💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.ghomshei › 21 captured on 2024-05-26 at 16:41:59. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافلند و اعراض میکنند.
[2] این مردم غافل را هیچ پند و موعظه تازهای از جانب پروردگارشان نیاید جز آنکه آن پند را شنیده و باز به بازی دنیا و لهو و لعب عمر میگذرانند.
[3] دلهاشان به لهو و بازیچه دنیا متوجه است؛ و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر میگویند: آیا این شخص جز آن است که بشری مانند شماست؟ چرا شما که مردمی بصیر و دانا هستید سحر او را میپذیرید؟
[4] پیامبر گفت: خدای من هر حرفی که خلق در آسمان و زمین گویند همه را میداند، که او خدای شنوا و داناست.
[5] بلکه این مردم (غافل نادان) گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بیاساس است، بلکه این کلمات را خود فرابافته بلکه شاعر بزرگی است وگرنه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزهای برای ما بیاورد.
[6] پیش از اهل مکه هم ما اهل هر شهری که ایمان (به خدا و روز قیامت) نیاوردند همه را هلاک کردیم آیا اهل مکه ایمان خواهند آورد؟
[7] و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی (پاک) را که به آنها (هم مانند تو) وحی میفرستادیم؛ شما اگر خود نمیدانید بروید و از اهل ذکر (و دانشمندان امت) سؤال کنید.
[8] و ما پیغمبران را (چون فرشته) بدون بدن دنیوی قرار ندادیم تا به غذا و طعام محتاج نباشند و در دنیا هم همیشه زنده نماندند.
[9] آنگاه ما به وعدهای که به آنها دادیم وفا کردیم و آنان را با هر که خواستیم (از شر دشمنان) نجات دادیم و مسرفان ظالم را هلاک گردانیدیم.
[10] همانا ما به سوی شما امت کتابی که مایه شرافت و عزت شماست فرستادیم، آیا نباید در این کتاب بزرگ تعقل کرده و حقایق آن را فهم کنید؟
[11] و چه بسیار مردم ستمگری در شهر و دیارها بودند که ما آنها را درهم شکسته و هلاک ساختیم و قومی دیگر به جای آنها بیافریدیم.
[12] پس هنگامی که آن ستمکاران عذاب ما را به چشم مشاهده کردند از آن دیار رو به فرار نهادند.
[13] (در آن حال به آنها خطاب شد که) مگریزید و رو به کامرانیها و خانههای خود آرید (و به اصلاح فسادکاری خویش بپردازید) که روزی ممکن است از آن بازخواست شوید.
[14] ظالمان به حسرت و ندامت گفتند: وای بر ما که سخت ستمکار بودیم.
[15] و پیوسته همین گفتار (حسرت بار) بر زبانشان بود تا آنکه ما همه را طعمه شمشیر مرگ و خاموش هلاکت ساختیم.
[16] و ما آسمان و زمین و آنچه را که بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم.
[17] اگر میخواستیم جهان را به بازی گرفته و کاری بیهوده انجام دهیم میکردیم.
[18] بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و فیروز میگردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بیدرنگ نابود میشود، و وای بر شما که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متّصف میگردانید.
[19] و هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست، و فرشتگان و ارواح قدسی که در پیشگاه حضرتش مقربند هیچگاه از بندگیش گردنکشی و سرپیچی نکنند و (از عبادتی که به شوق و رغبت میکنند) هرگز خسته و ملول نشوند.
[20] همه به شب و روز بیآنکه هیچ سستی کنند به تسبیح و ستایش او مشغولند.
[21] مگر این مردم (مشرک نادان) خدایانی از همین زمین برگرفتهاند که جان آفرین باشند؟
[22] اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه مییافت، پس (از نظم ثابت عالم) بدانید که پادشاه ملک وجود خدای یکتاست و از توصیف و اوهام مشرکان پاک و منزه است.
[23] و او بر هر چه میکند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست میشوند.
[24] آیا خدا را رها کرده و خدایان باطل بیاثر را برگرفتند؟ بگو: برهانتان چیست؟ بیاورید. این ذکر (خدای یکتا و دعوت به توحید، سخن من و عالمان) امت من است و همه انبیاء و دانشمندان پیش از من، اما بیشتر این مشرکان به حق دانا نیستند که از آن اعراض میکنند.
[25] و ما هیچ رسولی را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، پس مرا به یکتایی پرستش کنید و بس.
[26] و مشرکان گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است، (حاشا) خدا پاک و منزه از آن است، بلکه (کسانی را که مشرکان فرزند خدا پنداشتند از فرشتگان و مسیح و عزیر) همه بندگان گرامی و مقرب خدا هستند.
[27] که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند.
[28] هر چه آنان از ازل کرده و تا ابد میکنند همه را خدا میداند و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آنها دائم از خوف (قهر) خدا هراسانند.
[29] و هر کس از آنها بگوید که من خدای عالمم دون خدای به حق، ما او را به آتش دوزخ کیفر خواهیم کرد، که سرکشان و ستمکاران را البته چنین مجازات میکنیم.
[30] آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود ما آنها را بشکافتیم و از آب هر چیز زندهای را آفریدیم؟ پس چرا باز (مردم طبیعت و مادهپرست) به خدا ایمان نمیآورند؟
[31] و در روی زمین کوههای استوار قرار دادیم تا خلق را از اضطراب زمین حفظ کند، و نیز راهها در کوه و جادههای پهناور در زمین برای هدایت و راهیابی مردم مقرر فرمودیم.
[32] و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم، و این کافران از مشاهده آیات آن اعراض میکنند.
[33] و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینی سیر میکنند.
[34] و ما به هیچ کس پیش از تو عمر ابد ندادیم (تا به تو دهیم) آیا اگر تو بمیری آنان ابدا به دنیا زنده مانند؟!
[35] هر نفسی مرگ را میچشد، و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم و (هنگام مرگ) به سوی ما بازگردانده میشوید.
[36] و کافران هنگام ملاقات تو، تو را جز به استهزاء نگرفته (و گویند) آیا این شخص است که بتان را که خدایان شما هستند (به اهانت و بدی) یاد میکند؟ و (ای رسول ما بدان که) محققا آنها به ذکر خدای مهربان (و کتاب و آیات او) کافر هستند.
[37] آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است، (ای مردم) ما آیات (قدرت و حکمت بالغه) خود را به زودی به شما مینمایانیم (و شما را عذاب میکنیم) پس تعجیل مدارید.
[38] و کافران میگویند: این وعده قیامت اگر راست میگویید کی خواهد بود؟
[39] اگر کافران بدانند وقتی که آتش دوزخ هر طرف از پیش روی و پشت سر به آنها احاطه میکند که نه خود دفع آن توانند و نه از سوی کسی یاری شوند (آن وقت از قیامت آگاه میشوند و دیگر درخواست عذاب نکنند).
[40] بلکه واقعه مرگ و قیامت ناگهانی فرا رسد و آنها را مبهوت و حیران کند که نه قدرت بر رد آن داشته و نه بر تأخیر آن مهلتی توانند یافت.
[41] و همانا به رسولان پیش از تو نیز بسیار تمسخر و استهزاء شد تا آنکه کیفر آن استهزاء به آن استهزا کنندگان احاطه کرد.
[42] بگو: کیست که شما را در شب و روز از (قهر) خدای مهربان محافظت میکند؟ بلکه این مردم از یاد خدای خود اعراض میکنند.
[43] آیا برای این مشرکان غیر ما خدایانی هست که بتوانند عذاب ما را از اینان منع کنند در صورتی که نه آن خدایان قدرت بر دفاع از خود دارند و نه آنها از سوی ما همراهی و حمایت شوند؟
[44] بلکه تنها ماییم که این مردم و پدران پیشینشان را متمتّع (به نعمتهای دنیا) کردیم تا آنکه عمر دراز کردند، آیا مردم نمیبینند که ماییم که اراده کنیم و زمین (و اهلش) را از هر طرف (به مرگ و فنا) میکاهیم، آیا این خلق (عاجز بر ما) غلبه توانند کرد؟
[45] بگو که من شما را به وحی خدا (از عذابش) میترسانم ولی گوش کر هنگام وعظ و اندرز، سخن و دعوت حق را نمیشنود.
[46] و اگر از جانب خدای تو بر این کافران شمّهای از عذاب فرا رسد در آن حال (به حسرت و پشیمانی) خواهند گفت: ای وای بر ما که مردم ستمکاری بودیم.
