💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.fooladvand › 2 captured on 2024-05-26 at 16:40:22. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mohammad Mahdi Fooladvand, Surah 2: The Cow (Al-Baqara)

Surahs

[1] الف، لام، ميم.

[2] اين است كتابى كه در [حقانيت‌] آن هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است:

[3] آنان كه به غيب ايمان مى‌آورند، و نماز را بر پا مى‌دارند، و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم انفاق مى‌كنند؛

[4] و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده، و به آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان مى آورند؛ و آنانند كه به آخرت يقين دارند.

[5] آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند؛ و آنان همان رستگارانند.

[6] در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند -چه بيمشان دهى، چه بيمشان ندهى- بر ايشان يكسان است؛ [آنها] نخواهند گرويد.

[7] خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوايى ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پرده‌اى است؛ و آنان را عذابى دردناك است.

[8] و برخى از مردم مى‌گويند: «ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‌ايم»، ولى گروندگان [راستين‌] نيستند.

[9] با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‌بازند؛ ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‌زنند، و نمى‌فهمند.

[10] در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى‌] آنچه به دروغ مى گفتند، عذابى دردناك [در پيش‌] خواهند داشت.

[11] و چون به آنان گفته شود: «در زمين فساد مكنيد»، مى‌گويند: «ما خود اصلاحگريم.»

[12] بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى‌فهمند.

[13] و چون به آنان گفته شود: «همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»، مى‌گويند: «آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‌اند، ايمان بياوريم؟» هشدار كه آنان همان كم‌خردانند؛ ولى نمى‌دانند.

[14] و چون با كسانى كه ايمان آورده‌اند برخورد كنند، مى‌گويند: «ايمان آورديم »، و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند، مى‌گويند: «در حقيقت ما با شماييم، ما فقط [آنان را] ريشخند مى‌كنيم.»

[15] خدا [است كه‌] ريشخندشان مى‌كند، و آنان را در طغيانشان فرو مى‌گذارد تا سرگردان شوند.

[16] همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى‌] هدايت خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد؛ و هدايت‌يافته نبودند.

[17] مَثَل آنان، همچون مَثَل كسانى است كه آتشى افروختند، و چون پيرامون آنان را روشنايى داد، خدا نورشان را برد؛ و در ميان تاريكيهايى كه نمى‌بينند رهايشان كرد.

[18] كرند، لالند، كورند؛ بنابراين به راه نمى‌آيند.

[19] يا چون [كسانى كه در معرض‌] رگبارى از آسمان -كه در آن تاريكيها و رعد و برقى است- [قرار گرفته‌اند]؛ از [نهيب‌] آذرخش [و] بيم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولى خدا بر كافران احاطه دارد.

[20] نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد؛ هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد، در آن گام زنند؛ و چون راهشان را تاريك كند، [بر جاى خود] بايستند؛ و اگر خدا مى‌خواست شنوايى و بينايى‌شان را برمى‌گرفت، كه خدا بر همه چيز تواناست.

[21] اى مردم، پروردگارتان را كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بوده‌اند آفريده است، پرستش كنيد؛ باشد كه به تقوا گراييد.

[22] همان [خدايى‌] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده‌]، و آسمان را بنايى [افراشته‌] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از ميوه‌ها رزقى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مى‌دانيد.

[23] و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‌ايم شك داريد، پس -اگر راست مى‌گوييد- سوره‌اى مانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را -غير خدا- فرا خوانيد.

[24] پس اگر نكرديد -و هرگز نمى‌توانيد كرد- از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند، و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد.

[25] و كسانى را كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان‌] آنها جويها روان است. هر گاه ميوه‌اى از آن روزىِ ايشان شود، مى‌گويند: «اين همان است كه پيش از اين [نيز ]روزىِ ما بوده.» و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود؛ و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند.

[26] خداى را از اينكه به پشه‌اى -يا فروتر [يا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نيايد. پس كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌دانند كه آن [مَثَل‌] از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولى كسانى كه به كفر گراييده‌اند مى‌گويند: «خدا از اين مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسيارى را با آن گمراه، و بسيارى را با آن راهنمايى مى‌كند؛ و[لى‌] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‌كند.

[27] همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‌شكنند؛ و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‌گسلند؛ و در زمين به فساد مى‌پردازند؛ آنانند كه زيانكارانند.

[28] چگونه خدا را منكريد؟ با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد؛ باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‌كند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

[29] اوست آن كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد؛ سپس به [آفرينش‌] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار كرد؛ و او به هر چيزى داناست.

[30] و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‌] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‌گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خونها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‌كنيم؛ و به تقديست مى‌پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.»

[31] و [خدا] همه [معانى‌] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى‌گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

[32] گفتند: «منزهى تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‌اى، هيچ دانشى نيست؛ تويى داناى حكيم.»

[33] فرمود: «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم‌] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى‌دانم؛ و آنچه را آشكار مى‌كنيد، و آنچه را پنهان مى‌داشتيد مى‌دانم؟»

[34] و چون فرشتگان را فرموديم: «براى آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس -كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد- [همه‌] به سجده درافتادند.

[35] و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى‌] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»

[36] پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد؛ و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد؛ و فرموديم: «فرود آييد، شما دشمن همديگريد؛ و براى شما در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود.»

[37] سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود؛ و [خدا] بر او ببخشود؛ آرى، او[ست كه‌] توبه‌پذيرِ مهربان است.

[38] فرموديم: «جملگى از آن فرود آييد. پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد، آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.

[39] و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه‌هاى ما را دروغ انگاشتند، آنانند كه اهل آتشند؛ و در آن ماندگار خواهند بود.»

[40] اى فرزندان اسرائيل، نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد، و به پيمانم وفا كنيد، تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بترسيد.

[41] و بدانچه نازل كرده‌ام -كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست- ايمان آريد؛ و نخستين منكر آن نباشيد، و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد، و تنها از من پروا كنيد.

[42] و حق را به باطل درنياميزيد، و حقيقت را -با آنكه خود مى‌دانيد- كتمان نكنيد.

[43] و نماز را بر پا داريد، و زكات را بدهيد، و با ركوع‌كنندگان ركوع كنيد.

[44] آيا مردم را به نيكى فرمان مى‌دهيد و خود را فراموش مى‌كنيد، با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‌خوانيد؟ آيا [هيچ‌] نمى‌انديشيد؟

[45] از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و به راستى اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان:

[46] همان كسانى كه مى‌دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد؛ و به سوى او باز خواهند گشت.

[47] اى فرزندان اسرائيل، از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

[48] و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‌كند؛ و نه از او شفاعتى پذيرفته، و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‌شود؛ و نه يارى خواهند شد.

[49] و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ‌] فرعونيان رهانيديم؛ [آنان‌] شما را سخت شكنجه مى‌كردند؛ پسران شما را سر مى‌بريدند؛ و زنهايتان را زنده مى‌گذاشتند، و در آن [امر، بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.

[50] و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم؛ و فرعونيان را -در حالى كه شما نظاره مى‌كرديد- غرق كرديم.

[51] و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آنگاه در غياب وى، شما گوساله را [به پرستش‌] گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد.

[52] پس از آن بر شما بخشوديم، باشد كه شكرگزارى كنيد.

[53] و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان [=جداكننده حق از باطل‌] داديم، شايد هدايت يابيد.

[54] و چون موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، شما با [به پرستش‌] گرفتن گوساله، برخود ستم كرديد، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد، و [خطاكاران‌] خودتان را به قتل برسانيد، كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است.» پس [خدا] توبه شما را پذيرفت، كه او توبه‌پذير مهربان است.

[55] و چون گفتيد: «اى موسى، تا خدا را آشكارا نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد.» پس -در حالى كه مى‌نگريستيد- صاعقه شما را فرو گرفت.

[56] سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم؛ باشد كه شكرگزارى كنيد.

[57] و بر شما ابر را سايه‌گستر كرديم؛ و بر شما «گزانگبين» و «بلدرچين» فرو فرستاديم؛ [و گفتيم:] «از خوراكيهاى پاكيزه‌اى كه به شما روزى داده‌ايم، بخوريد.» و[لى آنان‌] بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم روا مى‌داشتند.

[58] و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم: «بدين شهر درآييد، و از [نعمتهاى‌] آن، هر گونه خواستيد، فراوان بخوريد، و سجده‌كنان از در [بزرگ‌] درآييد؛ و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم، و [پاداش‌] نيكوكاران را خواهيم افزود.»

[59] اما كسانى كه ستم كرده بودند، [آن سخن را] به سخن ديگرى -غير از آنچه به ايشان گفته شده بود- تبديل كردند. و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند، به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.

[60] و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تخته‌سنگ بزن.» پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت، [به گونه‌اى كه‌] هر قبيله‌اى آبشخور خود را مى‌دانست. [و گفتيم:] «از روزى خدا بخوريد و بياشاميد، و[لى ]در زمين سر به فساد برمداريد.»

[61] و چون گفتيد: «اى موسى! هرگز بر يك [نوع‌] خوراك تاب نياوريم، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‌روياند، از [قبيل‌] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند» [موسى‌] گفت: «آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پست‌تريد؟ پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواسته‌ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست.» و [داغ‌] خوارى و نادارى بر [پيشانى‌] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا كه آنان به نشانه‌هاى خدا كفر ورزيده بودند، و پيامبران را بناحق مى‌كشتند؛ اين، از آن روى بود كه سركشى نموده، و از حد درگذرانيده بودند.

[62] در حقيقت، كسانى كه [به اسلام‌] ايمان آورده، و كسانى كه يهودى شده‌اند، و ترسايان و صابئان، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بيمى بر آنان است، و نه اندوهناك خواهند شد.

[63] و چون از شما پيمان محكم گرفتيم، و [كوه‌] طور را بر فراز شما افراشتيم، [و فرموديم:] «آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد، و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد، باشد كه به تقوا گراييد.»

[64] سپس شما بعد از آن [پيمان‌] رويگردان شديد، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما از زيانكاران بوديد.

[65] و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم: «بوزينگانى طردشده باشيد.»

[66] و ما آن [عقوبت‌] را براى حاضران، و [نسلهاى‌] پس از آن، عبرتى، و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم.

[67] و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: «خدا به شما فرمان مى‌دهد كه: ماده گاوى را سر ببريد»، گفتند: «آيا ما را به ريشخند مى‌گيرى؟» گفت: «پناه مى‌برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم.»

[68] گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان، تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى‌] است؟» گفت: «وى مى‌فرمايد: آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال، [بلكه‌] ميانسالى است بين اين دو. پس آنچه را [بدان ]مأموريد به جاى آريد.»

[69] گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟» گفت: «وى مى‌فرمايد: آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص، كه رنگش بينندگان را شاد مى‌كند.»

[70] گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى‌] باشد؟ زيرا [چگونگى‌] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده، و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتماً هدايت خواهيم شد.»

[71] گفت: «وى مى‌فرمايد: در حقيقت، آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند؛ و نه كشتزار را آبيارى كند؛ بى‌نقص است؛ و هيچ لكه‌اى در آن نيست.» گفتند: «اينك سخن درست آوردى.» پس آن را سر بريدند، و چيزى نمانده بود كه نكنند.

[72] و چون شخصى را كشتيد، و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد، و حال آنكه خدا، آنچه را كتمان مى‌كرديد، آشكار گردانيد.

[73] پس فرموديم: «پاره‌اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول‌] بزنيد» [تا زنده شود]. اين گونه خدا مردگان را زنده مى‌كند، و آيات خود را به شما مى‌نماياند، باشد كه بينديشيد.

[74] سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه‌] سخت گرديد، همانند سنگ، يا سخت‌تر از آن، چرا كه از برخى سنگها، جويهايى بيرون مى‌زند، و پاره‌اى از آنها مى‌شكافد و آب از آن خارج مى‌شود، و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى‌ريزد، و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[75] آيا طمع داريد كه [اينان‌] به شما ايمان بياورند؟ با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‌شنيدند، سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‌كردند، و خودشان هم مى‌دانستند.

[76] و [همين يهوديان‌] چون با كسانى كه ايمان آورده‌اند برخورد كنند، مى‌گويند: «ما ايمان آورده‌ايم.» و وقتى با همديگر خلوت مى‌كنند، مى‌گويند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، براى آنان حكايت مى‌كنيد تا آنان به [استناد] آن، پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند؟ آيا فكر نمى‌كنيد؟»

[77] آيا نمى‌دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى‌دارند، و آنچه را آشكار مى‌كنند، مى‌داند؟

[78] و [بعضى‌] از آنان بى‌سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‌دانند، و فقط گمان مى‌برند.

[79] پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‌شده‌اى‌] با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.

[80] و گفتند: «جز روزهايى چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد.» بگو: «مگر پيمانى از خدا گرفته‌ايد؟ -كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد- يا آنچه را نمى‌دانيد به دروغ به خدا نسبت مى‌دهيد؟»

[81] آرى، كسى كه بدى به دست آورد، و گناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كسانى اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود.

[82] و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كرده‌اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

[83] و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد، و با مردم [به زبان‌] خوش سخن بگوييد، و نماز را به پا داريد، و زكات را بدهيد»؛ آنگاه، جز اندكى از شما، [همگى‌] به حالت اعراض روى برتافتيد.

[84] و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه: «خون همديگر را مريزيد، و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد»؛ سپس [به اين پيمان‌] اقرار كرديد، و خود گواهيد.

[85] [ولى‌] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى‌كشيد، و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى‌رانيد، و به گناه و تجاوز، بر ضد آنان به يكديگر كمك مى‌كنيد. و اگر به اسارت پيش شما آيند، به [دادن‌] فديه، آنان را آزاد مى‌كنيد، با آنكه [نه تنها كشتن، بلكه‌] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است. آيا شما به پاره‌اى از كتاب [تورات‌] ايمان مى‌آوريد، و به پاره‌اى كفر مى‌ورزيد؟ پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند، جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز ايشان را به سخت‌ترين عذابها باز برند، و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[86] همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى‌] جهان ديگر خريدند. پس نه عذاب آنان سبك گردد، و نه ايشان يارى شوند.

[87] و همانا به موسى كتاب [تورات‌] را داديم، و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم، و عيسى پسر مريم را معجزه‌هاى آشكار بخشيديم، و او را با «روح القدس» تأييد كرديم؛ پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.

[88] و گفتند: «دلهاى ما در غلاف است.» [نه، چنين نيست‌] بلكه خدا به سزاى كفرشان، لعنتشان كرده است. پس آنان كه ايمان مى‌آورند چه اندك‌شماره‌اند.

[89] و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد، و از ديرباز [در انتظارش‌] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‌جستند؛ ولى همين كه آنچه [كه اوصافش‌] را مى‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد.

[90] وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى‌] فرو مى‌فرستد. پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند. و براى كافران عذابى خفت‌آور است.

[91] و چون به آنان گفته شود: «به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد»، مى‌گويند: «ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‌آوريم.» و غير آن را -با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است- انكار مى‌كنند. بگو: «اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مى‌كشتيد؟»

[92] و قطعاً موسى براى شما معجزات آشكارى آورد، سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى‌] گرفتيد، و ستمكار شديد.

[93] و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم، و [كوه‌] طور را بر فراز شما برافراشتيم، [و گفتيم:] «آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد، و [به دستورهاى آن‌] گوش فرا دهيد.» گفتند: «شنيديم و نافرمانى كرديم.» و بر اثر كفرشان، [مِهر ]گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنيد [بدانيد كه‌] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‌دارد.»

[94] بگو: «اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‌گوييد آرزوى مرگ كنيد.»

[95] ولى به سبب كارهايى كه از پيش كرده‌اند، هرگز آن را آرزو نخواهند كرد. و خدا به [حال‌] ستمگران داناست.

[96] و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى، و [حتى حريص‌تر] از كسانى كه شرك مى‌ورزند خواهى يافت. هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت. و خدا بر آنچه مى‌كنند بيناست.

[97] بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست‌] چرا كه او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل كرده است، در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى‌] پيش از آن، و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است.»

[98] هر كه دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه‌] خدا يقينا دشمن كافران است.

[99] و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم، و جز فاسقان [كسى‌] آنها را انكار نمى‌كند.

[100] و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ بلكه [حقيقت اين است كه‌] بيشترشان ايمان نمى‌آورند.

[101] و آنگاه كه فرستاده‌اى از جانب خداوند برايشان آمد -كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‌داشت- گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند، چنانكه گويى [از آن هيچ‌] نمى‌دانند.

[102] و آنچه را كه شيطان‌[صفت‌]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته‌] بودند، پيروى كردند. و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شيطان‌[صفت‌]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‌آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته‌] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‌كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‌گفتند: «ما [وسيله‌] آزمايشى [براى شما ]هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و[لى‌] آنها از آن دو [فرشته‌] چيزهايى مى‌آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‌توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه‌] چيزى مى‌آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى‌رسانيد. و قطعاً [يهوديان‌] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع‌] باشد، در آخرت بهره‌اى ندارد. وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند-اگر مى‌دانستند.

[103] اگر آنها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعاً پاداشى [كه‌] از جانب خدا [مى‌يافتند] بهتر بود-اگر مى‌دانستند.

[104] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نگوييد: «راعنا»، و بگوييد: «انظرنا»، و [اين توصيه را] بشنويد؛ و [گر نه‌] كافران را عذابى دردناك است.

[105] نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده‌اند، و نه مشركان [هيچ كدام‌] دوست نمى‌دارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد، با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد، و خدا داراى فزون‌بخشى عظيم است.

[106] هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست‌] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‌آوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟

[107] مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست؛ و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد؟

[108] آيا مى‌خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد؟ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند، مسلما از راه درست گمراه شده است.

[109] بسيارى از اهل كتاب -پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‌كردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد، كه خدا بر هر كارى تواناست.

[110] و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد؛ و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد، آن را نزد خدا باز خواهيد يافت؛ آرى، خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست.

[111] و گفتند: «هرگز كسى به بهشت درنيايد، مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد.» اين آرزوهاى [واهىِ‌] ايشان است. بگو: «اگر راست مى‌گوييد، دليل خود را بياوريد.»

[112] آرى، هر كس كه خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست، و بيمى بر آنان نيست، و غمگين نخواهند شد.

[113] و يهوديان گفتند: «ترسايان بر حق نيستند.» و ترسايان گفتند: «يهوديان بر حق نيستند» -با آنكه آنان كتاب [آسمانى‌] را مى‌خوانند. افراد نادان نيز [سخنى‌] همانند گفته ايشان گفتند. پس خداوند، روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مى‌كردند، ميان آنان داورى خواهد كرد.

[114] و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا، نام وى برده شود، و در ويرانى آنها بكوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان-لرزان در آن [مسجد]ها درآيند. در اين دنيا ايشان را خوارى، و در آخرت عذابى بزرگ است.

[115] و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به‌] خداست. آرى، خدا گشايشگر داناست.

[116] و گفتند: «خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است.» او منزه است. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آن اوست، [و] همه فرمانپذير اويند.

[117] [او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است‌]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مى‌گويد: «[موجود] باش»؛ پس [فوراً موجود] مى‌شود.

[118] افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد؟ يا براى ما معجزه‌اى نمى‌آيد؟» كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‌گفتند. دلها [و افكار]شان به هم مى‌ماند. ما نشانه‌ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند، نيك روشن گردانيده‌ايم.

[119] ما تو را بحق فرستاديم، تا بشارتگر و بيم‌دهنده باشى، و [لى‌] درباره دوزخيان، از تو پرسشى نخواهد شد.

[120] و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‌شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى‌] است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.

[121] كسانى كه كتاب [آسمانى‌] به آنان داده‌ايم، [و] آن را چنانكه بايد مى‌خوانند، ايشانند كه بدان ايمان دارند. و[لى‌] كسانى كه بدان كفر ورزند، همانانند كه زيانكارانند.

[122] اى فرزندان اسرائيل، نعمتم را، كه بر شما ارزانى داشتم، و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

[123] و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‌كند، و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود، و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد، و نه يارى شوند.

[124] و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‌] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد.»

[125] و چون خانه [كعبه‌] را براى مردم محل اجتماع و [جاى‌] امنى قرار داديم، [و فرموديم:] «در مقام ابراهيم، نمازگاهى براى خود اختيار كنيد»، و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه: «خانه مرا براى طواف‌كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد.»

[126] و چون ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين [سرزمين‌] را شهرى امن گردان، و مردمش را -هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد- از فرآورده‌ها روزى بخش»، فرمود: «و[لى‌] هر كس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى‌كنم، سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ‌] مى‌كشانم، و چه بد سرانجامى است.»

[127] و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‌هاى خانه [كعبه‌] را بالا مى‌بردند، [مى‌گفتند:] «اى پروردگار ما، از ما بپذير كه در حقيقت، تو شنواى دانايى.

[128] پروردگارا، ما را تسليم [فرمان‌] خود قرار ده؛ و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پديد آر]؛ و آداب دينى ما را به ما نشان ده؛ و بر ما ببخشاى، كه تويى توبه‌پذير مهربان.

[129] پروردگارا، در ميان آنان، فرستاده‌اى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‌شان كند، زيرا كه تو خود، شكست‌ناپذير حكيمى.»

[130] و چه كسى -جز آنكه به سبك‌مغزى گرايد- از آيين ابراهيم روى برمى‌تابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم؛ و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.

[131] هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: «تسليم شو»، گفت: «به پروردگار جهانيان تسليم شدم.»

[132] و ابراهيم و يعقوب، پسران خود را به همان [آيين‌] سفارش كردند؛ [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند:] «اى پسران من، خداوند براى شما اين دين را برگزيد؛ پس، البته نبايد جز مسلمان بميريد.»

[133] آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد، حاضر بوديد؟ هنگامى كه به پسران خود گفت: «پس از من، چه را خواهيد پرستيد؟» گفتند: «معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق -معبودى يگانه- را مى‌پرستيم؛ و در برابر او تسليم هستيم.»

[134] آن جماعت را روزگار به سر آمد؛ دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست؛ و از آنچه آنان مى‌كرده‌اند، شما بازخواست نخواهيد شد.

[135] و [اهل كتاب‌] گفتند: «يهودى يا مسيحى باشيد، تا هدايت يابيد»؛ بگو: «نه، بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‌گرا [هستم‌]؛ و وى از مشركان نبود.»

[136] بگوييد: «ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده، و به آنچه به موسى و عيسى داده شده، و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آورده‌ايم؛ ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‌گذاريم؛ و در برابر او تسليم هستيم.»

[137] پس اگر آنان [هم‌] به آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد، ايمان آوردند، قطعاً هدايت شده‌اند، ولى اگر روى برتافتند، جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند؛ و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت خواهد كرد، كه او شنواى داناست.

[138] اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش‌نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.

[139] بگو: آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى‌كنيد؟ با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و كردارهاى ما از آن ما، و كردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مى‌ورزيم.

[140] يا مى‌گوييد: «ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازده‌گانه‌] يهودى يا نصرانى بوده‌اند؟» بگو: «آيا شما بهتر مى‌دانيد يا خدا؟» و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد؟ و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[141] آن جماعت را روزگار سپرى شد؛ براى ايشان است آنچه به دست آورده‌اند؛ و براى شماست آنچه به دست آورده‌ايد؛ و از آنچه آنان مى‌كرده‌اند، شما بازخواست نخواهيد شد.

[142] به زودى مردم كم خرد خواهند گفت: «چه چيز آنان را از قبله‌اى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت مى‌كند.»

[143] و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبله‌اى را كه [چندى‌] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند، از آن كس كه از عقيده خود برمى‌گردد بازشناسيم؛ هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت‌[شان‌] كرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت‌] به مردم دلسوز و مهربان است.

[144] ما [به هر سو] گردانيدنِ رويت در آسمان را نيك مى‌بينيم. پس [باش تا] تو را به قبله‌اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم؛ پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن؛ و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن بگردانيد. در حقيقت، اهل كتاب نيك مى‌دانند كه اين [تغيير قبله‌] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است؛ و خدا از آنچه مى‌كنند غافل نيست.

[145] و اگر هر گونه معجزه‌اى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبله تو را پيروى نمى‌كنند، و تو [نيز] پيرو قبله آنان نيستى، و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند، و پس از علمى كه تو را [حاصل‌] آمده، اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى، در آن صورت جداً از ستمكاران خواهى بود.

[146] كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى‌] داده‌ايم، همان گونه كه پسران خود را مى‌شناسند، او [=محمد] را مى‌شناسند؛ و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى‌دارند، و خودشان [هم‌] مى‌دانند.

[147] حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى.

[148] و براى هر كسى قبله‌اى است كه وى روى خود را به آن [سوى‌] مى‌گرداند؛ پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى‌آورد؛ در حقيقت، خدا بر همه چيز تواناست.

[149] و از هر كجا بيرون آمدى، روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و البته اين [فرمان‌] حق است و از جانب پروردگار تو است و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[150] و از هر كجا بيرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر كجا بوديد رويهاى خود را به سوى آن بگردانيد، تا براى مردم -غير از ستمگرانشان- بر شما حجتى نباشد. پس، از آنان نترسيد، و از من بترسيد، تا نعمت خود را بر شما كامل گردانم، و باشد كه هدايت شويد.

[151] همان طور كه در ميان شما، فرستاده‌اى از خودتان روانه كرديم، [كه‌] آيات ما را بر شما مى‌خواند، و شما را پاك مى‌گرداند، و به شما كتاب و حكمت مى‌آموزد، و آنچه را نمى‌دانستيد به شما ياد مى‌دهد.

[152] پس مرا ياد كنيد، [تا] شما را ياد كنم؛ و شكرانه‌ام را به جاى آريد؛ و با من ناسپاسى نكنيد.

[153] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از شكيبايى و نماز يارى جوييد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.

[154] و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‌شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‌اند؛ ولى شما نمى‌دانيد.

[155] و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‌آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را:

[156] [همان‌] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مى‌گويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى‌گرديم.»

[157] بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‌يافتگان [هم‌] خود ايشانند.

[158] در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعاير خداست [كه يادآور اوست‌]؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد. و هر كه افزون بر فريضه، كار نيكى كند، خدا حق شناس و داناست.

[159] كسانى كه نشانه‌هاى روشن، و رهنمودى را كه فرو فرستاده‌ايم، بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح داده‌ايم، نهفته مى‌دارند، آنان را خدا لعنت مى‌كند، و لعنت‌كنندگان لعنتشان مى‌كنند.

[160] مگر كسانى كه توبه كردند، و [خود را] اصلاح نمودند، و [حقيقت را] آشكار كردند، پس بر آنان خواهم بخشود؛ و من توبه‌پذير مهربانم.

[161] كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد.

[162] در آن [لعنت‌] جاودانه بمانند؛ نه عذابشان كاسته گردد، و نه مهلت يابند.

[163] و معبود شما، معبود يگانه‌اى است كه جز او هيچ معبودى نيست، [و اوست‌] بخشايشگر مهربان.

[164] راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مى‌رساند، و [همچنين‌] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده، و با آن، زمين را پس از مردنش زنده گردانيده، و در آن هر گونه جنبنده‌اى پراكنده كرده، و [نيز در] گردانيدن بادها، و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است، براى گروهى كه مى‌انديشند، واقعاً نشانه‌هايى [گويا] وجود دارد.

[165] و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمى‌گزينند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مى‌دارند؛ ولى كسانى كه ايمان آورده‌اند، به خدا محبت بيشترى دارند. كسانى كه [با برگزيدن بتها، به خود] ستم نموده‌اند اگر مى‌دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سخت‌كيفر است.

[166] آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند؛ و عذاب را مشاهده كنند، و ميانشان پيوندها بريده گردد.

[167] و پيروان مى‌گويند: «كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان‌] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مى‌جستيم.» اين گونه خداوند، كارهايشان را -كه بر آنان مايه حسرتهاست- به ايشان مى‌نماياند، و از آتش بيرون‌آمدنى نيستند.

[168] اى مردم، از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.

[169] [او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‌دهد، و [وامى‌دارد] تا بر خدا، چيزى را كه نمى‌دانيد بربنديد.

[170] و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مى‌گويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‌ايم، پيروى مى‌كنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‌كرده و به راه صواب نمى‌رفته‌اند [باز هم در خور پيروى هستند]؟

[171] و مَثَل [دعوت‌كننده‌] كافران چون مَثَل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم، چيزى‌] نمى‌شنود بانگ مى‌زند. [آرى،] كرند، لالند، كورند. [و] درنمى‌يابند.

[172] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از نعمتهاى پاكيزه‌اى كه روزى شما كرده‌ايم، بخوريد و اگر تنها او را مى‌پرستيد خدا را شكر كنيد.

[173] [خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن‌] نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. [ولى‌] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.

[174] كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى‌دارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مى‌آورند، آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند. و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاكشان نخواهد كرد، و عذابى دردناك خواهند داشت.

[175] آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى‌] هدايت، و عذاب را به [ازاى‌] آمرزش خريدند، پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند!

[176] چرا كه خداوند كتاب [تورات‌] را به حق نازل كرده است، و كسانى كه در باره كتاب [خدا] با يكديگر به اختلاف پرداختند، در ستيزه‌اى دور و درازند.

[177] نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى‌] و پيامبران ايمان آورد، و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن‌] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند؛ آنانند كسانى كه راست گفته‌اند، و آنان همان پرهيزگارانند.

[178] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، در باره كشتگان، بر شما [حق‌] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر كس كه از جانب برادر [دينى‌]اش [يعنى ولىّ مقتول‌]، چيزى [از حق قصاص‌] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول‌] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت‌] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم‌] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست؛ پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است.

[179] و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گراييد.

[180] بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده وصيت كند؛ [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران.

[181] پس هر كس آن [وصيت‌] را بعد از شنيدنش تغيير دهد، گناهش تنها بر [گردن‌] كسانى است كه آن را تغيير مى‌دهند. آرى، خدا شنواى داناست.

[182] ولى كسى كه از انحراف [و تمايل بيجاى‌] وصيت‌كننده‌اى [نسبت به ورثه‌اش‌] يا از گناه او [در وصيت به كار خلاف‌] بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد، بر او گناهى نيست، كه خدا آمرزنده مهربان است.

[183] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.

[184] [روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است‌]. [ولى‌] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، [به همان شماره‌] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]، و بر كسانى كه [روزه‌] طاقت‌فرساست، كفاره‌اى است كه خوراك دادن به بينوايى است. و هر كس به ميل خود، بيشتر نيكى كند، پس آن براى او بهتر است، و اگر بدانيد، روزه گرفتن براى شما بهتر است.

[185] ماه رمضان [همان ماه‌] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى ] كه مردم را راهبر، و [متضمّن‌] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان‌] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد، و كسى كه بيمار يا در سفر است [بايد به شماره آن،] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]. خدا براى شما آسانى مى‌خواهد و براى شما دشوارى نمى‌خواهد؛ تا شماره [مقرر ]را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد، و باشد كه شكرگزارى كنيد.

[186] و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.

[187] در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد. خدا مى‌دانست كه شما با خودتان ناراستى مى‌كرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت. پس، اكنون [در شبهاى ماه رمضان مى‌توانيد] با آنان همخوابگى كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب‌] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسيدن‌] شب به اتمام رسانيد. و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان‌] درنياميزيد. اين است حدود احكام الهى! پس [زنهار به قصد گناه‌] بدان نزديك نشويد. اين گونه، خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى‌كند، باشد كه پروا پيشه كنند.

[188] و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد، و [به عنوان رشوه قسمتى از] آن را به قضات مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خودتان [هم خوب‌] مى‌دانيد.

[189] در باره [حكمت‌] هلالها[ى ماه‌] از تو مى‌پرسند، بگو: «آنها [شاخص‌] گاه‌شمارى براى مردم و [موسم‌] حجّ‌اند.» و نيكى آن نيست كه از پشت خانه‌ها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند، و به خانه‌ها از در [ورودى‌] آنها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.

[190] و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‌جنگند، بجنگيد، ولى از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى‌دارد؛

[191] و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد، و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، [چرا كه‌] فتنه [=شرك‌] از قتل بدتر است، [با اين همه‌] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كافران چنين است.

[192] و اگر بازايستادند، البته خدا آمرزنده مهربان است.

[193] با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‌اى نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.

[194] اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است، و [هتك‌] حرمتها قصاص دارد. پس هر كس بر شما تعدّى كرد، همان گونه كه بر شما تعدّى كرده، بر او تعدّى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.

[195] و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد، و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

[196] و براى خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد، و اگر [به علت موانعى‌] بازداشته شديد، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كنيد]؛ و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را متراشيد؛ و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به كفاره [آن، بايد] روزه‌اى بدارد، يا صدقه‌اى دهد، يا قربانيى بكند؛ و چون ايمنى يافتيد، پس هر كس از [اعمال‌] عمره به حجّ پرداخت، [بايد ]آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]، و آن كس كه [قربانى ]نيافت [بايد] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد]؛ و چون برگشتيد هفت [روز ديگر روزه بداريد]؛ اين ده [روز] تمام است. اين [حجّ تمتّع ]براى كسى است كه اهل مسجد الحرام [=مكّه‌] نباشد؛ و از خدا بترسيد، و بدانيد كه خدا سخت‌كيفر است.

[197] حجّ در ماههاى معينى است. پس هر كس در اين [ماه‌]ها، حجّ را [برخود] واجب گرداند، [بداند كه‌] در اثناى حجّ، همبسترى و گناه و جدال [روا] نيست، و هر كار نيكى انجام مى‌دهيد، خدا آن را مى‌داند، و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگارى است، و اى خردمندان! از من پروا كنيد.

[198] بر شما گناهى نيست كه [در سفر حجّ‌] از فضل پروردگارتان [روزىِ خويش‌] بجوييد؛ پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد، و يادش كنيد كه شما را كه پيشتر از بيراهان بوديد، فرا راه آورد.

[199] پس، از همان جا كه [انبوه‌] مردم روانه مى‌شوند، شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

[200] و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى‌آوريد، يا با يادكردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم كسى است كه مى‌گويد: «پروردگارا، به ما، در همين دنيا عطا كن» و حال آنكه براى او در آخرت نصيبى نيست.

[201] و برخى از آنان مى‌گويند: «پروردگارا! در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت [نيز] نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار.»

[202] آنانند كه از دستاوردشان بهره‌اى خواهند داشت و خدا زودشمار است.

[203] و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد، پس هر كس شتاب كند [و اعمال را] در دو روز [انجام دهد]، گناهى بر او نيست، و هر كه تأخير كند [و اعمال را در سه روز انجام دهد] گناهى بر او نيست. [اين اختيار ]براى كسى است كه [از محرمات‌] پرهيز كرده باشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد.

[204] و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو را به تعجّب وامى‌دارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مى‌گيرد، و حال آنكه او سخت‌ترين دشمنان است.

[205] و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى‌كند كه در زمين فساد نمايد و كِشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهكارى را دوست ندارد.

[206] و چون به او گفته شود: «از خدا پروا كن» نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.

[207] و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [اين‌] بندگان مهربان است.

[208] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همگى به اطاعت [خدا] درآييد، و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.

[209] و اگر پس از آنكه براى شما دلايل آشكار آمد، دستخوش لغزش شديد، بدانيد كه خداوند تواناى حكيم است.

[210] مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان، در [زير] سايبانهايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند و كار [داورى‌] يكسره شود؟ و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.

[211] از فرزندان اسرائيل بپرس: چه بسيار نشانه‌هاى روشنى به آنان داديم و هر كس نعمت خدا را -پس از آنكه براى او آمد- [به كفران‌] بدل كند، خدا سخت‌كيفر است.

[212] زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است، و مؤمنان را ريشخند مى‌كنند و [حال آنكه‌] كسانى كه تقواپيشه بوده‌اند، در روز رستاخيز، از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد، بى‌شمار روزى مى‌دهد.

[213] مردم، امتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‌دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب‌] به آنان داده شد -پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‌] كه ميانشان بود، [هيچ كس‌] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.

[214] آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟ آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا ]و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند: «پيروزى خدا كى خواهد بود؟» هش دار، كه پيروزى خدا نزديك است.

[215] از تو مى‌پرسند: «چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند]؟» بگو: «هر مالى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه‌مانده تعلّق دارد، و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست.»

[216] بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

[217] از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى‌پرسند. بگو: «كارزار در آن، گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج‌]، و بيرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهى‌] بزرگتر، و فتنه [=شرك‌] از كشتار بزرگتر است.» و آنان پيوسته با شما مى‌جنگند تا -اگر بتوانند- شما را از دينتان برگردانند. و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند، آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى‌شود، و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

[218] آنان كه ايمان آورده، و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده‌اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، خداوند آمرزنده مهربان است.

[219] در باره شراب و قمار، از تو مى‌پرسند، بگو: «در آن دو، گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است، و[لى‌] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو مى‌پرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «مازاد [بر نيازمندى خود] را.» اين گونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد.

[220] و در باره يتيمان از تو مى‌پرسند، بگو: «به صلاح آنان كار كردن بهتر است، و اگر با آنان همزيستى كنيد، برادران [دينى‌] شما هستند. و خدا تباهكار را از درستكار بازمى‌شناسد.» و اگر خدا مى‌خواست [در اين باره‌] شما را به دشوارى مى‌انداخت. آرى، خداوند توانا و حكيم است.

[221] و با زنان مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است، هر چند [زيبايى‌] او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‌خوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‌خواند، و آيات خود را براى مردم روشن مى‌گرداند، باشد كه متذكر شوند.

[222] از تو در باره عادت ماهانه [زنان‌] مى‌پرسند، بگو: «آن، رنجى است. پس هنگام عادت ماهانه، از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد، و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند. پس چون پاك شدند، از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان آميزش كنيد.» خداوند توبه‌كاران و پاكيزگان را دوست مى‌دارد.

[223] زنان شما كشتزار شما هستند. پس، از هر جا [و هر گونه‌] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد، و آنها را براى خودتان مقدم داريد، و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد، و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده.

[224] و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد، تا [بدين بهانه‌] از نيكوكارى و پرهيزگارى و سازش‌دادن ميان مردم [باز ايستيد]، و خدا شنواى داناست.

[225] خداوند شما را به سوگندهاى لغوتان مؤاخذه نمى‌كند، ولى شما را بدانچه دلهايتان [از روى عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه مى‌كند، و خدا آمرزنده بردبار است.

[226] براى كسانى كه به ترك همخوابگى با زنان خود، سوگند مى‌خورند [=ايلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت‌] است، پس اگر [به آشتى‌] بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است.

[227] و اگر آهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواى داناست.

[228] و زنان طلاق داده شده، بايد مدت سه پاكى انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده، پوشيده دارند؛ و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنان در اين [مدّت‌] سزاوارترند. و مانند همان [وظايفى‌] كه بر عهده زنان است، به طور شايسته، به نفع آنان [بر عهده مردان‌] است، و مردان بر آنان درجه برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است.

[229] طلاق [رجعى‌] دو بار است. پس از آن يا [بايد زن را] بخوبى نگاه داشتن، يا بشايستگى آزاد كردن. و براى شما روا نيست كه از آنچه به آنان داده‌ايد، چيزى بازستانيد. مگر آنكه [طرفين‌] در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند. پس اگر بيم داريد كه آن دو، حدود خدا را برپاى نمى‌دارند، در آنچه كه [زن براى آزاد كردن خود] فديه دهد، گناهى بر ايشان نيست. اين است حدود احكام الهى؛ پس، از آن تجاوز مكنيد. و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.

[230] و اگر [شوهر براى بار سوم‌] او را طلاق گفت، پس از آن، ديگر [آن زن‌] براى او حلال نيست، تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد]. پس اگر [شوهر دوم‌] وى را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق‌] پندارند كه حدود خدا را برپا مى‌دارند، گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند. و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى‌دانند، بيان مى‌كند.

[231] و چون آنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و[لى‌] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان‌] نگاه مداريد تا [به حقوقشان‌] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله‌] آن به شما اندرز مى‌دهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.

[232] و چون زنان را طلاق گفتيد، و عدّه خود را به پايان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق‌] خود، چنانچه بخوبى با يكديگر تراضى نمايند، جلوگيرى مكنيد. هر كس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به اين [دستورها] پند داده مى‌شود. [مراعات‌] اين امر براى شما پربركت‌تر و پاكيزه‌تر است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

[233] و مادران [بايد] فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند. [اين حكم‌] براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و خوراك و پوشاك آنان [=مادران‌]، به طور شايسته، بر عهده پدر است. هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمى‌شود. هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند، و هيچ پدرى [نيز] نبايد به خاطر فرزندش [ضرر ببيند]. و مانند همين [احكام‌] بر عهده وارث [نيز] هست. پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضايت و صوابديد يكديگر، كودك را [زودتر] از شير بازگيرند، گناهى بر آن دو نيست. و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد، بر شما گناهى نيست، به شرط آنكه چيزى را كه پرداخت آن را به عهده گرفته‌ايد، به طور شايسته بپردازيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

[234] و كسانى از شما كه مى‌ميرند و همسرانى بر جاى مى‌گذارند، [همسران‌] چهار ماه و ده روز انتظار مى‌برند؛ پس هرگاه عدّه خود را به پايان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

[235] و در باره آنچه شما به طور سربسته، از آنان [در عدّه وفات‌] خواستگارى كرده، يا [آن را] در دل پوشيده داشته‌ايد، بر شما گناهى نيست. خدا مى‌دانست كه [شما] به زودى به ياد آنان خواهيد افتاد، ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد، مگر آنكه سخنى پسنديده بگوييد. و به عقد زناشويى تصميم مگيريد، تا زمان مقرر به سرآيد، و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مى‌داند. پس، از [مخالفت‌] او بترسيد، و بدانيد كه خداوند آمرزنده و بردبار است.

[236] اگر زنان را، مادامى كه با آنان نزديكى نكرده و بر ايشان مَهرى [نيز] معين نكرده‌ايد، طلاق گوييد، بر شما گناهى نيست، و آنان را به طور پسنديده، به نوعى بهره‌مند كنيد -توانگر به اندازه [توان‌] خود، و تنگدست به اندازه [وسع‌] خود. [اين كارى است‌] شايسته نيكوكاران.

[237] و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد، طلاقشان گفتيد، در حالى كه براى آنان مَهرى معين كرده‌ايد، پس نصف آنچه را تعيين نموده‌ايد [به آنان بدهيد]، مگر اينكه آنان خود ببخشند، يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد؛ و گذشت كردنِ شما به تقوا نزديكتر است. و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد، زيرا خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

[238] بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد، و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد.

[239] پس اگر بيم داشتيد، پياده يا سواره [نماز كنيد]؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد كنيد كه آنچه نمى‌دانستيد به شما آموخت.

[240] و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى‌رسد، و همسرانى بر جاى مى‌گذارند، [بايد] براى همسران خويش وصيّت كنند كه آنان را تا يك سال بهره‌مند سازند و [از خانه شوهر] بيرون نكنند. پس اگر بيرون بروند، در آنچه آنان به طور پسنديده در باره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست. و خداوند توانا و حكيم است.

[241] و فرض است بر مردان پرهيزگار كه زنان طلاق داده شده را بشايستگى چيزى دهند.

[242] بدين گونه، خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‌كند، باشد كه بينديشيد.

[243] آيا از [حال‌] كسانى كه از بيم مرگ از خانه‌هاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپاريد» آنگاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى‌كنند.

[244] و در راه خدا كارزار كنيد، و بدانيد كه خداوند شنواى داناست.

[245] كيست آن كس كه به [بندگان‌] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟ و خداست كه [در معيشت بندگان‌] تنگى و گشايش پديد مى‌آورد؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

[246] آيا از [حال‌] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى از خود گفتند: «پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم»، [آن پيامبر] گفت: «اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پيكار نكنيد.» گفتند: «چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شده‌ايم.» پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد، جز شمارى اندك از آنان، [همگى‌] پشت كردند، و خداوند به [حال‌] ستمكاران داناست.

[247] و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال، گشايشى داده نشده است؟» پيامبرشان گفت: «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‌] بدنى بر شما برترى بخشيده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست.»

[248] و پيامبرشان بديشان گفت: «در حقيقت، نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان، و بازمانده‌اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن‌] بر جاى نهاده‌اند -در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‌كنند- به سوى شما خواهد آمد. مسلما اگر مؤمن باشيد، براى شما در اين [رويداد] نشانه‌اى است.»

[249] و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد، گفت: «خداوند شما را به وسيله رودخانه‌اى خواهد آزمود. پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان‌] من نيست، و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از [پيروان‌] من است، مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد. پس [همگى‌] جز اندكى از آنها، از آن نوشيدند. و هنگامى كه [طالوت ] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند، از آن [نهر] گذشتند، گفتند:» امروز ما را ياراى [مقابله با ]جالوت و سپاهيانش نيست. «كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند:» بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند، و خداوند با شكيبايان است.

[250] و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند، گفتند: «پروردگارا، بر [دلهاى‌] ما شكيبايى فرو ريز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى.»

[251] پس آنان را به اذن خدا شكست دادند، و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه مى‌خواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‌كرد، قطعاً زمين تباه مى‌گرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد.

[252] اين‌[ها] آيات خداست كه ما آن را بحق بر تو مى‌خوانيم، و به راستى تو از جمله پيامبرانى.

[253] برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم؛ و اگر خدا مى‌خواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه‌] دلايل روشن كه برايشان آمد، به كشتار يكديگر نمى‌پرداختند، ولى با هم اختلاف كردند؛ پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر خدا مى‌خواست با يكديگر جنگ نمى‌كردند، ولى خداوند آنچه را مى‌خواهد انجام مى‌دهد.

[254] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از آنچه به شما روزى داده‌ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى. و كافران خود ستمكارانند.

[255] خداست كه معبودى جز او نيست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبك او را فرو مى‌گيرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌يابند. كرسى او آسمانها و زمين را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاى بزرگ.

[256] در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست.

[257] خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‌برد. و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.

[258] آيا از [حال‌] آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مى‌نازيد، و] در باره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه [مى‌]كرد، خبر نيافتى؟ آنكاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند.» گفت: «من [هم‌] زنده مى‌كنم و [هم‌] مى‌ميرانم.» ابراهيم گفت: «خدا[ى من‌] خورشيد را از خاور برمى‌آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‌كند.

[259] يا چون آن كس كه به شهرى كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ [و با خود مى‌]گفت: «چگونه خداوند، [اهل‌] اين [ويرانكده‌] را پس از مرگشان زنده مى‌كند؟». پس خداوند، او را [به مدت‌] صد سال ميراند. آنگاه او را برانگيخت، [و به او] گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا پاره‌اى از روز را درنگ كردم.» گفت: «[نه‌] بلكه صد سال درنگ كردى، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم و رنگ آن‌] تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن [كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم‌] و هم تو را [در مورد معاد] نشانه‌اى براى مردم قرار دهيم. و به [اين ]استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مى‌دهيم؛ سپس گوشت بر آن مى‌پوشانيم.» پس هنگامى كه [چگونگى زنده ساختن مرده‌] براى او آشكار شد، گفت: «[اكنون‌] مى‌دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.»

[260] و [ياد كن‌] آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى‌كنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده‌اى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگير، و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره‌اى از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى‌آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.»

[261] مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند همانند دانه‌اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‌اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى‌كند، و خداوند گشايشگر داناست.

[262] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، سپس در پى آنچه انفاق كرده‌اند، منّت و آزارى روا نمى‌دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى‌شوند.

[263] گفتارى پسنديده [در برابر نيازمندان‌] و گذشت [از اصرار و تندىِ آنان‌] بهتر از صدقه‌اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى‌نياز بردبار است.

[264] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‌كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته‌] است، و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ‌] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [=رياكاران‌] نيز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‌اى نمى‌برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

[265] و مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى‌كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته‌اى قرار دارد [كه اگر] رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى [براى آن بس است‌]، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

[266] آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آنها نهرها روان است، و براى او در آن [باغ‌] از هر گونه ميوه‌اى [فراهم‌] باشد، و در حالى كه او را پيرى رسيده و فرزندانى خردسال دارد، [ناگهان‌] گردبادى آتشين بر آن [باغ‌] زند و [باغ يكسر] بسوزد؟ اين گونه، خداوند آيات [خود] را براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه شما بينديشيد.

[267] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از چيزهاى پاكيزه‌اى كه به دست آورده‌ايد، و از آنچه براى شما از زمين برآورده‌ايم، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه [از آن‌] انفاق نماييد، در حالى كه آن را [اگر به خودتان مى‌دادند] جز با چشم‌پوشى [و بى‌ميلى‌] نسبت به آن، نمى‌گرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بى‌نيازِ ستوده [صفات‌] است.

[268] شيطان شما را از تهيدستى بيم مى‌دهد و شما را به زشتى وامى‌دارد؛ و[لى‌] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‌دهد، و خداوند گشايشگر داناست.

[269] [خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت مى‌بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمى‌گيرد.

[270] و هر نفقه‌اى را كه انفاق، يا هر نذرى را كه عهد كرده‌ايد، قطعاً خداوند آن را مى‌داند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست.

[271] اگر صدقه‌ها را آشكار كنيد، اين، كار خوبى است، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان را مى‌زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

[272] هدايت آنان بر عهده تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست، و[لى‌] جز براى طلب خشنودى خدا انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد [پاداش آن‌] به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت.

[273] [اين صدقات‌] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‌اند، و نمى‌توانند [براى تأمين هزينه زندگى‌] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتن‌دارى، فرد بى‌اطلاع، آنان را توانگر مى‌پندارد. آنها را از سيمايشان مى‌شناسى. با اصرار، [چيزى‌] از مردم نمى‌خواهند. و هر مالى [به آنان‌] انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است.

[274] كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى‌كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

[275] كسانى كه ربا مى‌خورند، [از گور] برنمى‌خيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفته‌سرش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد، و [از رباخوارى‌] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار مى‌شود، و كسانى كه [به رباخوارى‌] باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

[276] خدا از [بركت‌] ربا مى‌كاهد، و بر صدقات مى‌افزايد، و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى‌دارد.

[277] كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده‌اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

[278] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد.

[279] و اگر [چنين‌] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته‌ايد؛ و اگر توبه كنيد، سرمايه‌هاى شما از خودتان است. نه ستم مى‌كنيد و نه ستم مى‌بينيد.

[280] و اگر [بدهكارتان‌] تنگدست باشد، پس تا [هنگام‌] گشايش، مهلتى [به او دهيد]؛ و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشيدن آن براى شما بهتر است-اگر بدانيد.

[281] و بترسيد از روزى كه در آن، به سوى خدا بازگردانده مى‌شويد، سپس به هر كسى [پاداش‌] آنچه به دست آورده، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمى‌گيرند.

[282] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسنده‌اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن‌] كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [=نويسنده‌] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمى‌تواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت‌] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان‌] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن‌] فراموش كرد، [زنِ‌] ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن [بدهى‌] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ‌] شما، نزد خدا عادلانه‌تر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط ]نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست‌] برگزار مى‌كنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال‌] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه‌] به شما آموزش مى‌دهد، و خدا به هر چيزى داناست.

[283] و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اى نيافتيد وثيقه‌اى بگيريد؛ و اگر برخى از شما برخى ديگر را امين دانست، پس آن كس كه امين شمرده شده، بايد سپرده وى را بازپس دهد؛ و بايد از خداوند كه پروردگار اوست، پروا كند. و شهادت را كتمان مكنيد، و هر كه آن را كتمان كند قلبش گناهكار است، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد داناست.

[284] آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى‌كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى‌بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست.

[285] پيامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‌اند [و گفتند:] «ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‌گذاريم» و گفتند: «شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاريم‌] و فرجام به سوى تو است.»

[286] خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. آنچه [از خوبى‌] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‌] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‌] ما مگذار؛ همچنانكه بر [دوش‌] كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud