💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 17 captured on 2024-05-10 at 12:03:06. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] پاك است آن [خداى] كه بنده خود- محمد
[2] و موسى را كتاب داديم و آن را رهنمونى براى فرزندان اسرائيل قرار داديم كه: جز من كارسازى مگيريد
[3] اى فرزندان كسانى كه آنان را با نوح [در كشتى] سوار كرديم- يعنى اى بنى اسرائيل- همانا او بندهاى سپاسگزار بود- پس شما هم مانند او سپاسگزار باشيد-.
[4] و در كتاب- تورات- به فرزندان اسرائيل اعلام كرديم كه هر آينه دو بار در اين سرزمين- بيت المقدس- تباهكارى خواهيد كرد و سركشى و بزرگى خواهيد نمود
[5] پس چون هنگام [كيفر] نخستين تباهكارى فرا رسد، بندگانى از خود را، كه سخت جنگاورند، بر شما بگماريم كه به درون خانهها [ى شما] در آيند [و شما را سركوب و زير دست خود كنند] و اين وعدهاى است انجامشدنى
[6] سپس شما را دولت باز گردانيم و بر آنها پيروزى دهيم و شما را به مالها و فرزندان يارى كنيم، و بر شمارتان بيفزاييم
[7] اگر نيكويى كنيد براى خودتان نيكويى كردهايد، و اگر بدى كنيد به خود كردهايد. پس چون هنگام وعده [كيفر] ديگر رسد [باز هم دشمنان را بر شما چيره گردانيم] تا شما را اندوهگين و سيهروى سازند، و تا در آن نمازگاه در آيند چنانكه بار نخست در آمدند، و تا به هر چه دست يابند نابود كنند.
[8] اميد است كه پروردگارتان بر شما ببخشايد و اگر [به تباهى] باز گرديد، [ما نيز به كيفر شما] باز مىگرديم و دوزخ را تنگنا و زندان كافران كردهايم.
[9] همانا اين قرآن به آيينى درستتر و استوارتر راه مىنمايد، و مؤمنانى را كه كارهاى نيك و شايسته مىكنند مژده مىدهد كه ايشان راست مزدى بزرگ.
[10] و كسانى را كه به آن جهان ايمان ندارند، عذابى دردناك آماده كردهايم.
[11] و آدمى [از روى نادانى و شتاب] بدى را مىخواهد همان گونه كه نيكى را مىخواهد، و آدمى شتابزده است.
[12] و شب و روز را دو نشانه ساختيم، پس نشانه شب را زدوديم- تاريكى آن را به تابش خورشيد محو كرديم- و نشانه روز را روشن گردانيديم، تا از پروردگارتان فزونى و بخشش- روزى- بجوييد و تا شمار سالها و ديگر شمارها را بدانيد و هر چيزى را به تفصيل بيان كرديم.
[13] و [سرنوشت] كردار هر انسانى را در گردنش بستهايم و روز رستاخيز براى او نوشتهاى بيرون آوريم كه آن را گشوده ببيند
[14] [گوييم:] نامهات را بخوان، امروز تو بر خود حسابرسى بسندهاى.
[15] هر كه راه [راست] يافت جز اين نيست كه به سود خويش راه يافته و هر كه گمراه شد همانا به زيان خود گمراه شده است و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد و ما [هيچ مردمى را] عذابكننده نباشيم تا آنگاه كه پيامبرى برانگيزيم.
[16] و چون بخواهيم [مردم] شهرى را هلاك كنيم، كامرانان- نازپروردهها و توانگران- آنجا را فرماييم- توان يا حكومت دهيم- تا در آنجا نافرمانى و گناه كنند، آنگاه آن گفتار- وعده ما به عذاب- بر [مردم] آن سزا شود، پس آن را بسختى نابود كنيم.
[17] چه بسيار مردمى را كه پس از نوح هلاك كرديم، و همين بس كه پروردگار تو به گناهان بندگانش آگاه و بيناست- گواه ديگرى نخواهد-.
[18] هر كه [زندگانى] اين جهان شتافته و زودگذر را خواهد- و از آخرت رويگردان باشد-، هر چه بخواهيم [و] براى هر كه بخواهيم در اينجا زودش بدهيم، سپس دوزخ را برايش قرار دهيم كه نكوهيده و به خوارى رانده شده در آنجا در آيد- يا به آتش آن بسوزد-.
[19] و هر كه [زندگانى] آن جهان خواهد و براى آن كوششى در خور آن كند و مؤمن باشد، پس كوشش آنان سپاس داشته خواهد بود.
[20] همه را، اين گروه را و آن گروه را، از دهش پروردگارت مدد رسانيم، و دهش پروردگارت [از كسى] باز داشته نيست.
[21] بنگر كه چگونه [در دنيا] برخى از آنان- مردم- را بر برخى برترى و فزونى نهادهايم، و هر آينه درجات و پايههاى آن جهان بزرگتر و برتريهايش بيشتر و والاتر است.
[22] با خداى يكتا، خداى ديگر مگير، كه نكوهيده و فروگذاشته خواهى نشست.
[23] و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسند پس به آنها «اف»- سخن بيزارى و ناخوشايند- مگو و بر ايشان بانگ مزن- يا: ايشان را از خود مران-، و به ايشان گفتارى نيكو و درخور گراميداشت بگو.
[24] و آن دو را از روى مهربانى بال فروتنى فرود آر، و بگو: پروردگارا، آن دو را به پاس آنكه مرا در خردى بپروردند، ببخشاى.
[25] پروردگارتان به آنچه در دلهاى شماست داناتر است، اگر نيكان و شايستگان باشيد، همانا او بازگشتكنان- توبهكنندگان- را آمرزگار است.
[26] و حق خويشاوند و درويش بينوا و در راهمانده را بده و مال خود را بيهوده و به گزاف مريز و مپاش- تباه مكن-.
[27] همانا ريخت و پاش كنندگان- كسانى كه مال را به گزاف تباه مىكنند- برادران شيطانهايند و شيطان خداوند خويش را ناسپاس است.
[28] و اگر به جستن بخشايشى- به انتظار گشايشى- كه از پروردگارت اميد آن دارى، از آنان روى مىگردانى پس [اكنون] با آنان سخنى نرم و نيكو گوى.
[29] و دست خويش به گردنت مبند- بخل و امساك مكن- و آن را يكسره مگشاى- هر چه دارى به گزاف و زياده روى مده- كه نكوهيده و درمانده بنشينى.
[30] همانا پروردگار تو روزى را براى هر كه خواهد فراخ كند و تنگ گرداند، كه او به بندگان خويش آگاه و بيناست.
[31] و فرزندان خود را از بيم درويشى مكشيد ما آنها و شما را روزى مىدهيم. براستى كشتن آنها خطا و گناهى بزرگ است.
[32] و گرد زنا مگرديد، كه آن كارى زشت و راهى بد است.
[33] و كسى را كه خدا [كشتن او را] حرام كرده است مكشيد مگر به حق و كسى كه به ستم كشته شود همانا براى ولىّ- وارث و خونخواه- او تسلطى- اختيار اينكه قصاص كند يا ديه بستاند- قرار دادهايم پس نبايد در كشتن زيادهروى كند- به اينكه مانند عادت دوران جاهليت غير از قاتل را بكشد يا قاتل را مُثْله كند-، زيرا كه او
[34] و به مال يتيم جز به شيوهاى كه نيكوتر است نزديك مشويد تا به نيرو و بلوغ خود برسد. و به پيمان خويش وفا كنيد، كه از پيمان پرسيده خواهد شد.
[35] و چون پيمانه كنيد، پيمانه را تمام و درست بدهيد و با ترازوى راست و درست بسنجيد اين بهتر و سرانجامش نيكوتر است.
[36] و از پى آنچه بدان دانش ندارى مرو، كه گوش و چشم و دل، از همه اينها بازخواست خواهد شد.
[37] و در زمين با بزرگ منشى و سرمستى راه مرو، كه تو زمين را نتوانى شكافت و در بلندى به كوهها نتوانى رسيد.
[38] همه اينها گناهش نزد پروردگار تو بد و ناپسند است.
[39] اين از آن حكمت- دانش درست- است كه پروردگارت به تو وحى كرده و با خداى يكتا خداى ديگر مگير كه نكوهيده و راندهشده در دوزخ افكنده شوى.
[40] آيا پروردگارتان شما را به داشتن پسران ويژه ساخت و خود از فرشتگان دخترانى گرفت؟! هر آينه بزرگسخنى مىگوييد!
[41] و همانا در اين قرآن سخن را گوناگون گردانيديم تا ياد كنند و پند گيرند ولى آنان را جز رميدن نمىافزايد.
[42] بگو: اگر با خداى، چنانكه مىگويند، خدايانى بود آنگاه به خداوند عرش راهى جسته بودند- تا فرمانروايى جهان را از او بستانند-.
[43] پاك است او و برتر است از آنچه مىگويند، برترى بزرگ.
[44] آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست او را به پاكى مىستايند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه او را به پاكى ياد مىكند و مىستايد و ليكن شما تسبيح آنها را درنمىيابيد. همانا او بردبار و آمرزگار است.
[45] و چون قرآن خوانى، ميان تو و ميان كسانى كه به آن جهان ايمان ندارند پردهاى پوشيده- ناديدنى، يا: پوشاننده- افكنيم.
[46] و بر دلهاى آنان پوششها قرار داديم تا آن را درنيابند، و در گوشهاشان گرانى و سنگينى نهاديم [تا حق را نشنوند]. و چون پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد كنى، رو مىگردانند و پشت كرده مىرمند.
[47] ما داناتريم بدانچه [كافران]، آنگاه كه به تو گوش مىسپارند، چرا گوش مىسپارند و هنگامى كه با هم راز مىگويند آن دم كه ستمكاران [به ديگران] گويند: شما جز مردى جادوزده را پيروى نمىكنيد.
[48] بنگر كه چگونه براى تو مَثَلها زدند، پس گمراه شدند و از اين رو راه نتوانند يافت.
[49] و گفتند: آيا هنگامى كه ما استخوان و خاك- بهم ريخته و ريز ريز- شديم، آيا ما با آفرينشى نو برانگيخته مىشويم؟!
[50] بگو: سنگ باشيد يا آهن،
[51] يا آفريدهاى از آنها كه در دلهاتان بزرگ مىنمايد، [باز هم شما را پس از مرگ برانگيزند]. پس خواهند گفت: چه كسى ما را باز مىگرداند؟ بگو: همان كه شما را بار نخست بيافريد پس سرهاى خويش به سوى تو خواهند جنبانيد و گويند: آن كى خواهد بود؟ بگو: شايد كه نزديك باشد.
[52] روزى كه شما را فرا مىخواند، پس همراه با سپاس و ستايش او پاسخ مىدهيد، و پنداريد كه جز اندكى- در دنيا يا در گور- درنگ نكردهايد.
[53] و بندگان مرا بگو سخنى گويند كه نيكوتر است. همانا شيطان ميانشان دشمنى و آشوب مىافكند، زيرا كه شيطان آدمى را دشمنى هويداست.
[54] پروردگارتان به شما داناتر است. اگر خواهد بر شما ببخشايد، يا اگر خواهد شما را عذاب كند. و ما تو را بر آنان كارساز و نگهبان نفرستاديم.
[55] و پروردگار تو به آنچه در آسمانها و زمين است داناتر است، و هر آينه برخى از پيامبران را بر برخى برترى نهاديم و به داوود زبور داديم.
[56] بگو: آن كسان را كه به جاى او [معبود و كارساز] پنداشتيد بخوانيد، پس [ببينيد كه] نتوانند گزند را از شما بردارند و نه [به سوى ديگر] بگردانند.
[57] آنهايى كه [مشركان به خدايى] مىخوانند، خود به سوى پروردگارشان وسيلهاى مى جويند تا كداميك از ايشان [به خدا] نزديكتر باشد، و به بخشايش او اميد مىدارند و از عذاب او مىترسند، زيرا كه عذاب پروردگارت ترسناك و حذركردنى است.
[58] و هيچ آبادى و شهرى نيست مگر آنكه [مردم] آن را پيش از روز رستاخيز [به مرگ] هلاك كنيم يا به عذابى سخت- قحطى و مانند آن- گرفتار سازيم. اين در آن كتاب- لوح محفوظ- نوشته شده است.
[59] و ما را از فرستادن نشانهها- معجزات دلخواهشان- باز نداشت مگر اينكه پيشينيان آن را دروغ انگاشتند، و به ثمود- قوم صالح- آن مادهشتر را حجت روشن داديم، پس به آن ستم كردند- آن را كشتند-. و ما نشانهها را جز براى بيمكردن نمىفرستيم.
[60] و [ياد كن] آنگاه كه تو را گفتيم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد- به قدرت و علم- و آن خوابى را كه به تو نموديم و آن درخت نفرين شده- درخت زقوم- در قرآن را جز براى آزمايش مردم نكرديم- زيرا گفتند آتش درخت را مىسوزاند، پس چگونه در آن مىرويد-؟! و مىترسانيمشان، ولى آنان را جز سركشى بزرگ نمىافزايد.
[61] و [ياد كن] آنگاه كه فرشتگان را گفتيم: به آدم سجده كنيد، پس سجده كردند مگر ابليس گفت: آيا كسى را سجده كنم كه از گِلى آفريدى؟!
[62] [و] گفت: مرا بگو: اين است كه بر من بگزيدى و گرامى داشتى؟! اگر مرا تا روز رستاخيز واپس بدارى- مهلت دهى-، هر آينه فرزندان او را لگام و افسار زنم [و به گمراهى كشانم] مگر اندكى را.
[63] [خداى] گفت: برو، كه هر كه از آنها تو را پيروى كند پاداشتان دوزخ است، پاداشى تمام.
[64] و با آواز خود هر كه را از آنها توانى برانگيز و از جاى ببر، و با سواران و پيادگانت بر آنها بانگ زن [تا به سوى گناه بتازند]، و در مالها و فرزندان انبازشان باش، و به ايشان وعده ده و شيطان آنان را وعده نمىدهد مگر به فريب- يا وعده فريبنده-.
[65] همانا تو را بر بندگان [ويژه] من تسلطى نيست و پروردگار تو [اى پيامبر، براى ايشان] كارسازى بسنده است.
[66] پروردگار شما آن است كه براى شما كشتى را در دريا مىراند تا از فزونبخشى او- يعنى روزى- بجوييد، كه او به شما مهربان است.
[67] و چون در دريا گزندى به شما رسد، همه آنهايى كه همىخوانيد گم شوند- از ياد و خاطر شما بروند- مگر او- خداى يكتا-، پس چون شما را برهاند و به خشكى رساند روى مىگردانيد و آدمى بسيار ناسپاس است.
[68] آيا ايمنيد از اينكه شما را در سوى خشكى فروبرد يا بر شما تندبادى سنگباران فرستد آنگاه براى خود هيچ كارسازى نيابيد؟
[69] يا ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن دريا باز گرداند، پس باد سخت درهمشكننده بر شما فرستد تا شما را به سزاى آنكه كافر و منكر شديد- يا ناسپاسى كرديد، كه شما را بار نخست رهانيد- غرق گرداند، آنگاه براى خويش در برابر ما به آن غرقه كردن پى جويى- بازخواست كننده يا كين ستانى- نياييد؟
[70] و هر آينه فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و در خشكى و دريا [بر مركبها و كشتى] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه روزيشان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريدگان خويش برترى كامل بخشيديم.
[71] [به ياد آر] روزى كه هر گروه از مردم را به پيشوايشان بخوانيم، پس هر كه نامه او را به دست راستش دهند آنان نامه خويش را بخوانند و به اندازه رشته باريك ميان هسته خرما- يعنى اندكى- ستم نبينند.
[72] و هر كه در اين جهان كور [دل] است، در آن جهان نيز كور و گمراهتر باشد.
[73] و همانا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم بلغزانند و بگردانند تا بر ما جز آن را [كه وحى كرديم] بربافى و آنگاه تو را به دوستى گيرند.
[74] و اگر نه آن بود كه تو را استوار داشتيم، نزديك بود كه اندكى به آنان گرايش كنى
[75] آنگاه- در صورت گرايش- تو را دو چندان [عذاب] در اين زندگى و دو چندان پس از مرگ مىچشانديم، و آنگاه براى خويش در برابر ما ياورى نمىيافتى.
[76] و همانا نزديك بود كه تو را از اين سرزمين برانگيزانند- بىآرام كنند و از جا به در برند- تا از آنجا بيرونت كنند، و آنگاه پس از تو درنگ نمىكردند مگر اندكى
[77] [مانند] نهاد و روش [ما در باره] آن فرستادگانى كه پيش از تو فرستاديم و در نهاد و روش ما دگرگونى نيابى.
[78] نماز را از هنگام گشتن آفتاب- ظهر- تا در آمدن تاريكى شب به پاى دار و [بويژه] نماز بامداد را، كه خواندن نماز بامداد در ديد و حضور [فرشتگان شب و روز] است.
[79] و پارهاى از شب را به آن- خواندن قرآن در نماز- بيدار باش كه اين براى تو افزون [از نمازهاى واجب] است. باشد كه پروردگارت تو را در جايگاهى ستوده بدارد.
[80] و بگو: پروردگارا، مرا در آر در آوردنى راست و نيكو، و بيرون آر بيرون آوردنى راست و نيكو، و براى من از نزد خويش حجتى يارىدهنده قرار ده.
[81] و بگو: حق بيامد و باطل نابود شد، كه باطل نابودشدنى است.
[82] و قرآن را فروفرستيم كه براى مؤمنان بهبود و بخشايش است، و ستمكاران- كافران- را جز زيانكارى نيفزايد.
[83] و چون به آدمى نعمت دهيم، روى بگرداند و [از طاعت ما] دور شود- سركشى و بزرگى نمايد- و چون او را بدى رسد نوميد گردد.
[84] بگو: هر كس فرا خور سرشت و عادت و روش خويش كار مىكند، و پروردگار شما داناتر است به آن كه راه يافتهتر است.
[85] و تو را از روح پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و شما را از دانش جز اندكى ندادهاند.
[86] و اگر خواهيم هر آينه آنچه را به تو وحى كردهايم ببريم، آنگاه در باره آن- بردن وحى- براى خويش در برابر ما كارساز و پايمردى نخواهى يافت،
[87] [و هر چه دارى، نيست] مگر بخشايشى از پروردگارت، كه فزونى و بخشش او بر تو بزرگ بوده است.
[88] بگو: اگر آدميان و پريان فراهم آيند تا مانند اين قرآن بيارند هرگز مانند آن نيارند هر چند برخى از آنان يار و همپشت برخى باشند.
[89] و براستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثال آورديم- تا راه يابند-، پس بيشتر مردمان سر باز زدند و جز كفر و ناسپاسى نخواستند
[90] و گفتند: هرگز تو را باور نداريم تا براى ما از زمين [مكّه] چشمهاى روان سازى،
[91] يا تو را بوستانى باشد از درختان خرما و انگور كه ميانش جويها روان گردانى،
[92] يا از آسمان، چنانكه دعوى كردى، پارههايى فروافكنى يا خدا و فرشتگان را روياروى ما- براى گواهى درستى گفتار خود- بيارى،
[93] يا تو را خانهاى از زر باشد، يا در آسمان بالا روى، و بالارفتنت را هرگز باور نداريم تا بر ما نوشتهاى فروآرى كه آن را بخوانيم. بگو: پاك و منزه است پروردگار من- از اينكه كسى بر او تحكّم كند-، مگر من جز آدمى پيامبرى هستم؟
[94] و چيزى مردم را، آنگاه كه هدايت بديشان آمد، از ايمان آوردن باز نداشت مگر اينكه گفتند: آيا خدا آدميى را به پيامبرى برانگيخته است؟
[95] بگو: اگر در زمين فرشتگانى مىبودند كه با آرامش راه مىرفتند هر آينه بر آنان از آسمان فرشتهاى را به پيامبرى فرومىفرستاديم.
[96] بگو: خدا ميان من و شما گواهى بسنده است، كه او به بندگانش آگاه و بيناست.
[97] و كسى را كه خدا راه نمايد، پس هموست راه يافته و هر كه را گمراه كند هرگز براى آنان دوستان و ياورانى جز او [كه وى را راه نمايند] نيابى و روز رستاخيز آنان را كور و گنگ و كر برانگيزيم، بر رويهاشان [كشيده مىشوند]، جايشان دوزخ است، كه هر گاه [آتش آن] فرونشيند آنان را آتش سوزان بيفزاييم.
[98] اين پاداش آنهاست به سزاى آنكه به آيات ما كافر شدند و گفتند: آيا چون استخوانها شديم و بهم ريخته و ريزه ريزه، آيا به آفرينشى نو برانگيخته مىشويم؟
[99] آيا نديدند- ندانستند- كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريد تواناست بر اينكه مانند آنان را بيافريند؟ و برايشان سرآمدى- مرگ- نهاده كه شكى در آن نيست. پس ستمكاران سر باز زدند و جز كفر و انكار نخواستند.
[100] بگو: اگر شما خزانههاى بخشايش پروردگار مرا مىداشتيد، آنگاه از بيم هزينهكردن و درويشى دست باز مىداشتيد، و آدمى بخيل و تنگ چشم است.
[101] و هر آينه موسى را نه نشانه روشن و آشكار داديم. از فرزندان اسرائيل بپرس چون [موسى] بديشان آمد [ميان او و فرعون چه گذشت]، پس فرعون او را گفت: همانا تو را، اى موسى، جادوزدهاى مىپندارم.
[102] گفت: هر آينه مىدانى كه اينها- نشانهها- را جز خداوند آسمانها و زمين نفرستاده است، حجّتهايى روشن و هويدا [كه بدانها حق را دريابند]، و همانا من تو را، اى فرعون، هلاكشده مىپندارم.
[103] پس خواست كه آنان را از آن سرزمين براند و براندازد، ولى ما او و همه آنها را كه با وى بودند غرق كرديم.
[104] و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم: در آن سرزمين جاى گيريد. پس چون هنگام وعده واپسين فرا رسد همه شما را با هم بياريم.
[105] و آن
[106] و قرآن را جدا جدا- آيه آيه و سوره سوره به حسب مصلحت و نياز- فرستاديم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانى و آن را فروفرستاديم فروفرستادنى- به تدريح-.
[107] بگو: خواه به آن ايمان بياوريد و خواه ايمان نياوريد، همانا آن كسان كه پيش از آن ايشان را دانش دادهاند- از اهل كتاب- چون بر آنان خوانده شود سجدهكنان بر زنخهاى- رويهاى- خويش درافتند،
[108] و گويند: پاك و منزه است پروردگار ما، همانا وعده پروردگار ما انجامشدنى است.
[109] و بر زنخها- رويها- افتاده، مىگريند و بر فروتنى و نرمدليشان مىافزايد.
[110] بگو: خواه خداى را «اللّه» بخوانيد يا «رحمان» بخوانيد، هر كدام را كه بخوانيد او راست نامهاى نيكو. و نماز خويش به آواز بلند مخوان و آن را آهسته هم مخوان، و ميان آن راهى بجوى.
[111] و بگو: سپاس و ستايش خدايى راست كه فرزندى نگرفت و او را در پادشاهى و فرمانروايى شريكى نيست و او را يار و كارسازى از خوارى و ناتوانى نيست. و او را به بزرگى بستاى بزرگداشتى در خور.