[47] و ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد.
[48] و همانا ما به موسی و برادرش هارون کتاب تورات را عطا کردیم که جدا سازنده میان حق و باطل و روشنیبخش (دلها) و یادآور متقیان است.
[49] متقیان همانهایی هستند که از خدای خود در نهان میترسند و از ساعت قیامت و روز جزا سخت هراسانند.
[50] و این قرآن کتابی است با اندرز و تذکر و برکت بسیار که ما آن را فرستادیم، آیا شما آن را انکار خواهید کرد؟
[51] و همانا ما پیش از این ابراهیم را کاملا به رشد و کمال خود رسانیدیم (تا بیرق توحید و خداپرستی را در عالم برافرازد) و ما به شایستگی او بر این مقام دانا بودیم.
[52] هنگامی که با پدرش (یعنی عمویش) و با قومش گفت: این مجسمههای بیروح و بتهای بیاثر چیست که شما به خدایی میپرستید و بر آن عمری متوقف شدهاید؟
[53] آنها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافتهایم (و ما پیروی آنها خواهیم کرد).
[54] ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید.
[55] قوم به ابراهیم گفتند: آیا تو (بر علیه شرک و اثبات توحید) حرف حق و حجت قاطعی برای ما آوردهای یا سخنی به بازیچه و هزل میرانی؟
[56] ابراهیم پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمانها و زمین است و من بر این سخن به یقین گواهی میدهم.
[57] و به خدا قسم که من این بتهای شما را چارهای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم میشکنم) بعد از آنکه شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید.
[58] (در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شکست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند.
[59] قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است.
[60] (آنان که لعن بتان را از ابراهیم شنیده بودند) گفتند که ما جوانی ابراهیم نام را شنیدهایم که بتان را (به بدی و زشتی) یاد میکرد.
[61] قوم گفتند: او را حاضر سازید در حضور جماعت تا بر این کار او گواهی دهند.
[62] به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟
[63] ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن میگویند.
[64] آنگاه با خود فکر کردند و باهم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بیاثر را میپرستید نه ابراهیم که آنها را درهم شکسته است).
[65] و سپس همه سر به زیر شدند و گفتند: تو میدانی که این بتان را نطق و گویایی نیست.
[66] ابراهیم گفت: پس چرا خدا را (که هر نفعی به دست اوست) رها کرده و بتهایی را میپرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند؟
[67] اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا میپرستید، آیا شما عقل خود را هیچکار نمیبندید؟
[68] قوم گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر (بر رضای خدایان) کاری خواهید کرد.
[69] (پس آن قوم آتشی سخت افروختند و ابراهیم را در آن افکندند) ما خطاب کردیم که ای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش (آتش به خطاب خدا گل و ریحان گردید).
[70] و قوم در مقام کید و کینه او برآمدند و ما (کیدشان را باطل کرده) آنها را به سختترین زیان و حسرت انداختیم.
[71] و ما ابراهیم را با (برادرزادهاش) لوط (از شر نمرودیان) برهانیدیم و به (شام) سرزمینی که مایه برکت جهانیان قرار دادیم آنها را بفرستادیم.
[72] و به او اسحاق و افزون بر آن (فرزندزادهاش) یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته (مقام نبوت) گردانیدیم.
[73] و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند.
[74] و لوط را هم مقام حکمفرمایی (و یا حکمت و نبوت) و علم عطا نمودیم و او را از شهری که اهلش به اعمال زشت (و کار پلید لواط) میپرداختند نجات دادیم که آنها بسیار بدکار و فاسق مردمی بودند.
[75] و او را در رحمت خود داخل کردیم زیرا که از مردم بسیار صالح و نیکوکار به شمار بود.
[76] و (یاد کن حکایت) نوح را که پیش از این (خدا را به یاری خود) خواند، ما هم او را پاسخ دادیم و او و اهل بیتش (و گرویدگانش) را از اندوه و بلای سخت (طوفان) نجات دادیم.
[77] و او را بر دفع آن قومی که آیات ما را تکذیب کردند نصرت دادیم، که آن قوم بسیار بدکار (و کافر) بودند و ما همه آنها را یکسر (به طوفان) غرق کردیم.
[78] و (یاد کن احوال) داود و سلیمان را وقتی که درباره گوسفندان بیشبانی که در مزرعی چریدند (و آن را تباه کردند) قضاوت مینمودند (که از شیرشان صاحب زرع به قدر زراعتش استفاده کند) و ما بر حکم آنها گواه بودیم.
[79] و ما آن قضاوت را به سلیمان به وحی آموختیم و به هر یک (از سلیمان و داود) مقام حکمفرمایی و دانش عطا کردیم و کوهها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح میکردند، و ما این معجزات را از او پدید آوردیم.
[80] و ما به داود صنعت زره ساختن برای شما آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر به جای میآورید؟
[81] و باد تند سیر صرصر را ما مسخر سلیمان گردانیدیم که به امر او بدان سرزمین (سرزمین شامات) که با برکت برای جهانیان کردیم حرکت میکرد، و ما به همه امور عالم داناییم.
[82] و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا برای او غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند، و ما نگهبان دیوان (برای حفظ ملک سلیمان) بودیم.
[83] و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربانتری.
[84] پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را (که از او گرفته بودیم) با عده دیگر به مثل آنها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر (لطف و احسان ما) شوند.
[85] و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.
[86] و ما آنها را به رحمت (خاص) خود درآوردیم، زیرا آنان از نیکان عالم به شمار بودند.
[87] و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمیافکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم).
[88] پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات میدهیم.
[89] و (یاد آر حال) زکریا را هنگامی که خدای خود را ندا کرد که بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی.
[90] ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و جفتش را (که نازا بود) برای او شایسته (همسری و قابل ولادت) گردانیدیم، زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل میکردند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند.
[91] و (یاد کن حال) آن زن (یعنی مریم) را که دامنش را پاکیزه نگاه داشت و ما در آن از روح خود بدمیدیم و او را با فرزندش (عیسی) معجز و آیتی بزرگ برای اهل عالم قرار دادیم.
[92] این طریقه شما آیین یگانه (و پاک اسلام) است و من یکتا پروردگار و آفریننده شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید.
[93] و امت (با این سفارش) باز در کار دین، بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را پریشان و متفرق ساختند ولی) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود.
[94] پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملا مینویسیم.
[95] و اهل دیاری را که ما هلاک گردانیم دیگر زندگانی بر آنها حرام است و هرگز (به دنیا یا به ایمان) باز نخواهند گشت.
[96] تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است).
[97] و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بیحرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم.
[98] (و به آن کافران خطاب شود) البته شما و آنچه غیر خدا میپرستید امروز همه آتش افروز دوزخید و در آن آتش وارد میشوید.
[99] اگر این بتان (که شما میپرستید) به راستی خدایان بودند به دوزخ نمیشدند در صورتی که (شما و بتانتان) همه در آتش مخلد خواهید بود.
[100] آن کافران را در دوزخ زفیر و ناله بسیار دردناکی است و در آنجا هیچ سخنی (که مایه امید و نشاط شود) نخواهند شنید.
[101] و البته (مؤمنان) آنان که توفیق و وعده نیکوی ما (در سرنوشت ازلی) بر آنها سبقت یافته از آن دوزخ به دور خواهند بود.
[102] آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.
[103] و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده میدادند.
[104] روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.
[105] و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.
[106] بیشک در این قرآن برای اهل عبادت مایه وصول به مقصد حق نهفته است.
[107] و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی.
[108] بگو که بر من به یقین و درست این وحی میرسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟
[109] و چنانچه کافران (از حق) رو گردانیدند به آنان بگو: من (بر حسب وظیفه رسالت) شما را یکسان آگاه کردم و دیگر نمیدانم که آن وعده روز سخت قیامت که به شما دادند دور یا نزدیک خواهد بود.
[110] همانا خدا به همه سخنان آشکار و اندیشههای پنهان شما آگاه است.
[111] و خود ندانم شاید این (تأخیر عذاب) برای شما امتحانی باشد و تمتّعی (در دنیا) تا به هنگامی (که مرگ فرا رسد).
[112] رسول گفت: الها، تو به حق (میان ما) حکم کن، و پروردگار ما همان خدای مهربان است و بر ابطال آنچه شما بر خلاف حق میگویید تنها از او یاری باید خواست.