💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 15 captured on 2024-03-21 at 19:26:38. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] الف، لام، را. اين است آيههاى كتاب و قرآن روشن و روشنكننده.
[2] چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند.
[3] واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان كند، زودا كه بدانند.
[4] و [مردم] هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه آن را نوشتهاى- حكمى و سرنوشتى و زمانى- معلوم بود.
[5] هيچ امتى از سرآمد خود نه پيشى گيرد و نه واپس افتد.
[6] و گفتند: اى آن كسى كه قرآن بر او فرو آمده، همانا تو ديوانهاى
[7] اگر راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآرى؟
[8] ما فرشتگان را جز بحق فرو نفرستيم، و آنگاه ديگر [اين كافران] مهلت نيابند.
[9] همانا ما اين ذكر- ياد و پند قرآن- را فرو فرستاديم، و هر آينه ما نگاهدار آنيم.
[10] و هر آينه پيش از تو [فرستادگان خود را] در ميان گروههاى پيشين فرستاديم.
[11] و هيچ فرستادهاى نمىآمدشان مگر آنكه او را استهزاء مىكردند.
[12] اينچنين آن
[13] [و حال آنكه] به آن ايمان نمىآورند، و آيين و روش پيشينيان [بر اين] رفته است [كه پيامبران را تكذيب و نعمت خداوند را ناسپاسى كنند].
[14] و اگر درى از آسمان بر آنان بگشاييم تا پيوسته در آن بالا روند [و قدرت و معجزات ما را بنگرند]،
[15] هر آينه گويند: چشمان ما را پوششى بر نهادهاند- ما را چشمبندى كردهاند-، بلكه ما گروهى جادوزدهايم.
[16] و هر آينه در آسمان برجهايى پديد كرديم و آن را از بهر بينندگان بياراستيم
[17] و آن را از [ورود] هر شيطان راندهشدهاى نگاه داشتيم
[18] مگر آن كه دزدانه سخنى بشنود، كه شهابى روشن و آشكار دنبالش كند.
[19] و زمين را گسترديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و در آن از هر چيز سنجيده و به اندازه رويانيديم.
[20] و در آن براى شما و آنها كه شما روزىدهنده آنها نيستيد- پرندگان و حيوانات وحشى- اسباب زندگى و روزى قرار داديم.
[21] و هيچ چيزى نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست، و آن را جز به اندازه معلوم فرو نمىفرستيم.
[22] و ما بادها را بارداركننده [درختان] فرستاديم، و از آسمان آبى فروفرستاده شما را از آن سيراب ساختيم و شما ذخيرهكننده و نگاهدار آن نيستيد.
[23] و هر آينه ما زنده مىكنيم و مىميرانيم و ما ميراث برانيم- پس از شما همه چيز در اختيار ماست-.
[24] و هر آينه ما پيشينيان شما را مىدانيم و پسينيان را هم مىدانيم.
[25] و همانا پروردگار تو [هنگام رستاخيز] آنان را برانگيزد و فراهم آرد، كه او استواركار و داناست.
[26] و هر آينه آدمى را از گلى خشك برآمده از لجنى بويناك آفريديم.
[27] و پريان را پيش از آن از آتش سوزان بىدود و نفوذكننده آفريديم.
[28] و [ياد كن] آنگاه كه پروردگار تو فرشتگان را گفت كه همانا من آفرينندهام آدميى را از گلى خشك برآمده از لجنى بويناك
[29] پس چون اندام او را درست و آراسته كردم و از روح خويش در او دميدم او را سجدهكنان درافتيد.
[30] پس فرشتگان همگى سجده كردند،
[31] مگر ابليس كه سر باز زد از اينكه با سجدهكنان باشد.
[32] [خداى] گفت: اى ابليس، تو را چيست كه با سجدهكنان نباشى؟
[33] گفت: من نه آنم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك برآمده از لجنى بويناك آفريدهاى سجده كنم.
[34] گفت: پس از آنجا بيرون رو كه تو راندهاى
[35] و همانا تا روز پاداش و كيفر بر تو لعنت است.
[36] گفت: خداوندا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده.
[37] گفت: تو از مهلتيافتگانى
[38] تا روز آن هنگام دانسته.
[39] گفت: خداوندا، به سبب آنكه مرا به راه هلاكت افكندى هر آينه در زمين [باطل را] در نظرشان مىآرايم- آنان را خواهم فريفت- و همگيشان را به راه هلاكت مىبرم،
[40] مگر آن بندگانت، از ميان آنان، كه پاك و ويژه و برگزيده تو باشند.
[41] [خداى] گفت: اين راهى است راست كه [نگاهداشت آن] بر من است.
[42] همانا تو را بر بندگان [ويژه] من دستيابى و چيرگى نيست، مگر روندگان راه هلاكت كه تو را پيروى كنند.
[43] و همانا دوزخ وعدهگاه همه آنهاست
[44] آن را هفت در است كه هر درى را بخشى جداگانه از آنان
[45] همانا پرهيزگاران در بوستانها و چشمهسارهايند.
[46] [گويندشان:] به سلامت و ايمنى در آنها در آييد.
[47] و هر بدخواهى و كينهاى كه در سينههاشان بود بركنديم برادرانى بر تخت هايى روياروى هماند.
[48] در آنجا رنجى بديشان نرسد و از آنجا بيرونشان نكنند.
[49] بندگانم را خبر ده كه من آمرزگار و مهربانم
[50] و اينكه عذاب من عذاب دردناك است.
[51] و آنان را از مهمانان ابراهيم خبر ده.
[52] آنگاه كه بر او در آمدند و سلام گفتند. [ابراهيم] گفت: ما از شما هراسانيم.
[53] گفتند: مترس، ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهيم.
[54] گفت: آيا مرا با آنكه پيرى به من رسيده مژده مىدهيد؟ به چه چيز مژده مىدهيد؟
[55] گفتند: تو را درست مژده داديم، پس از نوميدان مباش.
[56] گفت: جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگار خويش نوميد مىشود؟
[57] گفت: اى فرستادگان، كار شما چيست؟
[58] گفتند: ما به سوى گروهى بزهكار فرستاده شدهايم.
[59] مگر خاندان لوط، كه همگيشان را رهانندهايم،
[60] جز زن او، كه مقدّر كردهايم كه از ماندگان باشد [و هلاك شود].
[61] پس چون فرستادگان به نزد خاندان لوط آمدند،
[62] [لوط] گفت: شما گروهى ناشناخته و بيگانهايد.
[63] گفتند: بلكه تو را چيزى آوردهايم كه در باره آن شك مىكردند- يعنى عذاب-.
[64] و تو را [خبر] راست و درست آوردهايم و ما راستگويانيم.
[65] پس به پاسى از شب خاندان خويش را بيرون بر و خود از پى آنها روانه شو، و هيچ يك از شما به واپس ننگرد، و به آنجا كه فرمانتان دهند برويد.
[66] و آن كار را به او وحى كرديم- يا خبر داديم- كه بيخ و بنياد آنان هنگامى كه بامداد كنند بريده و بركنده خواهد شد.
[67] و اهل آن شهر شادىكنان بيامدند.
[68] گفت: اينها مهمانان مناند، مرا رسوا مكنيد
[69] و از خدا بترسيد و مرا شرمنده مسازيد.
[70] گفتند: مگر ما تو را از [ميزبانى و حمايت] مردمان باز نداشته بوديم؟
[71] گفت: اينان دختران مناند- مىتوانيد با آنان ازدواج كنيد- اگر مىخواهيد كارى بكنيد- يعنى اگر قصد زناشويى داريد-.
[72] به جان تو سوگند كه آنها در مستى و گمراهى خويش سرگشته و كوردل مىشدند.
[73] پس هنگام برآمدن آفتاب بانگ هولناك كشنده بگرفتشان
[74] آنگاه آن شهر را زير و رو كرديم و بر آنها سنگهايى از سجيل- سنگ گِل، كلوخى از سنگ و گِل- باريديم
[75] هر آينه در اين [داستان] هوشمندان را نشانهها و عبرتهاست.
[76] و آن شهر- سدوم- هنوز بر سر راهى است كه بر جاى مانده است- كاروانيان در آن رفتوآمد دارند-.
[77] و هر آينه مؤمنان را در آن نشانهاى و عبرتى است.
[78] و همانا مردم ايكه- قوم شُعيب- ستمكار بودند.
[79] پس، از آنان كين ستانديم و هر آينه آن دو شهر- شهر لوط و شهر شعيب- بر رهگذرى آشكار و هويداست.
[80] و هر آينه مردم حِجر- ثمود، قوم صالح- فرستادگان را دروغگو شمردند.
[81] و نشانههاى خود را به آنان داديم پس، از آنها رو گردانيدند.
[82] و از كوهها خانهها مىتراشيدند در حالى كه ايمن و آسوده بودند.
[83] پس بانگ عذاب هنگامى كه به بامداد در آمدند بگرفتشان.
[84] و آنچه مىكردند هيچ سودشان نداشت- عذاب را از آنان باز نداشت-.
[85] و ما آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست جز براستى و درستى نيافريديم، و قيامت هر آينه آينده است، پس درگذر، درگذشتن نيكو.
[86] همانا پروردگار تو هموست آفريدگار دانا.
[87] و هر آينه تو را «سبع المثانى» و قرآن بزرگ [قدر] داديم.
[88] چشمان خويش را به آنچه گروههايى از آنان- كافران- را بدان برخوردارى داديم مگشاى- به دنيا داران منگر-، و بر آنان اندوه مخور [كه چرا ايمان نمى آورند] و بال خويش براى مؤمنان فرودآر- مؤمنان را فروتن باش، يا با ايشان به نرمى و مدارا زندگانى كن-.
[89] و بگو: همانا من بيمدهنده آشكارم [به عذابى كه بر شما فرود آيد]،
[90] آن سان كه [عذابى] بر بخشكنندگان فروفرستاديم
[91] آنها كه قرآن را پارهها كردند- به سحر و شعر و كهانت و افسانههاى پيشينيان نسبت دادند-
[92] به پروردگارت سوگند كه همگيشان را بازخواست مىكنيم،
[93] از آنچه مىكردند.
[94] پس آنچه را بدان فرمان يافتى آشكار كن و از مشركان روى بگردان.
[95] هر آينه ما تو را از استهزا كنندگان كفايت كرديم
[96] آنان كه با خداى يكتا خدايى ديگر گيرند، پس زودا كه [سرانجام گمراهى و كيفر خويش] بدانند.
[97] و هر آينه ما مىدانيم كه سينهات بدانچه مىگويند تنگ مىگردد.
[98] پس پروردگارت را با سپاس و ستايش به پاكى ياد كن و از سجده آرندگان باش.
[99] و پروردگارت را پرستش كن تا آنگاه كه تو را يقين- مرگ- فرا رسد.