💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 83 captured on 2024-05-10 at 12:06:14. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mostafa Khorramdel, Surah 83: Defrauding (Al-Mutaffifin)

Surahs

[1] وای به حال کاهندگان (از جنس و کالای مردمان به هنگام خرید و فروش با ایشان)! [[«الْمُطَفِّفِینَ»: کاهندگان. کسانی که به هنگام کشیدن و پیمودن و مترکردن اشیاء و اجناس دزدی کنند. بدین معنی که اگر به دیگران جنس می‌فروشند از آن بکاهند، و اگر جنس می‌خرند بر آن بیفزایند. در هر صورت یا از آن کالا می‌کاهند و یا از بها.]]

[2] کسانی که وقتی (در معامله) برای خود می‌پیمایند (یا وزن و متراژ می‌نمایند) به تمام و کمال و افزون بر اندازه‌ی لازم دریافت می‌دارند. [[«إِکْتَالُوا»: با کیل و پیمانه خریدند و دریافت داشتند. «عَلی»: به معنی (مِنْ) است. «یَسْتَوْفُونَ»: به تمام و کمال و بیش از اندازه می‌گیرند (نگا: قاسمی، المنتخب). در این آیه، کیل و پیمانه کردن، نماد و مثال توزین و متراژ و هر نوع سنجشی است.]]

[3] و هنگامی که (در معامله) برای دیگران می‌پیمایند یا وزن می‌کنند، از اندازه‌ی لازم می‌کاهند. [[«کَالُوهُمْ»: برای مردم پیمودند. «یُخْسِرُونَ»: می کاهند. کم می‌دهند (نگا: شعراء / 181، رحمن / 9).]]

[4] آیا اینان گمان نمی‌برند که دوباره زنده می‌گردند (و باید حساب و کتاب چنین افزایش و کاهشی را پس بدهند؟). [[«مَبْعُوثُونَ»: برانگیختگان. زنده‌شدگان.]]

[5] در روز بسیار بزرگ و هولناکی (به نام قیامت). [[«لِیَوْمٍ»: برای حساب و کتاب روزی. در روزی. حرف لام به معنی (فی) است (نگا: پرتوی از قرآن).]]

[6] همان روزی که مردمان در پیشگاه پروردگار جهانیان (برای حساب و کتاب) برپا می‌ایستند. [[«یَقُومُ النَّاسُ ...»: مردمان به فرمان خدا سر از گورها به در می‌آورند. مردمان در پیشگاه خدا برای حساب و کتاب برپا می‌ایستند.]]

[7] هرگزا هرگز! مسلّماً نوشته‌ی اعمال بزهکاران و بدکاران در «سِجّین» قرار دارد. [[«کِتَابٌ»: نوشته. یادداشت شده. «سِجِّین»: اسم خاصّ دیوان یا دفتر کلّ بایگانی نامه‌های اعمال بدکاران و بزهکاران است. صیغه مبالغه «سِجنّ» است که به معنی زندان است، لذا سِجّین، زندان بسیار سخت و تنگ است (نگا: فرهنگ لغات قرآن دکتر قریب). تعبیر از آن بدین نام شاید به خاطر این باشد که محتویات این دیوان سبب زندانی شدن صاحبانش در دوزخ است. گویا اصل آن «سِنْجُون» و در زبان اتیوپی یا حبشی قدیم به گِل و لای گفته می‌شود. در این صورت بیانگر فرود و پستی نیز می‌باشد (نگا: جزء عم شیخ محمّد عبده).]]

[8] (ای انسان!) تو چه می‌دانی که «سِجّین» چه و چگونه است؟ [[«مَآ أَدْرَاکَ!»: (نگا: حاقّه / 3، مدّثّر / 27، انفطار / 17 و 18).]]

[9] کتاب نوشته شده‌ای است (که نشاندار به علائم مشخّصه بوده و نوشته‌هایش خوانا و گویا است). [[«کِتَابٌ»: مراد دیوان شرّ بدکاران است. «مَرْقَومٌ»: نشاندار به علائمی که بیننده با نخستین نگاه پی می‌برد به شرور و بدیهای مندرج در آن. نوشته شده.]]

[10] در آن روز وای به حال دروغ‌نامندگان (قیامت و سزا و جزای آخرت)! [[«وَیْلٌ»: وای! واویلا!]]

[11] آن کسانی که روز سزا و جزا (ی قیامت) را دروغ می‌نامند. [[«یَوْمِ الدِّینِ»: روز سزا و جزا. (نگا: فاتحه / 4).]]

[12] روز سزا و جزا را دروغ نمی‌نامند، مگر آن کسانی که در بدکاری از حدّ بگذرند و بسیار بزهکار باشند. [[«مُعْتَدٍ»: متجاوزی که از حدّ و مرز قانون عقل و شرع درمی‌گذرد. «أَثیمٍ»: بسیار گناهکار.]]

[13] آن کسانی که چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شود، می‌گویند: افسانه‌های پیشینیان است. [[«أَسَاطِیرُ»: جمع أُسْطُورَة، افسانه‌ها (نگا: انعام / 25، انفال / 31، نحل / 24).]]

[14] هرگزاهرگز! اصلاً کردار و تلاش (پلشت و زشت) ایشان دلهایشان را زنگ زده کرده است (و همچون زنگاری بر قلوبشان نشسته است و سوراخهای هدایت را بر روی ایشان بسته است). [[«رَانَ»: زنگار زد. زنگ زده کرد. از ماده (رَین) به معنی زنگ و چرک فلزات.]]

[15] هرگزاهرگز! قطعاً ایشان در آن روز (به سبب کارهائی که کرده‌اند) از (رحمت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان) مطرودند. [[«مَحْجُوبُونَ»: جمع مَحجوب، محروم. بی‌بهره. مراد محروم از رحمت خدا، بی‌بهره از لقای پروردگار، و مطرود از حضور در بارگاه قرب الهی، و بی‌بهره از لذّت دیدار محبوب است.]]

[16] سپس آنان داخل آتش دوزخ می‌گردند و بدان می‌سوزند. [[«ثُمَّ»: پس از آن. گذشته از آن. «صَالُو الْجَحِیمِ»: وارد شوندگان آتش. اصل (صَالُو) صَالُونَ است که نون آن در حالت اضافه حذف شده است (نگا: ص / 59).]]

[17] آن گاه بدیشان گفته می‌شود: این، همان چیزی است که آن را دروغ می‌نامیدید. [[«ثُمَّ یُقَالُ ...»: این سخن، به عنوان سرزنش به بی‌باوران گفته می‌شود، و عذاب روحی و شکنجه معنوی چنین خیره‌سران لجوجی است.]]

[18] هرگزا هرگز! قطعاً نوشته‌ی اعمال نیکوکاران در «علّیّین» قرار دارد. [[«عِلِّیِّینَ»: اسم خاصّ دیوان یا دفتر کلّ نامه‌های اعمال نیکان و نیکوکاران است. جمع «عِلّیّ» است که صیغه مبالغه عُلُوّ است که به معنی بسیار والا و بالا است. تعبیر از آن بدین نام شاید به خاطر این باشد که محتَویات این دیوان سبب درجات رفیعه صاحبان خود در بهشت است.]]

[19] (ای انسان!) تو چه می‌دانی که «علّیّین» چه و چگونه است؟ [[«عِلِّیُّونَ»: این واژه ملحق به جمع مذکّر سالم است و اعراب به حروف دارد و به عنوان مفرد به کار می‌رود.]]

[20] کتاب نوشته شده‌ای است (که نشاندار به علائم مشخّصه بوده و نوشته‌هایش خوانا و گویا است). [[«کِتَابٌ»: مراد دیوان خیرات نیکوکاران است. «مَرْقُومٌ»: نشاندار به علائمی که بیننده با نخستین نگاه پی می‌برد به خیرات و حسنات مندرج در آن. نوشته شده.]]

[21] فرشتگان مقرّب (برای نوشتن مطالب) در آنجا حضور بهم می‌رسانند. [[«یَشْهَدُهُ»: در آنجا حضور بهم می‌رسانند. حضور فرشتگان بزرگوار، برای ثبت و نگارش خیرات و حسنات نیکان (نگا: المصحف المیسّر) یا برای مراقبت و نگهبانی از آن است (نگا: المنتخب، تفهیم القرآن). برخی هم (یَشْهَدُهُ) را به معنی مشاهده‌اش می‌کنند، یا بر آن گواهی می‌دهند، دانسته‌اند (نگا: نمونه، جزء عم محمّد عبده). «الْمُقَرَّبُونَ»: فرشتگانی که در پیشگاه خدا دارای منزلت و مکانت خاصّ هستند. مؤمنان برگزیده‌ای که دارای مقامی بس والا هستند (نگا: واقعه / 11).]]

[22] بی‌گمان نیکان در میان انواع نعمتهای فراوان بهشت بسر خواهند برد. [[«الأبْرَارَ»: (نگا: انفطار / 13).]]

[23] بر تختهای مجلّل (بهشتی) تکیه می‌زنند و (به زیبائیها و نعمتهای بسیار آنجا) می‌نگرند. [[«الأرَآئِکِ»: جمع أَریکَة، تختهای مجلّل و مزیّن (نگا: کهف / 31، یس / 56، انسان / 13).]]

[24] (هرگاه بدیشان بنگری) خوشی و خرّمی و نشاط نعمت را در چهره‌هایشان خواهی دید. [[«تَعْرِفُ»: درک می‌کنی. مراد دیدن و مشاهده کردن است. «نَضْرَةَ»: سرسبزی و شادابی. خوشی و خرّمی (نگا: انسان / 11).]]

[25] به آنان از شراب زلال و خالصی داده می‌شود که دست نخورده و سربسته است. [[«رَحِیقٍ»: شراب خالص. «مَخْتُومٍ»: مهر شده. سربسته. این تعبیر تأکیدی بر خلوص و پاکی و دست‌نخوردگی شراب بهشت است که هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا می‌آفریند.]]

[26] مُهر و دربند آن از مشک است (و با دست زدن بدان، بوی عطر مشک در فضا پراکنده می‌شود). مسابقه‌دهندگان باید برای به دست آوردن این (چنین شراب و سایر نعمتهای دیگر بهشت) با همدیگر مسابقه بدهند و بر یکدیگر پیشی بگیرند. [[«خِتَام»: مُهر. دربند. «لِیَتَنَافَسْ»: باید که مسابقه بدهد و رقابت بکند و پیشی بگیرد. «الْمُتَنافِسُونَ»: مسابقه‌دهندگان. رقابت کنندگان (نگا: آل‌عمران / 133، حدید / 21).]]

[27] آمیزه‌ی آن، تسنیم است. [[«مِزَاج»: ممزوج. آمیزه و آمیخته. «تَسْنِیمٍ»: آبی که از بلندی فرو می‌ریزد. در اینجا اسم چشمه‌ای است در بهشت.]]

[28] تسنیم چشمه‌ای است که مقرّبان (بارگاه یزدان) از آن می‌نوشند. [[«عَیْناً»: چشمه. مفعول‌به برای فعل محذوف (أَعْنی) و یا حال تسنیم است. «بِهَا»: از آن. حرف (بِ) به معنی (مِنْ) است (نگا: انسان / 6).]]

[29] گناهکاران پیوسته (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند و ایشان را ریشخند می‌کردند. [[«أَجْرَمُوا»: گناه کردند. بزهکاری نمودند. «کَانُوا ... یَضْحَکُونَ»: می‌خندیدند. ریشخند می‌کردند.]]

[30] و هنگامی که مؤمنان از کنار ایشان می‌گذشتند، با اشارات سر و دست و چشم و ابرو، آنان را مورد تمسخر و عیبجوئی قرار می‌دادند. [[«یَتَغَامَزُونَ»: از مصدر تغامُز، به معنی شرکت دسته‌جمعی در عیبجوئی از کسی یا کسانی، و تمسخر کردن با اشارات سر و دست و چشم و ابرو است.]]

[31] و هنگامی که گناهکاران به میان خانواده‌های خود برمی‌گشتند، شادمانه باز می‌گشتند (و به استهزاءها و تمسخرهایشان مباهات و افتخار می‌کردند! انگار با این کارها فتح عظیمی‌کرده‌اند و پیروزی مهمّی فراچنگ آورده‌اند!) [[«إِنقَلَبُوا»: برمی‌گشتند. مراجعت می‌نمودند. «أَهْل»: خانواده و خویشان. کسان و دوستان. «فَکِهِینَ»: جمع فَکِه، شادمان، خوشحال و خندان. حال است. مراد آیه این است که بزهکاران در غیاب مؤمنان نیز همان سخریّه‌ها و همان استهزاءها را ادامه می‌دادند.]]

[32] و هنگامی که مؤمنان را (در کوچه و بازار) می‌دیدند، می‌گفتند: اینان قطعاً گمراه و سرگشته‌اند. [[«ضَآلُّونَ»: گمراهان. سرگشتگان.]]

[33] و حال این که بزهکاران برای نگهبانی مؤمنان و پائیدن کردارشان فرستاده نشده بوده‌اند (پس به چه حقی، و مطابق کدام منطقی بر آنان خُرده می‌گرفته‌اند و برخوردهای ناجوانمردانه و سختی با ایشان می‌کرده‌اند؟!). [[«مَآ أَرْسِلُوا»: کافران و بزهکاران روانه نشده‌اند و فرستاده نگشته‌اند. «حَافِظِینَ»: نگهبانان. مراقبان. حافظان حقوق دیگران و متکفّلان منافع ایشان.]]

[34] لذا امروز (که روز سزا و جزای قیامت است) مؤمنان به کافران می‌خندند و ریشخندشان می‌کنند. [[«الْیَوْمَ»: مراد روز قیامت و بعد از دخول مؤمنان به بهشت است (نگا: اعراف / 44، مطفّفین / 23). می‌نگرند.]]

[35] بر تختهای مجلّل (بهشتی) تکیه می‌زنند و (به زیبائیها و نعمتهای بسیار آنجا، و به حال زار کافران) می نگرند. [[«الأرُآئِکِ»: (نگا: مطفّفین / 23).]]

[36] (خطاب به دوزخیان می‌گویند:) آیا به کافران پاداش و سزای کارهائی که می‌کرده‌اند، داده شده است؟ [[«هَلْ ثُوِّبَ»: آیا سزا و جزا داده شده‌اند؟ واژه (ثَواب) برای جزای نیک و سزای بد به کار می‌رود. امّا بیشتر در مورد پاداش خوبیها استعمال دارد. لذا آیه فوق متضمّن نوعی طعن نسبت به کفّار است.]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud