💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 3 captured on 2024-03-21 at 19:26:00. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Sayyed Jalaloddin Mojtabavi, Surah 3: The Family of Imraan (Aal-i-Imraan)

Surahs

[1] الف، لام، ميم.

[2] خداى يكتا جز او خدايى نيست، زنده و پاينده است.

[3] و اين كتاب را، كه باوردارنده كتابهاى پيشين است، براستى و درستى بر تو فروفرستاد، و تورات و انجيل را فروفرستاده

[4] پيش از آن، براى راهنمايى مردم، و فرقان- قرآن جداسازنده حق از باطل- را فرو فرستاد. آنان كه به آيات خدا كافر شدند عذابى سخت دارند، و خدا تواناى بى‌همتا و كين‌ستان است.

[5] هيچ چيز نه در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نيست.

[6] اوست كه شما را در زهدانها چنانكه خواهد مى‌نگارد. خدايى جز او نيست تواناى بى‌همتا و داناى با حكمت است.

[7] اوست [آن خداى‌] كه [اين‌] كتاب را بر تو فروفرستاد. برخى از آن، آيه‌هاى محكم‌اند كه آنها مادر و اصل كتاب‌اند و برخى ديگر متشابه‌اند. اما آنها كه در دلشان كژى- انحراف از راه راست- است آنچه را متشابه است پى مى‌گيرند براى فتنه‌جويى و در جستن تأويل آن و حال آنكه تأويل آن را جز خدا نمى داند و آنان كه در دانش استوارند گويند: ما بدان گرويده‌ايم، همه از سوى پروردگار ماست. و اين را جز خردمندان ياد نكنند و پند نگيرند.

[8] [و گويند:] پروردگارا، دلهاى ما را، پس از آنكه ما را راه نمودى، از راستى به كژى مگردان، و ما را از نزد خود بخشايشى ارزانى دار، كه تويى بسيار بخشنده.

[9] پروردگارا، تويى فراهم‌آورنده مردمان براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست همانا خدا وعده را خلاف نكند.

[10] آنان كه كافر شدند مالها و فرزندانشان هرگز آنان را در برابر [عذاب‌] خدا هيچ سودى نخواهد داشت- به كارشان نيايد و عذاب را از آنان دفع نكند-، و آنها هيمه دوزخند.

[11] همچون شيوه و روش فرعونيان و آنان كه پيش از آنها بودند كه آيات ما را دروغ انگاشتند، پس خدا آنان را به گناهشان بگرفت، و خدا سخت كيفر است.

[12] به آنها كه كافر شدند بگو: بزودى شكسته و سركوب خواهيد شد و به دوزخ [رانده و] فراهم مى‌شويد، و دوزخ بد آرامگاهى است.

[13] همانا شما را در آن دو گروه كه با هم روبرو شدند- در جنگ بدر- نشانه‌اى بود، گروهى در راه خدا كارزار مى‌كردند و گروه ديگر كافر بودند كه آنها- مؤمنان- را به ديدار چشم دو چندان- يا دو چندان خود- مى‌ديدند. و خدا آن را كه خواهد به يارى خويش نيرومند كند. همانا خداوندان بينش را در اين عبرتى است.

[14] دوستى كامها و آرزوها از زنان و پسران و مالهاى گردكرده و بر هم نهاده از زر و سيم و اسبان نشاندار و ديگر چهارپايان- از شتران و گاوان و گوسفندان- و كشتزارها- و باغ و بوستان- در نظر مردم دلفريب آمده اينها كالاى ناچيز زندگانى اين جهان است و سرانجام نيك نزد خداست.

[15] بگو: آيا شما را به چيزى بهتر از اينها آگاه كنم؟ براى كسانى كه پرهيزگارى كردند در نزد پروردگارشان بهشتهايى است كه جويها از زير [درختان و كوشكهاى‌] آنها روان است، در آنها جاويدانند، و همسران پاكيزه و خشنودى خداى. و خداوند به [حال‌] بندگان بيناست

[16] آنان كه گويند: پروردگارا، ما ايمان آورديم پس براى ما گناهانمان را بيامرز و ما را از آتش دوزخ نگاه دار

[17] آن شكيبايان و راستان- راستگويان و راستكاران- و فرمانبرداران و انفاق‌كنندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان.

[18] خداى يكتا- اللّه- كه هميشه به عدل و داد بود و باشد، گواهى داد كه جز او خدايى نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز [گواهى دادند] جز او خدايى نيست، كه تواناى بى‌همتا و داناى استوار كار است.

[19] همانا دين- دين راست و درست- نزد خدا اسلام است. و كسانى كه كتابشان داده‌اند- جهودان و ترسايان- اختلاف نكردند مگر پس از آنكه دانش و آگاهى [به دين حق‌] بديشان آمد، از روى بدخواهى و حسد ميان خويش و هر كه به آيات خدا كافر شود پس [بداند كه‌] خدا زود حساب است.

[20] اگر با تو ستيزه و گفتگو كنند، بگو: من روى خود را به سوى خدا نهاده‌ام و پيروانم نيز [چنين كرده‌اند]، و به آنان كه كتابشان داده‌اند و به آنان كه كتاب [آسمانى‌] ندارند- مشركان- بگو: آيا شما هم [به خدا] روى نهاده‌ايد- خداى را گردن نهاده‌ايد-؟ پس اگر [خداى را] گردن نهاده‌اند راه راست يافته اند و اگر روى بگردانند بر تو رساندن پيام است و بس، و خدا به [حال‌] بندگان بيناست.

[21] آنان را كه به آيات خدا كافر مى‌شوند و پيامبران را به ناحق مى‌كشند و كسانى از مردم را كه به عدل و داد فرمان مى‌دهند مى‌كشند به عذابى دردناك مژده ده.

[22] اينانند كه كارهاشان در اين جهان و آن جهان تباه شده است و هيچ يارى‌كننده‌اى ندارند.

[23] آيا به كسانى كه از كتاب- تورات- بهره‌اى بدادندشان ننگريستى كه چون به كتاب خدا خوانده شوند تا ميانشان داورى كند، گروهى از آنها پشت مى‌كنند در حالى كه [از حكم خدا] رويگردانند؟

[24] اين از آن روست كه گفتند: آتش به ما نرسد مگر روزهايى چند. و اين دروغها كه مى‌ساختند آنها را در دينشان فريفته كرده است.

[25] پس چگونه خواهد بود [حال آنان‌] آنگاه كه فراهم آوريمشان براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست و هر كسى را آنچه كرده است بتمامى پاداش دهند و بر آنان ستم نرود؟

[26] بگو: بار خدايا، اى خداوند پادشاهى- فرمانروايى-، به هر كه خواهى پادشاهى مى‌دهى و از هر كه خواهى پادشاهى باز مى‌ستانى، هر كه را خواهى بزرگى و ارجمندى مى‌دهى و هر كه را خواهى خوار مى‌كنى نيكيها همه به دست توست، كه تو بر همه چيز توانايى.

[27] شب را در روز درمى‌آورى و روز را در شب درمى‌آورى، زنده را از مرده بيرون مى‌آورى و مرده را از زنده بيرون مى‌آورى، و به هر كه خواهى بى‌شمار روزى مى‌دهى.

[28] مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى گيرند و هر كس چنين كند از خداى در چيزى- پيوندى- نيست- از دين حق و از دوستى و خشنودى خداى بهره‌اى ندارد- مگر اينكه از آنان تقيه كنيد- يعنى مگر آنكه از شرّ آنها بترسيد و بخواهيد از گزندشان حذر كنيد-. خداوند شما را از [نافرمانى‌] خويش بيم مى‌دهد، و بازگشت به سوى خداست.

[29] بگو: اگر آنچه را كه در سينه‌هاى شماست پنهان داريد يا آشكار كنيد خدا آن را مى‌داند و هر چه را كه در آسمانها و زمين است مى‌داند و خدا بر هر چيزى تواناست.

[30] روزى كه هر كسى هر كار نيكى كه كرده حاضر بيابد و هر كار بدى كه كرده دوست دارد كه كاش ميان او و كارهاى بدش جدايى دورى مى‌بود. خدا شما را از [نافرمانى‌] خويش بيم مى‌دهد، و خدا به بندگان مهربان است.

[31] بگو: اگر خدا را دوست مى‌داريد پس مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست دارد و گناهانتان را بيامرزد، و خداوند آمرزگار و مهربان است.

[32] بگو: خدا و پيامبر را فرمان بريد، پس اگر پشت كنند و برگردند خدا كافران را دوست ندارد.

[33] همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد

[34] فرزندانى كه برخى‌شان از برخى ديگرند- فرزندانى كه از پدران برگزيده زاده شده‌اند و در پاكى همانند يكديگرند- و خدا شنوا و داناست.

[35] [ياد كن‌] آنگاه كه آن عمران گفت: پروردگارا، نذر كردم كه آنچه در شكم من است آزاد باشد- آزاد از وابستگيهاى دنيا، و در خدمت پرستشگاه تو باشد-. پس از من بپذير، كه تويى شنوا و دانا.

[36] چون او را بزاد، گفت: پروردگارا، او را دختر زادم!- و خدا بدانچه زاد داناتر است و پسر چون دختر نيست- و او را مريم ناميدم و او و فرزندانش را از [آسيب‌] شيطان رانده‌شده به پناه تو مى‌سپارم.

[37] پس پروردگارش او

[38] آنگاه- يا در آنجا- زكريا پروردگار خويش را بخواند، گفت: پروردگارا، مرا از نزد خود فرزندى پاك ببخش، كه تويى شنواى دعا.

[39] پس فرشتگان او را، در حالى كه در نمازخانه به نماز ايستاده بود، آواز دادند: خدا تو را به يحيى نويد مى‌دهد، او كلمه خدا- يعنى عيسى- را باور دارد و مِهتر و پارسا- خويشتن‌دار از زنان- و پيامبرى از شايستگان است.

[40] گفت: پروردگارا، چگونه مرا پسرى باشد، و حال آنكه پيرى به من رسيده، و زنم نازاست؟ گفت: چنين است، خدا آنچه خواهد مى‌كند.

[41] گفت: پروردگارا، براى من نشانه‌اى پديد كن. گفت: نشانه تو اين است كه سه روز با مردم سخن نگويى مگر به اشاره و پروردگار خود را بسيار ياد كن و در شبانگاه و بامداد به پاكى بستاى.

[42] و آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را برگزيد و پاك گردانيد و بر زنان جهانيان- زنان زمانه- برگزيد.

[43] اى مريم، خداى خود را با فروتنى فرمانبردار باش و با نمازگزاران سجود و ركوع كن.

[44] اين از خبرهاى نهان- غيب- است كه به تو وحى مى‌كنيم و تو نزد آنان نبودى آنگاه كه قلمهاى خويش [به قرعه‌] مى‌افكندند كه كدامشان سرپرست مريم شود و تو نزدشان نبودى آنگاه كه ستيزه و كشمكش مى‌كردند.

[45] آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را به كلمه‌اى از خود كه نامش مسيح عيسى پسر مريم است نويد مى‌دهد كه در اين جهان و آن جهان آبرومند و از مقربان- نزديكان خداوند- است

[46] و با مردم در گهواره و در بزرگسالى سخن مى‌گويد و از نيكان و شايستگان است.

[47] مريم گفت: پروردگارا، چگونه مرا فرزندى تواند بود و حال آنكه هيچ آدمى مرا نسوده است؟ گفت: چنين است، خداى آنچه خواهد مى‌آفريند چون چيزى را اراده كند به آن گويد: باش! پس مى‌باشد.

[48] و او را كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌آموزد

[49] و فرستاده‌اى [گرداند] به سوى فرزندان اسرائيل كه همانا شما را نشانه و حجتى از پروردگارتان آورده‌ام كه به خواست و فرمان خدا برايتان از گِل بسان پرنده‌اى مى‌سازم و در آن مى‌دمم پس پرنده‌اى مى‌شود، و به خواست و فرمان خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‌بخشم و مرده را زنده مى‌كنم، و شما را از آنچه مى‌خوريد و در خانه‌هايتان اندوخته مى‌كنيد خبر مى‌دهم. هر آينه در اين [كار] براى شما اگر مؤمن باشيد نشانه‌اى است

[50] و تورات را كه در پيش من است- پيش از من آمده است- باور دارنده‌ام و [آمده‌ام‌] تا برخى از آنچه را كه بر شما حرام شده است برايتان حلال كنم و با نشانه‌اى از پروردگارتان نزد شما آمده‌ام، پس از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد

[51] همانا خداى يكتا- الله- پروردگار من و شماست، پس او را بپرستيد. اين است راه راست.

[52] و چون عيسى كافرى آنان را آشكارا دريافت، گفت: ياوران من به سوى خدا كيانند؟ حواريان- ياران ويژه او- گفتند: ما ياوران [دين‌] خداييم به خدا ايمان آورديم و گواه باش كه ما گردن‌نهاده و فرمانبرداريم

[53] پرودگارا، به آنچه فرو فرستادى ايمان آورديم و [اين‌] پيامبر را پيروى كرديم، پس [نام‌] ما را با گواهان- كه به پيام رسانى پيامبران گواهى دادند- بنويس.

[54] آنها

[55] آنگاه كه خداوند گفت: اى عيسى، من تمام‌گيرنده و بردارنده توام به سوى خود و پاك‌كننده توام از آنان كه كافر شدند و كسانى را كه از تو پيروى كردند تا روز رستاخيز بالادست آنان كه كفر ورزيدند قرار خواهم داد. سپس بازگشتتان به سوى من است، پس در آنچه اختلاف مى‌كرديد ميان شما داورى خواهم كرد.

[56] اما كسانى را كه كافر شدند در اين جهان و آن جهان عذابى سخت خواهم كرد و يارى‌كنندگانى ندارند.

[57] و اما آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، پس [خدا] پاداششان را تمام دهد، و خدا ستمكاران را دوست نمى‌دارد.

[58] اين كه بر تو مى‌خوانيمش- د��ستان زكريا و يحيى و مريم و عيسى- از آيات- سخنان خداوند و نشانه‌هاى راستى و درستى رسالت تو- و ياد و پند- يعنى قرآن- با حكمت است.

[59] همانا داستان عيسى نزد خداوند مانند داستان آدم است، او را از خاك آفريد سپس به او گفت: باش! پس ببود.

[60] [اين‌] حق- سخن راست و درست- از پروردگار توست، پس از شك‌داران مباش.

[61] پس هر كه با تو، پس از آن دانشى كه به تو رسيد، در باره او- عيسى يا آن حق- ستيزه و جدل كند، بگو: بياييد تا ما و شما پسران خويش و زنان خويش و خودمان را- كسى را كه به منزله خودمان است- بخوانيم، آنگاه دعا و زارى كنيم و لعنت خداى را بر دروغگويان بگردانيم.

[62] همانا، اين داستان راست و درست [مسيح‌] است. و خدايى جز خداى يكتا- الله- نيست و هر آينه خدا تواناى بى‌همتا و داناى با حكمت است.

[63] پس اگر پشت كنند و برگردند، خداوند به [حال‌] تباهكاران داناست.

[64] بگو: اى اهل كتاب بياييد به سوى سخنى [گراييم‌] كه ميان ما و شما يكسان است: اين كه جز خداى يكتا را نپرستيم و چيزى را با او انباز نسازيم و برخى از ما برخى را به جاى خداى يكتا به خدايى نگيرد. پس اگر پشت كنند و برگردند بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم- خداى يكتا را گردن نهاده ايم-.

[65] اى اهل كتاب چرا در باره ابراهيم ستيزه مى‌كنيد- هر كدام او را به كيش خود مى‌پنداريد- و حال آنكه تورات و انجيل فرو نيامده است مگر پس از او؟ آيا درنمى‌يابيد؟

[66] هان! شما همانهاييد كه در باره آنچه بدان دانشى داريد- در باره عيسى

[67] ابراهيم نه جهود بود و نه ترسا بلكه حق‌گرايى مسلمان بود، و از مشركان نبود.

[68] هر آينه نزديكترين مردم به ابراهيم كسانى‌اند كه او را پيروى كردند و اين پيامبر و آنان كه [به اين پيامبر] ايمان آورده‌اند، و خدا دوست و كارساز مؤمنان است.

[69] گروهى از اهل كتاب دوست مى‌دارند كه كاش شما را گمراه كنند و حال آنكه گمراه نمى‌كنند مگر خود را، و نمى‌فهمند.

[70] اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا- نشانه‌هاى نبوت رسول الله

[71] اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل مى‌آميزيد- مشتبه مى‌سازيد- و حق را پنهان مى‌داريد و حال آنكه خود مى‌دانيد؟

[72] گروهى از اهل كتاب گفتند: به آنچه بر مؤمنان فرو آمده، در آغاز روز ايمان آريد و در پايان روز انكار كنيد، تا مگر [از دين خود] باز گردند- يعنى در شك افتند-.

[73] و [با اين ترفند گفتند:] اعتماد مكنيد مگر به كسى كه پيرو دين شما باشد- بگو: رهنمونى [به راه راست‌] رهنمونى خداست- تا مبادا كسى را همانند آنچه به شما داده‌اند- قبله مستقل- بدهند، يا [بتوانند] نزد پروردگارتان بر شما حجت آورند. بگو: همانا فضل- نعمت نبوت و دين و قبله مستقل يا برترى و افزونى- به دست خداوند است، هر كه را خواهد دهد، و خدا فراخى‌بخش و داناست.

[74] هر كه را خواهد به مِهر و بخشايش خويش ويژه گرداند و خدا خداوند افزونى و بخشش بزرگ است.

[75] و از اهل كتاب كس هست كه اگر او را بر پوست گاوى پر از زر- كنايه از مال بسيار- امين دارى- بدو سپارى- آن را به تو بازگرداند، و از آنها كس هست كه اگر او را بر دينارى امين دارى به تو بازنگرداند مگر پيوسته بر سر او ايستاده باشى- كه ناچار شود- اين از آن روست كه گفتند: بر ما در باره امى‌ها- غير اهل كتاب- راهى [به اعتراض‌] نيست. و خود مى‌دانند كه بر خدا دروغ مى‌بندند.

[76] آرى هر كه به پيمان خود وفا نمايد و پرهيزگارى كند، خدا پرهيزگاران را دوست دارد.

[77] همانا كسانى كه در برابر پيمان خدا و سوگندهاى خويش بهايى اندك مى‌ستانند در آخرت بهره‌اى ندارند و خدا در روز رستاخيز با آنان سخن نگويد و به آنها ننگرد و [از آلودگى گناهان‌] پاكشان نسازد- يا: آنان را نستايد- و ايشان را عذابى است دردناك.

[78] و از آنان گروهى هستند كه زبان خويش را به خواندن كتاب- دستنوشته خودشان- چنان مى‌گردانند تا پنداريد كه آن از كتاب- تورات- است و حال آنكه از كتاب نيست و گويند كه آن از نزد خداست در حالى كه از نزد خدا نيست، و بر خدا دروغ مى‌بندند و خود مى‌دانند.

[79] هيچ آدمى را نسزد كه خداوند به او كتاب و حكم- حكمت: دانش گفتار و كردار درست، يا فرمان حكم راندن- و پيامبرى دهد آنگاه وى به مردم گويد: بندگان من باشيد نه بندگان خدا و ليكن [گويد:] خداشناسان و خداپرستان باشيد بدان سبب كه كتاب خدا را به ديگران مى‌آموختيد و خود به خواندن آن مى‌پرداختيد

[80] و نه شما را فرمان دهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى گيريد. آيا شما را پس از آنكه مسلمان- تسليم حق- شده باشيد به كفر فرمان مى‌دهد؟!

[81] و [ياد كن‌] آنگاه كه خدا از پيامبران [و امتهاى ايشان‌] پيمان گرفت كه چون شما را كتاب و حكمت دادم سپس پيامبرى نزد شما آمد كه آنچه را با شماست باور داشت و راست انگاشت بايد به او بگرويد و يارى‌اش كنيد. [آنگاه‌] گفت: آيا اقرار داريد و بر اين [كار] پيمان مرا پذيرفتيد؟ گفتند: اقرار داريم. فرمود: پس گواه باشيد و من هم با شما از گواهانم.

[82] پس هر كه پس از آن [پيمان و اقرار] پشت كند و برگردد، آنانند بدكاران نافرمان.

[83] آيا جز دين خدا مى‌جويند، و حال آنكه هر كه [و هر چه‌] در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه او را گردن نهاده است، و همه به سوى او بازگردانده مى‌شوند.

[84] بگو: به خدا و آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان و نوادگان او فرو فرستاده شده، و به آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از پروردگارشان داده شده ايمان داريم ميان هيچ يك از ايشان جدا نكنيم- فرق ننهيم- و ما او را گردن‌نهاده و فرمانبرداريم.

[85] و هر كه جز اسلام دينى بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در آن جهان از زيانكاران است.

[86] چگونه خداوند گروهى را راه نمايد كه پس از ايمانشان و پس از آنكه گواهى دادند كه اين پيامبر- محمد

[87] آنان سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان بر آنها باشد.

[88] در آن- لعنت و آتش دوزخ- جاويدانند عذاب از ايشان سبك نشود و مهلتشان ندهند.

[89] مگر كسانى كه پس از آن [كه كافر شدند] توبه كردند و نيكوكار و راست‌كردار شدند كه خدا آمرزگار و مهربان است.

[90] همانا كسانى كه پس از ايمانشان كافر شدند و سپس بر كفر بيفزودند، توبه‌شان هرگز پذيرفته نشود و آنانند گمراهان.

[91] همانا كسانى كه كافر شدند و بر كفر مردند از هيچ يك از آنها اگر چه همه زمين را كه پر از زر باشد براى بازخريد خود دهد [تا از عذاب دوزخ بازرهد] هرگز پذيرفته نشود، آنان را عذابى است دردناك و هيچ يارى‌كننده‌اى ندارند.

[92] هرگز به نيكى [راستين‌] دست نيابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد، و هر چه انفاق كنيد خدا به آن داناست.

[93] همه خوردنيها براى فرزندان اسرائيل حلال بود- پيش از آنكه تورات فرو آيد-، مگر آنچه اسرائيل- يعقوب- بر خود حرام كرده بود. [ولى جهودان گويند: اين حرامها از پيش بوده است.] بگو: اگر راست مى‌گوييد. پس تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.

[94] پس هر كس از اين پس بر خدا دروغ سازد آنانند ستمكاران.

[95] بگو: خدا راست گفت، پس آيين ابراهيم را پيروى كنيد كه حق‌گراى بود و از مشركان نبود.

[96] هر آينه نخستين خانه‌اى كه براى [پرستش‌] مردم نهاده شده همان است كه در بكّه- محل ازدحام جايگاه كعبه در مكّه- است كه با بركت است و جهانيان را راهنماست.

[97] در آن

[98] بگو: اى اهل كتاب، چرا به نشانه‌هاى خدا كفر مى‌ورزيد؟ و خدا بر آنچه مى‌كنيد گواه است.

[99] بگو: اى اهل كتاب، چرا كسانى را كه ايمان آورده‌اند از راه خدا باز مى‌داريد در حالى كه آن [راه راست‌] را كژ مى‌خواهيد؟ و شما خود [بر راستى و درستى آنچه انكار مى‌كنيد] گواهيد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[100] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر گروهى از كسانى را كه كتاب داده شده‌اند فرمان بريد شما را پس از ايمانتان به كافرى برند.

[101] و چگونه كافر مى‌شويد و حال آنكه آيات خدا بر شما خوانده مى‌شود و فرستاده او در ميان شماست؟! و هر كس به [دين و كتاب‌] خدا چنگ زند هر آينه به راه راست راه يافته است.

[102] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ترس از خداى را چنانكه شايسته ترس از اوست پيشه كنيد و مميريد مگر در حالى كه مسلمان باشيد.

[103] و همگى به ريسمان خداى- توحيد، دين و كتاب خدا- چنگ زنيد و پراكنده مشويد، و نعمت خداى را بر خود ياد كنيد آنگاه كه با يكديگر دشمن بوديد پس ميان دلهاى شما همدمى و پيوند داد تا به نعمت وى- اسلام و الفت- با هم برادر گشتيد، و بر لبه پرتگاهى از آتش بوديد پس شما را از آن رهانيد. خدا اينچنين آيات خود را براى شما روشن بيان مى‌كند تا مگر راه يابيد.

[104] و بايد از شما گروهى باشند كه به نيكى بخوانند و به كارهاى پسنديده فرمان دهند و از كارهاى زشت و ناپسند باز دارند، و آنانند رستگاران.

[105] و همانند كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل روشن بديشان رسيد پراكندگى و اختلاف نمودند، و آنها را عذابى است بزرگ،

[106] در روزى كه رويهايى سپيد گردد و رويهايى سياه اما آنان كه رويهاشان سياه گردد [گويندشان:] آيا پس از ايمان آوردنتان كافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد.

[107] اما آنان كه رويهاشان سپيد شود، در مهر و بخشايش خدايند [و] در آن جاويدانند.

[108] اين آيات خداست كه براستى و درستى بر تو مى‌خوانيم، و خداى بر جهانيان هيچ ستمى نمى‌خواهد.

[109] و خداى راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و همه كارها به خداوند باز مى‌گردد.

[110] شما بهترين امتى هستيد كه براى مردمان پديدار شده‌ايد، كه به كارهاى پسنديده فرمان مى‌دهيد و از كارهاى زشت و ناپسند بازمى‌داريد و به خداى ايمان داريد و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند هر آينه برايشان بهتر بود، برخى از آنان مؤمنند و بيشترشان بدكاران نافرمانند.

[111] هرگز به شما زيان و گزندى نرسانند، مگر اندك رنجه و آزارى، و اگر با شما كارزار كنند به شما پشت كنند- به هزيمت شوند- و آنگاه يارى و پيروزى نيابند.

[112] هر جا يافته شوند [مُهر] خوارى بر آنان زده شده است، مگر به زنهارى- امانى يا پيمانى يا دستاويزى- از خداى و زنهارى از مردم [دست داشته باشند]. و به خشمى از خداى بازگشتند- يعنى سزاوار خشم خداى گشتند- و [مُهر] درماندگى و بيچارگى بر آنان زده شده اين بدان سبب است كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناروا مى‌كشتند، اين از آن روست كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌گذشتند.

[113] يكسان و برابر نيستند، از اهل كتاب گروهى [به فرمانبردارى خداى‌] ايستاده‌اند، آيات خدا را شبانگاهان مى‌خوانند و سجده مى‌كنند.

[114] به خدا و روز بازپسين ايمان دارند و به كار نيك و پسنديده فرمان مى‌دهند و از بدى و زشتى بازمى‌دارند و خود در كارهاى نيك مى‌شتابند، و اينان از نيكان و شايستگانند.

[115] و هر كار نيكى كه كنند هرگز ناسپاسى نبينند و خداوند به [حال‌] پرهيزگاران داناست.

[116] كسانى كه كافر شدند- گروهى ديگر از اهل كتاب كه ايمان نياورده‌اند- هرگز مالها و فرزندانشان آنان را از [عذاب‌] خدا هيچ سودى نخواهد داشت- به كارشان نيايد و نرهاندشان- و آنان دوزخيانند و در آن جاويدانند.

[117] داستان آنچه در اين زندگى دنيا هزينه مى‌كنند چون داستان بادى است با سرمايى سخت كه به كشتزار گروهى كه به خود ستم كرده‌اند برسد و آن را نابود كند و خدا به آنان س��م نكرد و ليكن خود بر خويشتن ستم مى‌كنند.

[118] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از غير خودتان دوست همدل و همراز مگيريد، كه در كار شما از هيچ تباهى فروگذار نكنند، دوست دارند كه شما در رنج باشيد همانا دشمنى از دهانشان- گفتارشان- پيداست، و آنچه دلهاشان پنهان مى‌دارد بزرگتر- بدتر و زشت‌تر- است. براستى كه اين آيات را براى شما روشن بيان كرديم، اگر خِرد را كار بنديد.

[119] اين شماييد كه آنان را دوست مى‌داريد، اما آنها شما را دوست نمى‌دارند و حال آنكه شما به همه كتابها [ى آسمانى‌] ايمان داريد، و چون شما را ديدار كنند، گويند: ما نيز گرويده‌ايم و چون تنها شوند سرانگشتان خويش از خشم به دندان گزند. بگو: به خشم خويش بميريد، كه خدا بدانچه در سينه‌هاست- نيتهاى شما- داناست.

[120] اگر نيكى به شما رسد آنان را ناخوش آيد و اندوهگين سازد و اگر بدى [و شكستى‌] به شما رسد بدان شاد شوند. و اگر شكيبايى و پرهيزگارى كنيد ترفند و نيرنگشان هيچ زيانى به شما نرساند، كه خداى بدانچه مى‌كنند [دانايى‌] فراگيرنده است.

[121] و [ياد كن‌] آنگاه كه بامداد از نزد كسان خويش بيرون رفتى [و] مؤمنان را در جايگاه‌هايى براى جنگ- احد- جاى مى‌دادى، و خدا شنوا و داناست.

[122] آنگاه كه دو گروه از شما آهنگ سستى [و انديشه بددلى‌] كردند و حال آنكه خدا يار و كارساز آنان بود، و مؤمنان بايد بر خدا توكّل كنند و بس.

[123] و هر آينه خداوند شما را در [جنگ‌] بَدر در حالى كه ناتوان بوديد- به علت كمى سپاه و سازوبرگ جنگ- يارى داد، پس از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاس گزاريد.

[124] آنگاه كه به مؤمنان مى‌گفتى: آيا شما را بسنده نيست كه پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته فروفرستاده مدد رساند؟

[125] آرى، اگر شكيبايى- پايدارى- ورزيد و پرهيزگارى پيشه كنيد و آنان- دشمنان- در اين خشم و شتاب خويش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار مدد مى‌رساند.

[126] و اين- مدد فرشتگان- را خدا جز مژده‌اى براى شما نكرد و تا دلهايتان بدان آرام گيرد، و يارى و پيروزى نيست مگر از نزد خداى تواناى بى‌همتا و داناى استواركار.

[127] [شما را يارى و پيروز كرد] تا گروهى از [سپاه‌] آنها را كه كافر شدند بريده گرداند [و براندازد] يا سركوبشان كند پس نوميد و شكست‌خورده باز گردند.

[128] از اين كار- عذاب يا پذيرفتن توبه آنها- چيزى به دست تو نيست، يا توبه آنان را بپذيرد يا عذابشان كند كه آنها ستمكارند.

[129] و خداى راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، هر كه را خواهد- شايسته بيند- بيامرزد و هر كه را خواهد- سزاوار يابد- عذاب كند. و خدا آمرزگار و مهربان است.

[130] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ربا را كه افزودنيها بر افزوده‌هاست- سودهايى است چند برابر- مخوريد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار شويد.

[131] و از آتشى كه براى كافران آماده شده بپرهيزيد.

[132] و خدا و پيامبر را فرمان بريد باشد كه در خور رحمت- مهر و بخشايش- شويد.

[133] و بشتابيد به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه فراخناى آن آسمانها و زمين است كه از بهر پرهيزگاران آماده شده است،

[134] آنان كه در آسانى- توانگرى و فراخى و خوشى- و سختى- تنگدستى و زيان و ناخوشى- انفاق مى‌كنند، و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردم اند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد،

[135] و آنان كه چون كار نكوهيده و زشتى كنند يا [با ارتكاب ديگر گناهان- يا گناهان كوچك-] بر خويشتن ستم كنند خداى را به ياد آرند و براى گناهانشان آمرزش خواهند- و جز خدا كيست كه گناهان را بيامرزد؟- و بر آنچه كرده‌اند، در حالى كه [بدى و زشتى و كيفر آن را] مى‌دانند، نپايند

[136] اينان پاداششان آمرزشى است از پروردگارشان و بهشت‌هايى كه جويها از زير آنها روان است در آنها جاويدانند، و نيكو مزدى است مزد عمل كنندگان.

[137] پيش از شما روشها و نهادهايى- سنتهاى الهى در هلاك امتها- بود كه گذشت، پس در زمين بگرديد و بنگريد كه سرانجام آنها كه [پيامها و نشانه‌هاى خدا را] دروغ انگاشتند چگونه بود.

[138] اين بيانى است براى مردم، و رهنمونى [به راه راست‌] و پندى براى پرهيزگاران.

[139] و سستى مكنيد و اندوهگين مباشيد كه شما برتريد، اگر مؤمن باشيد.

[140] اگر شما را زخمى رسد آن گروه- كافران- را نيز زخمى مانند آن رسيد، و اين روزها- پيروزيها و شكستها- را ميان مردمان مى‌گردانيم [تا آنها را بيازماييم‌] و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند باز شناسد- يعنى تا معلوم سازد و بشناساند، و آنان كه نمى‌دانند بدانند- و از شما شهيدانى- يا گواهانى- برگيرد و خدا ستمكاران را دوست ندارد- اگر چه گاهى به ظاهر پيروز شوند-

[141] و تا كسانى را كه ايمان آورده‌اند پاك و ناب گرداند و كافران را تباه و نابود كند.

[142] آيا پنداشته‌ايد كه به بهشت درمى‌آييد و حال آنكه هنوز خدا كسانى از شما را كه جهاد كردند و شكيبايان- پايداران- را معلوم نكرده است؟

[143] و شما پيش از آنكه با مرگ روياروى شويد آرزوى آن مى‌كرديد- پس از جنگ بدر- اينك آن را ديديد- در جنگ احد- و به آن مى‌نگريد [و به آن تن درنمى‌دهيد]

[144] و محمد

[145] و هيچ كس جز به فرمان خدا نميرد، نبشته‌اى [است‌] مدّت دار. و هر كه پاداش اين جهان خواهد او را از آن دهيم و هر كه پاداش آن جهان خواهد او را از آن دهيم، و زودا كه سپاسگزاران را پاداش دهيم.

[146] و بسا پيامبرى كه خدا پرستان بسيار- يا هزاران تن- همراه وى كارزار كردند، پس بدانچه در راه خدا بديشان رسيد سستى و ناتوانى نكردند و [در برابر دشمن‌] زبونى و درماندگى ننمودند، و خدا شكيبايان را دوست دارد.

[147] و گفتارشان جز اين نبود كه گفتند: پرودگارا، گناهان ما را بيامرز و از گزافكارى ما در كارمان در گذر و گامهاى ما را بر جاى و استوار بدار و ما را بر گروه كافران يارى و پيروزى ده.

[148] پس خدا پاداش اين جهان- به يارى و پيروزى- و پاداش نيكوى آن جهان بدادشان و خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

[149] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر آنها را كه كافر شدند فرمان بريد شما را بر پاشنه‌هايتان- به واپس‌تان: به دوران جاهليت- بازمى‌گردانند پس زيانكار خواهيد گشت- يا زيان ديده باز خواهيد گشت-.

[150] [آنها يار و سرپرست شما نيستند] بلكه خداوند يار و سرپرست شماست و او بهترين يارى‌كنان است.

[151] بزودى در دل كسانى كه كافر شدند بيم و هراس افكنيم بدان سبب كه براى خداوند چيزى را انباز گرفتند كه براى آن دليل و حجتى فرو نفرستاده است- يعنى باورى بى‌پايه است-. و جايگاهشان آتش دوزخ است و ستمكاران را بد جايگاهى است.

[152] خداوند وعده خويش با شما راست كرد، هنگامى كه [در جنگ بدر و در آغاز جنگ احد] به فرمان او دشمنان را مى‌كشتيد، تا آنگاه كه سستى و بددلى كرديد و در كار [جنگ‌]- خالى كردن سنگر در گردنه احد- با يكديگر اختلاف و كشمكش نموديد، و پس از آنكه آنچه دوست داريد به شما بنمود نافرمانى كرديد، برخى از شما خواهان اين جهان و برخى خواستار آن جهانند سپس شما را [به هزيمت‌]- در جنگ احد- از آنها واگردانيد تا شما را بيازمايد، و هر آينه از شما درگذشت، و خدا خداوند فزون‌بخشى بر مؤمنان است.

[153] آنگاه كه مى‌گريختيد و دور مى‌شديد- از ميدان احد- و به هيچ كس توجه و التفات نمى‌كرديد و پيامبر در پى شما مى‌خواندتان- كه به جاى خود بازگرديد- پس شما را در برابر اندوهى- اندوه از دست‌دادن غنايم و كشته شدن برخى و برداشتن زخمها- اندوهى [ديگر]- ننگ شكست و شرم از خدا و رسول- سزا داد- اندوهتان را به اندوهى مهمتر بدل كرد-، تا بر آنچه از دست داديد- از غنيمت و پيروزى- و بر آنچه به شما رسيد- از رنج و آسيب- اندوهگين مشويد. و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است.

[154] سپس از پى آن غم، ايمنى و آرامشى بر شما فرستاد كه گروهى از شما را خوابى سبك فرا گرفت. و گروهى در انديشه خويشتن بودند، به خدا گمان ناروا داشتند، گمان دوران جاهليت. مى‌گويند: آيا ما را از اين كار- جنگ و نتيجه آن- چيزى- اختيارى- هست؟ بگو: همه كارها خداى راست. در دلهاى خويش چيزى را نهان مى‌دارند كه براى تو آشكار نمى‌كنند. مى‌گويند: اگر ما را از اين كار چيزى- اختيارى- بود در اينجا كشته نمى‌شديم. بگو: اگر در خانه‌هاى خود [هم‌] مى‌بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده بود هر آينه به سوى بسترهاى مرگشان بيرون مى‌آمدند، [تا آنچه خدا مى‌داند بشود] و تا خداى آنچه را كه در سينه‌هاى شماست بيازمايد و آنچه را كه در دلهاى شماست پاك كند و بپالايد و خداوند بدانچه در سينه‌هاست- نيتها- داناست.

[155] كسانى از شما كه روز رويارويى دو گروه- مسلمين و كفار- پشت كرده [از ميدان كارزار] برگشتند همانا شيطان آنان را به سبب برخى از آنچه كرده بودند بلغزانيد- يا خواست بلغزاند-. و هر آينه خداى از آنان درگذشت، كه خدا آمرزگار و بردبار است.

[156] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مانند كسانى مباشيد كه كافر شدند و در باره برادرانشان كه به سفر يا به جنگ رفته بودند [و مردند يا به شهادت رسيدند] گفتند: اگر نزد ما بودند نمى‌مردند و كشته نمى‌شدند تا خداى آن را دريغ و اندوهى كند در دلهاشان. و خداست كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند و خدا بدانچه مى‌كنيد بيناست.

[157] و اگر در راه خدا كشته شديد يا مرديد، هر آينه آمرزش و بخشايش خداى از آنچه آنان گرد مى‌آورند بهتر است.

[158] و اگر بميريد يا كشته شويد هر آينه به سوى خدا برانگيخته و فراهم مى‌شويد.

[159] [اى پيامبر،] به مِهر و بخشايشى از خداست كه براى ايشان نرم شدى، و اگر درشتخوى سخت‌دل بودى از گرد تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و براى ايشان آمرزش بخواه و با آنان در كار [جنگ‌] مشورت كن، و چون بر [كارى‌] دل بنهادى بر خداى توكل كن كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد.

[160] اگر خدا شما را يارى دهد هيچ كس بر شما چيره نخواهد شد، و اگر شما را فرو گذارد كيست كه پس از [فروگذاشتن‌] او شما را يارى كند؟ پس مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند و بس.

[161] و هيچ پيامبرى را نرسد كه خيانت كند و هر كه خيانت كند با آن خيانتى كه كرده روز رستاخيز بيايد و آنگاه به هر كسى [پاداش‌] آنچه كرده تمام داده شود و بر آنان ستم نرود.

[162] آيا آن كس كه خشنودى خدا را پيروى كرده مانند كسى است كه به خشم خدا بازگشته- سزاوار خشم خدا شده- و جايگاه او دوزخ است؟ و بد بازگشتگاهى است.

[163] ايشان- پيروان خشنودى خدا- نزد خدا پايه‌ها دارند، و خدا بدانچه مى‌كنند بيناست.

[164] هر آينه خداى بر مؤمنان منت نهاد كه در ميانشان پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مى‌خواند و پاكشان مى‌سازد و كتاب و حكمتشان مى‌آموزد، در حالى كه پيش از آن- آمدن پيامبر- هر آينه در گمراهى آشكارى بودند.

[165] و آيا چون آسيبى به شما رسد كه دو چندانش را- در جنگ بدر- [به دشمن‌] رسانده بوديد مى‌گوييد: اين از كجاست؟ بگو: آن از سوى خودتان است- كه بر خلاف فرمان پيامبر سنگر را رها كرديد-، همانا خدا بر همه چيز تواناست.

[166] و آنچه روز رويارويى دو گروه- مسلمانان و مشركان- به شما رسيد به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و تا مؤمنان را باز شناسد

[167] و تا كسانى را كه دورويى كردند معلوم گرداند و [چون‌] به آنها گفته شد: بياييد در راه خدا كارزار يا دفاع كنيد، گفتند: اگر مى‌دانستيم كه جنگى خواهد بود هر آينه شما را پيروى مى‌كرديم، آنان در آن روز به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان با دهانهاشان چيزى مى‌گويند كه در دلهاشان نيست، و خدا بدانچه پنهان مى‌دارند داناتر است.

[168] آنان كه [از جنگ‌] بنشستند در باره برادرانشان- شهيدان- گفتند: اگر از ما فرمان برده بودند كشته نمى‌شدند بگو: اگر راست مى‌گوييد مرگ را از خود باز داريد.

[169] و كسانى را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپندار، بلكه زندگانند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند

[170] در حالى كه بدانچه خداوند از فزونى و بخشش خود به آنان داده است شادمانند، و به [نيكويى حالِ‌] آن كسانى كه از پس ايشان هنوز به آنان نپيوسته اند شادى همى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين شوند.

[171] ايشان به نعمت و بخششى كه از خداست و به اين كه خداوند مزد مؤمنان را تباه نمى‌كند، شادمانند.

[172] آنان كه پس از آنكه زخمها بديشان رسيد- در احُد- خدا و پيامبر را- در دعوت به پى گيرى لشكر مشركان- پاسخ [نيكو] دادند، براى كسانى از آنان كه نيكويى و پرهيزگارى كردند مزدى بزرگ است

[173] آنان كه مردمان ايشان را گفتند كه [سپاهى از] مردم- كافران مكه- براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند پس از آنها بترسيد، اما [اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو كارگزار و پشتيبانى است.

[174] پس با نعمت و فزونى و بخششى از خدا [از ميدان جنگ‌] بازگشتند در حالى كه هيچ بدى و گزندى به ايشان نرسيد و خشنودى خدا را پيروى كردند و خدا خداوند فزونى و بخشش بزرگ است.

[175] همانا اين شيطان است كه دوستان خود را مى‌ترساند. پس اگر ايمان داريد از آنها نترسيد و از من بترسيد.

[176] و آنان كه در كافرى مى‌شتابند تو را اندوهگين نكنند، كه آنها هيچ زيانى به خدا نتوانند رسانيد. خدا مى‌خواهد براى آنان در آن جهان بهره‌اى قرار ندهد، و آنها را عذابى است بزرگ.

[177] همانا كسانى كه كفر را به بهاى ايمان خريدند هيچ زيانى به خدا نتوانند رسانيد و آنان را عذابى است دردناك.

[178] و كسانى كه كافر شدند مپندارند كه مهلتى كه به آنان مى‌دهيم خير آنهاست همانا مهلتشان مى‌دهيم تا بر گناه بيفزايند و آنها را عذابى است خواركننده.

[179] خداوند بر آن نيست كه مؤمنان را بر اين حال كه شماييد- كه با هم آميخته‌ايد- بگذارد [بلكه بر آنست كه‌] تا پليد را از پاك جدا سازد، و خداوند بر آن نيست كه شما را بر نهان و ناپيدا- غيب- آگاه سازد و ليكن خدا از فرستادگان خود هر كه را خواهد بر مى‌گزيند. پس به خدا و فرستادگان او بگرويد، و اگر ايمان آوريد و پرهيزگارى كنيد شما را مزدى بزرگ باشد.

[180] و كسانى كه به آنچه خدا از فزونى و بخشش خود به آنان داده است بخل مى‌ورزند مپندارند كه برايشان بهتر است بلكه براى آنها بدتر است، زودا كه آنچه بخل ورزيدند در روز رستاخيز طوق گردنشان شود. و ميراث آسمانها و زمين خداى راست و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است.

[181] هر آينه خدا سخن كسانى را كه گفتند: خدا نيازمند است و ما توانگريم شنيد. زودا كه آنچه را گفتند و كشتار به ناحقشان مَرْ پيامبران را بنويسيم و گوييم: بچشيد عذاب سوزان را.

[182] آن [عذاب‌] به سبب كارهايى است كه دستهاى شما از پيش فرستاده، و خدا به بندگان ستمگر نيست.

[183] همان كسان كه گفتند: خدا با ما عهد كرده- به ما سفارش فرموده- كه به هيچ فرستاده‌اى نگرويم تا ما را قربانيى بياورد كه آتش آن را بخورد- بسوزاند، به نشانه پذيرفته‌شدن-. بگو: بى‌گمان پيش از من فرستادگانى با نشانه‌هاى روشن و آشكار و با آنچه گفتيد نزد شما آمدند، پس چرا آنان را كشتيد اگر راستگوييد؟!

[184] پس اگر تو را دروغگو شمردند همانا پيامبرانى كه پيش از تو با نشانه‌ها و دلايل هويدا و نبشته‌ها [ى حكمت‌آموز]- يا سخنان استوار- و كتاب روشن و روشن‌كننده آمده بودند نيز دروغگو شمرده شدند.

[185] هر كسى چشنده مرگ است. و جز اين نيست كه مزدهاتان را روز رستاخيز تمام بدهند. پس هر كه از آتش دوزخ دور داشته و به بهشت درآورده شود براستى رستگار شده است. و زندگى دنيا چيزى جز كالاى فريب نيست.

[186] هر آينه شما در مالها و جانهاتان آزموده خواهيد شد و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و از كسانى كه شرك ورزيده‌اند آزار- زخم زبان- بسيار خواهيد شنيد. و اگر شكيبايى و پرهيزگارى پيشه كنيد، همانا اين از استوارترين- جدّى‌ترين و راست و درست‌ترين- كارهاست.

[187] و [ياد كن‌] آنگاه كه خدا از كسانى كه به آنها كتاب داده شده پيمان گرفت كه آن را براى مردم روشن بيان كنيد و پنهانش مكنيد، پس آن را پشت سر خويش افكندند و در برابر آن بهايى اندك ستاندند، بد است آنچه مى‌ستانند.

[188] مپندار آن كسان را كه بدانچه [از كارهاى بد و زشت‌] كرده‌اند شادى مى‌كنند و دوست مى‌دارند كه بدانچه نكرده‌اند ستايش شوند، مپندارشان كه از عذاب برهند، و آنان را عذابى است دردناك.

[189] و خداى راست فرمانروايى آسمانها و زمين، و خدا بر همه چيز تواناست.

[190] همانا در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز خردمندان را نشانه‌هاست

[191] همان كسان كه ايستاده و نشسته و بر پهلوها خفته خداى را ياد مى‌كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‌انديشند [و گويند:] پروردگارا، اين را به گزاف و بيهوده نيافريدى، تو پاكى- از اينكه كارى به گزاف و بيهوده كنى- پس ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.

[192] پروردگارا، هر كه را تو به آتش درآورى براستى خوار و رسوايش كرده‌اى، و ستمكاران را هيچ ياورانى نيست.

[193] پروردگارا، ما ندادهنده‌اى را كه به ايمان فراميخواند- يعنى رسول خدا

[194] پروردگارا، و آنچه را بر [زبان‌] فرستادگانت به ما وعده دادى به ما ارزانى دار و ما را در روز رستاخيز خوار و رسوا مگردان، كه تو خلاف وعده نمى كنى.

[195] پس پروردگارشان آنان را پاسخ داد كه من كار هيچ عمل‌كننده‌اى از شما را، از مرد يا زن، تباه نكنم برخى تان از برخى ديگريد. پس كسانى كه هجرت نمودند و [آنان كه‌] از خانه‌هاى خويش بيرون رانده شدند و [آنان كه‌] در راه من آزار ديدند و [آنان كه‌] كارزار كردند و [آنان كه‌] كشته شدند هر آينه گناهانشان را از ايشان بزدايم و آنان را به بهشت‌هايى در آورم كه از زير [درختان‌] آنها جويها روان است تا پاداشى باشد از نزد خدا، و خداست كه پاداش نيكو نزد اوست.

[196] رفت و آمد- سودجويى و كاميابى- كافران در شهرها تو را نفريبد

[197] [اين‌] برخوردارى اندك است سپس جايگاهشان دوزخ است و بد آرامگاهى است.

[198] اما كسانى كه ترس از پروردگار خويش را پيشه كردند ايشان را بهشت‌هايى است كه از زير آنها جويها روان است، در آنجا جاودانه باشند، تا پذيرائيى باشد از نزد خدا و آنچه نزد خداست نيكوكاران را بهتر است.

[199] و هر آينه از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و آنچه به شما و آنان فروفرستاده شده مى‌گروند، در حالى كه خدا را فروتن و گردن نهاده‌اند در برابر آيات خدا بهايى اندك نمى‌ستانند، اينان مزدشان نزد پروردگارشان است. همانا خدا زود حساب است.

[200] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، شكيبايى كنيد و [در برابر دشمن‌] با هم پايدارى ورزيد و آماده كارزار با دشمنان باشيد- يا: مرزبانى كنيد- و از خدا پروا كنيد شايد رستگار شويد.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud