💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.fooladvand › 38 captured on 2024-05-26 at 16:40:52. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] صاد. سوگند به قرآن پراندرز!
[2] آرى، آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزهاند.
[3] چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند، و[لى] ديگر مجال گريز نبود.
[4] و از اينكه هشداردهندهاى از خودشان برايشان آمده درشگفتند، و كافران مى گويند: «اين، ساحرى شيّاد است.
[5] آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده؟ اين واقعاً چيز عجيبى است.»
[6] و بزرگانشان روان شدند [و گفتند:] «برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعاً هدف [ما]ست.
[7] [از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيدهايم، اين [ادّعا] جز دروغبافى نيست.
[8] آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است؟» [نه!] بلكه آنان در باره قرآنِ من دودلند. [نه،] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيدهاند.
[9] آيا گنجينههاى رحمت پروردگار ارجمندِ بسيار بخشنده تو نزد ايشان است؟
[10] آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ ايشان است؟ [اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند.
[11] اين سپاهك دستههاى دشمن در آنجا [=بَدْر] در هم شكستنىاند.
[12] پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند.
[13] و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دستههاى مخالف بودند.
[14] هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند، پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد.
[15] و اينان جز يك فرياد را انتظار نمىبَرند كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست.
[16] و گفتند: «پروردگارا، پيش از [رسيدن] روز حساب، بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده.»
[17] بر آنچه مىگويند صبر كن، و داوود، بنده ما را كه داراى امكانات [متعدّد] بود به ياد آور؛ آرى، او بسيار بازگشتكننده [به سوى خدا] بود.
[18] ما كوهها را با او مسخّر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مىكردند.
[19] و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشتكننده [و خدا را ستايشگر] بودند.
[20] و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصلهدهنده عطا كرديم.
[21] و آيا خبر دادخواهان -چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟
[22] وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق داورى كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.»
[23] «اين [شخص] برادر من است. او را نود و نه ميش، و مرا يك ميش است، و مىگويد: آن را به من بسپار، و در سخنورى بر من غالب آمده است.»
[24] [داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد.
[25] و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم؛ و در حقيقت براى او پيش ما تقرّب و فرجامى خوش خواهد بود.
[26] اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم؛ پس ميان مردم به حق داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت!
[27] و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم، اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حقپوشى كرده]اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شدهاند.
[28] يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، چون مفسدان در زمين مىگردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مىدهيم؟
[29] [اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كردهايم تا در [باره] آيات آن بينديشند، و خردمندان پند گيرند.
[30] و سليمان را به داوود بخشيديم. چه نيكو بندهاى. به راستى او توبهكار [و ستايشگر] بود.
[31] هنگامى كه [طرف] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند،
[32] [سليمان] گفت: «واقعاً من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمت شد.»
[33] [گفت: « اسبها] را نزد من باز آوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا].
[34] و قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم؛ پس به توبه باز آمد.
[35] گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشندهاى.»
[36] پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مىگرفت، به فرمان او نرم، روان مىشد.
[37] و شيطانها را [از] بنّا و غواص،
[38] تا [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم].
[39] [گفتيم:] «اين بخشش ماست، [آن را] بىشمار ببخش يا نگاه دار.»
[40] و قطعاً براى او در پيشگاه ما تقرّب و فرجام نيكوست.
[41] و بنده ما ايوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: «شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»
[42] [به او گفتيم:] «با پاى خود [به زمين] بكوب، اينك اين چشمهسارى است سرد و آشاميدنى.»
[43] و [مجدداً] كسانش را و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم، تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.
[44] [و به او گفتيم:] «يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.» ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبندهاى! به راستى او توبهكار بود.
[45] و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديدهور بودند به يادآور.
[46] ما آنان را با موهبت ويژهاى -كه يادآورى آن سراى بود- خالص گردانيديم.
[47] و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند.
[48] و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكانند.
[49] اين يادكردى است، و قطعاً براى پرهيزگاران فرجامى نيك است.
[50] باغهاى هميشگى در حالى كه درهاى [آنها] برايشان گشودهاست.
[51] در آنجا تكيه مىزنند [و] ميوههاى فراوان و نوشيدنى در آنجا طلب مىكنند.
[52] و نزدشان [دلبران] فروهشتهنگاه همسال است.
[53] اين است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مىشد.
[54] [مىگويند:] «در حقيقت، اين روزىِ ماست و آن را پايانى نيست.»
[55] اين است [حال بهشتيان] و [اما] براى طغيانگران واقعاً بد فرجامى است.
[56] به جهنّم درمىآيند، و چه بد آرامگاهى است.
[57] اين جوشاب و چركاب است، بايد آن را بچشند.
[58] و از همين گونه، انواع ديگر [عذابها]!
[59] اينها گروهىاند كه با شما به اجبار [در آتش] درمىآيند. بدا به حال آنها، زيرا آنان داخل آتش مىشوند.
[60] [به رؤساى خود] مىگويند: «بلكه بر خود شما خوش مباد! اين [عذاب] را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد، و چه بد قرارگاهى است.»
[61] مىگويند: «پروردگارا، هر كس اين [عذاب] را از پيش براى ما فراهم آورده، عذاب او را در آتش دو چندان كن.»
[62] و مىگويند: «ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از [زمره] اشرار مىشمرديم نمىبينيم؟
[63] آيا آنان را [در دنيا] به ريشخند مىگرفتيم يا چشمها[ى ما] بر آنها نمىافتد؟»
[64] اين مجادله اهل آتش قطعاً راست است.
[65] بگو: «من فقط هشداردهندهاى هستم، و جز خداى يگانه قهار معبودى ديگر نيست.
[66] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، همان شكستناپذير آمرزنده.
[67] بگو: «اين خبرى بزرگ است،
[68] [كه] شما از آن روى برمىتابيد.
[69] مرا در باره ملاء اعلى هيچ دانشى نبود آنگاه كه مجادله مىكردند.
[70] به من هيچ [چيز] وحى نمىشود، جز اينكه من هشداردهندهاى آشكارم.
[71] آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفريد.
[72] پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجدهكنان براى او [به خاك] بيفتيد.»
[73] پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند.
[74] مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد.
[75] فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبر نمودى يا از [جمله] برترىجويانى؟»
[76] گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل آفريدهاى.»
[77] فرمود: «پس، از آن [مقام] بيرون شو، كه تو راندهاى.
[78] و تا روز جزا لعنت من بر تو باد.»
[79] گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده.»
[80] فرمود: «در حقيقت، تو از مهلتيافتگانى،
[81] تا روز معين معلوم.»
[82] [شيطان] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جداً از راه به در مىبرم،
[83] مگر آن بندگان پاكدل تو را.»
[84] فرمود: «حق [از من] است و حق را مىگويم:
[85] هرآينه جهنّم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند، از همگىشان، خواهم انباشت.»
[86] بگو: «مزدى بر اين [رسالت] از شما طلب نمىكنم و من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم.
[87] اين [قرآن] جز پندى براى جهانيان نيست.
[88] و قطعاً پس از چندى خبر آن را خواهيد دانست.»