💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 104 captured on 2024-05-10 at 12:06:33. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2024-03-21)
-=-=-=-=-=-=-
[1] وای به حال هر که عیبجو و طعنهزن باشد! [[«وَیْلٌ»: وای! واویلا! بدبختی و نابودی. هلاک و عذاب. (نگا: بقره / 79، ابراهیم / 2، مریم / 37). «هُمَزَةٍ»: بسیار عیبجو. «لُمَزَةٍ»: بسیار طعنهزن. «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»: این دو واژه صیغه مبالغهاند. از لحاظ معنی آن اندازه به هم نزدیکند که در موارد بسیاری به عنوان دو لفظ مترادف استعمال شدهاند. هرچند با یکدیگر فرق دارند ولی این تفاوت به گونهای است که عدّهای مفاهیم (هُمَزَة) را برای (لُمَزَة)، و عدّهای مقاصد (لُمَزَة) را برای (هُمَزَة) ذکر کردهاند (نگا: تفهیم القرآن). از قبیل: الف - هُمَزَة، بسیار غیبت کننده، و لُمَزَة سخت عیبجو. ب - هُمَزَة، عیبجوی با اشاره به دست، لَمَزَة با زبان. ج - هُمَزَة، آن که روبرو بدگوئی کند، و لُمَزَة آن که در غیاب. د - هُمَزَة، آن که آشکارا و به آواز بلند بگوید، لُمَزَة در پنهانی و با اشاره ابرو و چشم. و معانی دیگر (نگا: نوین). پس هر که آبرو و حیثیّت مردم را به بازی گیرد، و ایشان را تحقیر کند و برای خوشایند خود یا دیگران کارهایشان را ناچیز شمارد و بدیشان بدیها نسبت دهد، و در حضور یا در غیاب، آنان را توهین و تحقیر نماید، و بزرگی خود را در کوچکی مردم ببیند، هُمَزَة و لُمَزَة است.]]
[2] همان کسی که دارائی فراوانی را گرد میآورد و آن را بارها و بارها میشمارد. (چرا که از شمردن پول و سرشماری دارائی کیف میکند و لذّت میبرد، و فکر و ذکرش اموال، و معبود و مسجودش درهم و دینار است. برق این بت او را غرق شادی میکند، و نه تنها شخصیّت خویش که تمام شخصیّتها را در آن خلاصه میکند). [[«مَالاً»: دارائی فراوان. «عَدَّدَهُ»: آن را به کرّات و مرّات شمرده است و حساب آن را نگاه داشته است. باب تفعیل در اینجا برای تکثیر است.]]
[3] آخر گمان میبرد که دارائیش بدو جاودانگی میبخشد! (پس چرا چنین بت مشکل گشائی را نپرستد و شخصیّت همگان را در پای آن قربانی نکند؟). [[«أَخْلَدَهُ»: او را جاودانگی داده است. وی را سرمدی کرده است.]]
[4] هرگزا هرگز! (چنین نیست). او بدون شکّ به خُرد کننده و درهم شکننده (ی اعضاء و اندام، آتش دوزخ نام) پرت میگردد و فرو انداخته میشود. [[«لَیُنبَذَنَّ»: قطعاً و مسلّماً پرت میگردد و فرو انداخته میشود. «الْحُطَمَةِ»: بسیار در هم شکننده و خُرد کننده. نامی از نامهای دوزخ است و بیانگر این واقعیّت است که تأثیر آن همسان تأثیر آذرخشهای آسمانی و امواج انفجاری مهیب است که نه تنها ساختمانهای عظیم را تخریب میکنند، بلکه شاخههای آهن و ستونهای عظیم را هم خم مینمایند و درهم میشکنند.]]
[5] تو چه میدانی خُردکننده و درهم شکننده چیست؟ [[«مَآ أَدْرَاکَ»: (نگا: قارعه / 3).]]
[6] آتش برافروختهی خدا است! [[«الْمُوقَدَةُ»: فروزان. برافروخته.]]
[7] آتشی که (به ژرفای قلبها که کانون کفر و کبر و فسق، و مرکز حبّ ثروت و قدرت و منزلت دنیوی بوده است، فرو میرود) و بر دلها مسلّط و چیره میشود. [[«تَطَّلِعُ عَلی ...»: چیره میشود بر. «الأفْئِدَةِ»: جمع فُؤاد، دلها.]]
[8] آن آتشی ایشان را در بر میگیرد که سرپوشیده و دربسته است. [[«عَلَیْهِم مُّؤْصَدَةٌ»: (نگا: بلد / 20).]]
[9] در حالی که آنان در ستونهای درازی بسته میشوند. [[«عَمَدٍ»: جمع عَمُود، ستونها. «مُمَدَّدَةٍ»: دراز. «فِی عَمَدٍ»: حال ضمیر (هِمْ) بوده و بیان وضع دوزخیان است. یا این که حال ضمیر (هَا) و بیان حالت دوزخ است و معنی آیه چنین خواهد بود: شعلههای سوزان جهنّم به صورت ستونهای کشیده و دراز، دوزخیان را احاطه میکند و ایشان را در برمیگیرد.]]