💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.ghomshei › 37 captured on 2024-05-10 at 11:53:56. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Mahdi Elahi Ghomshei, Surah 37: Those drawn up in Ranks (As-Saaffaat)

Surahs

[1] قسم به صف زدگان (چون فوج فرشتگان یا نماز گزاران یا سپاه اهل ایمان) که صف آرایی کرده‌اند.

[2] قسم به منع و زجر کنندگان (از عمل معصیت کاران، یا رانندگان ابر و باران).

[3] قسم به تلاوت کنندگان ذکر (همه کتب آسمانی یا آیات قرآن).

[4] که محققا خدای شما یکی است.

[5] همان خدای یکتا که آفریننده آسمانها و زمین است و هر چه بین آنهاست و آفریننده مشرق‌ها (و مغرب‌ها) است.

[6] ما نزدیکترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم.

[7] و (به شهاب آن انجم) از تسلط هر شیطان سرکش گمراه محفوظ داشتیم.

[8] تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند.

[9] هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دائم (قیامت) گرفتار شوند.

[10] جز آنکه کسی (از شیاطین چون خواهد از عالم بالا) خبری برباید هم او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند.

[11] از این منکران قیامت بپرس که آیا خلقت آنها سخت‌تر است یا موجودات (با عظمت) دیگر که ما خلق کرده‌ایم؟ و ما اینان را در اول از گل چسبنده بیافریدیم.

[12] بلکه تو (از انکار منکران) تعجب کردی و آنها هم به تمسخر پرداختند.

[13] و هر گاه به آنها پند و اندرز دهند هیچ متذکر نمی‌شوند.

[14] و چون آیت و معجزی مشاهده کنند باز هم به فسوس و مسخره پردازند.

[15] و گویند: این خود پیداست که سحری بیش نیست.

[16] (و با تعجب و انکار گویند) آیا چون ما مردیم و خاک و استخوان پوسیده شدیم باز زنده و برانگیخته می‌شویم؟

[17] یا پدران گذشته ما زنده می‌شوند؟!

[18] بگو: آری شما (و هم پدرانتان) خوار و ذلیل به محشر مبعوث خواهید شد.

[19] تنها به یک صیحه (اسرافیل) است که ناگاه همه (زنده شده و از قبرها بر خیزند و عرصه قیامت را) بنگرند.

[20] و گویند: ای وای بر ما، این است روز جزای اعمال.

[21] این است روز حکم (بر نیک و بد) که شما تکذیب آن می‌کردید.

[22] (و خطاب شود که) اینک ستمکاران را حاضر کنید با همسران (یا پیروان) و آنچه معبود ایشان بود،

[23] که به جز خدا می‌پرستیدند، و همه را به راه دوزخ راه نمایید.

[24] و (در موقف حساب) نگاهشان دارید که در کارشان سخت مسئولند.

[25] (به آنان خطاب شود که) چرا شما (در دفع عذاب) به یکدیگر نصرت نمی‌کنید؟

[26] بلکه در این روز آنها همه سخت تسلیم و ذلیلند.

[27] و در آن هنگامه برخی از آنان به بعضی دیگر رو نموده (یعنی مرئوسین با رؤسا) سؤال و جواب کنند.

[28] گویند: شما بودید که از سمت راست (و چپ برای فریب) ما می‌آمدید.

[29] آنها جواب دهند (که به ما مربوط نیست) بلکه شما خود ایمان نیاوردید.

[30] و ما بر شما تسلط و حجتی نداشتیم بلکه شما خودتان طاغی و سرکش مردمی بودید.

[31] پس امروز بر همه ما وعده (انتقام) خدایمان حتمی است، و البته عذاب را خواهیم چشید.

[32] و ما شما را بدین سبب گمراه کردیم که خود گمراه بودیم.

[33] و در آن روز آنها همه در عذاب مشترکند.

[34] ما چنین از بد کاران انتقام می‌کشیم.

[35] آنها بودند که چون لا اله الاّ اللّه (کلمه توحید) به ایشان گفته می‌شد (از قبول آن) سرکشی می‌کردند.

[36] و می‌گفتند: آیا ما به خاطر شاعر دیوانه‌ای دست از خدایان خود برداریم؟!

[37] (چنین نیست که آنها پنداشتند) بلکه (محمّد صلی الله علیه و آله پیغمبر بزرگی است که برای تعلیم و هدایت خلق عالم) با برهان روشن حق آمد و (حجت و معجزاتش) صدق پیغمبران پیشین را نیز اثبات کرد.

[38] شما (که او را تکذیب کردید امروز) عذاب سخت و دردناک خواهید چشید.

[39] و جز به کردارتان مجازات نمی‌شوید.

[40] (امروز همه مسئولند) جز بندگان پاک برگزیده خدا.

[41] آنان را (در بهشت ابد) روزی جسمانی و روحانی (بی حساب) معیّن است.

[42] میوه‌های گوناگون بهشتی، و هم آنها (در آن عالم جاودانی) بزرگوار و محترمند.

[43] در آن بهشت پر نعمت متنعّمند.

[44] بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشسته‌اند.

[45] (حور و غلمان) با جام شراب طهور بر آنان دور می‌زنند.

[46] شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند.

[47] نه در آن می‌خمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است.

[48] و در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که (جز به شوهر خود) به هیچ کس ننگرند.

[49] گویی آن حوران (در سفیدی و لطافت) بیضه مکنونند [یعنی تخم شتر مرغ که بسیار خوشرنگ است و شتر مرغ آن را با پر خویش می‌پوشاند تا غبار بر آن ننشیند. (م)].

[50] در آنجا مؤمنان بعضی با بعضی به صحبت روی کنند.

[51] یکی از آنها گوید: (ای رفیقان بهشتی) مرا (در دنیا) همنشینی (کافر) بود.

[52] که با من می‌گفت: آیا تو (وعده‌های بهشت و قیامت را) باور می‌کنی؟

[53] آیا چون مردیم و استخوان ما خاک راه شد باز (زنده شویم و) پاداش و کیفری یابیم؟

[54] باز (این گوینده بهشتی به رفیقان) گوید: آیا می‌خواهید نظر کنید (و آن رفیق کافر را اینک در دوزخ بنگرید).

[55] آن گاه خود بنگرد و او را در میان دوزخ (معذّب) بیند.

[56] به او گوید: قسم به خدا که نزدیک بود مرا (همچون خود) هلاک گردانی.

[57] و اگر نعمت و لطف خدای من (نگهدار) نبود من هم به دوزخ (نزد تو) از حاضر شدگان بودم.

[58] (و از خوشحالی گوید) آیا دیگر ما را مرگی نخواهد بود؟

[59] جز همان مرگ اول (که در دنیا مردیم) و دیگر هیچ رنج و عذابی بر ما نخواهد بود؟

[60] این است همان سعادت و رستگاری بزرگ.

[61] آنان که سعی و عملی می‌کنند باید بر مثل این (بهشت جاودانی) کنند (نه بر دنیای دو روزه فانی).

[62] آیا این پذیرایی (و مقام عالی) بهتر است یا درخت زقّوم جهنم؟

[63] که آن درخت را ما بلای جان ستمکاران عالم گردانیدیم.

[64] آن زقوم به حقیقت درختی است که از بن دوزخ برآید.

[65] میوه‌اش (در خباثت) گویی سرهای شیاطین است.

[66] اهل دوزخ از آن درخت (خباثت) آن طور می‌خورند که شکمها پر می‌سازند.

[67] پس از خوردن زقّوم دوزخ بر آنها آمیزه‌ای از شراب سوزان خواهد بود.

[68] و باز هم رجوعشان به سوی (عذاب دایم) جهنّم است.

[69] چرا که آنها پدرانشان را در ضلالت و گمراهی یافتند.

[70] و باز از پی آنها شتابان می‌رفتند.

[71] و قبل از اینان بیشتر پیشینیان هم سخت گمراه بودند.

[72] و ما رسولانی برای بیم و پند بر آنها فرستادیم.

[73] (همه را تکذیب کردند) پس بنگر تا عاقبت کار آن امتهای بیم داده شده (گمراه) به چه (سختی و هلاکت) انجامید.

[74] جز بندگان پاک برگزیده خدا (همه هلاک شدند).

[75] و همانا نوح ما را (بر یاری خود) ندا کرد و ما او را چه نیکو اجابت کردیم.

[76] و او را با اهل بیتش (و پیروانش) همه را از اندوه و بلای بزرگ (هلاکت غرق) نجات دادیم.

[77] و نژاد و اولاد او را روی زمین باقی داشتیم.

[78] و در میان آیندگان نام نیکویش بگذاشتیم.

[79] سلام و تحیّت بر نوح (خدا پرست) در میان عالمیان باد.

[80] ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم.

[81] که او به حقیقت از بندگان با ایمان ما بود.

[82] آن گاه دیگران را همه غرق دریای هلاک گردانیدیم.

[83] و از پیروان نوح (در دعوت به توحید و خدا پرستی) به حقیقت ابراهیم (خلیل) بود.

[84] که با قلبی پاک و سالم (از شرک) به سوی پروردگار خویش آمد.

[85] هنگامی که با پدر (یعنی عموی) خود و قومش گفت: شما به پرستش چه مشغولید؟

[86] آیا رواست که به دروغ خدایانی به جای خدای یکتا بر می‌گزینید؟

[87] پس در این صورت به خدای جهانیان چه گمان می‌برید (و از قهر و انتقام خدا چگونه نمی‌ترسید).

[88] آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد.

[89] و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم).

[90] قوم از او دست کشیده برگشتند (و از بتخانه در پی نشاط عید به باغ و صحرا شتافتند).

[91] ابراهیم (که بتخانه را خلوت یافت) قصد بتهای آنان کرد و گفت: آیا شما غذا نمی‌خورید؟

[92] چرا سخن نمی‌گویید؟ (شما چه خدایان بی‌اثر باطلی هستید!)

[93] و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست).

[94] قوم (آگه شدند و) با شتاب (از پی انتقام) به سوی او آمدند.

[95] ابراهیم گفت: آیا رواست که شما چیزی به دست خود بتراشید و آن را پرستش کنید؟

[96] در صورتی که شما و آنچه (از بتان) می‌سازید همه را خدا آفریده.

[97] (قوم حجت و برهانش نشنیدند و) گفتند: باید بر او آتشخانه‌ای بسازید و او را در آتش افکنید.

[98] نمرودیان قصد مکر و ستمش کردند ما هم آنان را خوار و نابود ساختیم (و آتش را بر او گلستان کردیم).

[99] و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود می‌روم که البته هدایتم خواهد فرمود.

[100] بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما.

[101] پس مژده پسر بردباری به او دادیم.

[102] آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت.

[103] پس چون هر دو تسلیم امر حق گشتند و او را (برای کشتن) به روی در افکند.

[104] و ما در آن حال (که کارد به گلویش کشید) خطاب کردیم که ای ابراهیم،

[105] تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی (کارد را از گلویش بردار). ما نیکو کاران را چنین نیکو پاداش می‌دهیم.

[106] این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن می‌کند (که در راه خدا از هر چیز می‌گذرند).

[107] و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم.

[108] و ثنای او را در میان آیندگان وا گذاردیم.

[109] سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد.

[110] ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو می‌دهیم.

[111] زیرا او از بندگان با ایمان ما بود.

[112] و باز مژده فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم.

[113] و بر ابراهیم و اسحاق برکت و خیر بسیار عطا کردیم، و از فرزندانشان برخی صالح و نیکوکار و برخی دانسته و آشکار به نفس خود ستمکار شدند.

[114] و همانا ما بر موسی و هارون منّت گذاردیم.

[115] و هر دو را با قومشان از بلای بزرگ (فرعونیان) نجات دادیم.

[116] و آنها را یاری دادیم تا (بر فوعونیان) به حقیقت غالب شدند.

[117] و به آن دو (پیغمبر) کتاب (تورات) روشن بیان را عطا کردیم.

[118] و هر دو را به راه راست (خداپرستی) هدایت کردیم.

[119] و برایشان نام نیک در میان آیندگان باقی گذاردیم.

[120] سلام و تحیّت بر موسی و هارون باد.

[121] ما چنین نیکوان را پاداش نیکو می‌دهیم.

[122] زیرا هر دو از بندگان خاص با ایمان ما بودند.

[123] و همانا الیاس یکی از رسولان بزرگ خدا بود.

[124] وقتی که قومش را گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمی‌شوید (که ترک بت و خود پرستی کنید).

[125] آیا بت بعل نام را (خدا) می‌خوانید و خدای بهترین آفریننده عالم را ترک می‌گویید؟

[126] همان خدایی که آفریننده شما و پدران گذشته شماست (نه بتان جماد).

[127] قوم الیاس (رسالت) او را تکذیب کردند، بدین سبب (برای انتقام و عذاب به محشر) احضار می‌شوند.

[128] (و همه هلاک شوند) جز بندگان پاک و برگزیده خدا.

[129] و از او در میان آیندگان نام نیکو باقی گذاردیم.

[130] سلام بر الیاس (و آل یاسین) باد.

[131] ما نیکوان را چنین پاداش نیکو می‌دهیم.

[132] زیرا او از بندگان خاص با ایمان ما بود.

[133] و لوط هم یکی از رسولان خدا بود.

[134] وقتی که ما (خواستیم قوم او را کیفر کنیم) او و اهل بیتش همه را نجات دادیم.

[135] به ��ز پیر زالی (همسر او) که در میان قومی که هلاک شدند باقی ماند.

[136] پس (از نجات لوط و اهلش) دیگران که بدکار بودند همه را هلاک ساختیم.

[137] و شما مردم اینک بر دیار ویران قوم لوط می‌گذرید (و خرابه‌های آن را به چشم می‌نگرید) در صبح،

[138] و شام، آیا (چشم عبرت نمی‌گشایید و) عقل را کار نمی‌بندید؟

[139] و یونس نیز یکی از رسولان بزرگ خدا بود.

[140] آن گاه که به کشتی پر جمعیتی گریخت (زیرا به قومش وعده عذاب داد و آنها از دل توبه و انابه کردند و خدا رفع عذاب کرد. او به دریای روم گریخت تا نزد قوم خجل و شرمنده نرود).

[141] (کشتی به خطر افتاد و اهل کشتی معتقد شدند که خطا کاری در میان آنهاست، خواستند قرعه زنند تا خطا کار را به قرعه تعیین کرده و غرق کنند) یونس قرعه زد و به نام خودش افتاد و از مغلوب شدگان (و غرق شوندگان) گردید.

[142] و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او در خور ملامت بود.

[143] و اگر او به ستایش و تسبیح خدا نپرداختی،

[144] تا قیامت در شکم ماهی زیست کردی.

[145] باز او را (پس از چندین روز) از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالی که بیمار و ناتوان بود.

[146] و (در آن صحرا) بر او درختی از کدو رویانیدیم (تا به برگش سایه‌بان و پوشش کند).

[147] و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم.

[148] و آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهره‌مندشان گردانیدیم.

[149] پس تو از این مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا می‌خوانند) بپرس که آیا خدا را فرزندان دختر است و آنان را پسر؟

[150] یا آنکه چون ما فرشتگان را خلق می‌کردیم آنجا حاضر بودند و دیدند که آنها را زن آفریدیم؟

[151] بدان که اینان (از جهل خود) بر خدا دروغی بسته و می‌گویند.

[152] خدا را فرزند می‌باشد. البته دروغ می‌گویند.

[153] آیا خدا دختران را بر پسران برگزید؟

[154] چرا چنین جاهلانه حکم می‌کنید؟

[155] آیا (با این ادلّه روشن) باز متذکر نمی‌شوید؟

[156] آیا (برای عقیده باطل خود) دلیل روشنی دارید؟

[157] کتاب و برهان‌تان را بیاورید اگر راست می‌گویید.

[158] و (فاسدتر از این عقیده آنکه) بین خدا و جنّ نسبت و خویشی برقرار کردند در صورتی که جنّیان می‌دانند که (این عقاید وهم و خرافات است و به محشر برای کیفر) احضار خواهند شد.

[159] خدا ذات پاکش از این اوصاف که (از جهل) به او نسبت می‌دهند منزّه است (و همه شما مسئولید).

[160] جز بندگان پاک برگزیده خدا.

[161] که شما و معبودانتان،

[162] نتوانستید آنها را مفتون و گمراه کنید.

[163] جز آن کس را که اهل دوزخ است.

[164] (ای رسول ما، مشرکان را بگو که فرشتگان می‌گویند) هیچ کس از ما فرشتگان نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) مقامی معین است.

[165] و همه (به فرمان خدا) نیکو صف آراسته‌ایم.

[166] و دایم به تسبیح و ستایش او مشغولیم.

[167] و همانا کافران می‌گفتند.

[168] که اگر نزد ما کتابی از رسولان پیشین بود.

[169] ما هم البته از بندگان برگزیده خدا می‌بودیم.

[170] و (دروغ می‌گفتند، زیرا آن قرآن بزرگ خدا آمد و) به آن کافر شدند و به زودی (کیفر خود را) خواهند دانست.

[171] و همانا عهد ما در باره بندگانی که به رسالت فرستادیم (چنین در علم ازلی) سبقت گرفته است.

[172] که البته آنها (بر کافران) فتح و فیروزی یابند.

[173] و همیشه سپاه ما (بر دشمن) غالبند.

[174] پس اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معیّن.

[175] و (عذاب دنیا و آخرت) آنها را به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید.

[176] آیا کافران (به تمسخر، از تو) عذاب ما را با تعجیل می‌طلبند؟

[177] (بدانند که) چون عذاب قهر الهی پیرامون دیارشان فرود آید (بر آن کافران شبی بگذرد که) صبح بسیار بدی خواهند داشت.

[178] اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معین.

[179] و (عذاب و ذلّت آنها را) به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید.

[180] پاک و منزه است پروردگار تو که خدایی مقتدر و بی‌همتاست و از توصیف (جاهلانه) خلق مبرّاست.

[181] و سلام و تحیت الهی بر رسولان گرامی او باد.

[182] و ستایش مخصوص خداست که آفریننده جهان‌ها و جهانیان است.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud