💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 101 captured on 2024-05-26 at 16:51:36. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] بلای بزرگ! [[«أَلْقَارِعَةُ»: کوبنده. مصیبت سخت و بزرگ را میگویند (نگا: رعد / 31). نامی از نامهای قیامت است. مانند: حاقّه (نگا: حاقّه / 1)، طامّه (نگا: نازعات / 34)، صاخّه (نگا: عبس / 33). مراد سرآغاز قیامت است که جهان را در هم میکوبد و هول و هراس آن، دلها را به تپش میاندازد. البتّه چنین خوف و فزع و وحشت و هراسی، کافران و منافقان و مشرکان و فاجران را در بر میگیرد، و مؤمنان در شادی و شادخواری بوده و دور از شدائد و مصائب میباشند (نگا: بقره / 262، مائده / 69، یونس / 62، زخرف / 68، احقاف / 13).]]
[2] بلای بزرگ چیست و چگونه است؟! [[«مَا»: چیست؟ چگونه است؟!]]
[3] تو چه میدانی بلای بزرگ چیست و چگونه است؟! [[«مَآ أَدْرَاکَ»: تو چه میدانی؟! (نگا: حاقّه / 3، مدّثّر / 27، مرسلات / 14).]]
[4] روزی است که مردمان، همچو پروانگانِ پراکنده (در اینجا و آنجا حیران و سرگردان) میگردند. [[«یَوْمَ»: قیامت، مدّت زمانی است که با نفخه صور اوّل شروع و با داوری در میان مردم پایان میگیرد. «الْفَرَاشِ»: پروانه. اسم جنس است. مراد پروانههائی است که شبها دیوانهوار و حیران پیرامون نور چراغ میگردند و میسوزند و میافتند. عربها، در سرگشتگی و نادانی و بیخبری از عاقبت کار، به پروانه ضربالمثل میزنند. «الْمَبْثُوثِ»: پراکنده.]]
[5] و کوهها، همسان پشمِ رنگارنگِ حلّاجی شده میشوند. [[«الْعِهْنِ»: پشم. پشم رنگ شده. «الْمَنفُوشِ»: زده شده. حلاّجی شده.]]
[6] کسی که ترازوی (حسنات و نیکیهای) او سنگین باشد. [[«ثَقُلَتْ»: سنگین گردید. «مَوَازِینُ»: جمع میزان، ترازوها. جمع بستن آن برای تعظیم است. یا جمع موزون، کشیدهها و سنجیدهها. یعنی اعمال انسان (نگا: اعراف / 8).]]
[7] او در زندگی رضایت بخشی بسر میبرد. [[«عِیشَةٍ»: زندگی. «رَاضِیَةٍ»: رضایت بخش. یعنی زندگیی که صاحب آن بدان راضی و از آن خوشنود است (نگا: حاقّه / 21).]]
[8] و امّا کسی که ترازوی (حسنات و نیکیهای) او سبک شود. [[«خَفَّتْ»: سبک گردید. مراد سبک شدن حسنات، یا به عبارت دیگر، کمتر بودن حسنات از سیّئات است.]]
[9] مادرِ (مهربان) او، پرتگاه (ژرف دوزخ) است (و برای در آغوش کشیدن او، دهان خود را به سویش باز کرده است). [[«أُمُّ»: مادر. برای ریشخند است. مراد مأوی و جایگاه است. «هَاوِیَةٌ»: پرتگاه و محلّ سقوط اشیاء بدان. اسمی از اسماء دوزخ است.]]
[10] تو چه میدانی، پرتگاه دوزخ چیست و چگونه است؟! [[«مَاهِیَهْ»: مرکب است از (مَا) استفهام و (هِیَ) ضمیر و (هْ) سکته (نگا: حاقّه / 19).]]
[11] آتش بزرگ بسیار گرم و سوزانی است. [[«حَامِیَةٌ»: بسیار گرم و سوزان (نگا: غاشیه / 4).]]