💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 86 captured on 2024-05-10 at 12:06:16. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به آسمان و به ستارگانی که شبانگاهان پدیدار میآیند! [[«السَّمَآءِ»: آسمان. مراد جهان بالای سر ما زمینیان است. «الطَّارِقِ»: مهمان شبانه. راهپیمای شبرو. در اینجا مراد ستارگانی است که شبانگاهان پدیدار میآیند و انگار مسافران یا مهمانانی هستند که در شب درگاه خانهها را بر روی آدمیان میزنند. واژه آسمان عام است، و واژه ستارگان خاصّ و بیانگر اهمّیّت ویژه آنها است.]]
[2] تو چه میدانی که ستارگانی که شبانگاهان پدیدار میگردند چه هستند؟! [[«مَآ أَدْرَاکَ»: (نگا: حاقّه / 3، مدّثّر / 27، مرسلات / 14).]]
[3] ستارگان درخشانی هستند که (با نور خود دل تاریکیها را میشکافند و) سوراخ میکنند. [[«النَّجْمُ»: ستاره. اسم جنس است و مراد همه ستارگان است. «الثَّاقِبُ»: سوراخکننده (نگا: صافّات / 10). درخشان و فروزان (نگا: فرهنگ لغات قرآن دکتر قریب، جزء عمّ ترجانیزاده).]]
[4] کسی وجود ندارد مگر این که بر او نگهبانی است (که او را میپاید و پندار و کردار و گفتارش را ثبت و ضبط و حفظ مینماید). [[«إنْ»: حرف نفی و به معنی (مَا) است. «إِن کُلُّ ...»: مسلّماً هرکسی مراقبی دارد. «حَافِظٌ»: مُراقب. مُحافظ. مراد فرشتگان آفریدگارند که به منزله سپاهیان محافظ و مراقب انسان هستند. هم او را از چیزهائی که خدا بخواهد حفظ میکنند، و هم اعمال او را میپایند و مینگارند (نگا: زخرف / 80، انفطار / 10 و 11). «لَمَّا»: مگر این که. به معنی (إِلاّ) است. این آیه، جواب قسم است.]]
[5] انسان باید بنگرد و دقّت کند که از چه چیز آفریده شده است؟! [[«لِیَنظُرْ»: باید بنگرد. نگریستن به معنی اندیشیدن و وارسی کردن است (نگا: اعراف / 185، ق / 6، حشر / 18).]]
[6] او از آب جهندهی ناچیزی آفریده شده است. [[«مَآءٍ»: آب. نکره آمدن آن دلیل بر ناچیزی و حقارت است (نگا: سجده / 8، مرسلات / 20). «دَافِقٍ»: جهنده. توصیف نطفه است که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش و پرش دارد (نگا: عبس / 18 و 19).]]
[7] (و پس از رشد کامل در رحم) از میان پشت و استخوانهای سینه (ی مادر میگذرد و) بیرون میآید. [[«الصُّلْبِ»: استخوان پشت. ستون فقرات. «التَّرَآئِبِ»: جمع تَریبَة، استخوانهای سینه. فاعل فعل «یَخْرُجُ» ضمیر مستتر (هو) است که به (انسان) در آیه 5 همین سوره برمیگردد. دو قطب جنین رشد یافته انسان در هفتههای آخر جنینی مابین جناغ و دندههای تحتانی سینه مادر و ستون فقرات پشت مادر قرار داشته و از آنجا حرکت در مسیر کانال زایمانی را در موعد مقرر آغاز میکند. ضمیر (ه) در «رجعه» نیز به انسان برمیگردد ... این آیات مسیر زندگی انسان را از بدو انعقاد نطفه تا رستاخیز مرور میکنند.]]
[8] بیگمان خداوند (تعالی که انسان را در آغاز از آب نطفه آفریده است، همو) قادر است که بار دیگر انسان را (پس از مرگ به زندگی) برگرداند. [[«رَجْع»: بازگرداندن (نگا: توبه / 83). مراد زنده گرداندن در آخرت است.]]
[9] (این بازگشت) روزی تحقّق مییابد که رازهای نهان و کارهای پنهان آشکار و آزموده میگردد. [[«تُبْلی»: مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرد. نمایان و هویدا میشود. از آنجا که به هنگام آزمایش، حقیقت اشیاء ظاهر و آشکار میشود، این ماده در اینجا به معنی ظهور و بروز آمده است. «السَّرَآئِرُ»: جمع سَرِیرَة، نهانیها و پنهانیها. اسرار و رازها. نیّات و عقائد و هرچیزی که نهفته و پوشیده باشد.]]
[10] بدین هنگام برای انسان نه نیروئی است (که بر زشتیهای اعمال و عقائدش پرده بیفکند) و نه یار و یاوری است (که او را از عذاب الهی رهائی بخشد). [[«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ ...»: برابر بسیاری از آیات قرآن، در آخرت تنها وسیله نجات انسان، ایمان و عمل صالح است و بس (نگا: انفطار / 19).]]
[11] سوگند به آسمان برگرداننده (ی امواج رادیوئی و بخارهای آب به صورت برف و باران)! [[«ذَاتِ الرَّجْعِ»: برگرداننده. دارای باران. تمام تفسیرهائی را که در دسترس بود بررسی کردم. در میان وجوه مختلف، تنها دو معنی برای «رجع» مقبول به نظر رسید: باران، و برگرداندن بخار آب. به گمان اینجانب معنی (رَجْع) برگرداندن است، اعم از برگرداندن بخارهای متصاعد اقیانوسها و دریاها به صورت برف و باران، و یا برگرداندن امواج رادیوئی به هنگام برخورد با آتمسفر زمین، و برگرداندن اشعّههای کیهانی مگر به اندازه نیاز موجودات کره زمین. البتّه در تفسیر کبیر چنین جملهای به چشم میخورد: کَأَنَّهُ مِنْ تَرْجیعِ الصَّوْتِ وَ هُوَ إِعادَتُهُ.]]
[12] و سوگند به زمین شکاف بردار (در برابر قدرت حرکت گیاهها و ریشهدوانی آنها، و یا بر اثر عوامل دیگر)! [[«ذَاتِ الصَّدْعِ»: شکاف بردار. «الصَّدْع»: شکاف برداشتن و ازهم جدا شدن. اشاره به قابل نفوذ بودن زمین برای رشد گیاهان و درختان است. یعنی خاک زمین سفت و سخت نبوده و بلکه نرم است و به آب و به مویرگها و ریشههای روئیدنیها اجازه میدهد به داخل زمین نفوذ کنند و فرو روند، و جوانههای رُستنیها از داخل آن سر برآورند. صَدْع، به خود گیاه هم گفته شده است.]]
[13] مسلّماً قرآن سخن فیصله بخشی است (که خیر و شر، و خوب و بد، و حق و باطل را از هم جدا میسازد، و یگانه وسیلهی راه تشخیص حقائق از اوهام، و دیانتهای آسمانی از خرافههای زمینی است). [[«إِنَّهُ»: این که قرآن. این که رستاخیز در میان است و رازها هویدا و اسرار آزموده میگردد.و ... یعنی ضمیر (هُ) یا به قرآن برمیگردد که از قرینه پیدا است، و یا به مفاهیم پیشین سوره که درباره معاد و قدرت خدا بر رستاخیز مردگان و نمایان شدن نهانیها و آزمون رازها در آن است. «فَصْلٌ»: داورانه. فیصلهدهنده. مصدر است و برای مبالغه در معنی وصفی، یعنی فاصِل، به کار رفته است (نگا: انعام / 57، صافّات / 21، ص / 20). این آیه جواب قسم است.]]
[14] و سخن گزافه نبوده و شوخی نمیباشد. (بلکه جدّی و قطعی است و از آستانهی باعظمت و محکمهی دادگرانهی الهی صادر شده است). [[«الْهَزْلِ»: یاوه و گزافه. شوخی و غیر جدّی.]]
[15] آنان (که دشمنان اسلامند، دربارهی قرآن) پیوسته به نیرنگ میپردازند و (برای جلوگیری و نابودی اسلام) نقشه میکشند. [[«یَکِیدُونَ»: نیرنگ میزنند. نقشه میکشند. توطئه میکنند.]]
[16] و من هم (در برابر آنان) همیشه نیرنگ میزنم و نقشه میریزم (و نیرنگ آنان را بیاثر، و نقشهی ایشان را نقش برآب میسازم). [[«أَکِیدُ»: مراد از کَیْدِ خدا، چارهجوئی و نقشه حق و نیرنگ پسندیده و حکیمانه است. برابر صنعت مقابله و مشاکله، چارهسازی و برداشتن موانع اهریمنانه شیطان صفتان، از مسیر راه حق و حقیقت، کید نامیده شده است (نگا: اعراف / 183، یوسف / 76، قلم / 45).]]
[17] پس به کافران مهلت بده، بدیشان مختصر مهلتی بده (تا نسبت به ایشان اتمام حجّت گردد، و بعدها کارشان زار و نزار، و خودشان در دنیا و آخرت شرمسار شوند). [[«مَهِّلْ»: مهلت بده. فرصت بده. «أَمْهِلْ»: مهلت بده. فرصت بده. «رُوَیْداً»: کمی. اندکی. مفعول مطلق تأکیدی، یا حال مؤکّده است. این واژه، مصدر و مصغّر رَوْد است. در این آیه، سه بار به رسول اکرم گوشزد شده است که در کار تبلیغ شکیبائی پیش گیرد تا درسی برای پیروان او و داعیان الی الله باشد، یکی از مصدر تمهیل و دیگری از مصدر امهال و سومی از مصدر مصغّر رَوْد، استفاده شده است.]]