💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.moezzi › 28 captured on 2024-03-21 at 19:39:22. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] طسم
[2] این است آیتهای کتاب هویدا
[3] میخوانیم بر تو از داستان موسی و فرعون به حقّ برای گروهی که ایمان آرند
[4] همانا فرعون برتری جُست در زمین و گردانید مردمش را گروهائی ناتوان میگرفت دستهای از آنان را سر میبرید فرزندان ایشان را و میگذارد زنان ایشان را و همانا او بود از تباهکاران
[5] و خواهیم منّت نهیم بر آنان که ناتوان شمرده شدند در زمین و بگردانیمشان پیشوایانی و بگردانیمشان ارثبرندگان
[6] و فرمانروائیشان دهیم در زمین و بنمایانیم فرعون و هامان و سپاههای ایشان را از آنان آنچه بودند میترسیدند
[7] و وحی کردیم بسوی مادر موسی که شیرش ده تا گاهی که بیمناک شدی بر او بیفکنش در دریا و نترس و نه اندوهگین باش که ما برگردانندهایم او را بسوی تو و گردانندهایم او را از پیمبران
[8] پس برداشتندش خاندان فرعون تا بشود برای ایشان دشمنی و اندوهی همانا فرعون و هامان و سپاهیان ایشان بودند لغزشکاران
[9] و گفت زن فرعون روشنی چشمی است برای تو و من مکش او را باشد سودمند افتد ما را یا برگیریمش فرزندی و ایشان درنمییافتند
[10] و بامداد کرد دل مادر موسی تهی نزدیک بود فاش سازدش اگر نه بسته بودیم دلش را تا بشود از ایمانآرندگان
[11] و گفت به خواهر خود جستجویش کن پس نگریستش از دور و ایشان نمییافتند
[12] و حرام ساختیم بر او شیرخوارگاهها را (پستانها را) از پیش پس گفت آن زن آیا راهنمائی نکنم شما را به خاندانی که پرستاریش کنند برای شما و ایشانند برای او نیکخواهان
[13] پس بازگردانیدیمش بسوی مادرش تا روشن شود چشمش بدو و اندوهگین نشود و تا بداند که وعده خدا است حقّ و لیکن بیشترشان نمیدانند
[14] و هنگامی که رسید نیروی خود را و استوار شد ارزانی داشتیمش حکم و دانش را و بدینسان پاداش دهیم به نکوکاران
[15] و در آمد به شهر هنگام غفلتی از مردمش پس یافت در آن دو مرد که کارزار میکردند این از دوستانش بود و آن از دشمنانش پس یاری جست از او آنکه از پیروانش بود بر آنکه از دشمنانش بود پس مشتی نواخت بر او موسی که کارش را ساخت گفت این از کار شیطان بود همانا او دشمنی است گمراهکنندهای آشکار
[16] گفت پروردگارا همانا ستم به خود نمودم پس بیامرز مرا پس آمرزید او را که او است آمرزنده مهربان
[17] گفت پروردگارا بدانچه به من ارزانی داشتی هرگز نشوم پشتیبان گنهکاران
[18] پس بامداد کرد در شهر هراسانی چشم به راه ناگهان آنی که یاریش کرده بود دیروز به یاریش میطلبید گفت بدو موسی توئی همانا گمراهی آشکار
[19] پس گاهی که خواست خشم آرد بدانکه او دشمن هر دو بود گفت ای موسی آیا خواهی مرا کشی چنانکه کشتی تنی را دیروز تو همانا نخواهی جز آنکه ستمگری باشی در زمین و نخواهی که باشی از اصلاحکنندگان
[20] و آمد مردی از پایان شهر میدوید گفت ای موسی همانا مردم در اندیشه تواند که بکشندت پس برون شو همانا منم تو را از اندرزگویان
[21] پس برون رفت از آن هراسانی چشم به راه گفت پروردگارا نجاتم ده از گروه ستمگران
[22] و هنگامی که روی آورد بسوی مدین گفت امید است پروردگار من رهبریم کند به راه راست
[23] و هنگامی که وارد شد بر آب مدین یافت بر آن گروهی را از مردم که آب میدادند و یافت نزدیک ایشان دو زن که بازمیداشتند (گوسفندان را از گریختن) گفت چیست کار شما گفتند ما آب ندهیم تا بازآیند شبانان (سیراب کنند) و پدر ما پیری هست فرتوت
[24] پس سیراب کرد برای ایشان سپس بازگشت بسوی سایه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستی به سویم از خیر نیازمند
[25] پس بیامدش یکی از آن دو زن که میآمد (که روان بود) بر آزرمی گفت همانا پدرم تو را میخواند تا بپردازدت مزد آنچه را آب دادی برای ما پس گاهی که بر او درآمد و خواند بر او داستانها را گفت بیم مدار رها شدی از گروه ستمگران
[26] گفت یکی از آن دو زن ای پدر مزدورش گیر که بهترین آنان که مزدور گیری نیرومندی است امین
[27] گفت همانا خواهم که همسر تو گردانم یکی از دخترانم را اینان بر آنکه مزدورم باشی هشت سال و اگر ده سال را به پایان آوردی پس از نزد تو است و نخواهم سختی بر تو آرم زود است بیابی مرا اگر خدا خواهد از شایستگان
[28] گفت این میان من و تو است که هر یک از دو سرآمد را به پایان آوردم نباشد ستمی بر من و خدا است بر آنچه گوئیم وکیل
[29] پس گاهی که پایان آورد موسی سرآمد را و روان گشت با خاندان خویش دریافت از کنار طور آتشی را گفت به خاندان خویش درنگ کنید که من آتشی احساس کردم باشد بیارمتان از آن آگهیی یا گیرانه اخگری شاید شما گرم شوید
[30] پس گاهی که آمد آن را خوانده شد از کنار راست درّه در سرزمین فرخنده از درخت کهای موسی همانا منم خدا پروردگار جهانیان
[31] و آنکه بیفکن چوبدست خود را تا گاهی که نگریستش میجنبد مانند ماری سبکخیز برگشت روی گردان و به پشت ننگریست ای موسی بیا و نترس که توئی از ایمن شدگان
[32] فرو بر دستت را در گریبان خویش تا برون آید تابنده بیآزاری و بازگردان بسوی خود بال خود را از بیم پس اینها دو حجّتند از پروردگار تو بسوی فرعون و کسانش که بودند ایشان همانا گروهی نافرمانان
[33] گفت پروردگارا کشتم از ایشان تنی را و ترسم که بکشندم
[34] و برادرم هارون او روانتر است از من در زبان پس بفرستش با من کمکی که تصدیقم کند زیرا میترسم که مرا تکذیب کنند
[35] گفت زود است استوار سازم بازوی تو را به برادرت و بدهم به شما فرمانروائی تا نرسند به شما به آیتهای ما شما و هر که پیروی کند شما را هستید چیرهآیندگان
[36] پس هنگامی که بیامدشان موسی به آیتهای ما تابناک گفتند نیست این جز جادوئی دروغ بسته و نشنیدیم بدان در پدران ما پیشینیان
[37] و گفت موسی پروردگار من داناتر است بدانکه هدایت آورده است از نزدش و آنکه برای او است پایان آن سرای همانا رستگار نشوند ستمگران
[38] و گفت فرعون ای قوم ندانم برای شما خدائی جز خویش پس بیفروز برایم ای هامان بر گل پس بساز برایم کوشکی شاید اطّلاع یابم بر خدای موسی و همانا میپندارمش من از دروغگویان
[39] و سرکشی کرد او و لشکرهای او در زمین به ناروا و پنداشتند که ایشان بسوی ما بازگردانیده نمیشوند
[40] پس گرفتیم او و سپاهش را و افکندیمشان به دریا پس بنگر چگونه بود فرجام ستمگران
[41] و گردانیدیمشان پیشوایانی که میخوانند بسوی آتش و روز قیامت یاری نمیشوند
[42] و از پی آوردیمشان در این دنیا لعنتی و روز رستاخیز ایشانند از ناشایستگان (زشتشدگان)
[43] و هرآینه دادیم به موسی کتاب را پس از آنکه نابود ساختیم قرنهای پیشین را بینشهائی برای مردم و راهنمائی و رحمتی شاید ایشان یادآور شوند
[44] و نبودی تو در کنار باختری هنگامی که گذراندیم بسوی موسی کار را و نبودی تو از گواهان
[45] لیکن ما پدید آوردیم قرنهائی پس دراز شد بر ایشان عمر (روزگار) و نبودی تو جایگزین در مردم مدین بخوانی بر ایشان آیتهای ما را و لیکن بودیم ما فرستندگان
[46] و نبودی تو در کنار طور هنگامی که فراخواندیم و لیکن رحمتی از پروردگارت تا بترسانی گروهی را که نیامدستشان بیمدهندهای پیش از تو شاید یادآور شوند
[47] و اگر نبود آنکه گاهی که برسدشان پیش آمدی بدانچه پیش فرستاده است دستهای ایشان گویند پروردگارا چرا نفرستادی بسوی ما فرستادهای تا پیروی کنیم آیتهای تو را و باشیم از مؤمنان
[48] و هنگامی که بیامدشان حقّ از نزد ما گفتند چرا داده نشد مانند آنچه داده شد موسی آیا کفر نورزیدند بدانچه داده شد موسی از پیش گفتند دو جادویند پشتیبان همدیگر و گفتند هرآینه مائیم به هر کدام کافران
[49] بگو پس بیارید کتابی از نزد خدا راهنمایندهتر از این دو تا پیرویش کنم اگر هستید راستگویان
[50] پس اگر نپذیرفتند از تو بدان که همانا پیروی کنند هوسهای خویش را و کیست گمراهتر از آنکه پیروی کند هوس خود را بی رهبریی از خدا همانا خدا هدایت نکند گروه ستمکاران را
[51] و همانا پیوسته داشتیم برای ایشان گفتار را شاید یادآور شوند
[52] آنان که دادیمشان کتاب را پیش از آن ایشانند بدان ایمانآرندگان
[53] و هر گاه خوانده شود بر ایشان گویند ایمان آوردیم بدان همانا آن است حقّ از پروردگار ما همانا بودیم پیش از آن اسلامآرندگان
[54] آنان داده شوند مزد خویش را دوبار بدانچه شکیبائی گزیدند و دور میکردند به خوبی بدی را و از آنچه روزیشان دادیم میدادند
[55] و هر گاه میشنیدند بیهده (یاوه) را روی میگردانیدند از آن و گفتند ما را است کردار ما و شما را است کردار شما سلام بر شما نخواهیم نادانان را
[56] همانا تو رهبری نکنی آن را که دوست داری و لیکن خدا رهبری کند هر که را که خواهد و او است داناتر به راهیافتگان
[57] و گفتند اگر پیروی کنیم هدایت را با تو ربوده شویم از سرزمین خویش آیا فرمانروائیشان ندادیم در حرم امنی که آورده شود به سویش میوههای همه چیز روزیی از نزد ما لیکن بیشترشان نمیدانند
[58] و بسا نابود کردیم شهری را که کامرانی گرفته بود زندگی خویش را پس اینک نشیمنهای آنان که نشیمن نشدند پس از ایشان مگر اندکی و بودیم ما ارثبرندگان
[59] و نیست پروردگار تو نابودکننده شهرها تا برانگیزد در مادر آنها پیمبری که خواند بر ایشان آیتهای ما را و نیستیم ما نابودکننده شهرها مگر و مردم آنهایند ستمگران
[60] و آنچه داده شدید از چیزی پس بهره زندگانی دنیا و زیور آن است و آنچه نزد خدا است بهتر و پایدارتر است آیا بخرد نمییابید
[61] آیا آن را که وعدهای دادیم وعده نیکی پس او است بدان رسنده مانند آن است که کامیابیش دادیم کامیابی زندگانی دنیا سپس او است روز قیامت از احضارشدگان
[62] و روزی که خواندشان پس گوید کجایند شریکان من آنان که بودید میپنداشتید
[63] گفتند آنان که فرود آمده بود بر ایشان سخن پروردگار اینانند که گمراه کردیم گمراهشان کردیم بدانسان که گمراه شدیم بیزاری جستیم به سویت نبودند ما را پرستندگان
[64] و گفته شد بخوانید شریکان خود را پس خواندند ایشان را پس پاسخ نگفتندشان و دیدند عذاب را اگر بودند هدایت میشدند
[65] و روزی که خواندشان پس گوید چه چیز پاسخ گفتید به فرستادگان
[66] پس کور شود بر ایشان آگهیها در آن روز پس از همدیگر نپرسند
[67] امّا آنکه توبه کند و ایمان آرد و کردار شایسته کند پس امید است آنکه باشد از رستگاران
[68] و پروردگارت میآفریند هر آنچه خواهد و برگزیند نیستشان اختیاری منزّه و برتر است خدا از آنچه شرک ورزند
[69] و پروردگار تو داند آنچه نهان میدارد سینههای ایشان و آنچه پدیدار کند
[70] و او است خدا نیست خدائی جز او برای او است سپاس در آغاز و انجام و برای او است حکم و به سویش بازگردانیده شوید
[71] بگو آیا دیدهاید اگر بگرداند خدا بر شما شب را پیوسته تا روز رستاخیز کدام خدا است جز خدا که بیارد شما را پرتوی آیا نمیشنوید
[72] بگو آیا دیدهاید اگر گرداند خدا بر شما روز را همیشگی تا روز قیامت کدام خدا است جز خدا که آوردتان شبی که آرامش گیرید در آن آیا نمیبینید
[73] و از رحمتش نهاد برای شما شب و روز را تا بیارامید در آن و تا جوئید از ��ضلش و شاید سپاسگزارید
[74] و روزی که بخواندشان پس گوید کجا است شریکانم آنان که بودید میپنداشتید
[75] و گرفتیم از هر ملّتی گواهی و گفتیم بیارید دستاویز خویش را پس دانستند آنکه حقّ از آن خدا است و گم شد از ایشان آنچه بودند دروغ میبستند
[76] همانا قارون بود از قوم موسی پس سرکشی کرد بر ایشان و دادیمش از گنجها آنچه کلیدهایش گران میآید بر گروه نیرومند هنگامی که گفتند بدو قومش شادمانی نکن که خدا دوست ندارد شادمانان را
[77] و بجوی در آنچه خدا به تو داده است خانه آخرت را و فراموش مکن بهره خویش را از دنیا و نکوئی کن چنانکه نکوئی کرد به تو خدا و نجوی تباهی را در زمین همانا خدا دوست ندارد تبهکاران را
[78] گفت جز این نیست که داده شدش بر دانشی نزد من آیا نمیداند که خدا نابود کرد پیش از او از قرنها آنکه سختتر از او بود در نیرو و بیشتر در گروه و پرسش نشوند از گناهانشان گنهکاران
[79] پس برون شد بر قومش در زیور خویش گفتند آنان که خواهند زندگانی دنیا را کاش ما را میبود مانند آنچه داده شده است قارون همانا او است دارای بهره گران
[80] و گفتند آنان که داده شدند دانش را وای بر شما پاداش خدا بهتر است برای آنکه ایمان آرد و کردار شایسته کند و داده نشوند آن را مگر شکیبایان
[81] پس فروبردیم او و خانه او را در زمین و نبود برایش دستهای که یاریش کنند جز خدا و نبود از یاریشدگان
[82] و بامداد کردند آنان که آرزو میکردند جای او را دیروز میگفتند وای گوئیا خدا میگشاید روزی را برای هر که خواهد از بندگانش و تنگ میگرداند اگر نه منّت مینهاد خدا بر ما هرآینه فرومیبرد ما را وای گوئیا رستگار نشوند کافران
[83] اینک خانه آخرت نهیمش برای آنان که نجویند برتریی در زمین و نه تبهکاریی و فرجام است از آنِ پرهیزکاران
[84] آنکه خوبی را آرد وی را است بهتر از آن و آنکه بدی را آرد پس کیفر نشوند آنان که کردار زشت کنند مگر آنچه را بودند میکردند
[85] همانا آنکه بایسته داشت بر تو قرآن را بازگرداننده است تو را بسوی بازگشتگاه بگو پروردگارم داناتر است که هدایت را آورده و کیست آنکه او است در گمراهی آشکار
[86] و نبودی تو امیدوار بدانکه افکنده شود به سویت کتاب مگر رحمتی از پروردگارت پس نباش البتّه پشتیبانی برای کافران
[87] و بازندارندت از آیتهای خدا پس از آنکه فرستاده شد به سویت و بخوان بسوی پروردگار خویش و نباش از شرکورزان
[88] و نخوان با خدا خدای دیگری نیست خدائی جز او هر چیزی نابود است جز رویش او را است حکم و به سویش بازگردانیده شوید