💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.fooladvand › 37 captured on 2024-05-26 at 16:40:52. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mohammad Mahdi Fooladvand, Surah 37: Those drawn up in Ranks (As-Saaffaat)

Surahs

[1] سوگند به صف بستگان -كه صفى [با شكوه‌] بسته‌اند-

[2] و به زجركنندگان -كه به سختى زجر مى‌كنند-

[3] و به تلاوت‌كنندگان [آيات الهى‌]!

[4] كه قطعاً معبود شما يگانه است!

[5] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، و پروردگار خاورها!

[6] ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم!

[7] و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم!

[8] [به طورى كه‌] نمى‌توانند به انبوه [فرشتگان‌] عالَم بالا گوش فرا دهند، و از هر سوى پرتاب مى‌شوند.

[9] با شدت به دور رانده مى‌شوند، و برايشان عذابى دايم است.

[10] مگر كسى كه [از سخن بالاييان‌] يكباره استراق سمع كند، كه شهابى شكافنده از پى او مى‌تازد!

[11] پس، [از كافران‌] بپرس: آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت‌ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم؟ ما آنان را از گِلى چسبنده پديد آورديم.

[12] بلكه عجب مى‌دارى و [آنها] ريشخند مى‌كنند!

[13] و چون پند داده شوند عبرت نمى‌گيرند.

[14] و چون آيتى ببينند به ريشخند مى‌پردازند!

[15] و مى‌گويند: «اين جز سحرى آشكار نيست.»

[16] «آيا چون مرديم و خاك و استخوانهاى [خُرد] گرديديم، آيا راستى برانگيخته مى‌شويم؟

[17] و همين طور پدران اوّليه ما؟!»

[18] بگو: «آرى! در حالى كه شما خواريد!»

[19] و آن تنها يك فرياد است و بس! و بناگاه آنان به تماشا خيزند!

[20] و مى‌گويند: «اى واى بر ما! اين است روز جزا!»

[21] اين است همان روز داورى كه آن را تكذيب مى‌كرديد!

[22] كسانى را كه ستم كرده‌اند، با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مى‌پرستيده‌اند،

[23] گِرد آوريد و به سوى راه جهنم رهبرى‌شان كنيد!

[24] و بازداشتشان نماييد كه آنها مسؤولند!

[25] شما را چه شده است كه همديگر را يارى نمى‌كنيد؟!

[26] [نه!] بلكه امروز آنان از در تسليم درآمدگانند!

[27] و بعضى روى به بعضى ديگر مى‌آورند [و] از يكديگر مى‌پرسند!

[28] [و] مى‌گويند: «شما [ظاهراً] از درِ راستى با ما درمى‌آمديد [و خود را حق به جانب مى‌نموديد]!»

[29] [متّهمان‌] مى‌گويند: «[نه!] بلكه با ايمان نبوديد.

[30] و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه خودتان سركش بوديد.

[31] پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد؛ ما واقعاً بايد [عذاب را] بچشيم!

[32] و شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان گمراه بوديم!»

[33] پس، در حقيقت، آنان در آن روز در عذاب شريك يكديگرند!

[34] [آرى،] ما با مجرمان چنين رفتار مى‌كنيم!

[35] چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى‌شد: «خدايى جز خداى يگانه نيست»، تكبر مى‌ورزيدند!

[36] و مى‌گفتند: «آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم؟!»

[37] ولى نه! [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است.

[38] در واقع، شما عذاب پر درد را خواهيد چشيد!

[39] و جز آنچه مى‌كرديد جزا نمى‌يابيد!

[40] مگر بندگان پاكدل خدا!

[41] آنان روزىِ معيّن خواهند داشت.

[42] [انواع‌] ميوه‌ها! و آنان مورد احترام خواهند بود.

[43] در باغهاى پر نعمت!

[44] بر سريرها در برابر همديگر [مى‌نشينند].

[45] با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى‌آيند؛

[46] [باده‌اى‌] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص‌] مى‌دهد؛

[47] نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى‌] مى‌افتند!

[48] و نزدشان [دلبرانى‌] فروهشته‌نگاه و فراخ‌ديده باشند!

[49] [از شدّت سپيدى‌] گويى تخم شتر مرغ [زير پَرَ]ند!

[50] پس برخى‌شان به برخى روى نموده و از همديگر پرس‌وجو مى‌كنند.

[51] گوينده‌اى از آنان مى‌گويد: «راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم،

[52] [كه به من‌] مى‌گفت: «آيا واقعاً تو از باوردارندگانى؟

[53] آيا وقتى مُرديم و خاك و [مشتى‌] استخوان شديم، آيا واقعاً جزا مى‌يابيم؟»

[54] [مؤمن‌] مى‌پرسد: «آيا شما اطلاع داريد [كجاست‌]؟»

[55] پس اطلاع حاصل مى‌كند، و او را در ميان آتش مى‌بيند!

[56] [و] مى‌گويد: «به خدا سوگند، چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى.

[57] و اگر رحمت پروردگارم نبود، هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم.»

[58] [و از روى شوق مى‌گويد:] «آيا ديگر روى مرگ نمى‌بينيم،

[59] جز همان مرگ نخستين خود؟ و ما هرگز عذاب نخواهيم شد؟!

[60] راستى كه اين همان كاميابى بزرگ است!»

[61] براى چنين [پاداشى‌] بايد كوشندگان بكوشند.

[62] آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقوم؟!

[63] در حقيقت، ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم.

[64] آن، درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‌رويد،

[65] ميوه‌اش گويى چون كله‌هاى شياطين است،

[66] پس [دوزخيان‌] حتماً از آن مى‌خورند و شكمها را از آن پر مى‌كنند،

[67] سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است؛

[68] آنگاه بازگشتشان بى‌گمان به سوى دوزخ است.

[69] آنها پدران خود را گمراه يافتند،

[70] پس ايشان به دنبال آنها مى‌شتابند!

[71] و قطعاً پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند.

[72] و حال آنكه مسلماً در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم.

[73] پس ببين فرجام هشدارداده‌شدگان چگونه بود!

[74] به استثناى بندگان پاكدل خدا!

[75] و نوح، ما را ندا داد، و چه نيك اجابت‌كننده بوديم!

[76] و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.

[77] و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم.

[78] و در ميان آيندگان [آوازه نيك‌] او را بر جاى گذاشتيم.

[79] درود بر نوح در ميان جهانيان!

[80] ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم.

[81] به راستى او از بندگان مؤمن ما بود.

[82] سپس ديگران را غرق كرديم.

[83] و بى‌گمان، ابراهيم از پيروان اوست.

[84] آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه‌] پروردگارش آمد.

[85] چون به پدر[خوانده‌] و قوم خود گفت: «چه مى‌پرستيد؟

[86] آيا غير از آنها، به دروغ، خدايانى [ديگر] مى‌خواهيد؟!

[87] پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست؟»

[88] پس نظرى به ستارگان افكند،

[89] و گفت: «من كسالت دارم!»

[90] پس پشت‌كنان از او روى برتافتند!

[91] تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت: «آيا غذا نمى‌خوريد؟

[92] شما را چه شده كه سخن نمى‌گوييد؟!»

[93] پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت!

[94] تا دوان دوان سوى او روى‌آور شدند.

[95] [ابراهيم‌] گفت: «آيا آنچه را مى‌تراشيد، مى‌پرستيد؟

[96] با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى‌سازيد آفريده است!»

[97] گفتند: «برايش [كوره‌]خانه‌اى بسازيد و در آتشش بيندازيد»

[98] پس خواستند به از نيرنگى زنند؛ و[لى‌] ما آنان را پست گردانيديم.

[99] و [ابراهيم‌] گفت: «من به سوى پروردگارم رهسپارم، زودا كه مرا راه نمايد!»

[100] «اى پروردگار من! مرا [فرزندى‌] از شايستگان بخش.»

[101] پس او را به پسرى بردبار مژده داديم.

[102] و وقتى با او به جايگاه «سعى» رسيد، گفت: «اى پسرك من! من در خواب [چنين‌] مى‌بينم كه تو را سَرْ مى‌بُرم، پس ببين چه به نظرت مى‌آيد؟» گفت: «اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن! ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت.»

[103] پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند،

[104] او را ندا داديم كه اى ابراهيم!

[105] رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى! ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم!

[106] راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود!

[107] و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم.

[108] و در [ميان‌] آيندگان براى او [آوازه نيك‌] به جاى گذاشتيم.

[109] درود بر ابراهيم!

[110] نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

[111] در حقيقت، او از بندگان با ايمان ما بود.

[112] و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله‌] شايستگان است مژده داديم.

[113] و به او و به اسحاق بركت داديم، و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى‌] آشكارا به خود ستمكار بودند.

[114] و در حقيقت، بر موسى و هارون منت نهاديم.

[115] و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم.

[116] و آنان را يارى داديم تا ايشان غالب آمدند.

[117] و آن دو را كتاب روشن داديم.

[118] و هر دو را به راه راست هدايت كرديم.

[119] و براى آن دو در [ميان‌] آيندگان [نام نيك‌] به جاى گذاشتيم.

[120] درود بر موسى و هارون!

[121] ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم،

[122] زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند.

[123] و به راستى الياس از فرستادگان [ما] بود.

[124] چون به قوم خود گفت: «آيا پروا نمى‌داريد؟

[125] آيا «بعل» را مى‌پرستيد و بهترين آفرينندگان را وامى‌گذاريد؟!

[126] [يعنى:] خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست؟!

[127] پس او را دروغگو شمردند، و قطعاً آنها [در آتش‌] احضار خواهند شد-

[128] مگر بندگان پاكدين خدا.

[129] و براى او در [ميان‌] آيندگان [آوازه نيك‌] به جاى گذاشتيم.

[130] درود بر پيروان الياس!

[131] ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى‌دهيم،

[132] زيرا او از بندگان با ايمان ما بود.

[133] و در حقيقت، لوط از زمره فرستادگان بود.

[134] آنگاه كه او و همه كسانش را رهانيديم-

[135] جز پيرزنى كه در ميان باقى‌ماندگان [و خاكسترشدگان‌] بود-

[136] سپس ديگران را هلاك كرديم.

[137] و در حقيقت، شما بر آنان صبحگاهان

[138] و شامگاهان مى‌گذريد! آيا به فكر فرو نمى‌رويد؟!

[139] و در حقيقت، يونس از زمره فرستادگان بود.

[140] آنگاه كه به سوى كشتى پر، بگريخت!

[141] پس [سرنشينان‌] با هم قرعه انداختند و [يونس‌] از باختگان شد.

[142] [او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود!

[143] و اگر او از زمره تسبيح‌كنندگان نبود،

[144] قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند، در شكم آن [ماهى‌] مى‌ماند!

[145] پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم!

[146] و بر بالاى [سرِ] او درختى از [نوع‌] كدوبُن رويانيديم.

[147] و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.

[148] پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم.

[149] پس، از مشركان جويا شو: آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!

[150] يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند؟

[151] هش‌دار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعاً خواهند گفت:

[152] «خدا فرزند آورده!» در حالى كه آنها قطعاً دروغگويانند!

[153] آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است؟

[154] شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‌كنيد؟

[155] آيا سرِ پند گرفتن نداريد؟!

[156] يا دليلى آشكار [در دست‌] داريد؟

[157] پس اگر راست مى‌گوييد كتابتان را بياوريد.

[158] و ميان خدا و جن‌ها پيوندى انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانسته‌اند كه [براى حساب پس‌دادن،] خودشان احضار خواهند شد.

[159] خدا منزه است از آنچه در وصف مى‌آورند.

[160] به استثناى بندگان پاكدل خدا.

[161] در حقيقت، شما و آنچه [كه شما آن را] مى‌پرستيد،

[162] بر ضد او گمراه‌گر نيستيد،

[163] مگر كسى را كه به دوزخ رفتنى است!

[164] و هيچ يك از ما [فرشتگان‌] نيست مگر [اينكه‌] براى او [مقام و] مرتبه‌اى معيّن است.

[165] و در حقيقت، ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بسته‌ايم.

[166] و ماييم كه خود تسبيح‌گويانيم.

[167] و [مشركان‌] به تأكيد مى‌گفتند:

[168] «اگر پند [نامه‌ا]ى از پيشينيان نزد ما بود،

[169] قطعاً از بندگان خالص خدا مى‌شديم!»

[170] ولى [وقتى قرآن آمد] به آن كافر شدند، و زودا كه بدانند!

[171] و قطعاً فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين‌] رفته است:

[172] كه آنان [بر دشمنان خودشان‌] حتماً پيروز خواهند شد.

[173] و سپاه ما هرآينه غالب‌آيندگانند.

[174] پس تا مدتى [معيّن‌] از آنان روى برتاب.

[175] و آنان را بنگر كه خواهند ديد.

[176] آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند؟

[177] [پس هشدارداده‌شدگان را] آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهى است!

[178] و از ايشان تا مدتى [معيّن‌] روى برتاب.

[179] و بنگر كه خواهند ديد!

[180] منزه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى‌كنند.

[181] و درود بر فرستادگان!

[182] و ستايش، ويژه خدا، پروردگار جهانهاست.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud