💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 35 captured on 2024-05-10 at 12:05:22. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mostafa Khorramdel, Surah 35: The Originator (Faatir)

Surahs

[1] ستایش خداوندی را سزا است که آفریننده‌ی آسمانها و زمین است، و فرشتگان را با بالهای دوتا دوتا، و سه‌تا سه‌تا، و چهارتا چهارتائی که دارند، مأموران (قدرتمند اجرای فرمان خود در زمینه‌های مختلف تکوینی و تشریعی) کرد. او هر چه بخواهد بر آفرینش (فرشتگان و مردمان و سایر موجودات جهان) می‌افزاید. چرا که خدا بر هر چیزی توانا است. [[«فَاطِرِ»: مُخترع. مُبدِع. آفریننده بدون مُدل و اُلگو (نگا: انعام / 14، یوسف / 101، ابراهیم / 10). «جَاعِلِ»: سازنده. قراردهنده. (نگا: بقره / 30 و 124، آل‌عمران / 55، قصص / 7). «أُوْلِی»: دارندگان. صاحبان. «أَجْنِحَةٍ»: جمع جناح، بالها. بال و پر نماد سرعت و قدرت است و می‌تواند معنی کنائی داشته باشد. «مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ»: (نگا: نساء / 3). «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ»: بر آفرینش می‌افزاید. مراد افزایش اندامهایی همچون بال و پر فرشتگان یا حسن و زیبائی مردمان و غیره. یا این که: خدا هر چه بخواهد می‌آفریند و بر مخلوقات و موجودات فعلی عالَم می‌افزاید. در صورتی که جز او کسی نمی‌تواند حتی ذرّه‌ای را از عدم بیافریند و بر ذرّات هستی بیفزاید. «رُسُلاً»: فرستادگان. مراد گمارده شدن فرشتگان برای اجرای مأموریّتهای مختلف است (نگا: یونس / 21، انعام / 61، عنکبوت / 31).]]

[2] خداوند (درِ خزائن) هر رحمتی را برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند (آن را ببندد و) از آن جلوگیری نماید، و خداوند هر چیزی را که باز دارد و از آن جلوگیری کند، کسی جز او نمی‌تواند آن را رها و روان سازد، و او توانا و کار بجا است. (لذا نه در کاری در می‌ماند، و نه کاری را بدون فلسفه انجام می‌دهد). [[«مُرْسِلَ»: فرستنده. روانه کننده. «مِن بَعْدِهِ»: بجز خدا. پس از جلوگیری از آن. هم معنیِ آیه (نگا: یونس / 107).]]

[3] ای مردم! نعمتی را که خدا به شما عطا فرموده است (با به جای آوردن شکر و ادای حق آن) یادآوری کنید (و سفله و ناسپاس نباشید، و از کنار این همه مواهب و برکات و امکانات حیات، سهل و ساده نگذرید. بلکه از خود بپرسید). آیا جز الله، آفریننده‌ای وجود دارد که شما را از آسمان و زمین روزی برساند؟ (نه! اصلاً). جز او خدائی وجود ندارد. پس با این حال چگونه منحرف می‌گردید (و از راه راست به راه کج می‌گرائید، و به جای یزدان برای بتان کرنش می‌برید و سجده می‌کنید؟). [[«یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأرْضِ»: این جمله، اگر صفت (خالق) باشد، معنی آن در بالا گذشت. و اگر حال (الله) باشد، معنی چنین است: آیا آفریننده‌ای جز خدا، که شما را از آسمان و زمین روزی می‌رساند، وجود دارد؟. «فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»: (نگا: انعام / 95، یونس / 34).]]

[4] اگر تو را تکذیب کنند، (غم مخور، چیز تازه‌ای نیست، و) پیغمبران پیش از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفته‌اند. (خدا حاضر و ناظر است و سرانجام) همه‌ی کارها به سوی خدا برگردانده می‌شود (و از آنها پرس و جو می‌گردد و بدانها پاداش و پادافره داده می‌شود). [[«وَ إِن یُکَذِّبُوکَ ...»: (نگا: آل‌عمران / 184).]]

[5] ای مردمان! وعده‌ی خدا حق است، پس زندگی دنیوی شما را گول نزند و اهریمن شما را درباره‌ی خدا نفریبد. [[«وَعْدَ اللهِ»: وعده‌هائی همچون: قیامت، حساب و کتاب، بهشت و دوزخ. «الْغَرُوُر»: بسیار گول زننده. مراد اهریمن، مال و دارائی، شهوات و لذّات، و بالاخره هر چیزی است که انسان را از راه به در برد (نگا: لقمان / 33).]]

[6] بی‌گمان اهریمن دشمن شما است، پس شما هم او را دشمن بدانید (و از مکر و کید او یک لحظه غافل نمانید و از وسوسه‌های او پیروی نکنید). او پیروان خود را فرا می‌خواند تا از ساکنان آتش سوزان جهنّم شوند. [[«یَدْعُو»: فرا می‌خواند. به دور خود می‌خواند. الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد. «السَّعِیرِ»: آتش سوزان (نگا: حجّ / 4، لقمان / 21). «حِزْب»: هر کس از برنامه و هدف شیطان پیروی کند.]]

[7] کسانی که کافر بشوند، عذاب سختی دارند، و کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند، آمرزش (خدا شامل گناهانشان می‌گردد) و پاداش بزرگی دارند.

[8] آیا کسی که عملهای بدش (توسّط شیطان و شیطان صفتان) در نظرش زینت و آراسته شده است و آن را زیبا و آراسته می‌بیند (همانند کسی است که واقع را آن چنان که هست می‌بیند و از قوانین آسمانی پیروی می‌کند؟) خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌سازد، و هر کس را بخواهد راهیاب می‌نماید. پس خود را با غم و غصّه‌ی آنان هلاک مکن. خدا بس آگاه از کارهائی است که می‌کنند. [[«أَفَمَن زُیِّنَ ...»: مقابل این گروه، مقدّر است، برای آن (نگا: اعراف / 30، کهف / 103 و 104). «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ ...»: (نگا: کهف / 6، شعراء / 3). «حَسَرَاتٍ»: جمع حَسْرَة، غمها و اندوهها. مفعول له است.]]

[9] خدا کسی است که بادها را روان می‌دارد، و بادها ابرها را برمی‌انگیزند، و ما ابرها را به سوی سرزمینهای موات می‌رانیم و آن سرزمینهای موات را دارای حیات می‌گردانیم. زنده گرداندن (مردگان در گورها برای حساب و کتاب) نیز به همین منوال است. [[«تُثِیرُ»: برمی‌انگیزد. به حرکت در می‌آورد (نگا: روم / 48). «سُقْنَا»: سوق دادیم. راندیم. «بَلَدٍ مَّیِّتٍ»: سرزمین خشک و بی‌گیاه (نگا: اعراف / 57). «النُّشُورُ»: (نگا: فرقان / 3 و 40 و 47). برانگیختن از گورها.]]

[10] هر کس عزّت و قدرت می‌خواهد، (آن را از خدا بخواهد چرا که) هر چه عزّت و قدرت است در دست خدا است. (راه وصول به عزّت و قدرت هم گفتار و کردار نیک است). گفتار پاکیزه به سوی خدا اوج می‌گیرد (و گوینده‌ی خود را پرواز می‌دهد)، و خدا کردار پسندیده را بالا می‌برد (و انجام دهنده‌اش را والا می‌گرداند). کسانی که نقشه‌های سوء می‌کشند و نیرنگها به راه می‌اندازند، عذاب سختی دارند، و نقشه‌ها و نیرنگهایشان نقش بر آب و تباه می‌شود. [[«یَصْعَدُ»: بالا می‌رود و پذیرفته می‌شود. «یَبُورُ»: تباه می‌گردد و نابود می‌شود (نگا: فرقان / 18، ابراهیم / 28).]]

[11] خداوند (اصل) شما (آدم) را از خاک بیافرید، سپس شما (ذرّیّه‌ی آدم) را از نطفه خلق کرد، و آن گاه شما را به صورت زوجهای (نر و ماده) درآورد. هیچ زنی باردار نمی‌شود و وضع حمل نمی‌کند مگر که خدا می‌داند (جنین او پسر یا دختر است و در شکم مادر چه احوالی دارد و کی به دنیا می‌آید). هیچ شخص پیری عمر درازی بدو داده نمی‌شود (و زنده نمی‌ماند و عمر زیادی نمی‌کند)، و هیچ شخصی از عمرش کاسته نمی‌شود (و مرگ زودرس گریبانگیرش نمی‌گردد) مگر این که در کتاب (لوح محفوظ) ثبت و ضبط است. این برای خدا ساده و آسان است. [[«وَ اللهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ...»: (نگا: آل‌عمران / 59، کهف / 37، حجّ / 5، روم / 20). «أَزْوَاجاً»: جمع زَوْج، جنس نر و ماده، یعنی زن و مرد (نگا: انعام / 143). «جَعَلَکُمْ أَزْوَاجاً»: شما را همسران یکدیگر کرد و به صورت نر و ماده در آورد. دسته‌ای از شما را به صورت زن، و گروهی از شما را به صورت مرد خلق کرد. برابری تقریبی زن و مرد در مسیر زندگی، یکی از مسائل مهمّ و قابل توجّه است و بیانگر این واقعیّت است که جهان به خود رها نشده، و بلکه ناظم و ناظری دارد. «مَا یُعَمَّرُ»: (نگا: بقره / 96). «مُعَمَّرٍ»: سالخورده. پیر. «کِتَابٍ»: لوح محفوظ (نگا: انعام / 59). «مَا یُعَمَّرُ ... وَ لا یُنقَصُ ...»: دو معنی دارد: یکی این که: خداوند مقدّر فرموده است که برخیها در پیری بمیرند و گروهی در کودکی و جوانی. دوم این که: روزی یا شبی از عمر شخص سالخورده نمی‌گذرد، مگر این که در لوح محفوظ ثبت و ضبط است. به عبارت دیگر: مدّت عمر شخص در لوح محفوظ تعیین شده است، و پیوسته شبها و روزها از آن کاسته می‌شود، تا همه دقائق پایان می‌پذیرد. «یَسِیرٌ»: ساده و آسان (نگا: نساء / 30 و 169، حجّ / 70).]]

[12] دو دریا یکسان نیستند. این یکی گوارا و شیرین و برای نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر شور و تلخ. (با وجود این تفاوت) از هر دوی آنها گوشت تازه (ی ماهیها و جانوران دیگر دریا را) می‌خورید، و از هر دوی آنها وسائل زینت (مروارید و صدف و درّ و مرجان و غیره) برای پیرایش بیرون می‌آورید. (به علاوه از هر دو می‌توانید برای نقل و انتقالات استفاده کنید. لذا، شما انسانها) می‌بینید کشتیها (در پرتو قانون وزن مخصوص اشیاء، از هر طرف دل) دریاها را می‌شکافند و پیش می‌روند، تا از فضل خدا بهره گیرید و شکرگزار (این همه نعمت و لطف خداوندگار) باشید. [[«الْبَحْرَانِ»: مراد دریاهای شیرین و دریاهای شور است. «عَذْبٌ فُرَاتٌ» و «مِلْحٌ أُجَاجٌ»: (نگا: فرقان / 53). «سَآئِغٌ»: (نگا: نحل / 66). «لَحْماً طَرِیّاً»: (نگا: نحل / 14). «حِلْیَةً»: (نگا: رعد / 17، نحل / 14). «تَری الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ ...»: (نگا: نحل / 14).]]

[13] خدا شب را داخل در روز، و روز را داخل در شب می‌کند. او خورشید و ماه را مسخّر کرده است (و برای سود انسانها به گردش و چرخش انداخته است). هر یک از آن دو تا مدّت معیّن و سرآمد روشنی به حرکت خود ادامه می‌دهند. آن کسی که (درازی و کوتاهی شبها و روزها و نظام نور و ظلمت و حرکات دقیق ماه و خورشید را سر و سامان داده است) الله است که خداوندگار شما است، و مالکیّت و حاکمیّت (جهان هستی) از آن او است. و بجز او کسانی که به فریاد می‌خوانید (و پرستش می‌نمائید) حتی مالکیّت و حاکمیّت پوسته‌ی نازک خرمائی را ندارند. [[«یُولِجُ»: (نگا: آل‌عمران / 27، حجّ / 61، لقمان / 29) / «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: (نگا: رعد / 2، روم / 8، لقمان / 29). «تَدْعُونَ»: (نگا: انعام / 40 و 41 و 56، اعراف / 37 و 194 و 197، اسراء / 67، مریم / 48، حجّ / 73). «قِطْمِیرٍ»: پوسته نازک و سفیدرنگ پیرامون هسته خرما، که نشان و نماد ناچیزی و کمی است.]]

[14] اگر آنها را (برای حلّ مشکلات و رفع گرفتاریهای خود) به فریاد بخوانید، صدای شما را نمی‌شنوند، و (به فرض) اگر هم بشنوند، توانائی پاسخگوئی به شما را ندارند، و (گذشته از این) در روز قیامت انبازگری و شرک‌ورزی شما را رد می‌کنند (و می‌گویند: شما ما را پرستش نکرده‌اید و بیخود می‌گوئید). و هیچ کسی همچون (خداوند) آگاه (از احوال آخرت، به گونه‌ی قطع و یقین، از چنین مطالبی) تو را باخبر نمی‌سازد. [[«یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ»: (نگا: یونس / 28، قصص / 63). «خَبِیرٍ»: مراد ذات پاک الله است که از تمام عالم هستی و ذرّه ذرّه آن آگاه است و دنیا و آخرت و گذشته و حال و آینده در پیشگاه علم او روشن و آشکار و یکسان است.]]

[15] ای مردم! شما (در هر چیزی، محتاج و) نیازمند خدائید، و خدا بی‌نیاز (از عبادت شما است) و ستوده است. [[«الْحَمِیدُ»: شایسته سپاس و ستایش در همه حال. ذاتاً ستوده.]]

[16] اگر بخواهد شما را از میان برمی‌دارد، و مردمان دیگری را جایگزین شما می‌سازد. [[«یُذْهِبْکُمْ ...»: (نگا: انعام / 133).]]

[17] و این کار برای خدا مشکل و سنگین نیست. [[«عَزِیزٍ»: صعب و سخت. مشکل و پرمشقّت (نگا: توبه / 128، هود / 91، ابراهیم / 20).]]

[18] هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد، و اگر انسان سنگین‌باری کسی را برای حمل گناهانش به فریاد خواند، (او چنین کمکی را نمی‌تواند بکند و) چیزی از بار گناهانشان برداشته نمی‌شود، هر چند از نزدیکان و بستگان باشد. (ای پیغمبر! از عناد قوم خود ناراحت مباش) تو کسانی را (با این قرآن) می‌ترسانی که نهانی از پروردگارشان می‌هراسند و نماز را چنان که باید می‌خوانند. هر کس پاکی پیشه کند (و خویشتن را از کثافات معاصی پاکیزه دارد) پاکی او برای خودش است و (خود از آن سود می‌برد. به هر حال) بازگشت (همگان، اعم از کافران و مؤمنان) به سوی خدا است (و سرانجام به حساب عاصی و مطیع خواهد رسید). [[«لا تَزِرُ ...»: (نگا: انعام / 164، اسراء / 15). این بخش از آیه، پاسخ سخن کسانی است که در (عنکبوت / 12) مذکور است. «مُثْقَلَةٌ»: نفْس سنگین بار. یعنی کسی که بار گناهانش سنگین باشد. «حِمْل»: بار. «إِنَّمَا تُنذِرُ ...»: یعنی چنین افرادی از برحذر داشتن تو سود می‌برند. «تَزَکَّی»: پاک از چرک کفر و گناه شد.]]

[19] نابینا و بینا یکسان نیست. [[«الأعْمی وَ الْبَصِیرُ»: مراد جاهل و عالم، و گمراه و راهیاب است.]]

[20] و تاریکیها و نور هم همسان نمی‌باشد. [[«الظُّلُمَاتُ»: تاریکیهای کفر مراد است. «النُّورُ»: نور ایمان مراد است.]]

[21] و سایه و گرمای سوزان هم یکی نیست. [[«الِظّلُّ»: مراد بهشت است. «الْحَرُورُ»: باد داغ و سوزان. گرمای سوزان. مراد دوزخ است.]]

[22] و مردگان و زندگان هم مساوی نمی‌باشند. خداوند هر کس را بخواهد شنوا (و پذیرای حق و حقیقت) می‌گرداند، و تو نمی‌توانی (پند و اندرز آسمانی را به دل دلمردگان فرو بری، همان گونه که نمی‌توانی) مردگان آرمیده در گورها را شنوا گردانی. [[«الأَحْیَآءُ وَ الأَمْوَاتُ»: مراد مؤمنان و کافران است (نگا: انعام / 122). «وَ مَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ ...»: (نگا: نمل / 80 و 81، روم / 52).]]

[23] تو تنها بیم‌دهنده‌ای و بس. [[«إِنْ»: حرف نفی است. «نَذِیرٌ»: ترساننده دیگران از نافرمانی خدا. برحذر دارنده دیگران از خشم و عذاب الله.]]

[24] ما تو را همراه (دین) حقّ، به عنوان مژده دهنده (ی مؤمنان به بهشت) و بیم دهنده (ی کافران به دوزخ، به میان مردمان) فرستاده‌ایم. هیچ ملّتی (از ملّتهای پیشین) هم نبوده است که بیم دهنده‌ای به میانشان فرستاده نشده باشد. [[«إِن مِّنْ أُمَّةٍ ...»: (نگا: یونس / 19، نحل / 36). «خَلا»: رفته است (نگا: بقره / 134 و 141). آمده است (نگا: احقاف / 21). «نَذِیرٌ»: مراد رسول یا نبی، و یا عالِم و دانشمند است (نگا: المصحف المیسّر، نمونه، روح‌المعانی). یعنی یا پیغمبری در میان هر ملّتی برانگیخته شده است، و یا دعوت پیغمبران و سخنان ایشان به گوش آنان رسیده است.]]

[25] اگر تو را تکذیب کنند، (عجیب نیست). زیرا کسانی هم که پیش از آنان بوده‌اند، پیغمبران خود را که برای ایشان دلائل روشن (بیان کرده‌اند) و رساله‌ها و کتابهای آسمانی روشنگر (راه هدایت) را آورده‌اند تکذیب نموده‌اند. [[«وَ إِن یُکَذِّبُوکَ ...»: (نگا: حجّ / 42 - 44). «بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ»: (نگا: آل‌عمران / 184، نحل / 44).]]

[26] سپس کافران را (به گناهانشان) گرفته‌ام (و سخت تنبیهشان کرده‌ام). بنگرید که چگونه کیفرشان داده‌ام (و شهر و دیارشان را آئینه‌ی عبرت دیگران ساخته‌ام؟!) [[«نَکِیرِ»: (نگا: حجّ / 44، سبأ / 45).]]

[27] (ای عاقل!) مگر نمی‌بینی که خداوند از آسمان آب سودمندی را می‌باراند و با آن محصولات گوناگون و میوه‌های رنگارنگ را به وجود می‌آورد؟ (و مگر نمی‌بینی که) کوه‌ها خطوط و جاده‌هائی است (که بر سطح زمین کشیده شده است. خطوط و جاده‌هائی) که برخیها سفید و برخیها سرخ و بعضیها سیاه پر رنگ است، و هر یک از آنها به رنگهای مختلفی و در طرحهای متفاوتی (با دست تقدیر پروردگار، بر چهره‌ی زمین ترسیم گشته) است. [[«جُدَدٌ»: جمع جُدَّة، خطها و راهها. مراد خود کوهها می‌تواند باشد که انگار جاده‌هائی هستند که به صحرا کشیده‌اند، و خطهائی هستند که با قلم قضا بر صفحه زمین نوشته‌اند. یا این که چینها و لایه‌های کوه‌ها و همچنین خود خطوط و نقشهای روی صخره‌ها و سنگها است. «بِیضٌ»: جمع أَبْیَض و بَیْضاء، سفید رنگ. «حُمْرٌ»: جمع أَحْمَر و حَمْراء، سرخ رنگ. «مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهَا»: (مُخْتَلِفٌ) صفت (بِیضٌ و حُمْرٌ) است، و (أَلْوَانُ) فاعل (مُخْتَلِفٌ) است. «غَرَابِیبُ»: جمع غِرْبیب، سیاه پر رنگ. این واژه عطف بر (بِیضٌ و حُمْرٌ) است. «سُودٌ»: جمع أَسْوَد و سَوْداء، سیاه. این واژه بدل یا عطف بیان (غَرَابِیبُ) است، و جنبه تأکید و تفسیر معنی آن را دارد. برخی هم گفته‌اند: در کلام تقدیم و تأخیر است و در اصل چنین است: سُودٌ غَرَابِیبُ.]]

[28] انسانها و جنبندگان و چهارپایان نیز کاملاً دارای رنگهای مختلفی بوده و متفاوتند. (این نشانه‌های بزرگ آفرینش، بیش از همه توجّه خردمندان و فرزانگان را به خود جلب می‌کند، و این است که) تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند. قطعاً خداوند توانا و چیره (در کار جهان آرائی است) و بس آمرزگار (برای بندگان توبه‌کار و امیدوار به الطاف کردگاری) است. [[«مُخْتَلِفٌ»: مبتدای مؤخّر و جمله پیشین خبر آن است. «کَذلِکَ»: برخی این واژه را به جمله قبل از خود مربوط دانسته و آن را محلاًّ منصوب و صفت مصدر محذوف (إِخْتِلافاً) دانسته و تقدیر چنین است: مُخْتَلِفٌ إِخْتِلافاً کَائِناً کَذلِکَ. بعضی هم آن را جمله مستقلّی به حساب آورده و خبر مبتدای محذوف به شمار آورده‌اند و تقدیر چنین است: أَلأمْرُ کَذلِکَ. یعنی: آری مطلب چنین است که گذشت. یادآوری: آیه‌های 27 و 28 صفحه تازه‌ای از کتاب بزرگ آفرینش را در برابر دیدگان انسانها می‌گشاید، و بیانگر این واقعیّت است که ماده همه این آفریدگان یعنی قلم و مرکب آن یکی است و امّا نقّاش چیره‌دست، این همه نقش و نگار بر در و دیوار وجود پدیدار کرده است. از آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ، و از عناصر بسیطه محدود، این همه موجودات کاملاً متنوّع و مختلف خلق فرموده است. «یَخْشَی»: خشیت، ترس آمیخته با تعظیم است، و مولود سیر در آفاق و انفس، و درک گوشه‌هائی از عجائب و غرائب کائنات و راز و رمز موجودات، و آگاهی از مسؤولیّتهائی است که انسان در برابر خالق جهان دارد.]]

[29] کسانی که کتاب خدا (قرآن را) می‌خوانند، و نماز را پا برجای می‌دارند، و از چیرهائی که بدیشان داده‌ایم، پنهان و آشکار، بذل و بخشش می‌نمایند، آنان چشم امید به تجارتی دوخته‌اند که هرگز بی‌رونق نمی‌گردد و از میان نمی‌رود. [[«یَرْجُونَ»: می‌خواهند. امید می‌دارند. جمله (یَرْجُونَ تِجَارَةًَ ...) خبر (إِنَّ) است. «لَن تَبُورَ»: هرگز تباه و نابود نمی‌گردد. یعنی بی‌رونقی و زیانمندی و از میان رفتن ندارد. چرا که معامله با خدا پیوسته سودمند است و زیان و ضرر نمی‌بیند (نگا: صف / 10 - 13).]]

[30] (آنان قرآن را تلاوت می‌کنند، و نماز را می‌خوانند، و بذل و بخشش می‌کنند) تا خداوند اجرشان را به تمام و کمال بدهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید. چرا که خدا آمرزگار و سپاسگزار است (و بدیهایشان را می‌بخشاید، و از خوبیهایشان سپاسگزاری می‌فرماید، و مواهبی بدیشان عطاء می‌نماید که به اندیشه و تصوّر در نمی‌آید). [[«لِیُوَفِّیَهُمْ»: متعلّق به (یَتْلُونَ کِتابَ ...)، یا به (لَن تَبُورَ) است. در صورت اوّل معنی آن گذشت. در صورت دوم معنی چنین است: تجارت آنان هرگز زیان نمی‌بیند و نابود نمی‌گردد، چرا که پاداش دهنده ایشان خدا است.]]

[31] آنچه از کتاب (قرآن) به تو پیام داده‌ایم، حقّ است، و تصدیق کننده‌ی کتابهای آسمانی پیش از خود است. قطعاً خداوند از (اوضاع) بندگان خود کاملاً آگاه (و به احوالشان) بینا است. [[«مُصَدِّقاً ...»: (نگا: آل‌عمران / 3 و 50، مائده / 48).]]

[32] (ما کتابهای پیشین را برای ملّتهای گذشته فرستادیم و) سپس کتاب (قرآن) را به بندگان برگزیده‌ی خود (یعنی امّت محمّدی) عطاء کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم می‌کنند، و گروهی از ایشان میانه‌روند، و دسته‌ای از ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکیها پیشتازند. این (سبقت در خیرات) واقعاً فضیلت بزرگی است. [[«ثُمَّ»: بعد از فرستادن کتابهای آسمانی پیشین. «أَوْرَثْنَا ...»: (نگا: اعراف / 137). «مُقْتَصِدٌ»: میانه‌رو (نگا: لقمان / 32). «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ»: سبقت گیرنده بر دیگران در انجام نیکیها. سبقت گیرنده بر دیگران به سبب کارهای نیک. «إِذْن»: توفیق (نگا: بقره / 251، انفال / 66). «ذلِکَ»: به ارث رساندن قرآن به بندگان برگزیده. انتخاب امت محمّدی. سبقت در خیرات.]]

[33] (پاداش پیشگامان در نیکیها) باغهای اقامتی است که بدانها داخل می‌شوند، و در آنجاها با دستبندهای طلا و مروارید آراسته و پیراسته می‌گردند، و جامه‌هایشان در آنجاها ابریشمین است. [[«جَنَّاتُ»: بدل از (الْفَضْلُ الْکَبِیرُ) یا خبر مبتدای محذوف است: جَزَآئُهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ. یا این که مبتدای مؤخّر و خبر مقدم آن محذوف است: لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ. «عَدْنٍ»: اقامت گزیدن و ماندن (نگا: توبه / 72، رعد / 23). «یُحَلَّوْنَ ...»: (نگا: کهف / 31، حجّ / 23).]]

[34] و خواهند گفت: سپاس خداوندی را سزا است که غم و اندوه را از ما زدود. بی‌گمان پروردگار ما آمرزنده‌ی (گناهان بندگان و) سپاسگزار (کارهای نیک ایشان) است. [[«أَذْهَبَ»: از میان برد. برطرف ساخت. «الْحَزَنَ»: غم و اندوه (نگا: توبه / 92، قصص / 8).]]

[35] خداوندی که در پرتو فضل و لطف خویش، ما را در سرای اقامت و ماندگاری جای داد. در آن هیچ گونه رنج و مشقّت جسمانی و هیچ گونه ناتوانی و واماندگی روحانی به ما دست نمی‌دهد. [[«نَصَبٌ»: رنج و مشقّت. خستگی. «لُغُوبٌ»: درماندگی ناشی از خستگی، و ناتوانی حاصل از رنج و مشقّت. برخی (نَصَبٌ) را خستگی جسمی، و (لُغُوب) را خستگی روحی دانسته‌اند. «الْمُقامَةِ»: مصدر میمی و به معنی اقامت است.]]

[36] کسانی که کفر پیشه‌اند، آتش دوزخ برای آنان است. هرگز فرمان مرگ ایشان صادر نمی‌شود تا بمیرند (و راحت شوند). و هرگز عذاب دوزخ برای ایشان تخفیف داده نمی‌شود (تا مدّتی بیارامند). ما هر کافر لجوج در کفر را این چنین کیفر و سزا می‌دهیم. [[«لا یُقْضَی عَلَیْهِمْ»: درباره ایشان حکم مرگ دوباره صادر نمی‌شود. «کَفُورٍ»: صیغه مبالغه کافر است. یعنی مبالغه کننده در کفر. بسیار ناسپاس و کفران کننده نعمت.]]

[37] آنان در دوزخ فریاد برمی‌آورند: پروردگارا! بیرونمان بیاور تا کارهای شایسته‌ای انجام دهیم که جدای از کارهائی باشد که قبلاً می‌کردیم. (بدیشان خواهیم گفت:) آیا بدان اندازه به شما عمر ندادیم که در آن هر کس بخواهد بیدار و هوشیار شود، کافی و بسنده باشد؟ و آیا بیم دهنده (ی الهی، اعم از پیغمبران و علماء ادیان، برای ابلاغ آئین آسمانی) به پیش شما نیامد؟ (ما که همه‌ی وسائل نجات را در اختیارتان گذاشتیم و راه رستگاری را به شما نمودیم، ولی خودتان از آن بهره نگرفتید و فرصت را از دست دادید) پس بچشید. اصلاً برای ستمگران یار و یاوری نیست. [[«یَصْطَرِخُونَ»: نعره‌زنان کمک می‌طلبند. فریاد برمی‌آورند. «مَا»: مدّت زمانی که. «مَنْ»: فاعل (یَتَذَکَّرُ) است.]]

[38] خداوند داننده‌ی غیب آسمانها و زمین است و مسلّماً از چیرهائی که در درون دلها است کاملاً آگاه است. [[«إِنَّهُ عَلِیمُ ...»: مراد این است که خدا که آگاه از همه چیز است می‌داند که اگر دوزخیان به دنیا برگردند، دوباره همان اعمال گذشته را ادامه می‌دهند (نگا: انعام / 28).]]

[39] خدا کسی است که شما را جانشین (گذشتگان) روی زمین کرده است. هر کس (از شما) کافر گردد، به زیان خود کافر می‌گردد، و کفر کافران در پیشگاه خدا جز بر خشم نمی‌افزاید، و جز زیان چیزی نصیب کافران نمی‌نماید. [[«خَلآئِفَ»: جانشینان. مراد جانشین و جایگزین پیشینیان است (نگا: انعام / 165، یونس / 14 و 73). «مَقْتاً»: خشم و غضب (نگا: نساء / 22).]]

[40] بگو: آیا درباره‌ی انبازهای خود که علاوه از خدا آنها را هم به فریاد می‌خوانید، خوب دقّت کرده‌اید؟ نشانم دهید آنها کدام چیز زمین را آفریده‌اند؟ و یا در آفرینش (کدام چیز) آسمانها مشارکت داشته‌اند؟ یا شاید کتاب (آسمانی) در اختیار مشرکان گذارده‌ایم و ایشان حجّت روشنی از آن (بر کار شرک و بت‌پرستی خود) دارند؟! (اصلاً ایشان دلیل عقلی و دلیل نقلی ندارند) و بلکه ستمگران جز وعده‌های دروغ به یکدیگر نمی‌دهند (و فقط همدیگر را گول می‌زنند). [[«أَرَأَیْتُمْ؟»: آیا دیده‌اید؟ به من بگوئید. مراد دقّت کافی درباره معبودهای دروغین است. خدا در این بخش از ایشان دلیل عقلی می‌طلبد. «أَرُونِی»: به من نشان دهید. بدل اشتمال (أَرَأَیْتُمْ) است. «شِرْکٌ»: مشارکت (نگا: سبأ / 22). «آتَیْنَاهُمْ»: ضمیر (هُمْ) بهتر است به صورت التفات، به مشرکان برگردد. «أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً»: مراد دلیل نقلی‌است. «غُرُوراً»: (نگا: نساء / 120، اسراء / 64، احزاب / 12). «قُلْ أَرَأَیْتُمْ ... مَاذَا خَلَقُوا»: این بخش آیه، دو معنی دارد. یکی در بالا گذشت، و دیگری چنین است: به من بگوئید: انبازهائی را که علاوه از خدا آنها را هم به فریاد می‌خوانید و پرستش می‌نمائید، آنها چه چیز را در زمین یا در آسمانها آفریده‌اند؟]]

[41] خداوند آسمانها و زمین را نگاهداری می‌کند و نمی‌گذارد (از مسیر خود) خارج و نابود شوند. هر گاه (هم بخواهند از مسیر خود) خارج و نابود شوند، جز خدا هیچ کس نمی‌تواند آنها را (در مسیر خود) نگاه و محفوظ دارد. خداوند شکیبا است (و در مجازات تعجیل روا نمی‌دارد) و آمرزنده است (و توبه بزهکاران را قبول می‌فرماید). [[«یُمْسِکُ»: حفظ می‌کند. نگاه می‌دارد. «أَن تَزُولا»: نابود بشوند، و یا کنار بروند. از مصدر زوال، به معنی نابود شدن، یا از مدار خود منحرف شدن. «إِنْ أَمْسَکَهُمَا»: حرف (إِنْ) نافیه است. «مِن بَعْدِهِ»: غیر او. بجز او.]]

[42] آنان (یعنی کفّار مکّه) مؤکّدانه به خدا قسم می‌خوردند که اگر پیغمبری به میان ایشان بیاید، راهیاب‌ترین ملّتها خواهند بود (و در پذیرش دین او، بر همگان پیشی خواهند گرفت). امّا هنگامی که پیغمبری (از خودشان برانگیخته شد و) به میانشان آمد، (بعثت او) جز گریز و بیزاری (از حق) چیزی بر آنان نیفزود. [[«أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِم»: (نگا: مائده / 53، انعام / 109، نحل / 38، نور / 53). «إِحْدَی الأُمَمِ»: ملّت یگانه‌ای در میان همه ملّتها. واژه (إحْدَی) به معنی (جَمیع) و (هر) است. جنبه عموم و تعظیم را دارد. مراد یگانه و پیشگام است. «نُفُوراً»: گریز. بیداری (نگا: اسراء / 41 و 46).]]

[43] (گریزشان از حق) به خاطر استکبار در زمین و حیله‌گریهای زشت است، و حیله‌گریهای زشت جز دامنگیر حیله‌گران نمی‌گردد. آیا آنان انتظار دارند سرنوشتی جز سرنوشت پیشینیان را داشته باشند؟! هرگز دگرگونی و تبدیلی در شیوه‌ی رفتار خدا (در معامله‌ی با ملّتها) نخواهی یافت، و هرگز نخواهی دید که روش خدا تغییر مسیر و جهت دهد. [[«إِسْتِکْبَاراً»: عظمت فروشی. خود بزرگ بینی. خود را بزرگتر از آن دیدن که حق را پذیرفتن (نگا: بقره / 34، نساء / 172، اعراف / 48 و 206). مفعول له است. «مَکْرَ»: عطف بر (إِسْتِکْبَاراً) است. «لا یَحِیقُ»: گریبانگیر نمی‌گردد. نمی‌رسد (نگا: انعام / 10، هود / 8، نحل / 34). «فَهَلْ یَنظُرُونَ»: آیا انتظار دارند؟ (نگا: بقره / 210، انعام / 158، اعراف / 53، نحل / 33). «سُنَّةَ»: طریقه. شیوه. خطّ سیر (نگا: انفال / 38، اسراء / 77). «تَحْوِیلاً»: تغییر جهت. دگرگونی (نگا: اسراء / 56 و 77).]]

[44] آیا در زمین به گشت و گذار نمی‌پردازند تا ببینند فرجام کار پیشینیان به کجا کشیده است، در حالی که آنان از اینان قدرت و قوّت بیشتری داشته‌اند؟ هیچ چیزی چه در آسمانها و چه در زمین خدا را درمانده و ناتوان نخواهد کرد. چرا که او بسیار فرزانه و خیلی قدرتمند است. [[«أَوَلَمْ یَسِیرُوا ...»: (نگا: یوسف / 109، روم / 9). «مِن شَیْءٍ»: هیچ چیزی. حرف (مِنْ) زائد و برای استغراق است، و (شَیْءٍ) فاعل است.]]

[45] هر گاه خداوند مردمان را در برابر کارهائی که می‌کنند (فوراً و بدون کمترین مهلتی برای اصلاح و تجدید نظر و خودسازی) به کیفر برساند، انسانی را بر روی زمین باقی نخواهد گذاشت. ولیکن خداوند (به لطف و کرم خود، کیفر) ایشان را تا سررسید زمان معیّنی (که قیامت است) به تأخیر می‌اندازد. وقتی که مدّت مشخّصه‌ی ایشان فرا رسید، خداوند بندگان خود را دیده است (و از گفتار و کردار و پندار ایشان باخبر بوده است، لذا چنان که باید پاداش و پادافره آنان را می‌دهد). [[«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ ...»: (نگا: نحل / 61). «دَآبَّةٍ»: جنبنده. مراد انسان است (نگا: انفال / 22 و 55). «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: مدّت معیّن. مراد روز قیامت است. «فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ»: وقتی که قیامت ایشان فرا رسید. برخی گفته‌اند: مراد از (أَجَلٍ مُّسَمّیً) و (أَجَلُهُمْ) زمان محدود عمر و سررسید معلوم مدّت زندگانی هر کسی است که با مرگ او فرا می‌رسد (نگا: انعام / 93).]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud