💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 90 captured on 2024-05-10 at 12:06:20. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به این شهر (مکّه که کعبه در آن است)! [[«لآ أُقْسِمُ ...»: سوگند میخورم (نگا: واقعه / 75، حاقّه / 38، قیامت / 1). «هذَا الْبَلَدِ»: این شهر. مراد مکّه است که بیتالحرام در آن است.]]
[2] شهری که تو ساکن آنجا هستی (و وجود پرفیض و پربرکت تو، بر شرافت و عظمت آن افزوده است). [[«وَ أَنتَ»: در حالی که تو. و تو. حرف واو، حالیّه یا اعتراضیه است و جمله بعد از آن معترضه. «حِلٌّ»: نازل و ساکن. مصدر و به معنی اسم فاعل، یعنی حال است. برخی آن را به معنی حَلال ضدّ حرام میدانند (نگا: مائده / 5) که اشاره به توطئه آینده قریشیان برای کشتن پیغمبر در منزل خود است که منتهی به هجرت نبوی گردید. یا اشاره به مدّتی از روز فتح مکّه است که جنگیدن در مکّه برای پیغمبر حلال و مباح گشت. «أَنتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»: تو ساکن این شهری. خون تو در این شهر حلال میگردد. جنگیدن در این شهر برای تو حلال و مباح میشود.]]
[3] و سوگند به پدر، و فرزندی که به وجود میآورد! [[«وَالِدٍ»: پدر. «وَلَدَ»: به وجود آورد. مرجع ضمیر فاعلی (والد) است. «وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ»: اشاره به هر پدر و فرزندی است، اعم از انسان و حیوان (نگا: المصحف المیسّر). چرا که مسأله توالد و تناسل انسان و دیگر جانداران در طول ادوار مختلف، به گونه تساوی تقریبی نر و ماده، از شگفتانگیزترین مسائل خلقت است.]]
[4] ما آدمی را برای رنج و محنت آفریدهایم (نه برای راحت و آسایش). [[«لَقَدْ خَلَقْنَا ...»: جواب قسمهای بالا است. «فِی»: معنی مصاحبت و مرادفت دارد. یعنی انسان همراه و همزاد با رنج و زحمت است و زندگی این جهان او برای استراحت و خوشی نیست. سرتاسر حیات او میدان مبارزه با مشکلات است و زندگی وی غرق در درد و رنج، حرف (فی) علاوه از معنی ظرفیّت، مقارن حرف لام نیز میباشد. گویند: إِنَّما أَنْتَ لِلْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ. یا این که: إَنَّمَا أَنْتَ فِی الْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ (نگا: روحالبیان، کبیر). «کَبَدٍ»: درد و رنج. مشقّت و محنت. «فِی کَبَدٍ»: حال انسان است (نگا: روحالبیان).]]
[5] آیا انسان (با وجود این همه درد و رنجی که بدان گرفتار است و نشانهی ضعف او است) گمان میبرد هرگز کسی بر او توانائی ندارد و بدو دست نمییابد؟ (لذا هر کاری را بکند بازخواست نمیشود و از قلمرو مجازات در امن و امان است!). [[«أَنْ»: مخفّف از مثقّله است، و تقدیر جمله چنین است: أَنَّهُ لَن یَقْدِرَ عَلیْهِ أَحَدٌ ... مفهوم آیه این است: کافر گمان میبرد هرگونه فسق و فجوری را مرتکب شود، بازخواستی در میان نیست، و از قلمرو مجازات الهی برکنار است، و کسی نمیتواند قدرت و یا ثروت وی را پس بگیرد. در صورتی که زندگیِ آمیخته با درد و رنجِ انسان، دلیل بر ضعف و ناتوانی او در برابر خدا است.]]
[6] میگوید: من دارائی فراوانی را (در راه خوشگذرانیها و لذائذ خرج نمودهام و) نابود و تباه کردهام. [[«أَهْلَکْتُ»: نابود و تباه کردم. مراد خرج کردن و مصرف نمودن است. «لُبَداً»: انباشته و فراوان. «أَهْلَکْتُ مالاً لُّبَداً»: مرادِ چنین کافری و کافرانی، اظهار تفاخر به کثرت دارائی، و بذل و بخشش بیرویه به مردمان، و گشادهدستیها و ولخرجیهای فراوان است.]]
[7] آیا گمان میبرد که کسی او را ندیده است؟ (بیخبر است که اگر کسی هم از آفریدگان ندیده و ندانسته است، خدا دیده و دانسته است که او این اموال را از کجا به دست آورده است و در چه راهی مصرف کرده است و نیّت وی چه بوده است). [[«أَیَحْسَبُ ...؟»: انسان مغرور و خودستا بیخبر است که خدا از پندار و گفتار و کردار او مطّلع است. اگر مالی دارد به شبی است، و اگر جانی دارد به تبی است. اصلاً ثروت و قدرت و سراپای وجودش داده خدا و از آن الله است.]]
[8] مگر ما برای او دو چشم را ترتیب نداده و نساختهایم؟ [[«أَلَمْ نَجْعَلْ»: مگر ترتیب نداده و نساختهایم؟]]
[9] و زبانی و دو لب را نیافریدهایم؟ [[«شَفَتَیْنِ»: مثنّی شَفَة، دو لب. یعنی ابزار دیدار و دستگاه گفتار و تمام وسائل اقتدار بنده، متعلّق به خدای دادار است. پس او کی دارا است؟ بلکه نادار است.]]
[10] (و او را به دو پستان رهنمود نکردهایم؟) و راه خیر و شرّ را بدو ننمودهایم؟ [[«النَّجْدَیْنِ»: دو راه واضح و آشکار. مراد راه خیر و شرّ است که کاملاً برای عقل انسان نمایان است (نگا: انسان / 3، شمس / 8). دو برجستگی. مراد دو پستان است (نگا: قاموس، زادالّمسیر).]]
[11] (ما که دو راه پیش پای انسان نهادهایم، آن کس که ناسپاس است) او خویشتن را به گردنه (ی رهائی از شقاوت و رسیدن به سعادت) نمیزند (و آن را پشت سر نمیگذارد). [[«مَا اقْتَحَمَ»: اقتحام، به معنی بیباکانه دست به کار شدن و شجاعانه به کاری آغازیدن است. «الْعَقَبَةَ»: گردنه. مراد گردنه نجات است که بر سر راه سعادت قرار دارد و باید با انجام وظائف و تکالیف بندگی، خویشتن را بدان زد و آن را پشت سر گذاشت.]]
[12] تو چه میدانی آن گردنه چیست؟ [[«مَآ أَدْرَاکَ»: تو چه میدانی؟ (نگا: حاقّه / 3، مدّثّر / 27، مرسلات / 14).]]
[13] آزاد کردن برده و بنده است. [[«فَکُّ»: بازکردن. مراد آزاد کردن و رها ساختن است. «رَقَبَةٍ»: گردن. مراد برده و بنده است (نگا: نساء / 92، مائده / 89، مجادله / 3).]]
[14] یا خوراک دادن در زمان گرسنگی (قحطی و خشکسالی) است. [[«مَسْغَبَةٍ»: مراد بیشتر گرسنگی زمان قحطی و خشکسالی است که در آن غذا و خوراک سخت عزیز و بسیار مهمّ است، و در چنین موقعی ایثار نشانه باور راستین شخص به خدا و آخرت است.]]
[15] (خاصّه) به یتیمی خویشاوند. [[«ذَا مَقْرَبَةٍ»: دارای قرابت خویشاوندی، یا نزدیکی همسایگی. «مَقْرَبَةٍ»: خویشاوندی. نزدیکی. واژه یتیم، مفعولٌبه إطعام است.]]
[16] یا به مستمندی خاکنشین. [[«ذَا مَتْرَبَةٍ»: خاکنشین. سخت درمانده و بیچاره. «مَتْرَبَةٍ»: فقر شدید. خاکنشینی.]]
[17] گذشته از اینها، او باید از زمرهی کسانی باشد که ایمان میآورند و همدیگر را به صبر و شکیبائی توصیه میکنند، و به ترحّم و مهربانی سفارش مینمایند. [[«ثُمَّ»: گذشته از اینها. علاوه از اینها (نگا: ابنکثیر، المنتخب، فی ظلال القرآن، نوین). «ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ ...»: گذشته از اینها باید باشد از. سپس از زمره کسانی خواهد شد که (نگا: روحالبیان). معنی آیه با توجّه به بیان اخیر چنین میشود: سپس از زمره کسانی میگردد که ایمان میآورند و یکدیگر را به شکیبائی میخوانند و به مهربانی سفارش میکنند. «الْمَرْحَمَةِ»: لطف و مهربانی. شفقت و دلسوزی.]]
[18] آنان (که دارای چنین صفات و خصالی هستند) سمت راستیها و اهل سعادتند. [[«أَصْحَابُ الْیَمِینِ»: دست راستیها. آنان که در سمت راست قرار دارند. افراد مبارک و اهل سعادت (نگا: واقعه / 27 و 38 و 90 و 91). «الْمَیْمَنَةِ»: سمت راست. یمن و برکت. سعادت و اقبال (نگا: واقعه / 8).]]
[19] ولی کسانی که آیات (کتابهای آسمانی و دلائل گسترده در گسترهی جهانی) ما را نپذیرند، ایشان سمت چپیها و اهل شقاوتند. [[«أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ»: سمت چپیها. اهل شقاوت. بدبیاران و بدبختان (نگا: واقعه / 9). «الْمَشْأَمَةِ»: سمت چپ. شومی و نحوست. بدبیاری و شقاوت.]]
[20] آتشی آنان را در بر خواهد گرفت که سرپوشیده و دربسته است! [[«عَلَیْهِمْ»: بر آنان گماشته شده است. ایشان را در برگرفته است. «مُؤْصَدَةٌ»: در بسته. سرپوشیده. بر کوره سوزان دوزخ سرپوش گذاشته شده، و درهایش بسته گشته است، آیا دوزخیان، در چنین جائی، چه حالی خواهند داشت؟!]]