💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 96 captured on 2024-05-10 at 12:06:26. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] (ای محمّد! بخوان چیزی را که به تو وحی میشود. آن را بیاغاز و) بخوان به نام پروردگارت. آن که (همهی جهان را) آفریده است. [[«إِقْرَأْ ...»: از اوّل این سوره تا آخر آیه پنجم، نخستین آیاتی است که در غار حراء بر پیغمبر نازل شده است و با تابش اشعّه جدید وحی، فصل تازهای در تاریخ بشریّت گشوده گشته است. برابر فرمان الهی پیغمبر «قاری» شد (نگا: بیّنه / 2) ولی «کاتب» نشد (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده).]]
[2] انسان را از خون بسته آفریده است. [[«خَلَقَ»: هر چند فعل (خَلَقَ) در آیه نخست، آفرینش انسان را هم در بر دارد، ولی برای اهمّیّت مقام او مجدّدا از انسان سخن به میان آمده است. «عَلَقٍ»: جمع عَلَقَة، خون بسته و دَلَمه گونه (نگا: حجّ / 5، مؤمنون / 14، غافر / 67، قیامه / 38).]]
[3] بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشندهتر است (از آنچه تو میانگاری. بعد از این، بزرگواریها و بخشندگیها از او خواهی دید که تعلیم قرائت در برابر آنها ساده و ناچیز است). [[«وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ»: حرف واو استئنافیه است. واژه أکرم، افزایش ربوبیّت و کرامت را میرساند.]]
[4] همان خدائی که به وسیلهی قلم (انسان را تعلیم داد و چیزها به او) آموخت. [[«عَلَّمَ»: تعلیم داد. یاد داد. «بِالْقَلَمِ»: به وسیله قلم. به واسطه قلم.]]
[5] بدو چیزهائی را آموخت که نمیدانست. [[«مَا لَمْ یَعْلَمْ»: (نگا: نحل / 78).]]
[6] قطعاً (اغلب) انسانها سرکشی و تمرّد میآغازند. [[«کَلاّ»: حَقّا. قطعاً. این واژه را نباید همواره به معنی زجر و ردع بدانیم. بلکه میتواند حرف تحقیق و تنبیه و جواب باشد و (به راستی) و (حقّا) و (هان) و (آری) معنی شود (نگا: نوین). «الإِنسَانَ»: غالب انسانها مراد است.]]
[7] اگر خود را دارا و بینیاز ببینند. [[«أَن رَّآهُ»: وقتی خود را ببیند و بداند. واژه (أَنْ) از حروف ناصبه است. جمله (أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی) مفعولٌله است. «إِسْتَغْنَی»: احساس قدرت و ثروت کرد. دارا شد و بینیاز گردید (نگا: عبس / 5، لیل / 8).]]
[8] مسلّماً بازگشت (همگان در آن جهان) به سوی پروردگار تو خواهد بود (و او سرکشان و متمرّدان را به کیفر اعمالشان میرساند). [[«الرُّجْعَی»: رجوع و بازگشت. مصدر ثلاثی مجرّد است.]]
[9] آیا دیدهای کسی را که نهی میکند و باز میدارد. [[«أَرَأَیْتَ؟»: آیا دیدهای؟ آیا خبر داری؟ به من بگو (نگا: کهف / 63، مریم / 77، فرقان / 43).]]
[10] بندهای را چون به نماز ایستد؟ (آیا چنین بازدارندهای مستحقّ عذاب الهی نیست؟). [[«إِذَا ...»: جواب شرط محذوف است.]]
[11] به من بگو: اگر (این طاغی یاغی بر راه راست و) بر طریق هدایت بود، (چه مقام و منزلتی در پیش خدا میداشت؟). [[«إِنْ»: جواب شرط محذوف است.]]
[12] یا این که (دیگران را به جای بازداشتن از نماز و سایر عبادات) به تقوا و پرهیزگاری دستور میداد (آیا این برایش بهتر نمیبود؟). [[«أَوْ ...»: جواب شرط محذوف است.]]
[13] به من بگو: اگر تکذیب کند (قرآن و همهی کتابها و چیزهائی را که پیغمبران با خود آوردهاند) و پشت کند (به ایمان و همهی کارهای خوب و پسندیده، آیا سزاوار چه کیفری خواهد بود، و حال و وضعش در قیامت چگونه خواهد شد؟). [[«إِن کَذَّبَ وَ تَوَلَّی»: (نگا: قیامه / 32، لیل / 16). جواب شرط باز هم محذوف است.]]
[14] آیا او ندانسته است که خداوند (همهی احوال او را میپاید، و همهی اعمال وی را) میبیند؟ [[«أَلَمْ یَعْلَمْ ... یَرَی»: اشاره به این واقعیّت است که: عالَم هستی محضر خدا است.]]
[15] هرگزا هرگز! (آن چنان نیست که او میپندارد). اگر او (از کارهای خود دست برندارد و به اعمال زشت خویش) پایان ندهد، موی پیشانیش را میگیریم و (او را به سوی آتش دوزخ) کشان کشان میبریم. [[«لَنَسْفَعَنْ»: میگیریم و به شدّت میکشیم. از ماده سَفْع، به معنی گرفتن و به شدّت کشیدن است. نون تأکید این فعل در رسمالخطّ قرآنی با تنوین نوشته شده است. «نَاصِیَةِ»: موی پیشانی (نگا: هود / 56، رحمن / 41).]]
[16] موی پیشانی دروغگوی بزهکار. [[«نَاصِیَةٍ»: بدل است. «خَاطِئَةٍ»: بزهکار. مراد از موی پیشانی دروغگوی بزهکار، صاحب آن است. واژه (نَاصِیَةٍ) به خود پیشانی هم گفته میشود. در این صورت معنی آیه چنین است: پیشانیی که نشانه دروغگوئی و بزهکاری در آن جلوهگر و پیدا است (نگا: المنتخب).]]
[17] بگذار او همنشینان و هممجلسان خود را صدا بزند و به کمک بطلبد (تا او را در جنگ با مؤمنان، یاری بدهند). [[«نَادِیَ»: باشگاه. مجلس. در اینجا مراد اهل باشگاه و مجلس است. ذکر محل است و مراد حال.]]
[18] ما هم به زودی فرشتگان مأمور دوزخ را صدا میزنیم (تا او را به دوزخ ببرند و به ژرفای آن بیندازند). [[«سَنَدْعُو»: در رسمالخطّ قرآنی واو آخر آن حذف شده است. در قرآن هر جا که واو ساکن به لام ساکن برسد، واو برداشته شده است (نگا: اعراب القرآن درویش). «الزَّبَانِیَةَ»: جمع زِبْنِیّ، زِبْنِیَة، زَبانِیّ، و زابِن دانستهاند (نگا: معجم الفاظ القرآن الکریم). در اصل به معنی هُلدهندگان است. پاسبانان را بدین نام نامیدهاند، چون دیگران را هُل میدهند و میرانند. در اینجا مراد فرشتگان مأمور دوزخ است که دوزخیان را هُل میدهند و میرانند (نگا: تحریم / 6).]]
[19] هرگزا هرگز! از او اطاعت مکن و (به نماز خواندن خود ادامه بده و در برابر آفریدگار خویش) سجده ببر و (بدین وسیله به پروردگارت) نزدیک شو. [[«أسْجُدْ»: سجده ببر. مراد از سجده بردن، مداومت و مواظبت بر ادای نماز است. «إِقْتَرِبْ»: با طاعات و عباداتِ بسیار به پروردگار دادار تقرّب حاصل کن و بدو نزدیک شو.]]