💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 25 captured on 2024-03-21 at 19:27:09. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] بزرگ و بزرگوار است آن [خداى] كه اين فرقان- جداكننده ميان حق و باطل: قرآن- را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيمكننده باشد.
[2] آن كه پادشاهى آسمانها و زمين او راست، و هيچ فرزندى نگرفت و او را هيچ انبازى در فرمانروايى نيست، و هر چيز را بيافريد و آن را اندازه نهاد، اندازهاى درست و تمام.
[3] و [مشركان] به جاى او- خداى يكتا- خدايانى گرفتند كه هيچ چيز نمىآفرينند و خود آفريده مىشوند، و زيان و سودى براى خويشتن در توان و اختيار ندارند، و نه مرگى و نه زندگانيى و نه برانگيختنى به دست آنهاست.
[4] و كسانى كه كافر شدند گفتند: اين- قرآن- نيست مگر دروغى كه [محمد] بربافته است و گروهى ديگر او را بر آن يارى كردهاند. براستى كه ستم و دروغى ناروا آوردند.
[5] و گفتند: افسانههاى پيشينيان است كه او آنها را كه هر بامداد و شبانگاه بر او خوانده مىشود مىنويساند- براى او مىنويسند چه خود نمىتواند نوشت-.
[6] بگو: اين [قرآن] را كسى فرو فرستاده است كه نهان را در آسمان و زمين مىداند، و همانا او آمرزگار و مهربان است.
[7] و گفتند: اين پيامبر را چيست كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟! چرا فرشتهاى بر او فرو نيامده تا با وى بيمكننده باشد؟
[8] يا چرا گنجى [از آسمان] به سويش افكنده نمىشود، يا چرا او را بوستانى نيست كه از آن بخورد؟ و ستمكاران گفتند: جز مردى جادوزده را پيروى نمىكنيد.
[9] بنگر كه چگونه براى تو مَثَلها زدند- چگونه تو را وصف كردند-، پس گمراه شدند و نتوانند كه راهى بيابند.
[10] بزرگ و بزرگوار است آن [خداى] كه اگر خواهد تو را بهتر از اين دهد، بوستانهايى كه از زير [درختان] آنها جويها روان باشد و براى تو كوشكها پديد كند.
[11] [اينها نه تنها تو را باور ندارند] بلكه رستاخيز را دروغ انگاشتند و ما براى هر كه رستاخيز را دروغ انگارد آتش سوزان آماده كردهايم،
[12] كه چون از جايگاه دور آنان را بيند آواى خشم و خروش آن را بشنوند.
[13] و چون آنان را كه با زنجير به هم بستهاند- يا دستها و گردنهاشان با زنجير بسته شده- در جايى تنگ از آن آتش بيفكنند در آنجا فرياد واى و واويلاه برآرند و مرگ خويش خواهند.
[14] [فرشتگان گويند:] امروز نه يك بار بلكه بسى واى و واويلاه از دل بركشيد و مرگ خويش بسيار خواهيد- اگر چه شما را مرگى نيست-.
[15] بگو: آيا اين بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده؟ آن [بهشت] براى ايشان پاداش و بازگشتگاه است
[16] ايشان را در آن هر چه بخواهند هست در حالى كه جاويدانند وعدهاى است بر پروردگار تو فراخواسته.
[17] و روزى كه آنان و آنچه را جز خدا مىپرستند برانگيزد، پس [به پرستيدگان] گويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود راه را گم كردند؟
[18] گويند: پاكى تو [بار خدايا]، ما را سزاوار نبود كه جز تو دوستانى بگيريم و ليكن آنها و پدرانشان را برخوردار كردى تا ياد و پند تو را فراموش كردند و آنها گروهى هلاكشده بودند.
[19] [خداى به پرستندگان فرمايد:] آنها آنچه را شما مىگوييد دروغ شمردند، پس نتوانيد عذاب را از خويشتن بگردانيد و نه [خود را] يارى دهيد و هر كه از شما- پرستندگان و پرستيدگان- كه ستم كند او را عذابى بزرگ بچشانيم.
[20] و پيش از تو پيامبران را نفرستاديم مگر آنكه ايشان نيز طعام مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند. و برخى از شما را وسيله آزمون برخى ديگر ساختيم، كه آيا شكيبايى مىكنيد؟ و پروردگار تو بيناست.
[21] و كسانى كه ديدار ما- يعنى رستاخيز- را باور و اميد ندارند گويند: چرا بر ما فرشتگان فرو فرستاده نشدند يا چرا پروردگار خود را نمىبينيم؟ هر آينه درباره خويشتن بزرگمنشى نمودند و سركشى كردند، سركشى بزرگ.
[22] روزى كه فرشتگان را ببينند- هنگام مرگ يا روز حشر- آن روز بزهكاران را مژدهاى نيست، و [به آنها] گويند: [بهشت بر شما] بسته و حرام است.
[23] و به كارهايى كه كردند پردازيم و آن را گردى پراكنده كنيم.
[24] بهشتيان در آن روز بهترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه دارند.
[25] و [ياد كن] روزى كه آسمان با ابرها [يش] بشكافد و فرشتگان فروشوند، فروشدنى.
[26] آن روز، پادشاهى براى خداى رحمان ثابت است، و بر كافران روزى دشوار است.
[27] و روزى كه [آن كافر] ستمكار دو دست خويش به دندان گزد [و] گويد: اى كاش با پيامبر راهى فرا مىگرفتم
[28] واى بر من، كاش فلان را به دوستى نمىگرفتم
[29] همانا مرا از اين يادكرد و پند- قرآن- پس از آنكه به من رسيد گمراه كرد. و شيطان آدمى را فروگذارنده و خواركننده است.
[30] و پيامبر گويد: پروردگارا، قوم من اين قرآن را كنار نهاده و فروگذاشتند.
[31] و همچنين براى هر پيامبرى دشمنى از بزهكاران پديد كرديم و پروردگار تو راهنما و ياورى بسنده است.
[32] و كسانى كه كافر شدند گفتند: چرا قرآن بر او به يك بار فرو فرستاده نشد؟ اينچنين [فرستاديم] تا دل تو را بدان استوار و آرام گردانيم، و [از اين رو] آن را جدا جدا- برخى از پى برخى- و به آهستگى برخوانديم.
[33] و هيچ مَثَلى- از خردهگيريها و طعن در نبوت و كتاب تو- براى تو نيارند مگر آنكه تو را [پاسخ] راست و درست و به نيكوتر بيانى بياريم.
[34] آنان كه برانگيزندشان و بر رويهاشان به سوى دوزخ همىكشند اينان را بدترين جاى و گمترين راه است.
[35] و هر آينه موسى را كتاب داديم و برادر او هارون را يار و مددكارش ساختيم.
[36] و گفتيم: برويد به سوى قومى كه آيات ما را دروغ انگاشتند پس آنان را بسختى هلاك كرديم.
[37] و قوم نوح چون پيامبران را دروغگو شمردند آنان را غرق گردانيديم و براى مردم- بازماندگان و آيندگان- عبرتى كرديم و ستمكاران را عذابى دردناك آماده ساختهايم.
[38] و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و بسى نسلها را كه ميان آنها بودند [هلاك كرديم].
[39] و هر يك را مَثَلها [براى پند گرفتن] زديم و [چون پند نگرفتند] همه را بسختى نابود كرديم.
[40] و هر آينه [كافران قريش] به شهرى- شهر لوط- گذر كردند كه بر آن باران بد- سنگباران- باريده شد. آيا آن را نمىديدند [تا پند گيرند]؟ بلكه برانگيخته شدن- رستاخيز و روز حسابرسى- را باور و اميد نداشتند.
[41] و چون تو را بينند جز به مسخرهات نگيرند [و گويند:] آيا اين است آن كه خداى به پيامبرى برانگيخته است؟!
[42] نزديك بود كه ما را از خدايانمان بگرداند و گمراه كند اگر بر آنها شكيبايى و پايدارى نمىورزيديم. و آنگاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراهتر است.
[43] آيا كسى را كه خداى خويش را كام و خواهش خويش گرفت ديدى؟ پس آيا تو بر او نگهبان خواهى بود؟
[44] يا مگر پندارى كه بيشترشان [حق را] مىشنوند يا درمىيابند؟! آنها جز مانند چهارپايان نيستند بلكه گمراهترند.
[45] آيا به [صنع] پروردگار خويش ننگريستى كه چگونه سايه را بكشيد و اگر مىخواست، آن را ايستا مىگردانيد [تا يكسره شب و تاريك بودى] سپس آفتاب را بر آن
[46] باز آن سايه را به آسانى- اندك اندك- به سوى خويش بگرفتيم.
[47] و اوست آن كه شب را براى شما پوششى كرد و خواب را آسايشى، و روز را رستاخيز قرار داد- تا در پى كار و كوشش رويد-.
[48] و اوست آن كه بادها را پيشاپيش رحمت خويش- باران- مژدگانها فرستاد و از آسمان آبى پاك و پاككننده فروفرستاديم،
[49] تا با آن سرزمين مرده را زنده كنيم و آن را به آفريدههاى خويش، چهارپايان و آدميان بسيار، بنوشانيم.
[50] و هر آينه آن
[51] و اگر مىخواستيم هر آينه در هر آبادى و شهرى بيمكنندهاى برمىانگيختيم.
[52] پس كافران را فرمان مبر و بدين [قرآن]- به حكمى كه در قرآن است يا به ترك طاعت آنان- با آنان جهاد كن، جهادى بزرگ.
[53] و اوست آن كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى خوش و گواراست و آن ديگر شور و تلخ و ميان آن دو حائلى و بندى بازدارنده پديد كرد- تا در هم نشوند-.
[54] و اوست آن كه از آب- آب منى: نطفه-، آدمى را آفريد پس او را نژاد- پيوستگى نسب- و پيوند- پيوستگى ازدواج- كرد و پروردگار تو [بر هر چيز] تواناست.
[55] و به جاى خدا چيزها مىپرستند كه نه سودشان دارد و نه زيانشان رساند و كافر بر ضد خداى خويش [با شيطان] همپشت است.
[56] و ما تو را جز مژدهدهنده و بيمكننده نفرستاديم.
[57] بگو: از شما بر اين [رسالت] هيچ مزدى نمىخواهم مگر اين كه هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خويش فرا گيرد.
[58] و بر آن زندهاى توكل كن كه هرگز او را مرگ نباشد و او را همراه با سپاس و ستايش به پاكى ياد كن، و او به گناهان بندگان خويش آگاهى بسنده است.
[59] آن كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز بيافريد، سپس بر عرش- مقام فرماندهى بر جهان هستى- بر آمد. [اوست] خداى رحمان، پس [در اين باره- معناى خلق و استوى يا خداى رحمان و صفات او-] از آن كه آگاه است بپرس.
[60] و چون آنان را گويند كه خداى رحمان را سجده كنيد، گويند: رحمان چه باشد؟! آيا آن را كه تو به ما فرمان مىدهى سجده كنيم؟! و آنها را رميدن [از ايمان و راه حق] بيفزايد.
[61] بزرگ و بزرگوار است آن كه در آسمان برجها- منازل خورشيد، كه دوازده برج باشند- نهاد و در آن چراغى- خورشيد- و ماهى تابان پديد كرد.
[62] و اوست كه شب و روز را پياپى كرد براى هر كه خواهد به ياد آرد و پند گيرد يا خواهد سپاسدارى كند.
[63] و بندگان رحمان آنانند كه بر زمين با فروتنى و نرمى راه مىروند، و چون نادانان ايشان را [به سخنى ناروا] مخاطب سازند، سخنى مسالمت آميز- يا سلام- گويند.
[64] و آنان كه شب را براى پروردگار خويش در سجده و به نماز ايستاده به روز آرند.
[65] و آنان كه گويند: پروردگارا، عذاب دوزخ را از ما بگردان، كه عذاب آن پيوسته و بر دوام است
[66] همانا آن بد آرامگاهى و بد ماندن جايى است.
[67] و آنان كه چون هزينه كنند نه اسراف كنند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو به راه اعتدال باشند.
[68] و آنان كه با خداى يكتا خداى ديگر نخوانند- نپرستند- و كسى را كه خداوند كشتن وى را حرام كرده نكشند مگر بحق، و زنا نكنند و هر كه اين كارها كند كيفر بزه خويش ببيند،
[69] عذاب او به روز رستاخيز دوچندان شود و در آن [عذاب] به خوارى جاويدان باشد،
[70] مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كار نيك و شايسته كنند، پس اينانند كه خداوند بديهاشان را به نيكيها بدل گرداند، و خدا آمرزگار و مهربان است.
[71] و هر كه توبه كند و كار شايسته كند، همانا او به خدا باز مىگردد بازگشتى بسزا.
[72] و آنان كه گواهى دروغ- باطل و به ناحق- ندهند- يا در مجالس باطل حضور نيابند-، و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند با بزرگوارى بگذرند.
[73] و آنان كه چون به آيات پروردگارشان يادآور و پند داده شوند بر آنها مانند كران و كوران نيفتند- بلكه آنها را به گوش هوش بشنوند و به ديده بصيرت ببينند-.
[74] و آنان كه گويند: پروردگارا، از همسرانمان و فرزندانمان ما را روشنى چشمها ببخش و ما را پيشواى پرهيزگاران كن.
[75] ايشانند كه بدان شكيبايى كه كردند غرفه- جايگاه بلند- بهشت را پاداش يابند، و در آنجا با درود و سلام روبرو شوند
[76] جاودانه در آنجا باشند، نيكو آرامگاهى و نيكو ماندن جايى است.
[77] بگو: اگر خواندن- دعا و عبادت- شما نباشد پروردگار من به شما اعتنا و عنايتى نكند- شما را قدر �� ارزشى ننهد-، [ولى كافران] شما [پيامبر و آيات خدا را] تكذيب كرديد پس [كيفرتان] پيوسته و بر دوام خواهد بود.