💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 37 captured on 2024-05-26 at 16:49:22. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به آن صفزدگان- فرشتگان صفكشيده- كه [به طاعت و بندگى] صف زدهاند.
[2] سوگند به آن رانندگان كه سخت مىرانند- فرشتگانى كه ابرها يا ديوان را مىرانند-.
[3] و سوگند به آن خوانندگان ياد و پند- آيات قرآن-
[4] كه هر آينه خداى شما يكى است
[5] خداوند آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و خداوند خاورها- جايهاى برآمدن آفتاب و ستارگان-.
[6] همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم،
[7] و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
[8] كه نمىتوانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
[9] تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
[10] مگر آن كس [از ديوان] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
[11] از آنها- مشركان- بپرس كه آنان در آفرينش سختتر و دشوارترند يا آن چيزها [ى ديگر] كه آفريديم- فرشتگان و آسمانها و زمين و ...-، ما آنها را از گِلى چسبنده آفريدهايم.
[12] بلكه تو شگفتى نمودى- از ايمان نياوردنشان- و آنها مسخره مىكنند.
[13] و چون پند داده شوند، ياد نكنند و پند نپذيرند.
[14] و چون نشانهاى ببينند به ريشخند گيرند.
[15] و گويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
[16] آيا چون بمُرديم و خاك و استخوانى چند شديم باز برانگيخته مىشويم؟!
[17] و آيا پدران پيشين ما نيز [برانگيخته مىشوند]؟
[18] بگو: آرى، و شما خوار و درمانده باشيد.
[19] پس جز اين نيست كه آن
[20] و گويند: اى واى بر ما، اين روز حساب و پاداش است.
[21] [گفته شود:] اين، روز جدايى [نيكوكاران از بدكاران]- يا روز داورى- است كه آن را دروغ مىانگاشتيد.
[22] [اى فرشتگان،] كسانى را كه ستم كردند- مشركان- و همانندانشان- همراهانشان از ديوان- گرد آوريد، و آنچه را مىپرستيدند
[23] به جاى خدا، و آنها را به راه دوزخ راه نماييد.
[24] و بازداريدشان كه آنان پرسش خواهند شد.
[25] شما را چيست كه يكديگر را يارى نمىكنيد؟
[26] [نه،] بلكه آنها امروز [به عذاب خداى] گردننهادگانند.
[27] و برخى از ايشان بر برخى ديگر- پيروان و پيشوايان- روى كرده يكديگر را مىپرسند.
[28] [پيروان به پيشوايان] گويند: شما بوديد كه از جانب راست- كه نشانه خير و نيكبختى مىپنداشتيم- بر ما درمىآمديد.
[29] [پيشوايان] گويند: [نه،] بلكه شما خود مؤمن نبوديد
[30] و ما را بر شما هيچ دستى و تسلطى نبود، بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
[31] پس گفتار پروردگارمان- وعده عذاب- بر ما سزا شد كه ما چشندگان عذابيم
[32] شما را گمراه كرديم زيرا كه خود گمراه بوديم.
[33] پس بىگمان همه ايشان در آن روز در عذاب شريكند.
[34] همانا ما با بزهكاران- مشركان- چنين مىكنيم
[35] آنان بودند كه چون به آنها گفته مىشد خدايى جز خداى يكتا نيست بزرگمنشى و گردنكشى مىكردند.
[36] و مىگفتند: آيا ما از بهر شاعرى ديوانه دست از خدايان خويش بداريم!
[37] بلكه [آن پيامبر] به حق آمد- يا حق را آورد- و [ديگر] پيامبران را باور داشت.
[38] هر آينه شما چشنده عذاب دردناك خواهيد بود.
[39] و جز آنچه مىكرديد پاداش داده نشويد.
[40] مگر بندگان ويژه و برگزيده خداى،
[41] كه ايشان راست روزى معلوم،
[42] ميوهها [از هر گونه]، و ايشان گرامىداشتگان و نواختگانند،
[43] در بهشتهاى پر نعمت
[44] بر تختهايى روياروى هم
[45] جامى از نوشيدنى پاكيزه بر آنان مىگردانند،
[46] سپيد و روشن، خوشگوار براى آشامندگان
[47] نه در آن تباهى و بىخردى است و نه از آن مست شوند.
[48] و نزد ايشان زنان ديده فروهشته درشتچشم باشند،
[49] كه گويى تخمهاى شترمرغاند پوشيده.
[50] پس برخى از ايشان- بهشتيان- پرسشكنان روى به برخى ديگر كنند
[51] گويندهاى از ايشان گويد: همانا مرا [در دنيا] همنشينى بود،
[52] كه مىگفت: آيا تو از باوردارندگانى- به رستاخيز-؟
[53] آيا چون بمرديم و خاك و استخوانى چند شديم، آيا ما را پاداش و كيفر مىدهند؟
[54] [سپس] گويد: آيا شما فرو مىنگريد- تا آن همنشين را ببينيد-؟
[55] پس بنگرد و او را در ميان دوزخ ببيند.
[56] گويد: به خدا سوگند هر آينه نزديك بود كه مرا به هلاكت افكنى.
[57] و اگر نيكويى و بخشايش پروردگارم نبود هر آينه من هم از حاضرشدگان [در دوزخ] بودم
[58] [آنگاه از فرط خوشحالى گويد:] پس آيا ما ديگر نخواهيم مرد؟
[59] مگر همان مرگ نخستين خود [كه گذشت] و ما از عذابشدگان نيستيم؟
[60] هر آينه اين است پيروزى و كاميابى بزرگ.
[61] براى چنين [پاداشى] بايد كوشندگان بكوشند.
[62] آيا اين براى پذيرايى و مهمانى بهتر است يا درخت زقوم [كه در ميان دوزخ رسته است]؟
[63] همانا آن
[64] آن درختى است كه در بن دوزخ مىرويد.
[65] خوشه و بار آن [از زشتى] گويى سرهاى ديوان است
[66] پس همانان- دوزخيان- از آن بخورند و شكمها را از آن پر كنند.
[67] آنگاه براى آنان بر بالاى آن [طعام] آميزهاى است از آب جوشان.
[68] سپس هر آينه بازگشتشان به دوزخ است
[69] كه آنان پدران خود را گمراه يافتند،
[70] پس بر پى آنان مىشتافتند.
[71] و هر آينه پيش از آنها بيشتر پيشينيان گمراه شدند.
[72] و هر آينه در ميان ايشان بيمكنندگان فرستاديم.
[73] پس بنگر كه سرانجام آن بيمشدگان چگونه بود.
[74] مگر بندگان ويژه و برگزيده خداى.
[75] و هر آينه نوح ما را بخواند، پس چه نيك پاسخدهنده بوديم.
[76] و او و كسانش- خاندان و پيروانش- را از اندوه بزرگ- عذاب طوفان- رهانيديم.
[77] و فرزندان او را بازماندگان گردانيديم.
[78] و از او نام و ثناى نيك- يا نام و دعوت او را- در ميان پسينيان باقى گذاشتيم.
[79] سلام بر نوح در ميان جهانيان.
[80] ما نيكوكاران را اينچنين پاداش مىدهيم
[81] همانا او از بندگان مؤمن ما بود.
[82] سپس ديگران را غرق كرديم.
[83] و هر آينه از پيروان او ابراهيم بود.
[84] آنگاه كه با دلى پاك و رسته به سوى پروردگار خويش آمد.
[85] هنگامى كه به پدر- سرپرست- و قوم خود گفت: اين چيست كه مىپرستيد؟
[86] آيا به جاى خداى يكتا خدايانى دروغين- بتان- را مىخواهيد؟
[87] پس گمان شما به پروردگار جهانيان چيست؟
[88] پس با نگاهى به ستارگان درنگريست.
[89] و آنگاه گفت: همانا من بيمارم.
[90] پس، از او روى گردانده برگشتند.
[91] پس پنهانى به سوى خدايانشان رفت و گفت: آيا چيزى نمىخوريد؟
[92] شما را چيست كه سخن نمىگوييد؟
[93] پس نهانى بر آنها با دست راست- به قوت- ضربتى زد.
[94] و آنان شتابان به نزد او آمدند.
[95] گفت: آيا آنچه را خود مى تراشيد مىپرستيد؟
[96] و حال آنكه خداوند شما را و آنچه مىكنيد بيافريد.
[97] [نمرود و قومش] گفتند: برايش بنائى سازيد و او را در آتش اندازيد.
[98] و براى او نيرنگ و ترفندى خواستند، پس آنان را فروتر ساختيم.
[99] و [ابراهيم] گفت: همانا من به سوى پروردگار خويش روندهام- از ميان شما هجرت مى كنم-، كه او مرا راه خواهد نمود.
[100] پروردگار، مرا [فرزندى] از نيكان و شايستگان ببخش.
[101] پس او را به پسرى بردبار- اسماعيل- مژده داديم.
[102] و چون [پسر] به حد كار و كوشش با وى- پدر- رسيد، گفت: اى پسركم، من در خواب مىبينم كه تو را گلو مىبرم، بنگر تا رأى تو چيست؟ گفت: اى پدر من، آنچه فرمان يافتهاى بكن، كه اگر خداى خواهد مرا از شكيبايان خواهى يافت.
[103] پس چون هر دو [فرمان خداى را] گردن نهادند و او را بر پيشانى بيفكند ...،
[104] و او را ندا داديم كه اى ابراهيم،
[105] بدرستى كه آن خواب را راست كردى. همانا ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
[106] هر آينه اين آزمايشى روشن و آشكار بود.
[107] و او را به ذبحى- گوسفندى- بزرگ باز خريديم.
[108] و از او نام و ثنا- يا دعوت به حق- در ميان پسينيان باقى گذاشتيم.
[109] سلام بر ابراهيم.
[110] ما نيكوكاران را بدين گونه پاداش مىدهيم.
[111] همانا او از بندگان مؤمن ما بود.
[112] و او را به اسحاق، پيامبرى از نيكان و شايستگان، مژده داديم.
[113] و بر او و بر اسحاق بركت داديم، و از فرزندان ايشان برخى نيكوكارند و برخى ستمكارى آشكار بر خويشتن.
[114] و هر آينه بر موسى و هارون منت نهاديم- به قطع گزندها و آسيبها از ايشان، يا به نعمت نبوت-.
[115] و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم.
[116] و ياريشان كرديم تا چيره و پيروز شدند.
[117] و كتابى روشن و روشنگر بداديمشان.
[118] و هر دو را راه راست بنموديم.
[119] و برايشان نام و ثناى نيك در پسينيان باقى گذاشتيم.
[120] سلام بر موسى و هارون.
[121] همانا ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
[122] زيرا كه هر دو از بندگان مؤمن ما بودند.
[123] و همانا الياس از پيامبران بود.
[124] آنگاه كه به قوم خود گفت: آيا پروا نمىكنيد؟
[125] آيا بت بعل را مىخوانيد- مىپرستيديد- و نيكوترين آفرينندگان را وا مىگذاريد؟
[126] همان خداى را، كه پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست.
[127] پس او را دروغگو شمردند، و هر آينه آنان حاضرشدگانند- براى عذاب-.
[128] مگر بندگان ويژه و برگزيده خداى.
[129] و براى او نام و ثناى نيك در پسينيان باقى گذاشتيم.
[130] سلام بر الياس.
[131] همانا ما نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم،
[132] زيرا كه او از بندگان مؤمن ما بود.
[133] و هر آينه لوط از پيامبران بود.
[134] آنگاه كه او و همه خاندان او را رهانيديم،
[135] مگر پيرزنى را در ميان بازماندگان- عذابشدگان-.
[136] سپس آن ديگران را هلاك كرديم.
[137] و هر آينه شما [اى قريش،] بامدادان بر [ويرانه] آنان مىگذريد- هنگامى كه كاروانهاى شما از حجاز به شام سفر مىكنند-
[138] و شامگاهان نيز، آيا خرد را كار نمىبنديد؟
[139] و هر آينه يونس از پيامبران بود.
[140] آنگاه كه به آن كشتى پُر و گرانبار- آكنده از مردم و كالا- گريخت.
[141] پس با آنها قرعه افكند و مغلوب شد- قرعه بر او افتاد-.
[142] پس آن ماهى او را بلعيد و او در خور سرزنش بود- يا ملامتكننده خود بود-.
[143] پس اگر نه اين بود كه وى از تسبيحگويان بود،
[144] هر آينه تا روزى كه [مردم] برانگيخته مىشوند در شكم آن مىماند- يعنى شكم آن ماهى گور او مىشد-.
[145] پس او را در حالى كه بيمار بود به بيابان- دشت خشك و بىگياه- بينداختيم.
[146] و بر [سر] او كدوبنى رويانيديم.
[147] و او را به سوى صد هزار يا بيشتر- مردم نينوا- فرستاديم- يعنى دو باره پس از بيرون آمدن از شكم ماهى-.
[148] پس ايمان آوردند و تا هنگامى- تا زنده بودند- برخوردارشان كرديم.
[149] از ايشان بپرس، آيا پروردگار تو را دختران باشد و آنان را پسران؟!- مشركان مىگفتند كه فرشتگان دختران خدايند-.
[150] يا مگر آنان حاضر و گواه بودند كه ما فرشتگان را دخترانى آفريديم؟!
[151] آگاه باش كه آنها از دروغپردازيشان است كه مىگويند:
[152] خدا فرزند زاد، و هر آينه آنها دروغگويند.
[153] آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيد؟!
[154] چيست شما را، چگونه حكم مىكنيد؟- آنچه را خود نمىپسنديد به خدا نسبت مىدهيد!-.
[155] آيا ياد نمىكنيد و پند نمىگيريد؟
[156] يا مگر شما را حجتى روشن است؟
[157] پس كتاب خود را [كه از آنجا مىگوييد] بياريد، اگر راستگوييد.
[158] و ميان او
[159] پاك است خداى از آنچه وصف مىكنند.
[160] مگر بندگان ويژه و برگزيده خداى.
[161] همانا شما و آنچه مىپرستيد- بتان-،
[162] نيستيد بر او
[163] مگر كسى را كه به آتش دوزخ در آيد- دوزخى باشد-.
[164] و از ما [فرشتگان] هيچ كس نيست مگر او را جايگاهى است معلوم.
[165] و هر آينه ماييم صف زدگان [براى طاعت].
[166] و همانا ماييم تسبيحگويان.
[167] و هر آينه [كافران مكه] مىگفتند:
[168] اگر نزد ما كتابى و پندى از پيشينيان بود- يعنى مانند آنان كتاب آسمانى داشتيم-،
[169] هر آينه بندگان ويژه خدا مىبوديم.
[170] پس به آن- قرآن- كافر شدند، و زودا كه [سرانجام گمراهى خويش را] بدانند.
[171] و هر آينه سخن ما براى بندگان فرستادهمان پيشى گرفته است،
[172] كه همانا ايشان يارىشدگانند.
[173] و هر آينه سپاه ما- پيروان انبياء- چيره و پيروزند.
[174] پس تا مدتى- هنگام يارى ما- از آنان روى بگردان.
[175] و [اينك] آنان را بنگر- تا هنگام انتقام بازشناسى-، پس بزودى [وبال كفر خود را] خواهند نگريست.
[176] آيا عذاب ما را به شتاب مىخواهند؟
[177] و چون [عذاب] به درگاه سراى آنها فرود آيد، پس بدا بامداد آن بيمشدگان.
[178] و از آنان تا هنگامى روى بگردان.
[179] و بنگر، پس آنها نيز خواهند نگريست.
[180] پاك است پروردگار تو، خداوند عزت- بزرگى و نيرو و غلبه-، از آنچه [او را بدان] وصف مىكنند.
[181] و سلام بر فرستادگان
[182] و سپاس و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان.