💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramshahi › 20 captured on 2024-05-10 at 12:01:19. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Baha'oddin Khorramshahi, Surah 20: Taa-Haa (Taa-Haa)

Surahs

[1] طه [طا، ها]

[2] قرآن را بر تو نازل نكرده‌ايم كه در رنج افتى‌

[3] جز اين نيست كه يادآور كسى است كه خشوع و خشيت داشته باشد

[4] فرو فرستاده‌اى است از سوى كسى كه زمين و آسمانهاى برافراشته را آفريده است‌

[5] خداوند رحمان بر عرش استيلاء يافت‌

[6] او راست هر آنچه در آسمانها و در زمين و بين آنها و در زير زمين است‌

[7] و اگر سخنت را آشكار كنى [يا پوشيده بدارى‌] بدان كه او هر راز و هر نهفته‌اى را مى‌داند

[8] خداوند است كه خدايى جز او نيست، او را نامهاى نيكوست‌

[9] و آيا داستان موسى به تو رسيده است؟

[10] چنين بود كه [از دور] آتشى ديد و به خانواده‌اش گفت بايستيد كه من آتشى مى‌بينم، باشد كه اخگرى از آن براى شما بياورم، يا در پرتو آن راه را باز يابم‌

[11] و چون به نزديك آن رسيد، ندا در داده شد كه اى موسى‌

[12] همانا من پروردگار تو هستم كفشهايت را [به احترام‌] از پا بيرون كن و بدان كه تو در وادى مقدس طوى هستى‌

[13] و من تو را برگزيده‌ام، پس به آنچه وحى مى‌شود، گوش دل بسپار

[14] همانا من خداوندم كه جز من خدايى نيست، پس مرا بپرست و نماز را به ياد من برپا دار

[15] قيامت فرارسنده است، مى‌خواهم [چندى هم‌] پنهانش بدارم تا هر كسى بر وفق كوششش جزا يابد

[16] مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوى و هوس خويش پيروى مى‌كند، تو را از آن باز دارد و به هلاكت افتى‌

[17] و اى موسى در دستت چيست؟

[18] گفت اين عصاى من است كه بر آن تكيه مى‌كنم و با آن براى گوسفندانم برگ فرو مى‌تكانم، و حاجتهاى ديگر نيز به آن دارم‌

[19] فرمود اى موسى آن را به زمين بينداز

[20] آن را انداخت و ناگهان به هيئت مارى كه جنب و جوش داشت در آمد

[21] فرمود آن را بگير و مترس، آن را به هيئت نخستينش در مى‌آوريم‌

[22] و دستت را در بغلت كن، تا سپيد و درخشان بدون هيچ بيمارى [پيسى‌] بيرون آيد كه اين نيز معجزه ديگرى است‌

[23] تا بعضى از آيات سترگ خود را به تو بنمايانيم‌

[24] به سوى فرعون برو كه او سر به طغيان برداشته است‌

[25] گفت پروردگارا دل مرا برايم گشاده‌دار

[26] و كارم را بر من آسان كن‌

[27] و گره از زبانم بگشا

[28] تا سخنم را دريابند

[29] و از خانواده‌ام برايم دستيارى بگمار

[30] برادرم هارون را

[31] و با او پشتوانه‌ام را نيرومند گردان‌

[32] و او را در كارم شريك گردان‌

[33] تا تو را بسيار نيايش كنيم‌

[34] و بسيار يادت كنيم‌

[35] كه تو خود بر احوال ما بينا بوده‌اى‌

[36] فرمود اى موسى خواسته‌ات بر آورده شد

[37] و بار ديگر هم در حق تو نيكى كرده بوديم‌

[38] آنگاه كه به مادرت آنچه بايد وحى كرديم‌

[39] كه او را در صندوقى بگذار و آن را در دريا بيفكن، تا دريا او را به ساحل افكند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، او را بيابد و برگيرد، و در حقت مهربانى كردم تا زير نظر من بار آيى‌

[40] چنين بود كه خواهرت [سرگشته‌] مى‌رفت و مى‌گفت آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهده‌دار شود؟ [گفتند آرى‌] و [سرانجام‌] تو را به آغوش مادرت باز گردانديم كه ديده‌اش روشن شود و اندوهگين نگردد، [سپس كه بزرگ شدى‌] كسى را [به غير عمد] كشتى، و تو را از غم و غصه رهانيديم و چنانكه بايد و شايد آزموديم، سپس چندى در ميان اهل مدين به سر بردى، سپس بهنگام [براى رسالت‌] آمدى‌

[41] و تو را براى خود پروردم‌

[42] تو و برادرت نشانه‌هاى معجزه‌وار مرا ببريد و در ياد كرد من سستى‌مورزيد

[43] به سوى فرعون برويد كه سر به طغيان برداشته است‌

[44] و با او سخنى نرم بگوييد، باشد كه پند گيرد يا خشوع و خشيت يابد

[45] گفتند پروردگارا ما مى‌ترسيم كه بر ما پيشدستى يا گردنكشى كند

[46] فرمود مهراسيد من خود با شما هستم و مى‌شنوم و مى‌بينم‌

[47] پس به نزد او برويد و بگوييد ما فرستادگان پروردگارت هستيم، بنى‌اسرائيل را همراه ما بفرست، و آزارشان مكن، ما براى تو از سوى پروردگارت پديده‌اى معجزه‌آسا آورده‌ايم، و سلام بر كسى كه از هدايت پيروى كند

[48] به راستى به ما وحى شده است كه عذاب بر كسى نازل مى‌شود كه تكذيب پيشه كند و روى بگرداند

[49] گفت اى موسى پروردگار شما كيست؟

[50] گفت پروردگار ما همان كسى است كه به هر چيز آفرينش سزاوار او را بخشيده سپس هدايتش كرده است‌

[51] گفت پس سرنوشت اقوام پيشين چه مى‌شود؟

[52] گفت علم آن با پروردگار من و در كتابى مكتوب است، و پروردگار من نه فرو مى‌گذارد و نه فراموش مى‌كند

[53] همان كسى كه زمين را زيرانداز شما كرد و در آن براى شما راهها كشيد و از آسمان آبى فرو فرستاد و با آن از هر گونه گياه گوناگون برآورديم‌

[54] بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد، كه در اين مايه‌هاى عبرت براى خردمندان است‌

[55] از آن [خاك‌] شما را آفريده‌ايم، و به آن بازتان مى‌گردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مى‌آوريم‌

[56] و همه پديده‌هاى شگرف خويش را به او نمايانديم ولى دروغ انگاشت و سر باززد

[57] گفت اى موسى آيا آمده‌اى كه ما را با جادوى خود از سرزمينمان آواره كنى؟

[58] بدان كه ما نيز جادويى همانند آن برايت به ميان مى‌آوريم، پس بين ما و خودت موعدى بگذار در مكانى مقبول هر دو طرف كه ما و تو در آن خلاف نكنيم‌

[59] گفت موعدتان روز جشن باشد كه مردمان نيز در روز گرد آيند

[60] فرعون برگشت و همه مكر و تدبير خود را به كار برد و به ميان آمد

[61] موسى به ايشان گفت واى بر شما، بر خداوند افتراء مزنيد كه شما را با عذابى ريشه كن مى‌سازد و هركس افتراء پيشه كند نوميد گردد

[62] آنان در ميان خود درباره كار و بارشان اختلاف پيدا كردند و رازگويى‌شان را پنهان داشتند

[63] [و] ادعا كردند اين دو جادوگرانى هستند كه مى‌خواهند با جادوشان شما را از سرزمينتان آواره كنند و آيين پسنديده شما را از بين ببرند

[64] پس همفكرى كنيد و هماهنگ عمل كنيد و امروزه هر كه چيره شود، رستگار است‌

[65] گفتند اى موسى تو [اول‌] مى‌اندازى يا ما اول بيندازيم؟

[66] گفت شما بيندازيد، و [انداختند و] ناگهان از جادوى آنان چنين به نظرش آمد كه ريسمانهايشان و چوبدستى‌هايشان [مار شده و] جنب و جوش دارد

[67] پس موسى در دل خود بيمى احساس كرد

[68] گفتيم مترس كه تو برترى‌

[69] و آنچه در دست دارى بينداز تا برساخته‌هايشان را ببلعد، كه آنچه برساخته‌اند، نيرنگ جادوگر است و جادوگر هر چه كند رستگار نمى‌شود

[70] آنگاه جادوگران به سجده در افتادند [و] گفتند به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم‌

[71] [فرعون‌] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، بى‌شك او بزرگتر [و آموزگار] شماست كه به شما جادوگرى آموخته است، بدانيد كه دستها و پاهايتان را بر خلاف جهت يكديگر مى‌برم و شما را بر تنه‌هاى درخت خرما به دار مى‌كشم، و خواهيد دانست كه كداممان عذابى شديدتر و پاينده‌تر دارد

[72] [جادوگران‌] گفتند هرگز تو را بر روشنگريهايى كه براى ما آمده است، و بر كسى كه ما را آفريده است، بر نمى‌گزينيم، هر چه خواهى بكن، جز اين نيست كه تو فقط در زندگى دنيوى كارى توانى كرد

[73] ما به پروردگارمان ايمان آورده‌ايم تا گناهانمان را و همين جادويى را كه تو به آن وادارمان كرده‌اى ببخشد و خداوند است كه بهتر و پاينده‌تر است‌

[74] به راستى هركس گناهكار به نزد پروردگارش بيايد، جهنم نصيب اوست كه در آن نه مى‌ميرد و نه زنده مى‌ماند

[75] و هركس مؤمن به نزد او بيايد، و كارهاى شايسته كرده باشد، اينانند كه درجات عالى دارند

[76] [در] بهشتهاى عدن كه جويباران از فرودست آن جارى است، و جاودانه در آنند، و اين پاداش كسى است كه پاكى پيشه كند

[77] و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه روانه كن، و براى آنان راهى خشك در دريا بشكاف، به طورى كه نه از فرارسيدن [دشمن‌] بيمناك باشى و نه [از غرق‌] بترسى‌

[78] آنگاه فرعون با سپاهيانش آنان را دنبال كرد، و آب دريا آنان را فراگرفت و فروپوشاند

[79] و [بدين‌سان‌] فرعون قومش را به گمراهى كشاند و به جايى نرساند

[80] اى بنى‌اسرائيل به راستى شما را از دشمنتان رهانيديم و با شما در جانب طور ايمن وعده گذارديم و بر شما من و سلوى فرو فرستاديم‌

[81] [و گفتيم‌] از هر آنچه از پاكيزه‌ها روزيتان كرده‌ايم، بخوريد و در آن از حد تجاوز مكنيد، كه خشم من بر شما فرود مى‌آيد، و هركس كه خشم من بر او فرود آيد، به راستى نابود شود

[82] و من در حق كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كارى شايسته پيش گيرد و به راه آيد آمرزگارم‌

[83] و [گفتيم‌] اى موسى چه چيز باعث شد كه بر قومت پيشى بگيرى؟

[84] گفت آنان به دنبال من روانند و من پروردگارا به سوى تو شتافتم تا از من خشنود باشى‌

[85] فرمود ما قومت را در غياب تو امتحان كرديم و سامرى آنان را گمراه ساخت‌

[86] آنگاه موسى خشمگين و اندوهگين [و شتابان‌] به سوى قومش بازگشت و گفت اى قوم من آيا پروردگارتان با شما وعده‌اى نيكو نگذارد، آيا به نظرتان اين عهد طولانى شد، يا خواستيد كه خشم پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه در وعده‌تان با من خلاف كرديد

[87] گفتند، در وعده تو به اختيار خود خلاف نكرديم، بلكه از زر و زيور مردم انبوهى برگرفتيم و آنها را [در آتش‌] انداختيم، و سامرى چنين راهنمايى كرد

[88] و [چنين بود كه سامرى‌] براى آنان پيكر گوساله‌اى ساخت و پرداخت كه بانگ گاو داشت، آنگاه گفتند اين خداى شما و موسى است كه فراموشش كرده بود

[89] آيا اينان نينديشيدند كه [اين گوساله‌] پاسخ سخنى به آنان نمى‌دهد و زيان و سودى براى آنان ندارد؟

[90] و هارون پيش از آن به آنان گفته بود، اى قوم من شما با آن امتحان پس مى‌دهيد، و پروردگار [حقيقى‌] شما خداوند رحمان است، از من پيروى و از دستور من اطاعت كنيد

[91] گفتند همچنان در خدمت او [گوساله‌] مى‌ايستيم تا موسى به نزد ما بازگردد

[92] [موسى آمد و برآشفت و گفت‌] اى هارون چون ديدى كه گمراه شده‌اند

[93] چه چيزى تو را از متابعت من بازداشت؟ آيا از دستور من سرپيچى كردى؟

[94] [هارون‌] گفت اى پسر مادرم ريش مرا و سرم را مگير [و با من درشتى مكن‌] من ترسيدم كه بگويى بين بنى‌اسرائيل تفرقه انداختى و سخن مرا پاس نداشتى‌

[95] [سپس رو به سامرى كرد و] گفت اى سامرى كار و بار تو چيست؟

[96] [سامرى‌] گفت من چيزى را ديدم كه ديگران نديده بودند، و مشتى از خاك پاى جبرئيل برگرفتم، و آن را [در خمير مايه گوساله‌] انداختم، و بدين‌سان بود كه نفسم بدى را به من آراسته جلوه داد

[97] گفت پس برو و بدان كه جزاى تو اين است كه در زندگى بگويى به من نزديك مشويد، و براى تو موعدى است كه در آن با تو خلاف نشود، و به "خدايت" كه در خدمتش معتكف بودى بنگر كه مى‌سوزانيمش، سپس آن را بر دريا مى‌افشانيم‌

[98] همانا خداى شما خداوند است كه خدايى جز او نيست، كه علمش بر همه چيز احاطه دارد

[99] بدين‌سان بر تو از اخبار گذشته مى‌خوانيم و به راستى از سوى خويش به تو پندآموزى بخشيده‌ايم‌

[100] هركس از آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش كشد

[101] جاودانه در آن [عذاب‌] مى‌مانند و در روز قيامت سربار بدى براى آنهاست‌

[102] همان روزى كه در صور دميده شود، و ما گناهكاران را در آن روز سبز چشم محشور گردانيم‌

[103] آهسته در ميان خود سخن گويند كه جز ده روز [در دنيا] به سر نبرده‌ايد

[104] ما به آنچه مى‌گويند آگاهتريم آنگاه كه رهيافته‌ترين آنها به ايشان گويد جز [به اندازه‌] يك روز به سر نبرده‌ايد

[105] و از تو درباره كوهها مى‌پرسند بگو پروردگارم آنها را پخش و پريشان مى‌كند

[106] و زمين را همچون دشتى هموار رها مى‌كند

[107] كه در آن نه نشيبى مى‌بينى و نه فرازى‌

[108] در آن روز همه از منادى [اسرافيل‌] پيروى مى‌كنند، كه در كارش هيچ‌گونه كژى نيست، و صداها همه در برابر خداى رحمان به خاموشى گرايد، آنگاه جز نوايى نرم نشنوى‌

[109] در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر براى كسى كه خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد

[110] آنچه پيش‌رو و آنچه پشت‌سرشان است، مى‌داند و آنان به او احاطه علمى ندارند

[111] و سرها در برابر [پروردگار] زنده پاينده فرود آيد، و هر كسى بار ستمى برداشته باشد، نوميد گردد

[112] و هركس كه كارهاى شايسته كرده باشد و مؤمن باشد از ستم و كاستى [در پاداشش‌] نترسد

[113] و بدين‌سان آن را به صورت قرآنى عربى نازل كرديم و در آن گونه‌گونه هشدار آورديم، باشد كه پروا پيشه كنند، يا پندى براى آنان پديد آورد

[114] بزرگا خداوندى كه پادشاه بر حق است، و در [باز خوانى‌] قرآن پيش از به پايان رسيدن وحى آن شتاب مكن، و بگو پروردگارا مرا دانش‌افزاى‌

[115] و از پيش به آدم سفارش كرديم، ولى فراموش كرد، و در او عزمى استوار نيافتيم‌

[116] و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده بريد، همه سجده بردند مگر ابليس كه سر باززد

[117] آنگاه گفتيم اى آدم اين [ابليس‌] دشمن تو و [دشمن‌] همسرت است، مبادا شما را از بهشت آواره كند كه در رنج افتى‌

[118] براى تو مقرر است كه در آنجا [بهشت‌] گرسنه و برهنه نمايى‌

[119] و همچنين آنجا تشنه و آفتاب‌زده نشوى‌

[120] سپس شيطان او را وسوسه كرد، گفت اى آدم آيا مى‌خواهى درخت جاودانگى و سلطنت بى‌انقراض را نشانت دهم؟

[121] آنگاه از آن [ميوه ممنوعه‌] خوردند و عورتهايشان بر آنان آشكار شد و بر آنها از برگ [درختان‌] بهشتى مى‌چسباندند [تا پوشيده شود] و بدين‌سان آدم از امر پروردگارش سرپيچى كرد و گمراه شد

[122] سپس پروردگارش باز او را برگزيد و از او درگذشت و هدايتش كرد

[123] [و] فرمود همگى از آن [بهشت‌] پايين رويد -برخى دشمن برخى ديگرو چون از سوى من رهنمودى برايتان آمد، هركس كه رهنمود مرا پيروى كند، نه گمراه شود و نه به رنج افتد

[124] و هركس از ياد من دل بگرداند، زندگانى او تنگ خواهد بود، و او را روز قيامت نابينا برانگيزيم‌

[125] گويد پروردگارا چرا مرا نابينا برانگيختى و حال آنكه من بينا بودم‌

[126] فرمايد بدين‌سان بود كه آيات ما براى تو آمد و آنها را فراموش كردى و به همان گونه امروز فراموش شده باشى‌

[127] و بدين‌سان هركس را كه از حد درگذرد و به آيات پروردگارش ايمان نياورده باشد، جزا مى‌دهيم، و عذاب آخرت سنگين‌تر و پاينده‌تر است‌

[128] آيا براى آنان روشن نشده است كه پيش از آنان چه بسيار نسلهايى را نابود كرديم كه [آنان اكنون‌] در خانه و كاشانه‌هايشان آمد و رفت مى‌كنند، بى‌گمان در اين براى خردمندان مايه‌هاى عبرت است‌

[129] و اگر كلمه [/وعده‌] پيشين پروردگارت و اجل معينى در كار نبود، آن عذاب [هم‌اكنون‌] لازم مى‌شد

[130] پس بر آنچه مى‌گويند شكيبايى كن و شاكرانه پروردگارت را پيش از طلوع خورشيد و پيش از غروب آن، و در پاسهايى از شب و در دو سوى روز [به نماز برخيز و] تسبيح بگوى، باشد كه خشنود شوى‌

[131] به چيزى كه اصنافى از آنان را به آن بهره‌مند گردانده‌ايم چشم مدوز كه تجمل زندگى دنيوى است تا سرانجام آنان را بدان بيازماييم، و روزى پروردگارت بهتر و پاينده‌تر است‌

[132] و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بكوش، ما از تو روزى نخواسته‌ايم بلكه ما خود تو را روزى مى‌دهيم، و سرانجام نيك، با پروا و پرهيز است‌

[133] و گويند چرا پديده روشنگرى از سوى پروردگارش براى ما نمى‌آورد، [بگو] آيا پديده روشنگرى كه در كتابهاى آسمانى پيشين است براى آنان نيامده است؟

[134] و اگر آنان را پيش از آن [آيات بينات‌] به عذابى نابود مى‌ساختيم بى‌شك مى‌گفتند كه پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى، تا پيش از آنكه خوار و زار شويم، از آيات تو پيروى كنيم؟

[135] بگو همه منتظرند، پس شما هم منتظر باشيد، زودا كه خواهيد دانست رهروان راه راست و رهيافتگان چه كسانى هستند

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud