💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 21 captured on 2024-05-26 at 16:45:57. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 21: The Prophets (Al-Anbiyaa)

Surahs

[1] مردم را وقت حسابشان نزديك شده و آنها همچنان در غفلت و بى‌خبرى رويگردانند

[2] هيچ پند تازه‌اى از پروردگارشان برايشان نيامد مگر اين كه بازى‌كنان آن را گوش دادند

[3] در حالى كه دل‌هايشان [به دنيا] مشغول بود. و آنها كه ظلم كردند، پنهانى نجوا كردند كه: آيا اين جز بشرى مانند شماست؟ آيا ديده و دانسته به جادو روى مى‌آوريد

[4] [پيامبر] گفت: پروردگار من هر گفتارى را در آسمان و زمين مى‌داند، و شنواى دانا اوست

[5] بلكه گفتند: خواب‌هاى پريشان است، بلكه آن را بر بافته، نه بلكه او شاعر است. پس بايد براى ما معجزه‌اى بياورد همان گونه كه پيشينيان فرستاده شدند

[6] قبل از آنها [نيز مردم‌] هيچ شهرى كه آنها را هلاك نموديم، [به معجزه‌هاى ما] ايمان نياوردند، پس آيا اينان ايمان مى‌آورند

[7] و پيش از تو نيز نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنها وحى مى‌كرديم. پس اگر خود نمى‌دانيد از اهل ذكر [و كتاب دانان‌] بپرسيد

[8] و آنان را جسدى قرار نداديم كه طعام نخورند، و عمر جاويدان هم نداشتند

[9] سپس وعده‌ى خود را بر آنها محقق كرديم و آنها و هر كه را خواستيم نجات داديم و تجاوزكاران را هلاك نموديم

[10] همانا ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است، آيا نمى‌انديشيد

[11] و چه بسيار شهرهايى را كه [مردمش‌] ستمكار بودند درهم شكستيم و پس از آنها قومى ديگر پديد آورديم

[12] پس چون عذاب ما را احساس كردند، به ناگاه از شهر مى‌گريختند

[13] [به استهزا گفته مى‌شد]، نگريزيد و به زندگى خوش و به خانه‌هاى خود برگرديد تا شايد [فقرا] از شما حاجت خواهند [و شما هم ندهيد]

[14] گفتند: اى واى بر ما، كه ما واقعا ستمگر بوديم

[15] سخنشان پيوسته همين بود تا آنان را درو كرديم و خاموش ساختيم

[16] و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است بازى‌كنان نيافريديم

[17] اگر مى‌خواستيم مشغوليتى بگيريم، قطعا آن را از نزد خود اختيار مى‌كرديم

[18] بلكه حق را بر سر باطل مى‌افكنيم پس آن را درهم مى‌شكند و ناگهان آن نابود مى‌گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‌كنيد

[19] و هر كه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست، و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى سرباز نمى‌زنند و ملول نمى‌شوند

[20] آنها شب و روز بى‌هيچ سستى تسبيح مى‌كنند

[21] آيا براى خود خدايانى از زمين اختيار كرده‌اند كه آنها حيات دوباره مى‌دهند

[22] اگر در زمين و آسمان غير از خداى يگانه خدايان ديگرى مى‌بود، قطعا زمين و آسمان تباه مى‌شد. پس منزّه است خدا- صاحب عرش- از آنچه وصف مى‌كنند

[23] [خدا] از آنچه مى‌كند بازخواست نمى‌شود، ولى آن‌ها بازخواست مى‌شوند

[24] آيا به جاى او خدايانى براى خود گرفته‌اند؟ بگو: برهانتان را بياوريد. اين [حجت خواهى‌] سخن و تذكار كسانى است كه با منند و تذكار كسانى است كه پيش از من بودند. اما بيشترشان حق را نمى‌شناسند و لذا از آن رويگردانند

[25] و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم جز اين كه به او وحى مى‌كرديم كه: خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد

[26] و گفتند: خداى رحمان فرزندى گرفته است، منزّه است او، بلكه [فرشتگان و اوليا] بندگانى ارجمندند

[27] كه در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند و به فرمان او كار مى‌كنند

[28] آنچه پيش رو و پشت سرشان است مى‌داند، و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمى‌كنند و از مهابت او هراسانند

[29] و هر كه از آنها بگويد: من معبودى غير از خدا هستم، او را به جهنم كيفر مى‌دهيم. [آرى‌] ستمكاران را اين گونه سزا مى‌دهيم

[30] آيا كسانى كه كافر شدند، نديدند كه آسمان‌ها و زمين بسته بودند [و آب و گياه نمى‌دادند] و ما آنها را شكافتيم و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد آورديم؟ پس آيا ايمان نمى‌آورند

[31] و در زمين كوه‌هايى استوار نهاديم تا زمين آنان را نلرزاند، و در آن راه‌هايى فراخ پديد آورديم تا راه خود را بيابند

[32] و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم، ولى آنها از [مطالعه‌] نشانه‌هاى آن رويگردانند

[33] و اوست آن كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد، كه هر كدام در مدارى معين شناورند

[34] و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] مقرر نكرديم، آيا اگر تو مردى آنها جاويد مى‌مانند

[35] هر نفسى چشنده‌ى مرگ است، و شما را با خير و شر مى‌آزماييم آزمونى [ويژه‌]، و به سوى ما بازگردانده مى‌شويد

[36] و كسانى كه كافر شدند، چون تو را ببينند جز به مسخره‌ات نگيرند [و گويند]: آيا اين همان كس است كه خدايانتان را [به بدى‌] ياد مى‌كند؟ در حالى كه آنان خود ياد خداى رحمان را منكرند

[37] انسان [گويى‌] از شتاب آفريده شده است! به زودى آيات خود را به شما نشان مى‌دهم، پس عجله نكنيد

[38] و مى‌گويند: اين وعده [ى قيامت‌] كى خواهد بود اگر راست مى‌گوييد

[39] اگر كافران مى‌دانستند زمانى را كه نه مى‌توانند آتش را از چهره و پشت خود باز دارند و نه يارى مى‌شوند [در آمدن قيامت شتاب نمى‌كردند]

[40] بلكه [قيامت‌] ناگهان بر آنها فرا مى‌رسد و مبهوتشان مى‌كند، كه نه مى‌توانند آن را برگردانند و نه به آنها مهلت داده مى‌شود

[41] و همانا پيامبرانى هم كه پيش از تو بودند مورد استهزا قرار گرفتند، پس كسانى كه ايشان را تمسخر مى‌كردند، همان عذابى كه مسخره‌اش مى‌كردند دامانشان را گرفت

[42] بگو: چه كسى شما را شب و روز از [قهر خداى‌] رحمان حفظ مى‌كند؟ بلكه آنها از ياد پروردگارشان رويگردانند

[43] آيا برايشان خدايانى است كه در برابر ما از آنها دفاع كنند؟ [آن خدايان‌] نه مى‌توانند خود را يارى كنند و نه از جانب ما حمايت مى‌شوند

[44] بلكه ما آنان و پدرانشان را برخوردار كرديم، تا آن جا كه عمرشان طولانى شد [و موجب غرورشان گرديد]. آيا نمى‌بينند كه ما به سراغ زمين مى‌آييم و آن را از هر طرف مى‌كاهيم [و مردمش را مى‌بريم‌]؟ آيا پس آنها پيروزند

[45] بگو: من تنها با وحى [الهى و قرآن‌] شما را هشدار مى‌دهم ولى كران چون بيم داده شوند دعوت را نمى‌شنوند

[46] و اگر شمه‌اى از عذاب پروردگارت به آنها برسد، حتما خواهند گفت: اى واى بر ما، به راستى ما ستمكار بوديم

[47] و ترازوهاى عدل را در روز رستاخيز مى‌نهيم، پس هيچ كس اندك ستمى نمى‌بيند، و اگر [عملى‌] هموزن دانه خردلى هم باشد آن را مى‌آوريم، و كافى است كه ما حسابرس باشيم

[48] و بى‌شك به موسى و هارون [كتاب‌] فرقان داديم كه براى پرهيزگاران روشنايى و يادآورى بود

[49] [همان‌] كسانى كه از پروردگارشان در نهان پروا دارند و از قيامت بيمناكند

[50] و اين [قرآن‌] ذكر مباركى است كه آن را نازل كرده‌ايم، پس آيا شما آن را انكار مى‌كنيد

[51] و همانا ما از پيش به ابراهيم رشد و كمالش را عطا كرديم و ما به [شايستگى‌] او دانا بوديم

[52] آن‌گاه كه به پدر خود و قومش گفت: اين مجسمه‌هايى كه شما به پرستش آنها معتكفيد چيستند

[53] گفتند: پدران خود را پرستشگر آنها يافتيم

[54] گفت: قطعا شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوده‌ايد

[55] گفتند: آيا [سخن‌] حق را براى ما آورده‌اى يا از بازيگرانى

[56] گفت: آرى [حق را آورده‌ام‌]، پروردگارتان پروردگار آسمان‌ها و زمين است كه آنها را پديد آورده و من بر اين [واقعيت‌] از گواهانم

[57] و [در دل گفت:] به خدا سوگند پس از آن كه پشت كرديد و رفتيد، قطعا براى بت‌هاى شما چاره‌اى خواهم كرد

[58] پس آنها را خرد كرد، جز بزرگشان را، تا به سوى او مراجعه كنند [كه حق را روشن كند]

[59] گفتند: چه كسى با خدايان ما چنين كرده است؟ او واقعا از ستمكاران است

[60] گفتند: شنيده‌ايم جوانى كه به او ابراهيم گفته مى‌شود از آنها به بدى ياد مى‌كند

[61] گفتند: پس او را در برابر چشم مردم حاضر كنيد تا آنها [به جرم او] گواهى دهند

[62] گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با خدايان ما چنين كرده‌اى

[63] گفت: نه، بلكه اين كار را بزرگ آنها كرده است. اگر حرف مى‌زنند از خودشان بپرسيد

[64] پس به خويشتن بازگشتند و [به يكديگر] گفتند: در حقيقت شما خودتان ستمكاريد

[65] سپس سر افكنده شدند [و گفتند:] تو خوب مى‌دانى كه اينها سخن نمى‌گويند

[66] گفت: پس آيا سواى خدا چيزى را مى‌پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‌رساند

[67] اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى‌پرستيد، پس چرا نمى‌انديشيد

[68] گفتند: اگر مى‌خواهيد كارى كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را نصرت دهيد

[69] گفتيم: اى آتش! براى ابراهيم سرد و سلامت باش

[70] و خواستند به او نيرنگى بزنند ولى ما آنها را زيانكارتر [و بازنده‌ى اصلى‌] قرار داديم

[71] و او و لوط را [با مهاجرت‌] به سوى سرزمينى كه در آن براى مردم بركت گذاشته‌ايم، نجات داديم

[72] و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطيه به او بخشيديم و همه را شايسته قرار داديم

[73] و آنها را پيشوايانى كرديم كه [مردم را] به فرمان ما هدايت مى‌كردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را وحى كرديم و آنان پرستشگر ما بودند

[74] و به لوط داورى و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه مردمش كارهاى پليد مى‌كردند نجات داديم. به راستى آنها مردمى بدكار و فاسق بودند

[75] و او را در رحمت خويش داخل كرديم همانا او از شايستگان بود

[76] و نوح را ياد كن آن‌گاه كه پيش از اين ندا كرد و ما او را اجابت كرديم و وى را با خانواده‌اش از آن بلاى بزرگ نجات داديم

[77] و او را در مقابل مردمى كه آيات ما را تكذيب كردند نصرت داديم، آنها مردم بدكارى بودند، پس همه آنها را غرق ساختيم

[78] و داود و سليمان را [ياد كن‌]، هنگامى كه در باره‌ى آن كشتزار كه گوسفندان قوم، شبانه در آن چريده بودند داورى مى‌كردند و ما شاهد حكمتشان بوديم

[79] پس شيوه‌ى داورى را به سليمان فهمانديم و هر يك را حكم و دانش عطا كرديم، و كوه‌ها و پرندگان را با داود مسخر كرديم كه با او تسبيح مى‌گفتند، و ما انجام دهنده‌ى اين كار بوديم

[80] و براى شما به داود فن زره‌سازى آموختيم تا شما را از خطرات جنگتان حفظ كند. پس آيا سپاسگزار هستيد

[81] و تندباد را مسخر سليمان كرديم كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم روان مى‌گشت، و ما به هر چيزى آگاه بوديم

[82] و عده‌اى از شياطين براى او غواصى مى‌كردند و غير از آن نيز كارهايى انجام مى‌دادند، و ما مراقب اوضاع آنها بوديم [تا از فرمان سليمان تمرد نكنند]

[83] و ايوب را [ياد كن‌]، هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه مرا رنج و عسرت گرفته است و تو از همه مهربانان مهربان‌ترى

[84] پس دعاى او را اجابت نموديم و آسيب وارد شده بر او را برطرف كرديم، و خانواده‌ى او و نظيرشان را همراه با آنان مجددا به وى عطا كرديم تا رحمتى از جانب ما و تذكرى براى خداپرستان باشد

[85] و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را [ياد كن‌] كه همه از صابران بودند

[86] و آنها را در جوار رحمت خود در آورديم، همانا آنان از شايستگان بودند

[87] و ذو النّون (يونس) را [ياد كن‌]، آن‌گاه كه خشمگين [از ميان مردم خود] برفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم، [كه ماهى او را بلعيد،] پس درون تاريكى‌ها ندا در داد كه معبودى جز تو نيست. منزّهى تو. به راستى كه من از ستمكاران بودم

[88] پس دعايش را اجابت كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را چنين نجات مى‌دهيم

[89] و زكري��ا را [ياد كن‌]، هنگامى كه پروردگار خود را خواند: پروردگارا! مرا تنها [و بى‌فرزند] مگذار و تو بهترين وارثانى

[90] پس دعاى او را اجابت نموديم و يحيى را بدو بخشيديم، و همسرش را براى او شايسته [و آماده‌ى حمل‌] كرديم همانا آنها در كارهاى نيك پيشقدم بودند و با بيم و اميد ما را مى‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند

[91] و [به ياد آور] آن بانو (مريم) را كه دامنش را پاك داشت، پس از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم

[92] [گفتيم:] اين است آيين شما كه آيينى يگانه است [با يك هدف و يك خدا]، و من پروردگار شمايم، پس مرا بپرستيد

[93] ولى آنها امر [دين‌] خويش را ميان خود قطعه قطعه كردند [و فرقه‌ها شدند، ولى‌] همه آنان به سوى ما باز مى‌گردند

[94] پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن باشد، سعى او ناسپاسى نخواهد شد، و ما نويسنده‌ى اعمال او هستيم

[95] و مردم شهرى كه آن را هلاك كرده‌ايم محال است بازگشتى داشته باشند

[96] تا وقتى كه [راه‌] يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها از هر بلندى بتازند

[97] و آن وعده‌ى راستين [قيامت‌] نزديك مى‌شود و به ناگاه چشمان كسانى كه كافر شدند خيره مى‌شود [و مى‌گويند:] اى واى بر ما كه از اين روز غافل بوديم! بلكه ما ستمگر بوده‌ايم

[98] در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مى‌پرستيد، هيزم دوزخيد و همه در آن وارد مى‌شويد

[99] اگر اينها خدا بودند وارد جهنم نمى‌شدند، و حال آن كه جملگى در آن ماندگارند

[100] آنها را در آن جا ناله‌هايى [دردناك‌] است و ايشان در آن جا چيزى نمى‌شنوند

[101] البته كسانى كه قبلا از جانب ما به آنها وعده‌ى نيكو داده شده، از آن [عذاب‌] دور نگاه داشته شدگانند

[102] صداى دوزخ را نمى‌شنوند و در آنچه دل‌هايشان بخواهد جاودانند

[103] آن دلهره‌ى بزرگ‌تر آنها را غمگين نكند و فرشتگان استقبالشان كنند [و گويند:] اين همان روزى است كه به شما وعده داده مى‌شد

[104] روزى كه آسمان را چون طومار نوشته‌ها درهم مى‌پيچيم. چنان كه نخستين بار [مخلوقات را] بيافريديم آن را باز مى‌گردانيم. اين وعده‌اى بر عهده‌ى ما است، و ما بى‌ترديد انجام دهنده‌ى آنيم

[105] و همانا در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد

[106] به راستى در اين سخن براى خداپرستان پيام روشنى است

[107] و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم

[108] بگو: جز اين نيست كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است، حال آيا شما تسليم مى‌شويد

[109] پس اگر روى برتافتند، بگو: به همه شما به طور يكسان اعلام كردم و من چه مى‌دانم آيا آنچه وعده داده مى‌شويد نزديك است يا دور

[110] آرى او، هم سخن آشكار را مى‌داند و هم آنچه را نهان مى‌داريد مى‌داند

[111] و نمى‌دانم، شايد آن [تأخير عذاب‌] براى شما آزمايشى و [مهلت‌] برخوردارى تا زمانى [معين‌] باشد

[112] [پيامبر] گفت: اى خداى من! به حق داورى كن [و ظالمان را كيفر ده‌]، و پروردگار ما خداى رحمان، در برابر آنچه توصيف مى‌كنيد، مورد استمداد است

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud