💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 11 captured on 2024-05-10 at 11:59:19. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2024-03-21)

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 11: Hud (Hud)

Surahs

[1] الف، لام، را. كتابى است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمى آگاه توضيح داده شده است

[2] كه جز خدا را نپرستيد و من شما را از جانب او بيم دهنده و مژده رسانم

[3] و ديگر اين كه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او روى كنيد تا شما را از بهره‌اى نيكو تا مدتى معين بهره‌مند سازد و به هر صاحب فضيلتى فضل او را [به تناسب كمالش‌] عطا كند. و اگر رويگردان شويد، من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم

[4] بازگشت شما به سوى خداست و او بر هر چيزى تواناست

[5] آگاه باش كه آنها سينه‌هاى خود را خم مى‌كنند [و سر به زير مى‌اندازند] تا خود را از او [و شنيدن كلام خدا] پنهان دارند. آگاه باش، آن‌گاه كه جامه‌هايشان را بر سر مى‌كشند [تا به خيال خود پنهان بمانند] خدا هر آنچه را نهان مى‌دارند يا عيان مى‌كنند، مى‌داند.

[6] و هيچ جنبنده‌اى در زمين نيست جز آن كه روزى آن بر خداست و قرارگاه اصلى و جايگاه موقت [و محل انتقال‌] آن را مى‌داند. همه در كتابى روشن موجود است

[7] و اوست كسى كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب بود، تا بيازمايد كه كدام يك از شما نيكوكارتر است. و اگر بگويى: شما پس از مرگ زنده مى‌شويد، مسلما كسانى كه كافر شدند خواهند گفت: اين جز سحرى آشكار نيست

[8] و اگر عذاب را تا چند گاهى از آنان به تأخير اندازيم، [به ريشخند] خواهند گفت: چه چيزى مانع آن مى‌شود؟ آگاه باش، روزى كه عذابشان فرا رسد از آنها بازگردانده نشود، و آنچه مسخره‌اش مى‌كردند آنها را فرا گيرد

[9] و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم بسيار مأيوس مى‌شود و كفران مى‌ورزد

[10] و اگر پس از محنتى كه به او رسيده نعمتى به او بچشانيم، حتما خواهد گفت: گرفتارى ها از من دور شد [و ديگر بر نمى‌گردد] به راستى او سرمست و فخر فروش است

[11] مگر كسانى كه شكيبايى كردند و كارهاى شايسته انجام دادند كه آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است

[12] چه بسا [ابلاغ‌] برخى آيات را كه به تو وحى مى‌شود [به خاطر عدم پذيرش آنها] ترك كنى و دلت از آن جهت كه مى‌گويند: چرا بر او گنجى فرستاده نشده يا فرشته‌اى همراه او نيامده است، تنگ شود. ولى تو فقط هشدار دهنده‌اى و خدا بر همه چيز مراقب است

[13] آيا مى‌گويند: اين [قرآن‌] را به دروغ بافته است؟ بگو: اگر راست مى‌گوييد [شما هم‌] ده- سوره‌ى ساخته شده همانند آن را بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‌توانيد فرا خوانيد

[14] پس اگر پاسخ شما را ندادند، بدانيد كه آنچه نازل شده به علم خداست و هيچ معبودى جز او نيست، پس آيا تسليم مى‌شويد

[15] هر كه زندگى اين دنيا و تجمّل آن را بخواهد [مزد] اعمالشان را به تمامى در همين دنيا به آنها مى‌دهيم و چيزى از آن كم داده نمى‌شوند

[16] اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود و آنچه در دنيا انجام داده‌اند بر باد رفته و آنچه عمل مى‌كردند باطل است

[17] آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [جانب خدا] در پى اوست، و پيش از او نيز كتاب موسى كه پيشوا و رحمتى بود [گواه او است، دروغ مى‌بافد]؟ آنها [كه در پى حقيقت‌اند] به آن ايمان مى‌آورند و هر كه از گروه‌ها به آن كافر شود آتش وعده‌گا

[18] و كيست ستمكارتر از آن كسى كه بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه مى‌شوند، و شاهدان مى‌گويند: همين كسانند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. هان، لعنت خدا بر ظالمان باد

[19] همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‌دارند و راه خدا را منحرف مى‌خواهند و آخرت را هم باور ندارند

[20] آنها در زمين عاجز كننده‌ى خدا نبودند و جز خدا سرپرستى نداشتند. عذاب براى آنان دو چندان مى‌شود، كه نه توان شنيدن [آيات حق را] داشتند و نه مى‌ديدند

[21] آنها هستند كه خويشتن را ارزان باختند و آنچه به دروغ برساخته بودند از دست دادند

[22] و ناگزير آنها در آخرت [از همه‌] زيانكارترند

[23] بى‌گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند و به پروردگارشان خاضعانه دل بستند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود

[24] مثل اين دو گروه مثل كور و كر و بينا و شنواست، آيا در مثل يكسانند؟ پس آيا پند نمى‌گيريد

[25] و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، [كه بگويد] من براى شما بيم‌رسانى آشكارم

[26] كه جز خدا را نپرستيد همانا من از عذاب روزى دردناك بر شما بيمناكم

[27] پس سران قومش كه كافر شدند، گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم، و نمى‌بينيم كسى جز فرومايگان ما بدون تأمل از تو پيروى كرده باشد، و نمى‌بينيم كه شما را بر ما فضيلتى باشد، بلكه شما را دروغگو مى‌انگاريم

[28] گفت: اى قوم من! به من بگوييد اگر از پروردگارم حجّتى روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى داده باشد كه بر شما پوشيده است، [باز هم مرا انكار مى‌كنيد؟] آيا [مى‌توانيم‌] شما را به [پذيرفتن‌] آن مجبور سازيم، در حالى كه از آن اكراه داريد

[29] و اى قوم من! بر اين [رسالت‌] مالى از شما درخواست نمى‌كنم، مزد من فقط با خداست، و كسانى را كه ايمان آورده‌اند از خود نمى‌رانم [و] آنها قطعا خداى خويش را ملاقات خواهند كرد، و ليكن من شما را مردمى نادان مى‌بينم

[30] و اى قوم من! اگر آنها را طرد كنم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ آيا توجه نمى‌كنيد

[31] و به شما نمى‌گويم خزاين الهى نزد من است، و غيب هم نمى‌دانم و نمى‌گويم من فرشته‌ام، و در باره‌ى كسانى كه در چشم شما خوار مى‌آيند، [مثل شما] نمى‌گويم كه خدا هرگز خيرشان نخواهد داد. خدا به آنچه در ضمير آنهاست آگاه‌تر است. [پس اگر طردشان كنم‌] من در آن ص

[32] گفتند: اى نوح! واقعا با ما جدال كردى، و بسيار هم جدال كردى پس اگر راست مى‌گويى آنچه را به ما وعده مى‌دهى بر سر ما بياور

[33] گفت: تنها خداست كه اگر بخواهد آن را براى شما مى‌آورد و شما عاجز كننده‌ى [او] نيستيد

[34] و اگر من بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتى كه خداوند [به سزاى كفرتان‌] بخواهد گمراهتان كند، اندرز من شما را سودى نخواهد بخشيد. او پروردگار شماست و به سوى او بازگردانده مى‌شويد

[35] آيا [در باره‌ى قرآن‌] مى‌گويند: آن را خود بافته است؟ بگو: اگر آن را بافته باشم، گناهم بر عهده‌ى من است و من از گناهانى كه شما مى‌كنيد بيزارم

[36] و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز آنها كه [تاكنون‌] ايمان آورده‌اند ديگر كسى ايمان نخواهد آورد، پس از آنچه مى‌كنند غمگين مباش

[37] و كشتى را زير نظر ما و به اشاره‌ى ما بساز، و در باره‌ى كسانى كه ستم كردند با من سخن مگوى كه آنها غرق شدنى هستند

[38] و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند. گفت: اگر ما را مسخره كنيد، ما [نيز] شما را همان‌گونه كه مسخره مى‌كنيد مسخره خواهيم كرد

[39] به زودى خواهيد دانست كه عذاب [الهى‌] سراغ چه كسى مى‌آيد كه خوارش سازد و عذابى پايدار بر سرش فرود آيد

[40] تا آن‌گاه كه فرمان ما در رسيد و تنور جوشيدن گرفت، فرموديم: از هر جفتى [از حيوانات‌] دو تا و خاندان خود را- مگر كسى كه قبلا در باره‌ى او حكم صادر شده- و نيز كسانى را كه ايمان آورده‌اند در كشتى سوار كن و جز عدّه‌ى كمى با او ايمان نياوردند

[41] و [نوح‌] گفت: در آن سوار شويد. به نام خداست حركت آن و به نام خداست ايستادن آن [و] پروردگار من آمرزنده‌ى مهربان است

[42] و آن [كشتى‌] آنها را در ميان امواجى همچون كوه‌ها مى‌برد، و نوح پسرش را كه در كنارى بود صدا زد: اى پسرك من! با ما سوار شو و با كافران مباش

[43] گفت: به زودى به كوهى پناه خواهم برد كه مرا از آب در امان نگاه دارد. [نوح‌] گفت: امروز از فرمان خداوند هيچ نگاه دارنده‌اى نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند. و موج ميانشان حايل شد و از غرق شدگان گرديد

[44] و گفته شد: اى زمين! آب خود فرو بر، و اى آسمان بازايست، و آب فروشد و كار پايان يافت و [كشتى‌] بر جودى قرار گرفت و گفته شد: مرگ بر ستمگران

[45] و نوح پروردگار خود را ندا كرد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و قطعا وعده‌ى تو راست است و تو بهترين داورانى

[46] فرمود: اى نوح! در حقيقت او از كسان تو نيست، او عملى ناصالح است، پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مى‌دهم كه مبادا از جاهلان باشى

[47] گفت: پروردگارا! من به تو پناه مى‌برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم، و اگر مرا نيامرزى و بر من ترحم نكنى از زيانكاران مى‌شوم

[48] گفته شد: اى نوح! [از كشتى‌] فرود آى با سلامت و بركاتى از ما بر تو و بر گروه‌هايى كه با تواند، و گروه‌هايى نيز هستند كه برخوردارشان خواهيم كرد، آن‌گاه عذاب دردناكى از ما به آنها خواهد رسيد

[49] اين‌ها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم. پيش از اين نه تو آن را مى‌دانستى و نه قوم تو. پس صبورى كن كه عاقبت [نيك‌] از آن پرهيزكاران است

[50] و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه شما را هيچ خدايى جز او نيست، [و] شما [در شرك به خدا] دروغبافانى بيش نيستيد

[51] اى قوم من! براى اين كار از شما مزدى نمى‌خواهم. مزد من فقط با آن كسى است كه مرا آفريد. پس آيا تعقل نمى‌كنيد

[52] و اى قوم من! از پروردگار خويش آمرزش بخواهيد و به درگاه او توبه كنيد تا از آسمان بر شما باران پياپى فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و خلافكارانه روى برمتابيد

[53] گفتند: اى هود! براى ما دليل روشنى نياورده‌اى، و ما به گفته تو از خدايان خويش دست بردار نيستيم و ما هرگز تو را باور نداريم

[54] [چيزى‌] جز اين نمى‌گوييم كه بعضى از خدايان ما به تو آسيب رسانده‌اند. گفت: من خدا را گواه مى‌گيرم و [شما نيز] شاهد باشيد كه من از آنچه شريك او مى‌كنيد بيزارم

[55] پس همگى [در باره‌] من نيرنگ كنيد سپس مهلتم ندهيد

[56] بى‌گمان، من بر خداوند كه پروردگار من و پروردگار شماست توكّل كردم. هيچ جنبنده‌اى نيست مگر اين كه خداوند گيرنده‌ى زمام هستى اوست. به راستى پروردگار من بر راه راست است

[57] پس اگر روى بگردانيد، به يقين [بدانيد] آنچه را كه به منظور آن به سوى شما فرستاده شده‌ام به شما رساندم و پروردگار من قومى غير از شما را جانشين [شما] خواهد كرد و به او ضررى نتوانيد زد. بى‌شك پروردگار من حافظ هر چيزى است

[58] و چون فرمان ما در رسيد، هود و كسانى را كه با او گرويده بودند به رحمتى از جانب خود نجات داديم و آنها را از عذابى سخت رهانيديم

[59] و اين [قوم‌] عاد بودند كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانش را نافرمانى نمودند و از فرمان هر جبّار دشمن حق پيروى كردند

[60] و [سر انجام‌] در اين دنيا و روز قيامت با لعنت و نفرين بدرقه شدند. آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كافر شدند. اى طرد و هلاك باد بر عاديان، قوم هود

[61] و به سوى [قوم‌] ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست. اوست كه شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران آن وا داشت. پس از او آمرزش بخواهيد، آن‌گاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من [

[62] گفتند: اى صالح! به راستى تو پيش از اين ميان ما مايه اميد بودى، آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‌پرستيدند باز مى‌دارى؟ و بى‌گمان ما از آنچه تو ما را بدان مى‌خوانى سخت دچار شكّيم و [نسبت به آن‌] مردّديم

[63] گفت: اى قوم من! چه مى‌گوييد اگر [در اين فراخوان‌] بر حجّتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‌كند اگر او را نافرمانى كنم؟ پس شما مرا جز خسارت نمى‌افزاييد

[64] و اى قوم من! اين ماده شتر خداست كه براى شما معجزه‌اى است. پس بگذاريدش در زمين خدا بچرد و آسيبش نرسانيد كه عذابى زودرس شما را فرا خواهد گرفت

[65] امّا آن شتر را پى كردند و [صالح‌] گفت: سه روز در خانه‌هايتان بهره بريد [تا عذاب فرا رسد]. اين وعده‌اى بى‌دروغ است

[66] پس همين كه فرمان ما سر رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت خود از بلا و رسوايى آن روز نجات داديم. به يقين پروردگار تو همو تواناى شكست‌ناپذير است

[67] و آن صيحه مرگبار كسانى را كه ستم كرده بودند فرا گرفت و در خانه‌هايشان بر جاى مردند

[68] [چنان كه‌] گويا اصلا در آن جا نبوده‌اند. آگاه باشيد كه ثموديان به پروردگارشان كافر شدند. هان! طرد و هلاك باد ثموديان را

[69] و به راستى فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام بر تو. [او نيز در جواب‌] گفت: سلام بر شما. و طولى نكشيد كه گوساله‌اى بريان پيش آورد

[70] و چون ديد دستشان به غذا نمى‌رود آنها را غير عادى يافت و از آنها احساس ترس كرد. گفتند: مترس كه ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‌ايم

[71] و زن او ايستاده بود. [از خوشحالى‌] بخنديد و ما وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم

[72] گفت: اى واى بر من! آيا من فرزند مى‌آورم در حالى كه پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد است؟ واقعا اين چيز بسيار عجيبى است

[73] گفتند: آيا از كار خدا تعجّب مى‌كنى؟ رحمت خدا و بركات او بر شما خانواده است. همانا او ستوده‌ى بزرگوار است

[74] پس وقتى ترس از ابراهيم برفت و بشارت به او رسيد، در باره‌ى قوم لوط با ما [به قصد شفاعت‌] چون و چرا مى‌كرد

[75] همانا ابراهيم بردبار و بسيار نيايشگر و توبه كار بود

[76] اى ابراهيم! از اين [درخواست‌] صرف نظر كن كه فرمان پروردگارت آمده و عذابى برگشت ناپذير به سراغشان خواهد آمد

[77] و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند از [آمدن‌] آنان بدحال شد و در كارشان فرو ماند و گفت: امروز روز سختى است

[78] و قوم او شتابان [به قصد مزاحمت مهمانان‌] به سوى او هجوم آوردند، در حالى كه پيش از آن [هم‌] مرتكب زشتى‌ها مى‌شدند. [لوط] گفت: اى قوم من! اينان دختران منند آنان براى شما پاكيزه‌ترند [با آنها ازدواج كنيد]، پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكن

[79] گفتند: تو خوب مى‌دانى كه ما را به دختران تو حاجتى نيست و تو خوب مى‌دانى كه ما چه مى‌خواهيم

[80] [لوط] گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى مى‌داشتم يا به تكيه‌گاهى قوى پناه مى‌بردم

[81] گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توييم. آنها هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس پاسى از شب گذشته خانواده‌ات را حركت ده و كسى از شما پشت سرش را نگاه نكند مگر زنت را كه هر چه به آنها برسد به او نيز خواهد رسيد. همانا موعد آنها صبح است. آيا صبح نزديك ني

[82] پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زير و رو كرديم و بر آن سنگ‌هايى از سجّيل پى‌درپى بارانديم

[83] [سنگ‌هايى‌] كه نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از [ساير] ستمگران به دور نيست

[84] و به سوى [اهل‌] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستيد كه براى شما جز او معبودى نيست، و پيمانه و ترازو را مكاهيد، به راستى شما را در نعمت و خوشى مى‌بينم، ولى از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم

[85] و اى قوم من! پيمانه و ترازو را به انصاف تمام دهيد و از اجناس مردم نكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد

[86] اگر مؤمن باشيد آنچه خدا [از كسب حلال‌] براى شما باقى گذارده بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم

[87] گفتند: اى شعيب! آيا نمازت تو را بر آن مى‌دارد كه آنچه را پدرانمان مى‌پرستيدند رها كنيم يا در اموال خود هر طور كه بخواهيم عمل نكنيم؟ همانا تو مردى بردبار و فرزانه‌اى [پس چرا ما را محدود مى‌كنى‌]

[88] گفت: اى قوم من! چه مى‌گوييد اگر از جانب پروردگارم دليلى روشن داشته باشم و او مرا موهبتى نيكو (نبوت) عطا كرده باشد [آيا مى‌توانم از فرمانش سرپيچى كنم؟] من نمى‌خواهم در آنچه شما را از آن باز مى‌دارم خود خلاف آن كنم و تا آن جا كه بتوانم جز اصلاح نمى‌خوا

[89] و اى قوم من! دشمنى با من شما را بر آن ندارد [كارى كنيد] كه به شما آن رسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست

[90] و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان‌] است

[91] گفتند: اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مى‌گويى نمى‌فهميم و ما به راستى تو را در ميان خود ناتوان مى‌بينيم، و اگر [به احترام‌] عشيره‌ات نبود سنگسارت مى‌كرديم، و تو بر ما غالب نيستى

[92] گفت: اى قوم من! آيا عشيره‌ى من در نزد شما عزيزتر از خداست كه او را پشت سر نهاده‌ايد؟ بى‌ترديد پروردگار من به آنچه مى‌كنيد احاطه دارد

[93] و اى قوم من! شما هر چه در توان داريد عمل كنيد، من [نيز] عمل مى‌كنم. به زودى خواهيد دانست كه به چه كسى عذابى رسد كه رسوايش كند؟ و دروغگو كيست؟ منتظر باشيد كه من نيز با شما منتظرم

[94] و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت خويش نجات داديم و كسانى را كه ستم كرده بودند صيحه بگرفت و در خانه‌هايشان به رو افتادند [و هلاك شدند]

[95] گويى هرگز در آن [خانه‌ها] نبوده‌اند. هان كه طرد و هلاك باد [مردم‌] مدين را، همان گونه كه ثمود هلاك شدند

[96] و به راستى موسى را با آيات خود و حجتى روشن فرستاديم

[97] به سوى فرعون و سران قوم وى، ولى آنها از فرمان فرعون پيروى كردند و فرمان فرعون هدايتگر نبود

[98] روز قيامت پيشاپيش قومش مى‌رود و آنها را به آتش وارد مى‌كند، و بد جاى ورودى است

[99] و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند، و بد عطايى نصيبشان شد

[100] اين از خبرهاى آن شهرهاست كه آن را بر تو حكايت مى‌كنيم. برخى از آنها برپا هستند و برخى ويران شده‌اند

[101] و ما به آنها ستم نكرديم، بلكه آنها [بودند كه‌] به خودشان ستم كردند. پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدايانى كه به جاى خدا مى‌خواندند هيچ مشكلى را از آنها دور نكردند و جز بر هلاكشان نيفزودند

[102] و اين گونه است گرفتار كردن پروردگارت آن‌گاه كه مردم شهرها را به سزاى ظلمشان گرفتار مى‌كند. بى‌ترديد مجازات خداوند دردناك و سخت است

[103] قطعا در اين [يادآورى‌ها] براى كسى كه از عذاب آخرت مى‌ترسد عبرتى است. آن [روز] روزى است كه مردم براى آن گرد آورده شوند و آن [روز] روز حضور و شهود است

[104] و ما آن را جز تا زمانى محدود به تأخير نمى‌اندازيم

[105] روزى فرا رسد كه هيچ كس جز به اذن او سخن نگويد، پس بعضى از مردم تيره‌بخت و برخى نيكبخت‌اند

[106] اما كسانى كه تيره‌بخت شدند، برايشان در آتش ضجّه و ناله است

[107] تا آسمان‌ها و زمين برپاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر آن كه پروردگار تو بخواهد، كه بى‌ترديد خداى تو هر چه را خواهد كننده است

[108] و اما كسانى كه نيكبخت شدند، تا آسمان‌ها و زمين برپاست جاودانه در بهشت خواهند بود، مگر آن كه پروردگارت بخواهد، كه اين عطايى قطع ناشدنى است

[109] پس در مورد آنچه ايشان مى‌پرستند در ترديد مباش. آنها جز مانند آنچه را كه پدرانشان قبلا مى‌پرستيدند نمى‌پرستند و ما قطعا بهره‌ى آنها را كامل و بى‌كم و كاست خواهيم داد

[110] و همانا ما به موسى كتاب [آسمانى‌] داديم، پس در مورد آن اختلاف شد، و اگر پيش‌تر وعده‌ى [مهلت‌] از جانب خدا صادر نشده بود، حتما ميانشان داورى مى‌شد، و همانا ايشان در باره‌ى آن سخت در شكّ و ترديدند

[111] و قطعا پروردگارت [حاصل‌] اعمال همه را تماما به آنها خواهد داد، [و] او به آنچه مى‌كنند آگاه است

[112] پس همان گونه كه فرمان يافته‌اى پايدارى كن و نيز هر كه با تو رو به سوى خدا آورده است. و سركشى نكنيد كه او به آنچه مى‌كنيد بيناست

[113] و به كسانى كه ستم كرده‌اند تمايل نشان ندهيد كه آتش [دوزخ‌] شما را مى‌گيرد در حالى كه غير از خدا شما را مولا و سرپرستى نيست و آن‌گاه يارى نخواهيد شد

[114] و در دو طرف روز و اوايل شب نماز را برپا دار، كه نيكى‌ها بدى‌ها را از بين مى‌برد. اين تذكرى براى پند گيرندگان است

[115] و صبر كن كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كند

[116] از چه رو در ميان نسل‌هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين نهى كنند [تا گرفتار عذاب نشوند]؟ جز اندكى از كسانى از آنها كه نجاتشان داديم (پيامبران و پيروانشان). و كسانى كه ستم كردند، [طبعا] به دنبال رفاه و خوشگذرانى رفتند و اهل

[117] و از سنت خداى تو نبوده است كه شهرها را در حالى كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند

[118] و اگر پروردگار تو مى‌خواست، همه مردم را [به اجبار] يك امّت [و بر يك دين‌] قرار مى‌داد، و حال آن كه آنها همواره در اختلافند

[119] مگر كسى كه پروردگارت به او مرحمتى كند، و براى همين آنان را خلق كرده است، و سخن پروردگارت بر اين رفته است كه حتما جهنم را از جنّ و انس [نافرمان‌] يكسره پر خواهم كرد

[120] و هر كدام از سرگذشت‌هاى پيامبران را كه بر تو حكايت مى‌كنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مى‌گردانيم، و در اين [سرگذشت‌ها] حق براى تو آمده و مؤمنان را اندرز و تذكرى است

[121] و به كسانى كه ايمان نمى‌آورند بگو: با هر امكانى كه داريد عمل كنيد كه ما هم عمل خواهيم كرد

[122] و منتظر باشيد كه ما نيز منتظريم

[123] و نهان آسمان‌ها و زمين از آن خداست، و تمام كارها [سر انجام‌] به او بازگردانده مى‌شود. پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه مى‌كنيد غافل نيست

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud