💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 85 captured on 2024-03-21 at 19:36:09. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به آسمان که دارای برجها و باروها است! [[«ذَاتِ الْبُرُوجِ»: دارای برجها و باروها. کمتر تفسیری است که بروج را به برجهای دوازدهگانه خورشید و بیست و هفتگانه ماه اختصاص نداده باشد. ولی باید مراد همه کواکب و ستارگانی باشد که میلیاردها از آنها تشکیل کهکشانی، و به اصطلاح شهری جداگانه با نظم و نظامی شگفت تشکیل میدهند، و کهکشانهای بیشمار جهان هستی، بر طبق نقشه و حساب پدیدار گشته و با هم رابطه تنگاتنگ داشته و دارای وحدت ساختمان و ساختارند و نمایاننده کمال تدبیر و عظمت و قدرت الهی میباشند، و در اصل کشور کائنات را تشکیل میدهند و برابر آیههای قرآن موجودات زنده در گوشههائی از این کشور پهناور گیتی موجود و ساکنان مخصوص به خود دارد (نگا: شوری / 29).]]
[2] و سوگند به روز وعده داده شده (برای حساب و کتاب و سزا و جزا)! [[«الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ»: مراد روز قیامت است که وعده آن جهت حساب و کتاب و سزا و جزا داده شده است (نگا: اسراء / 7، زمر / 20، جاثیه / 32، انبیاء / 104).]]
[3] و سوگند به هر که و هرچه گواهی دهد و به هر که و هرچه مورد گواهی قرار گیرد! [[«شَاهِدٍ»: گواهیدهنده. «مَشْهُودٍ»: بر آن گواهی داده شده. مراد از شاهد، همه گواهان روز قیامت است، اعم از پیغمبران (نگا: نساء / 41) و فرشتگان (نگا: ق / 21) و اعضاء و اندامهای آدمی (نگا: نور / 24). و منظور از مشهود، انسانها و اعمالشان است. یا این که شاهد و مشهود، به معنی خدا و جمیع آفریدگان خدا و همه احوال و عجائبی است که در صحنه قیامت یا حضور پیدا میکنند و یا حاضر آورده میشوند.]]
[4] نفرین بر صاحبان گودال (شکنجه) باد! [[«قُتِلَ»: هلاک باد. مرگ بر. نفرین بر (نگا: ذاریات / 10، مدّثّر / 19 و 20، عبس / 17). «الأُخْدُودِ»: گودال مستطیلی شکلی در زمین؛ مفرد است و جمع آن أَخادید است. نماد همه کورههای آدمسوزی و شکنجهگاهها و سیاهچالهای تاریخ است. «أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: شکنجهگران کافر و بیرحمیبودند که در سرزمین یمن، گودال ژرف و درازی را کندند و در آن آتش زیادی را برافروختند و از مؤمنان مسیحی خواستند که دست از ایمان خود بردارند. هنگامی که با مقاومت آنان روبرو شدند، ایشان را بدان گودال هولناک انداختند و در کنار آن ایستادند و از سوختن و بریان شدن مؤمنان شادی کردند و لذّت بردند. «قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: این جمله میتواند خبریّه و جواب قسم باشد، بدین معنی: صاحبان گودال شکنجه، به عذاب خدا و کیفر اعمال خود گرفتار شدند و نابود گشتند. یا این که دعائی بوده و معنی آن در بالا گذشت. در این صورت رهنمود به جواب قسم محذوف است و تقدیر چنین است: أُقْسِمُ بِهذِهِ الأُمُورِ، إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، مُعَذِّبُونَ وَ مَلْعُونُونَ، کَمَا لُعِنَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ.]]
[5] گودال پر از آتش و دارای هیمه و افروزینهی فراوان. [[«النَّارِ»: بدل اشتمال (الأُخْدُود) است. «ذَاتِ الْوَقُودِ»: دارای هیمه و افروزینه. «الْوَقُودِ»: افروزینه و هیمه آتش (نگا: بقره / 24، آلعمران / 10، تحریم / 6).]]
[6] وقتی آنان بر کنارهی گودال آتش (به نظارهگری سوختن و جزغاله شدن مؤمنان) نشسته بودند. [[«قُعُودٌ»: جمع قاعِد، نشستگان.]]
[7] و ایشان چیزی را تماشا میکردند که بر سر مؤمنان میآوردند. [[«یَفْعَلُونَ»: استعمال فعل مضارع، دلیل بر این است که کوره گودال آدمسوزی مدّتی استمرار داشته و یک حادثه زودگذر نبوده است. «شُهُودٌ»: جمع شاهِد، گواهان. مشاهدهکنندگان. حاضران.]]
[8] شکنجهگران هیچ ایرادی و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمیدیدند جز این که ایشان به خداوند قادر و چیره، و شایستهی هرگونه ستایشی، ایمان داشتند!! [[«مَا نَقَمُوا»: انتقام نگرفتند. گناه و عیب و رخنه و ایرادی پیدا نکردند. ناخوش نداشتند. «إِلاّ أَن یُؤْمِنُوا ...»: (نگا: اعراف / 126، مائده / 59).]]
[9] خداوندی که سلطنت و سرزمین آسمانها و زمین از آن او است، و بر هر چیزی حاضر و ناظر است. [[«مُلْکُ»: سلطنت. سرزمین. «شَهِیدٌ»: حاضر. گواه (نگا: آلعمران / 98، مائده / 117، حجّ / 17).]]
[10] بیگمان کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را شکنجه میدهند تا از دین الهی برگردند، و سپس توبه نمیکنند و از کردهی خویش پشیمان نمیشوند، قطعاً عذاب دوزخ دامنگیر ایشان خواهد شد و همچنین عذاب آتش سوزان بهرهی آنان خواهد بود. [[«فَتَنُوا»: شکنجه و آزار دادند تا از دین برگردند. عذاب دادند (نگا: ذاریات / 13 و 14). «الْحَرِیقِ»: سوزان (نگا: آلعمران / 181، انفال / 50).]]
[11] مسلّماً کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته میکنند، بدون شکّ باغهای بهشت از آن ایشان است که از زیر (کاخها و درختان) آن رودبارها روان است، و رستگاری و کامیابی بزرگ این است. [[«الْفَوْزُ الْکَبِیرُ»: رستگاری و پیروزی و کامیابی بزرگ.]]
[12] بیگمان پروردگارت یورش و تاخت بردن و درهم کوبیدن و به کیفر رساندنش سخت و شدید است. [[«بَطْشَ»: تاخت بردن و یورش کردن. درهم کوبیدن و ناگهانی دستگیر کردن و به کیفر رساندن (نگا: زخرف / 8، ق / 36، دخان / 16).]]
[13] او است که قبلاً آفرینش را آغازیده است، و او است که بعداً آفرینش را دوباره باز میگرداند. [[«هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ»: او است که آفرینش را از نیستی به هستی آورده است و پس از نابودی دوباره آن را هستی میبخشد. البتّه این کار همیشگی آفریدگار متعال است. یعنی، همه موجودات به وسیله قدرت مطلقه پروردگار، پیوسته از ناچیزی چیز و باز ناچیز میشوند، و از ناتوانی توان مییابند و ناتوان میگردند، و بدون اراده و دخالت خود از صورتی به صورتی درمیآیند (نگا: یونس / 4 و 34، نمل / 64، روم / 11 و 27).]]
[14] خدا آمرزگار و دوستدار (بندگان مؤمن) است. [[«الْوَدُودُ»: بسیار دوستدار و بامحبّت و مودّت.]]
[15] و او صاحب تخت (حکومت مطلقه بر عالم هستی) و دارای مجد و عظمت است. [[«ذُوالْعَرْشِ»: صاحب عرش (نگا: اعراف / 54). کنایه از قدرت و حاکمیّت است و بیانگر این واقعیّت است که حکومت جهانی هستی از آن او است. «الْمَجِیدُ»: دارای مجد و عظمت. خبر چهارم است.]]
[16] آنچه بخواهد، هرچه زودتر و باقدرت هرچه بیشتر به انجام میرساند. [[«فَعَّالٌ»: صیغه مبالغه فاعل، انجام دهندهای که تمام کائنات توان و نیروی آن را ندارد که در راه اراده و تصمیم او ایجاد موانع کند، و هیچ مقاومتی در برابر فرمانش نیست. لذا مسأله معاد و زندهکردن مردگان بعد از مرگ، و کیفر و مجازات و شکنجهگران، برای قدرت مطلقه خداوند مشکل و دشوار نیست.]]
[17] آیا خبر لشکرها و سپاهیان (کفّار) به تو رسیده است؟ [[«الْجُنُودِ»: جمع جند، لشکرها و سپاهها. مراد گروهها و دستههای کافری است که خویشتن را برای مبارزه پیغمبران مجهّز نمودهاند و با حق و حقیقت مبارزه کردهاند.]]
[18] لشکرهای فرعون و قوم ثمود؟ [[«فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ»: مضاف، محذوف است و در اصل جنودِ فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ، بدل از (الْجُنُودِ) و مجرورند. «ثَمُودَ»: قوم پیغمبر خدا صالح بودند (نگا: هود / 61 - 68).]]
[19] اصلاً کافران پیوسته کارشان تکذیب (حق و حقیقت) است. [[«الَّذِینَ کَفَرُوا»: مراد کافران سراسر تاریخ به طور عام، و کفّار مکّه به طور خاصّ است. «فِی تَکْذِیبٍ»: غرق در تکذیب هستند. عشق به تکذیب، انگار خرد دوراندیش و چشم حق بین ایشان را تباه کرده است و به ژرفای دریای غفلتشان انداخته است.]]
[20] خداوند، از پشت سر، ایشان را دَور زدهاست و احاطه کرده است (و راه فراری برای ایشان باقی نگذاشته است و کاملاً مراقب اوضاع و احوالشان است). [[«وَرَآءِ»: پشت سر. مراد از هر جهت است (نگا: نمونه). «مُحِیطٌ»: احاطه کننده.]]
[21] (این سخن سحر و دروغ نیست) بلکه این، قرآن بزرگوار و عالیقدر است. [[«مَجِیدٌ»: شریف. دارای منزلت و مکانت. عالیقدر.]]
[22] در لوح محفوظ جای دارد (و دست نااهلان و شیاطین و کاهنان هرگز به آن نمیرسد، و از هرگونه تغییر و تبدیل و زیاده و نقصانی برکنار و در امان است). [[«لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ»: لوح محفوظ چیزی است که خدا از آن خبر داده است، و کتاب خود قرآن را در آن به ودیعت گذارده است و ما را با حقیقت آن آشنا نفرموده است. در قرآن از آن تحت عنوان: کتاب مبین (نگا: انعام / 59) و امّ الکتاب (نگا: رعد / 39) و امام مبین (نگا: یس / 12) سخن رفته است.]]