، شما را هيچ خدايى جز او نيست. آيا پروا نمى‌كنيد؟

[33] و مهتران قومش كه كافر بودند و ديدار آن جهان- يعنى رستاخيز- را باور نداشتند و آنان را در زندگى اين جهان كامرانى داده بوديم، گفتند: اين [مرد] نيست مگر آدميى همچون شما، از آنچه شما مى‌خوريد مى‌خورد و از آنچه مى‌آشاميد مى‌آشامد.

[34] و اگر از انسانى همانند خود فرمان بريد آنگاه بى‌گمان از زيانكاران باشيد.

[35] آيا شما را وعده مى‌دهد كه چون مرديد و خاك و استخوان شديد، از [گور] بيرون آورده مى‌شويد؟

[36] چه دور است، دور، آنچه وعده داده مى‌شويد!

[37] زندگانى جز همين زندگى دنيا نيست، مى‌ميريم و مى‌زييم- نسل بعد از نسل- و ما [هرگز پس از مرگ‌] برانگيخته نمى‌شويم.

[38] او نيست مگر مردى كه بر خدا دروغ مى‌بافد و ما به او ايمان‌آور نيستيم.

[39] گفت: پروردگارا، در برابر آنكه مرا تكذيب كردند يارى‌ام كن.

[40] گفت: پس از اندك زمانى هر آينه پشيمان مى‌گردند.

[41] پس بانگ آسمانى- عذاب- به حق- وعده يا فرمان راستين خداوند- آنان را بگرفت، و همچون خاشاكشان كرديم پس دورى [و هلاكت‌] باد مردم ستمكار را.

[42] سپس از پى آنان نسلهايى ديگر بيافريديم.

[43] هيچ امتى از سرآمد خويش نه پيشى گيرد و نه واپس رود.

[44] سپس فرستادگان خود را پى در پى فرستاديم، هر گاه به امتى پيامبرشان آمد او را دروغگو شمردند، پس آنان را از پى يكديگر [به هلاكت‌] رسانديم و آنها را داستانها كرديم- تا مردمان عبرت گيرند-. پس دورى [و هلاكت‌] باد بر مردمى كه ايمان نمى‌آورند.

[45] سپس موسى و برادرش هارون را با نشانه‌هاى خود و حجتى روشن فرستاديم،

[46] به سوى فرعون و مهتران [قوم‌] او، پس گردنكشى كردند و گروهى برترى‌جوى بودند

[47] گفتند: آيا به دو آدمى مانند خود ايمان بياوريم و حال آنكه قوم آن دو ما را بندگان- خدمتكاران و فرمانبران- اند.

[48] پس آن دو را تكذيب كردند و از هلاك‌شدگان گشتند.

[49] و هر آينه موسى را كتاب داديم تا شايد راه يابند.

[50] و پسر مريم و مادرش را نشانه‌اى [بر قدرت كامل و شگفت‌آورمان‌] كرديم، و آن دو را در جايى بلند كه آرامشگاهى و آبى خوش و روان داشت جاى داديم.

[51] اى پيامبران، از چيزهاى پاكيزه بخوريد و كار نيك و شايسته كنيد، كه من به آنچه مى‌كنيد دانايم.

[52] و همانا اين آيين- يا امت- شماست آيينى- يا امتى- يگانه و من پروردگار شمايم پس، از من پروا كنيد.

[53] ولى كار [دين‌] خويش ميان خود پاره پاره كردند. هر گروهى به آنچه نزدشان است دلخوشند.

[54] پس تا چندى آنها را در گرداب غفلت [و نادانى و گمراهى‌] شان واگذار.

[55] آيا مى‌پندارند كه آنچه از مال و فرزندان به آنان مى‌دهيم،

[56] براى آنها در [رساندن‌] نيكيها شتاب مى‌كنيم؟ [نه،] بلكه نمى‌فهمند.

[57] همانا آنان كه از بيم پروردگارشان ترسانند،

[58] و آنان كه به آيات پروردگار خويش ايمان مى‌آورند،

[59] و آنان كه با پروردگار خود انباز نمى‌گيرند،

[60] و آنان كه مى‌دهند آنچه مى‌دهند- از زكات و ديگر انفاقها- و با اين حال دلهاشان ترسان است از اينكه به پروردگار خويش بازمى‌گردند،

[61] ايشانند كه در نيكيها مى‌شتابند و به آن [بر يكديگر] پيشى مى‌گيرند.

[62] و ما بر هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمى‌نهيم. و نزد ما كتابى است كه براستى و درستى [در باره اعمال بندگان‌] سخن مى‌گويد- گواهى مى‌دهد- و بر آنها ستم نمى‌رود.

[63] بلكه دلهاشان از اين- فهم قرآن- در گرداب غفلت- و جهل و سرگردانى و گمراهى- است، و آنان را كارهايى است جز اين- مانند دنيادوستى و حرص بر آن- كه همى‌كنند.

[64] تا چون ناز و نعمت پروردگانشان را به عذاب بگيريم ناگهان فرياد زارى برآرند.

[65] امروز فرياد زارى برنياريد كه از سوى ما يارى نخواهيد شد.

[66] همانا آيات من بر شما خوانده مى‌شد و شما بر پاشنه‌هاى خود مى‌گشتيد و واپس مى‌رفتيد،

[67] [و] با گردنكشى و بزرگ‌منشى بر آن- قرآن- در گفت‌وگوهاى شب‌نشينى ياوه‌سرايى مى‌كرديد.

[68] آيا در اين گفتار- قرآن- نينديشيده‌اند يا مگر چيزى بديشان آمده كه به پدران پيشينشان نيامده بود؟!

[69] يا پيامبر خويش را نشناخته‌اند كه او را منكرند.

[70] يا مى‌گويند او را ديوانگى است؟ [نه،] بلكه به حق- با سخن راست يعنى قرآن يا دين درست يعنى اسلام- بديشان آمده، و بيشترشان حق را خوش ندارند.

[71] و اگر حق از هوسها و آرزوهاى آنان پيروى مى‌كرد هر آينه آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مى‌شد، ولى ما يادكرد و پندشان- قرآن- را بديشان آورديم و آنها از ياد و پند خويش رويگردانند.

[72] يا مگر از آنان مزدى مى‌خواهى؟! و حال آنكه مزد- خير و پاداش و روزى- پروردگارت بهتر است و او بهترين روزى‌دهندگان است.

[73] و هر آينه تو آنان را به راه راست مى‌خوانى.

[74] و آنان كه به جهان واپسين ايمان نمى‌آورند همانا از راه راست بگرديده‌اند.

[75] و اگر بر آنها مِهر آوريم و گزندى را كه به آنها رسيده برداريم هر آينه سرگشته و كوردل در سركشى خويش بستيزند.

[76] و هر آينه به عذاب بگرفتيمشان، اما پروردگارشان را فروتنى نكردند و زارى ننمودند

[77] تا هنگامى كه درى از عذاب سخت بر آنها بگشوديم، آنگاه در آن

[78] و اوست كه براى شما گوش و ديدگان و دلها بيافريد، [و شما] اندكى سپاس مى‌گزاريد.

[79] و اوست كه شما را در زمين پديد كرد و [سرانجام‌] به سوى او برانگيخته و فراهم مى‌شويد.

[80] و اوست كه زنده كند و بميراند، و او راست آمد و شد شب و روز آيا خرد را كار نمى‌بنديد؟!

[81] بلكه همان گفتند كه پيشينيان گفتند

[82] گفتند: آيا چون بمرديم و خاك و استخوان شديم باز هم برانگيخته مى‌شويم؟!

[83] هر آينه به ما و پدرانمان از پيش اين وعده داده بودند، اين نيست مگر افسانه‌هاى پيشينيان.

[84] بگو: زمين و هر كه [و هر چه‌] در آن است از آن كيست، اگر مى‌دانيد؟

[85] خواهند گفت: خداى راست، بگو: پس آيا ياد نمى‌كنيد و پند نمى‌گيريد؟!

[86] بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟

[87] خواهند گفت: خداى راست بگو: پس آيا [از عذاب او] پروا نمى‌كنيد؟!

[88] بگو: اگر مى‌دانيد، كيست كه فرمانروايى هر چيز به دست اوست و او [از عذاب‌] زنهار مى‌دهد و بر او زنهار ندهند- كسى نمى‌تواند كسى را از عذاب او پناه دهد-.

[89] خواهند گفت: خداى راست بگو: پس چگونه فريب داده مى‌شويد؟

[90] بلكه حق- سخن راست- را بديشان آورديم و هر آينه آنان دروغگويند.

[91] خداى هيچ فرزندى نگرفته و با او هيچ خدايى نيست، كه آنگاه هر خدايى آنچه آفريده بود مى‌برد- ويژه خود مى‌كرد- و البته برخى بر برخى برترى مى‌يافت، پاك و منزه است خداى يكتا از آنچه وصف مى‌كنند،

[92] داناى نهان و آشكارا، پس برتر است از آنچه [با وى‌] انباز مى‌گيرند.

[93] بگو: پروردگارا، اگر آن [عذاب‌] كه به آنان وعده داده مى‌شود به من مى‌نمايى،

[94] پس مرا، پروردگارا، در گروه ستمكاران قرار مده- مرا قرين آنان در عذاب مساز-.

[95] و هر آينه ما تواناييم بر اين كه آنچه را به آنان وعده مى‌دهيم به تو بنماييم.

[96] بدى- آزار و جفاى آنان- را به آنچه نيكوتر است پاسخ ده ما به آنچه وصف مى‌كنند- تو را به شعر و سحر يا مرا به گرفتن فرزند و شريك- داناتريم.

[97] و بگو: پروردگارا، از وسوسه‌هاى شياطين به تو پناه مى‌آرم

[98] و به تو پناه مى‌آرم، پروردگارا، از اينكه پيرامون من بگردند.

[99] تا چون يكى از آنان- آن كافران- را مرگ فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا بازگردانيد،

[100] شايد در آنچه واگذاشته‌ام كار نيك و شايسته كنم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است، و فرارويشان برزخى است تا روزى كه برانگي��ته شوند.

[101] پس چون در صور دميده شود، آن روز نسبت و خويشاوندى ميانشان نماند، و از حال يكديگر نپرسند- يا از يكديگر درخواست نتوانند كرد-.

[102] پس هر كه ترازوى او سنگين باشد- به داشتن كار نيك- آنانند رستگاران.

[103] و هر كه ترازوى او سبك باشد- از آن رو كه كارهاى نيك نكرده است- آنانند كه خويشتن را زيان كردند- زيرا سرمايه عمر را به باد غفلت دادند-، [و] در دوزخ جاويدانند

[104] آتش چهره‌هايشان را مى‌سوزاند و آنان در آنجا زشترويند.

[105] آيا آيات من بر شما خوانده نمى‌شد و شما آنها را دروغ مى‌انگاشتيد؟

[106] گويند: پروردگارا، بدبختى ما بر ما چيره شد و ما گروهى گمراه بوديم.

[107] پروردگارا، ما را از اينجا بيرون بر، اگر [به كفر و گناه‌] بازگشتيم پس همانا ستمكار باشيم.

[108] [خداى‌] گويد: در آن

[109] زيرا گروهى از بندگان من مى‌گفتند: پروردگارا، ما ايمان آورديم، ما را بيامرز و بر ما ببخشاى و تو بهترين بخشايندگانى،

[110] پس شما مسخره‌شان كرديد تا يادكرد مرا از يادتان بردند، و شما به آنان مى‌خنديديد

[111] امروز من ايشان را از آن رو كه شكيبايى كردند پاداش مى‌دهم، همانا ايشانند رستگاران.

[112] [به آنان‌] گويد: به شمار سالها چه مدت در زمين- در دنيا- درنگ كرديد؟

[113] گويند: روزى يا برخى از روزى [و ما بخوبى نمى‌دانيم‌] پس شمارندگان را بپرس.

[114] گويد: اگر مى‌دانستيد، جز اندكى درنگ نكرديد.

[115] آيا پنداشته‌ايد كه شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما بازگردانده نمى‌شويد؟

[116] پس برتر است خداى، آن پادشاه راستين، [از اينكه كارى بيهوده كند] خدايى جز او نيست، خداوند عرش گرامى.

[117] و هر كه با خداى، خداى ديگر بخواند- يعنى بپرستد- كه او را بدان حجت نيست، پس حساب او نزد پروردگارش است همانا كافران رستگارى نمى‌يابند.

[118] و بگو [اى محمد]: پروردگارا، بيامرز و ببخشاى، و تو بهترين بخشايندگانى.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud