💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 9 captured on 2024-05-10 at 12:02:57. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Sayyed Jalaloddin Mojtabavi, Surah 9: The Repentance (At-Tawba)

Surahs

[1] اين [اعلام‌] بيزارى- رفع امان- است از خداى و پيامبر او به سوى آن كسان از مشركان كه با آنان پيمان بسته‌ايد [و آنان پيمان شكنى كردند].

[2] پس [اى مشركان‌] چهار ماه- از دهم ذو الحجه تا دهم ربيع الثانى سال نهم هجرت- در زمين [آزادانه و ايمن از تعرض‌] بگرديد و بدانيد كه شما ناتوان‌كننده خدا نيستيد- از عذاب خدا نتوانيد گريخت- و خدا خواركننده كافران است.

[3] و اين آگهى و هشدارى است از خداى و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر- روز حج بزرگ يا روز بزرگ حج- كه خدا و پيامبر او از مشركان بيزارند. پس اگر [از شرك‌] توبه كنيد براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما ناتوان‌كننده خدا نيستيد. و كسانى را كه كافر شدند به عذابى دردناك مژده ده

[4] مگر آن كسان از مشركان كه با آنها پيمان بسته‌ايد، و شما را چيزى [از پيمان‌] نكاستند و با هيچ كس بر ضد شما همپشت نگشتند پس پيمان آنان را تا سر آمد مدتشان به پايان رسانيد، كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.

[5] پس چون ماه‌هاى حرام- چهار ماهى كه به آنها مهلت داده شده بود- سپرى شود مشركان را هر جا كه يابيد بكشيد و بگيريدشان و در تنگنا قرارشان دهيد- بازداشتشان كنيد- و در هر گذرگاهى به كمينشان بنشينيد، پس اگر توبه كنند و نماز برپا دارند و زكات بدهند راهشان را بگشاييد- متعرض آنها نشويد- كه خدا آمرزگار و مهربان است.

[6] و اگر يكى از مشركان از تو زنهار- امان- خواست او را زنهار ده تا سخن خداى را بشنود، سپس او را به جاى امنش برسان، اين [زنهاردادن‌] از آن روست كه آنان مردمى نادانند.

[7] چگونه مشركان را نزد خداى و نزد پيامبر او پيمانى تواند بود؟ مگر آنان كه نزديك نمازگاه شكوهمند- مسجد الحرام- با آنان پيمان بستيد پس تا هنگامى كه شما را [بر پيمان‌] استوار و پايدار ماندند شما نيز آنها را [بر پيمان‌] استوار و پايدار بمانيد، كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.

[8] چگونه [آنان را پيمان باشد]؟ و حال آنكه اگر بر شما دست يابند در باره شما نه [حق‌] خويشاوندى را نگاه دارند و نه پيمانى را. با دهانشان- سخنانشان- شما را خشنود مى‌سازند ولى دلشان سر باز مى‌زند و بيشترشان بدكار [و پيمان‌شكن‌] اند.

[9] به بهاى آيات خدا چيز اندكى ستاندند پس [مردم را] از راه او بازداشتند، براستى بد است آنچه مى‌كردند.

[10] در باره هيچ مؤمنى نه [حق‌] خويشى را نگاه مى‌دارند و نه پيمانى را و اينانند تجاوزكاران.

[11] پس اگر توبه كنند و نماز برپا دارند و زكات بدهند، برادران دينى شما هستند و ما آيات را براى مردمى كه بدانند روشن بيان مى‌كنيم.

[12] و اگر سوگندهاى خويش پس از پيمان‌بستن بشكنند و در دين شما زبان به عيب‌گويى و نيش‌زدن بگشايند، پس با پيشوايان كفر كارزار كنيد زيرا كه آنها را [پايبندى به‌] سوگند [و پيمان‌] نيست باشد كه [از كفر و شرك و پيمان شكنى‌] بازايستند.

[13] آيا- چرا- با گروهى كارزار نمى‌كنيد كه سوگند [و پيمان‌] خويش را بشكستند و آهنگ بيرون‌كردن پيامبر را نمودند، و آنها بودند كه نخستين بار [دشمنى و پيكار با شما را] آغاز كردند؟ آيا از آنان مى‌ترسيد؟ و خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمنيد.

[14] با آنان كارزار كنيد تا خدا آنها را به دستهاى شما عذاب كند و خوارشان سازد و شما را بر آنان يارى دهد و سينه‌هاى مردمى مؤمن را بهبود بخشد

[15] و خشم را از دلهاى ايشان ببرد. و خداى بر هر كه خواهد [به بخشايش خويش‌] باز مى‌گردد و توبه هر كه را خواهد مى‌پذيرد و خدا داناى درستكار است.

[16] يا مگر پنداشته‌ايد كه شما را واگذارند [و كارزار با كافران نفرمايند]، و حال آنكه خداوند هنوز كسانى از شما را كه جهاد كردند و بجز خدا و پيامبرش و مؤمنان يار همرازى نگرفتند شناخته نكرده است، و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است.

[17] مشركان را نسزد كه مسجدهاى خداى را آباد كنند در حالى كه بر كفر خويش گواهند آنانند كه كارهايشان تباه و بى‌بر است و در آتش دوزخ جاودانه باشند.

[18] همانا مسجدهاى خداى را آن كس [بايد] آباد كند كه به خداى و روز بازپسين ايمان آورده و نماز برپا داشته و زكات داده و جز از خدا نهراسيده است پس اميد است كه آنان از راه‌يافتگان باشند.

[19] آيا آب دادن حاجيان و آبادكردن مسجد الحرام را با [ايمان و عمل‌] آن كس كه به خداى و روز واپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده برابر مى داريد؟ نزد خدا هرگز برابر و يكسان نيستند، و خدا گروه ستمكاران را راه ننمايد.

[20] آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با مالها و جانهاى خويش جهاد كردند نزد خداوند پايه‌اى بزرگتر دارند، و اينانند رستگاران و كامگاران.

[21] پروردگارشان آنان را به مهر و بخشايش و خشنوديى از سوى خويش و بهشت‌هايى كه در آنها نعمتهاى پايدار دارند مژده مى‌دهد

[22] در آنها هماره جاويدانند. همانا نزد خداوند مزدى بزرگ است.

[23] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پدران و برادران خود را، اگر كفر را بر ايمان برگزيدند، دوست و سرپرست مگيريد پس هر كه از شما آنها را دوست و سرپرست بگيرد، آنانند ستمكاران.

[24] بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشاوندانتان و مالهايى كه به دست آورده‌ايد و بازرگانيى كه از ناروايى و بى‌رونقى آن مى‌ترسيد و خانه‌هايى كه به آنها دلخوشيد، به نزد شما از خدا و پيامبر او و جهاد در راه او دوست‌داشتنى‌ترند، پس منتظر باشيد تا خدا فرمان خويش- عذاب يا نصرت دين خود- بيارد و خدا مردم نافرمان را راه ننمايد.

[25] هر آينه خداوند شما را در جايهاى بسيار يارى كرد و در روز حُنين آنگاه كه فزونى [لشكرتان‌] شما را به شگفت [و خودبينى‌] آورد، اما شما را هيچ سودى نداشت و زمين با همه فراخى بر شما تنگ آمد، پس پشت كرده گريختيد.

[26] آنگاه خداوند آرامش خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد و سپاهيانى كه آنها را نمى‌ديديد فروفرستاد، و كسانى را كه كافر شدند عذاب كرد و سزاى كافران همين است.

[27] سپس [با اين همه‌] خداوند از آن پس [به بخشايش خويش‌] بر هر كه خواهد باز مى‌گردد و توبه هر كه را خواهد مى‌پذيرد، و خدا آمرزگار و مهربان است.

[28] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، جز اين نيست كه مشركان پليدند، پس بعد از اين سال نبايد به مسجد الحرام نزديك شوند و اگر [به سبب قطع داد و ستد] از بينوايى و درويشى مى‌ترسيد خداوند اگر خواهد شما را از بخشش خويش بى‌نياز خواهد كرد، زيرا كه خدا دانا و با حكمت است.

[29] با كسانى از كتاب داده‌شدگان- جهودان و ترسايان- كه به خداى و روز واپسين ايمان نمى‌آورند و آنچه را كه خدا و پيامبر او حرام كرده‌اند حرام نمى شمارند و دين حق را نمى‌پذيرند كارزار كنيد تا آنگاه كه به دست خود جزيه دهند در حالى كه خواران باشند.

[30] جهودان گفتند: عزير پسر خداست و ترسايان گفتند: مسيح پسر خداست. اين گفتار آنهاست به دهانشان- كه حقيقتى ندارد- و گفتارشان به سخن كسانى ماند كه پيش از اين كافر شدند- مانند آنان كه فرشتگان را دختران خدا مى‌گفتند- خدايشان بكشد، چگونه و به كجا [از حق‌] گردانيده مى شوند؟!

[31] حبرها- دانشمندان يهود- و راهبان- صومعه‌داران ترسا- خويش و مسيح پسر مريم را به جاى خداى يكتا به خدايى گرفتند و حال آنكه جز اين فرمان نداشتند كه خداى يگانه را بپرستند كه جز او خدايى نيست، پاك و منزه است از آنچه با وى انباز مى‌آرند.

[32] مى‌خواهند نور- دين و حجت- خدا را با دهانشان خاموش كنند و خدا جز اين نمى خواهد كه روشنايى خود را تمام و آشكار سازد، اگر چه كافران خوش ندارند.

[33] اوست كه پيامبر خود را با راهنمايى به راه راست و دين حق فرستاد تا آن را بر همه دينها چيره گرداند، هر چند مشركان خوش ندارند.

[34] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر آينه بسيارى از حبرها و راهبان مالهاى مردم را به ناشايست مى‌خورند و [آنها را] از راه خدا باز مى‌دارند و كسانى كه زر و سيم مى‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌كنند، پس آنان را به عذابى دردناك مژده ده

[35] روزى كه آن [زر و سيم‌] را در آتش دوزخ بتابند و با آن پيشانيها و پهلوها و پشتهاى آنان را داغ نهند [و گويند:] اين است آنچه براى خويشتن مى اندوختيد، پس [طعم‌] آنچه مى‌اندوختيد بچشيد.

[36] همانا شمار ماه‌ها نزد خدا دوازده ماه است در كتاب خدا- كتاب آفرينش يا لوح محفوظ- روزى كه آسمانها و زمين را بيافريد از آنها چهار ماه- ذو القعده و ذو الحجه و محرم و رجب- حرام- شكوهمند و با حرمت- است. اين است آيين استوار. پس در آن ماه‌ها [با جنگ و خونريزى‌] بر خويشتن ستم مكنيد، و با همه مشركان بجنگيد همچنانكه با همه شما مى‌جنگند و بدانيد كه خداى با پرهيزگاران است.

[37] همانا تأخير [و تغيير] ماه حرام به ماهى ديگر- نسي‌ء- افزايش در كفر است كه كسانى كه كافر شده‌اند بدان گمراه مى‌شوند آن را سالى حلال مى شمارند و سالى ديگر حرام تا با شمار آنچه خداى حرام كرده است همسان و برابر سازند پس [بدان سبب‌] آنچه را خداى حرام كرده است حلال مى‌كنند. كارهاى بد و ناپسندشان در نظرشان آراسته شده، و خدا گروه كافران را راه ننمايد.

[38] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، شما را چه شده است كه چون گويندتان [براى جهاد] در راه خدا بيرون رويد گرانى مى‌كنيد و به زمين مى‌چسبيد؟! آيا به زندگانى اين جهان به جاى آن جهان خشنود و دلخوش شده‌ايد؟ پس [بدانيد كه‌] كالاى زندگانى اين جهان در برابر آن جهان جز اندكى نيست.

[39] اگر [براى جهاد] بيرون نرويد، شما را عذاب كند عذابى دردناك و گروهى ديگر به جاى شما آورد و او را هيچ زيانى نمى‌رسانيد، و خداى بر هر چيزى تواناست.

[40] اگر او- پيامبر- را يارى نكنيد هر آينه خدا او را يارى كرد آنگاه كه كسانى كه كافر شدند او را بيرون كردند، در حالى كه يكى از دو تن بود- پيامبر و ابو بكر- هنگامى كه هر دو در غار بودند آنگاه كه به همراه خويش مى‌گفت: اندوه مدار، خدا با ماست پس خدا آرامش خود را بر او

[41] سبكبار و گرانبار [براى جهاد] بيرون رويد و با مالها و جانهاى خويش در راه خدا جهاد كنيد، كه اين براى شما بهتر است، اگر مى‌دانستيد.

[42] اگر كالايى- غنيمتى- نزديك و دسترس و سفرى كوتاه و آسان بود هر آينه [منافقان‌] تو را پيروى مى‌كردند اما آن راه بر آنان دراز و دشوار آمد. و زودا كه به خدا سوگند خورند كه اگر مى‌توانستيم- توشه راه و ساز و برگ داشتيم- با شما بيرون مى‌شديم. خويشتن را تباه و هلاك مى‌كنند، و خداى مى‌داند كه آنها دروغگويند.

[43] خداى از تو درگذرد، چرا پيش از آنكه كسانى كه راست گفتند برايت پديدار و شناخته شوند و دروغگويان را بشناسى، به آنان [در نشستن از جنگ‌] رخصت دادى؟

[44] كسانى كه به خداى و روز واپسين ايمان دارند براى اينكه با مالها و جانهاى خويش جهاد كنند از تو رخصت [نشستن از جنگ‌] نخواهند، و خداوند به حال پرهيزگاران داناست.

[45] همانا كسانى از تو رخصت مى‌خواهند كه به خداى و روز واپسين ايمان ندارند و دلهاشان به شك آلوده است پس در شك خويش دودل و سرگردانند.

[46] و اگر بيرون‌شدن را مى‌خواستند هر آينه سازوبرگ آن را آماده مى‌ساختند و ليكن خدا انگيخته و بسيج‌شدن آنان را ناپسند داشت، پس آنها را از [بيرون‌شدن‌] باز داشت و واپس نشاند و به آنها گفته شد كه با وانشستگان بنشينيد.

[47] اگر در ميان شما بيرون آمده بودند شما را جز تباهى نمى‌افزودند و ميانتان به سخن‌چينى و خرابكارى مى‌شتافتند در حالى كه در باره شما فتنه انگيزى و آشوب مى‌خواهند، و در ميان شما جاسوسانند براى ايشان- كه خبرهاى شما را به آنها مى‌رسانند- و خدا به حال ستمكاران داناست.

[48] هر آينه پيش از اين نيز فتنه بسيار جستند و كارها را براى تو واژگونه نمودند تا آنكه حق بيامد و فرمان خداى آشكار شد در حالى كه ناخشنود بودند.

[49] و از آنان كس هست كه مى‌گويد مرا رخصت ده و مرا در فتنه ميفكن آگاه باش كه در فتنه- كفر و نفاق- درافتاده‌اند و همانا دوزخ كافران را فرا گرفته است.

[50] اگر تو را نيكيى- پيروزى و غنيمتى- فرا رسد آنان را اندوهگين سازد و اگر تو را مصيبتى- شكستى و زيانى- رسد گويند ما [احتياط و چاره‌] كار خويش از پيش فرا گرفته بوديم، و در حالى كه شادمانند روى گردانده باز مى‌گردند.

[51] بگو: به ما نرسد مگر آنچه خدا براى ما نوشته است اوست سرپرست و كارساز ما، پس مؤمنان بايد بر خدا توكّل كنند و بس.

[52] بگو: آيا جز يكى از دو نيكى- پيروزى يا شهادت- را براى ما چشم مى‌داريد؟ ولى ما چشم مى‌داريم كه خدا به شما عذابى از نزد خود يا به دست ما برساند، پس انتظار بريد كه ما هم با شما منتظريم.

[53] بگو: به خوشى و دلخواه يا به ناخوشى و ناخواه انفاق كنيد هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، زيرا كه شما گروهى بدكار و نافرمانيد.

[54] و چيزى آنان را از پذيرفته‌شدن انفاقشان باز نداشت مگر اينكه به خدا و به پيامبر او كافر شدند و نماز نمى‌گزارند مگر با حال سستى و كاهلى و انفاق نمى‌كنند مگر به ناخواه و دشوارى.

[55] مالها و فرزندانشان تو را به شگفت نيارد. همانا خداى مى‌خواهد تا بدانها آنان را در زندگانى اين جهان عذاب كند و در حالى كه كافرند جانشان بر آيد.

[56] و به خدا سوگند مى‌خورند كه از شمايند و حال آنكه از شما نيستند و ليكن گروهى‌اند كه [از شما] مى‌ترسند.

[57] اگر پناهگاهى يا نهانگاه‌هايى يا جايى براى اندرشدن بيابند هر آينه شتابان و گريزان به آن روى آورند.

[58] و از آنان كسانى‌اند كه بر تو در صدقه‌ها- تقسيم زكات- خرده مى‌گيرند، پس اگر از آن بدهندشان خشنود مى‌شوند و اگر از آن ندهندشان آنگاه ناخشنود و خشمگين مى‌گردند.

[59] و [چه خوب بود] اگر بدانچه خداى بديشان دهد و پيامبرش، خرسند گردند و گويند: خداى ما را بس است، بزودى خداى ما را از فزون‌بخشى خويش بدهد و پيامبرش نيز كه ما به خدا گراينده و اميدواريم.

[60] همانا صدقه‌ها- زكات- براى نيازمندان و درماندگان و كاركنان بر [گردآورى‌] آن، و نواخته‌دلان- تا به اسلام روى آورند-، و در راه آزادى بردگان و وامداران و تاوان‌زدگان و در راه خدا- هزينه جهاد- و در راه‌ماندگان است، فريضه‌اى- فرموده‌اى- است از خداى، و خدا دانا و با حكمت است.

[61] و از آنان كسانى‌اند كه پيامبر را مى‌آزارند و مى‌گويند: او [سراپا] گوش است- شنواى سخن هر كسى است- بگو: گوشِ نيكوست براى شما، به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور مى‌دارد- سخن و مشورت ايشان را با خوش‌گمانى پذيراست- و رحمتى است براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند و كسانى كه پيامبر خداى را بيازارند ايشان را عذابى است دردناك.

[62] براى شما به خدا سوگند مى‌خورند تا شما را خشنود كنند، و حال آنكه اگر مؤمن بودند سزاوارتر اين بود كه خداى و پيامبرش را [از خود] خشنود كنند.

[63] آيا ندانستند كه هر كه با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت كند، او راست آتش دوزخ كه در آن جاويدان باشد؟ اين است خوارى و رسوايى بزرگ.

[64] منافقان مى‌ترسند از اينكه سوره‌اى بر آنان فروآيد كه آنها را بدانچه در دلهاشان دارند آگاه سازد. بگو: مسخره كنيد، همانا خدا پديدآرنده آن چيزى است كه از آن مى‌ترسيد و مى‌پرهيزيد.

[65] و اگر از آنان- منافقان- بپرسى [كه چرا استهزا مى‌كرديد؟]، گويند: جز اين نيست كه ما به سرگرمى و شوخى سخنانى مى‌گفتيم و بازى مى‌كرديم. بگو: آيا به خدا و آيات او و پيامبرش استهزا مى‌كرديد؟

[66] [و چون به عذرخواهى آمدند، خداى گفت:] هيچ عذر مياريد، براستى از پس ايمانتان كافر شديد. اگر از گروهى از شما درگذريم گروهى ديگر را عذاب كنيم زيرا كه آنان بزهكار بودند.

[67] مردان و زنان منافق برخى‌شان از برخى ديگرند- بر آيين و روش يكديگرند-، به كار بد و ناشايست فرمان مى‌دهند و از كار نيك و شايسته باز مى‌دارند، و دست خويش [از انفاق در راه خدا] بسته مى‌دارند، خداى را فراموش كردند پس خداى نيز آنان را به فراموشى سپرد، زيرا كه منافقان، بدكاران و بيرون‌شدگان از فرمانند.

[68] خداوند مردان و زنان منافق و كافران را آتش دوزخ وعده كرده است كه در آن جاويدانند همان بس است آنها را و خداى لعنتشان كرده، و آنان را عذابى است پاينده.

[69] [شما كافران و منافقان‌] همانند كسانى [هستيد] كه پيش از شما بودند، در حالى كه از شما نيرومندتر و داراى مال و فرزندان بيشتر بودند، پس از بهره خويش برخوردار شدند و شما نيز از بهره خود برخوردار شديد همچنانكه آنان كه پيش از شما بودند از بهره خويش برخوردار شدند. و [در گفتگوى بيهوده و باطل‌] فرورفتيد چنانكه آنها فرورفتند. آنان كارهايشان در اين جهان و آن جهان تباه و بر باد شد و آنانند زيانكاران.

[70] آيا خبر كسانى كه پيش از آنان بودند بديشان نرسيده است؟ قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و مردم [شهر] مَدين و دهكده‌هاى زير و رو شده- آباديهاى قوم لوط- كه پيامبرانشان نشانه‌هاى روشن و هويدا بديشان آوردند و خداى بر آن نبود كه بر آنان ستم كند بلكه خود بر خويشتن ستم مى كردند.

[71] و مردان و زنان مؤمن دوستان و ياوران يكديگرند به كار نيك و پسنديده فرمان مى‌دهند و از كار زشت و ناپسند باز مى‌دارند و نماز را به پاى مى دارند و زكات مى‌دهند و خدا و پيامبرش را فرمان مى‌برند. اينانند كه خداى بزودى برايشان مِهر و بخشايش آرد كه خدا تواناى بى‌همتا و داناى درستكار است.

[72] خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستانهايى وعده داده است كه از زير [درختان‌] آنها جويها روان است، در آنها جاويدانند و نيز جايهاى خوش و پاكيزه در بهشت‌هاى پاينده، و خشنودى خدا از همه برتر و بزرگتر است. اين است رستگارى و كاميابى بزرگ.

[73] اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير و درشتى نما، و جاى آنها دوزخ است و بد بازگشتگاهى است.

[74] به خدا سوگند مى‌خورند كه [چيزى‌] نگفته‌اند و هر آينه سخن كفر را گفته‌اند و پس از آنكه اسلام آوردند كافر شدند و آهنگ چيزى كردند كه بدان نرسيدند- كشتن رسول خدا [ص‌] در عقبه- و [از پيامبر و مؤمنان‌] كينه نداشتند مگر از آن رو كه خداى آنان را از بخشش و فزونى خود بى‌نياز و توانگر ساخت و پيامبرش نيز. پس اگر توبه كنند برايشان بهتر است و اگر روى بگردانند و پشت كنند خداى آنها را عذاب خواهد كرد عذابى دردناك در اين جهان و آن جهان، و ايشان را در زمين هيچ سرپرست و ياورى نباشد.

[75] و از آنان كسانى هستند كه با خداى پيمان بستند كه اگر ما را از فزونى و بخشش خود بدهد هر آينه صدقه- زكات- دهيم و از نيكان و شايستگان باشيم.

[76] پس چون از فزون‌بخشى خويش بديشان داد به آن بخل ورزيدند، و [به پيمان‌] پشت كرده روى بگردانيدند.

[77] پس در دلهاى آنان تا روزى كه به ديدار او رسند- مرگ يا رستاخيز- دورويى از پى در آورد از آن رو كه با خداى در آنچه پيمان بسته بودند خلاف كردند و بدان سبب كه دروغ مى‌گفتند.

[78] آيا ندانستند كه خدا پنهانشان و رازگفتنشان را مى‌داند، و همانا خداوند داناى همه نهانها و ناپيداهاست.

[79] كسانى كه در باره صدقه‌ها بخشندگان بدلخواه از مؤمنان را عيب و خرده مى‌گيرند و كسانى را كه جز به اندازه توان و تلاش خويش بيشتر نيابند [كه ببخشند] مسخره مى‌كنند خداوند هم آنان را مسخره خواهد كرد- تمسخرشان را كيفر مى‌دهد- و آنان راست عذابى دردناك.

[80] خواهى برايشان آمرزش بخواه يا برايشان آمرزش مخواه، اگر برايشان هفتاد بار آمرزش بخواهى هرگز خدا آنها را نيامرزد. اين از آن روست كه به خدا و پيامبرش كافر شدند و خدا گروه بدكار نافرمان را راه ننمايد.

[81] واپس گذاشتگان، به نشستن خود [از كارزار] بر خلاف [فرمان‌] رسول خدا شاد گشتند و خوش نداشتند كه با مالها و جانهاى خويش در راه خدا جهاد كنند و گفتند: در گرما [براى جنگ‌] بيرون مرويد. بگو: آتش دوزخ گرمتر و سخت‌تر است، اگر درمى‌يافتند.

[82] پس بايد اندك بخندند و بسيار بگريند به سزاى آنچه مى‌كردند.

[83] پس اگر خداى تو را به گروهى از آنان بازگردانيد- پس از جنگ تبوك- آنگاه براى بيرون شدن اجازه خواستند، بگو: هرگز با من بيرون نخواهيد شد و هرگز همراه من با هيچ دشمنى كارزار نخواهيد كرد زيرا شما نخستين‌بار نشستن [از جنگ‌] را پسنديديد، پس با واپس‌ماندگان بنشينيد.

[84] و هيچگاه بر هيچ يك از آنها كه بميرد نماز مكن و بر گورش مايست، زيرا كه آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند و در حالى مردند كه بدكاران نافرمان بودند.

[85] و مالها و فرزندانشان تو را به شگفت نيارد، همانا خدا مى‌خواهد كه بدان وسيله آنان را در اين جهان عذاب كند و در حالى كه كافرند جانشان در آيد.

[86] و چون سوره‌اى فروفرستاده شود كه به خداى ايمان آوريد و همراه پيامبر او كارزار كنيد، توانگرانشان از تو رخصت خواهند و گويند: ما را بگذار تا با نشستگان- خانه‌نشينان- باشيم.

[87] به اين خشنود شدند كه با واپس‌ماندگان باشند، و بر دلهاشان مهر نهاده شده پس در نمى‌يابند.

[88] اما پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با مالها و جانهاى خويش جهاد كردند، و اينانند كه نيكيها از آن ايشان است، و ايشانند رستگاران.

[89] خداوند براى ايشان بهشتها آماده كرده است كه از زير [درختان‌] آنها جويها روان است، جاودانه در آنجا باشند اين است كاميابى بزرگ.

[90] عذردارندگان از باديه‌نشينان- با اينكه جهاد بر آنان واجب نبود- آمدند تا به آنها رخصت داده شود [كه به كارزار نروند]، و كسانى كه به خداى و پيامبر او دروغ گفته بودند- منافقان- بازنشستند- با اينكه جهاد بر آنان واجب بود-. زودا كه به كسانى از آنان كه كافر شدند عذابى دردناك برسد.

[91] بر ناتوانان و بيماران و كسانى كه چيزى نيابند- ندارند- كه [در راه جهاد] هزينه كنند، هر گاه خدا و پيامبر او را نيكخواه باشند تنگى و باكى [در بازنشستنشان از جنگ‌] نيست زيرا بر نيكوكاران هيچ راهى [براى سرزنش و عقوبت‌] نيست و خدا آمرزگار و مهربان است

[92] و نه بر كسانى كه چون نزد تو آمدند تا [براى رفتن به جنگ بر ستورى‌] برنشانى‌شان، گفتى: چيزى نمى‌يابم كه شما را بر آن برنشانم، بازگشتند در حالى كه ديدگانشان از اين اندوه كه چيزى ندارند تا [در رفتن به جهاد] هزينه كنند سرشك مى‌باريد.

[93] راه [سرزنش و عقوبت‌] تنها بر كسانى است كه در حالى كه توانگرند از تو رخصت مى‌خواهند، خشنودند كه با واپس‌ماندگان باشند و خدا بر دلهاى آنها مهر نهاده است، از اين رو در نمى‌يابند- سرانجام بد و كيفر نافرمانى خويش را-.

[94] چون بديشان بازگرديد نزد شما عذر مى‌آورند، بگو: عذر مياوريد، هرگز ��ما را باور نداريم، هر آينه خداوند ما را از خبرهاى شما آگاه ساخت و زودا كه خدا و پيامبر او كردار شما را بنگرند، سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى‌شويد، آنگاه شما را بدانچه مى‌كرديد آگاه كند.

[95] چون به سوى آنان بازگرديد براى شما به خدا سوگند خواهند خورد تا از [سرزنش‌] آنها چشم بپوشيد، پس از ايشان چشم بپوشيد، كه آنان پليدند و جايگاهشان به سزاى كارهايى كه مى‌كردند، دوزخ است.

[96] براى شما سوگند مى‌خورند تا از آنها خشنود شويد، پس اگر شما از آنان خشنود شويد همانا خدا از مردم بدكار نافرمان خشنود نخواهد شد.

[97] باديه‌نشينان در كفر و نفاق سخت‌ترند، و سزاوارتر به اينكه مرزها و اندازه‌هاى آنچه را خدا بر پيامبرش فروفرستاده ندانند، و خدا دانا و درستكار است.

[98] و از باديه‌نشينان كسانى هستند كه آنچه را انفاق مى‌كنند تاوان و زيان مى‌شمرند و پيشامدهاى بد را براى شما چشم مى‌دارند. پيشامد بد بر آنها باد! و خدا شنوا و داناست.

[99] و از باديه‌نشينان كسانى هستند كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مى‌كنند و دعاهاى پيامبر را اسباب تقرب به خدا مى‌شمرند. آگاه باشيد كه اينها سبب تقرب براى ايشان است زودا كه خداوند آنان را در مهر و بخشايش خويش در آورد، كه خدا آمرزگار و مهربان است.

[100] و آن پيشى‌گيرندگان نخستين از مهاجران و انصار- كه پيش از ديگران به اسلام گرويدند-، و كسانى كه با نيكوكارى آنان را پيروى كردند خداى از ايشان خشنود است و ايشان از خداى خشنودند، و براى آنان بوستانهايى آماده ساخته كه زير [درختان‌] آنها جويها روان است، هماره در آنها جاويدانند اين است رستگارى و كاميابى بزرگ.

[101] و از باديه‌نشينان پيرامونتان كسانى منافق‌اند و نيز برخى از مردم مدينه پيوسته بر نفاق خو كرده‌اند، تو آنها را نمى‌شناسى، ما آنها را مى‌شناسيم، زودا كه آنان را دو بار- يكى در دنيا و بار ديگر به هنگام مرگ و عالم برزخ- عذاب كنيم، سپس به عذابى بزرگ بازگردانده شوند.

[102] و گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كرده و كارى نيك و شايسته را با كارى بد و ناشايست آميخته‌اند اميد است كه خداوند [به بخشايش خويش‌] بر آنان بازگردد و توبه آنان را بپذيرد، كه خدا آمرزگار و مهربان است.

[103] از مالهاى آنان صدقه‌اى- زكات- بگير كه بدان وسيله پاكشان سازى و آنان را بركت و فزونى مى‌بخشى- اموال يا حسناتشان را نشو و نما مى‌دهى- و ايشان را دعا كن كه دعاى تو آرامشى است براى آنان، و خدا شنوا و داناست.

[104] آيا ندانستند كه خداست كه توبه را از بندگان خود مى‌پذيرد و صدقه‌ها را مى‌ستاند، و اوست بسيار توبه‌پذير و مهربان؟

[105] و بگو: كار كنيد، كه خدا و پيامبر او و مؤمنان- گواهان اعمال- كردار شما را خواهند ديد، و بزودى به داناى نهان و آشكار بازگردانده مى‌شويد پس شما را بدانچه مى‌كرديد آگاه خواهد كرد.

[106] و گروهى ديگر واپس داشتگانند براى فرمان خدا، يا عذابشان كند و يا [به بخشايش خويش‌] بر آنان بازگردد و توبه‌شان را بپذيرد، و خدا دانا و درستكار است.

[107] و [گروهى از منافقانند] آنان كه مسجدى گرفتند- ساختند- براى گزندرساندن و كفر ورزيدن و جدايى افكندن ميان مؤمنان و ساختن كمينگاهى براى كسانى كه با خدا و پيامبر او از پيش در جنگ بودند، و هر آينه سوگند مى‌خورند كه ما جز نيكى نخواستيم و خدا گواهى مى‌دهد كه آنان دروغگويند.

[108] هيچگاه در آنجا [به نماز] مايست. هر آينه مسجدى كه از نخستين روز بر پرهيزگارى بنياد يافته- مسجد قبا- سزاوارتر است كه در آن [به نماز] بايستى، كه در آنجا مردانى‌اند كه دوست دارند پاكى ورزند و خدا پاكى‌ورزان را دوست دارد.

[109] آيا كسى كه بنياد كارش را بر پرواى از خدا و خشنودى او نهاده بهتر است يا آن كه بنياد كارش را بر لبه پرتگاهى سست و فروريختنى نهاده پس او را به آتش دوزخ در اندازد؟ و خدا مردم ستمكار را راه ننمايد.

[110] آن بنايشان كه بر آوردند هميشه در دلهاشان مايه شك و دودلى است [و اين شك برطرف نشود] مگر آنكه دلهاشان پاره پاره شود- به پشيمانى و توبه يا به مرگ- و خدا دانا و استواركار است.

[111] خداى از مؤمنان جانها و مالهاشان را بخريد به بهاى آنكه بهشت براى آنان باشد، در راه خدا كارزار مى‌كنند پس مى‌كشند و كشته مى‌شوند. وعده‌اى است راست و درست بر خداى در تورات و انجيل و قرآن، و كيست كه به پيمان خويش از خدا وفادارتر است؟ پس به اين خريد و فروخت كه كرديد شادمان باشيد. و اين است رستگارى و كاميابى بزرگ

[112] همان توبه‌كنندگان و پرستندگان و ستايندگان سپاسدار و گردش‌كنندگان [در راه خدا]- يا روزه‌داران- و ركوع‌كنندگان و سجود كنندگان و فرمايندگان به كار نيك و بازدارندگان از كار زشت و نگهداران مرزهاى- حدود احكام- خداى و مؤمنان را مژده ده.

[113] پيامبر و كسانى را كه ايمان آورده‌اند نرسد كه براى مشركان، هر چند خويشاوند باشند، آمرزش خواهند پس از آنكه برايشان روشن شد كه آنها دوزخيانند.

[114] و آمرزش‌خواهى ابراهيم براى پدرش- عموى مشركش كه به جاى پدر سرپرست او بود- نبود مگر از براى وعده‌اى كه به او داده بود پس چون براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزار شد، همانا ابراهيم بسيار آه‌كننده- از ترس خدا- و بردبار بود.

[115] و خدا بر آن نيست كه مردمى را پس از آنكه راهشان نمود گمراه كند تا برايشان آنچه را كه بايد [از آن‌] بپرهيزند بيان كند، همانا خدا به هر چيزى داناست.

[116] همانا خداى راست پادشاهى آسمانها و زمين، زنده كند و بميراند، و شما را بجز خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست.

[117] هر آينه خدا [به بخشايش خويش و قبول توبه‌] بر پيامبر و مهاجران و انصار كه در هنگام سختى و دشوارى- رفتن به جنگ تبوك- از او پيروى كردند باز گشت پس از آنكه دلهاى گروهى از آنان در آستانه لغزش و كجروى بود- كه چرا بايد با كمبود وسايل و غذا در شدت گرما راه دراز تبوك را در پيش گيريم- و باز [به بخشايش خود] بديشان روى كرد و توبه‌شان را پذيرفت، كه او به آنان رؤوف- دلسوز- و مهربان است

[118] و نيز بر آن سه تن كه [با عذرتراشى خود، از كارزار] واپس نهاده شدند- و مردم با قهر و نفرت از آنها بريدند- تا آنگاه كه زمين با همه فراخى‌اش بر آنها تنگ شد و دلهاشان به تنگ آمد و دانستند كه از خدا هيچ پناهى نيست مگر به خود او، آنگاه [به بخشايش خود] بر آنان باز گشت تا توبه كنند، كه خدا توبه‌پذير و مهربان است.

[119] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خداى پروا كنيد و با راستگويان باشيد.

[120] مردم مدينه و باديه‌نشينان پيرامونشان را نسزد كه از [همراهى با] پيامبر خدا واپس مانند و نه اينكه به [حفظ] جانهاى خويش رغبت نمايند و از جان وى روگردان شوند- يعنى جانهاى خويش از جان او عزيزتر شمارند-. اين از آن روست كه در راه خدا هيچ تشنگى و رنج و گرسنگى بديشان نرسد و هيچ گامى در جايى كه كافران را به خشم آرد ننهند و به هيچ كامى از دشمن دست نيابند- از كشتن و زخمى كردن و اسير گرفتن و دستبرد زدن- مگر اينكه به پاداش آن براى ايشان كارى نيك و شايسته نويسند، كه خدا مزد نيكوكاران را تباه نمى‌كند

[121] و هيچ هزينه‌اى كوچك يا بزرگ نكنند، و هيچ واديى- درّه يا زمينى- نپيمايند مگر آنكه برايشان [كار شايسته‌] نوشته شود، تا خداى به نيكوترين آنچه مى‌كردند پاداششان دهد.

[122] و همه مؤمنان را نشايد كه [براى جهاد] بيرون روند، پس چرا از هر گروهى از ايشان جمعى بيرون نروند [و دسته‌اى بمانند] تا دانش دين بياموزند- و آيات و احكام جديد را فرا گيرند- و مردم خويش را چون به سوى ايشان باز گردند هشدار و بيم دهند شايد كه بترسند و بپرهيزند.

[123] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، با كافرانى كه به شما نزديكند كارزار كنيد و بايد كه در شما درشتى و سختى بيابند. و بدانيد كه خداى با پرهيزگاران است.

[124] و چون سوره‌اى فرستاده شود برخى از آنان- منافقان- گويند: اين سوره ايمان كدام يك از شما را بيفزود؟ اما آنان كه ايمان آورده‌اند ايمانشان را بيفزايد و ايشان [به آن‌] شادمان مى‌شوند.

[125] و اما كسانى كه در دلهاشان بيمارى- شك و كفر و نفاق- است پس آن سوره آنان را ناپاكيى بر ناپاكيشان بيفزايد و در حالى كه كافرند مى‌ميرند.

[126] آيا نمى‌بينند كه در هر سال يك يا دو بار آزمون مى‌شوند؟ آنگاه نه توبه مى‌كنند و نه پند مى‌گيرند.

[127] و چون سوره‌اى فرستاده شود- كه در آن از حال منافقان ياد شده باشد- برخى از آنان به برخى ديگر مى‌نگرند [و مى‌پرسند:] آيا كسى شما را مى بيند- زيرا نگرانند كه آثار ترس از رسواشدن را در چهره‌شان ببينند- آنگاه [از آن مجلس، آهسته و پنهانى‌] باز مى‌گردند خدا دلهاشان را [از حق‌] بگردانيد- يا برگرداناد-، زيرا كه آنان گروهى نافهم‌اند.

[128] هر آينه شما را پيامبرى از خودتان آمد كه به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است به [هدايت‌] شما دلبسته است، و به مؤمنان دلسوز و مهربان است.

[129] پس اگر پشت كنند و برگردند، بگو: خداى مرا بس است، جز او خدايى نيست، تنها بر او توكّل كردم، و اوست خداوند عرش بزرگ.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud