💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 27 captured on 2024-03-21 at 19:15:59. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 27: The Ant (An-Naml)

Surahs

[1] طا، سين. اين آيات قرآن و كتاب روشنگر است

[2] كه هدايت و بشارتى براى مؤمنان است

[3] همانان كه نماز برپا مى‌دارند و زكات مى‌دهند و ايشان به آخرت يقين دارند

[4] بى‌ترديد كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند كارهايشان را در نظرشان آراسته‌ايم، از اين رو ايشان سرگشته‌اند

[5] آنان كسانى‌اند كه عذاب سختى برايشان خواهد بود و در آخرت از همه زيانكارترند

[6] و حقا اين قرآن از سوى حكيمى دانا بر تو القا مى‌شود

[7] [ياد آر] هنگامى را كه موسى به خانواده‌ى خود گفت: من آتشى ديدم، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد يا شعله آتشى براى شما مى‌آورم تا گرم شويد

[8] چون نزد آن آمد، ندايى برخاست كه: مبارك باد آن كه در آتش است و آن كه در اطراف آن است (موسى و فرشتگان)، و منزه است خدا پروردگار جهانيان

[9] اى موسى! اين منم خداى شكست ناپذير حكيم

[10] و عصايت را بيفكن. پس چون ديدش همانند مارى [به سرعت‌] مى‌خزد، پشت كرده گريخت و به عقب خود نگاه نكرد. [خطاب شد:] اى موسى! مترس كه رسولان نزد من نمى‌ترسند

[11] مگر كسى كه ستم كند، آن‌گاه بدى را به نيكى تبديل نمايد، پس البته من آمرزنده‌ى مهربانم

[12] و دستت را در گريبانت كن تا بى‌هيچ عيبى، سفيد و درخشان بيرون آيد، [اين‌] در زمره‌ى معجزات نه گانه‌اى است [كه تو با آنها] به سوى فرعون و قومش [فرستاده مى‌شوى‌] همانا آنان قومى فاسقند

[13] پس هنگامى كه آيات ما روشنگرانه به سويشان آمد، گفتند: اين سحرى آشكار است

[14] و با آن كه باطنشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين عاقبت مفسدان چگونه شد

[15] و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى داده است

[16] و سليمان وارث داود شد، و گفت: اى مردم! ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌ايم و از هر چيزى [بهره‌اى‌] داده شده‌ايم. راستى اين همان تفضل آشكار است

[17] و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان گردآورى شدند تا آنها يك جا جمع شوند [و در اختيار باشند]

[18] تا آن‌گاه كه به وادى مورچگان رسيدند، مورچه‌اى گفت: اى مورچگان! به خانه‌هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش بدون توجه شما را پايمال كنند

[19] سليمان از گفتار او تبسمى كرد و خنديد و گفت: پروردگارا! مرا بر آن دار تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى شكر كنم و عمل صالحى كه مى‌پسندى انجام دهم، و مرا به رحمت خويش در جمع بندگان شايسته‌ات در آور

[20] و جوياى حال پرندگان شد و گفت: چرا من هدهد را نمى‌بينم؟ آيا از غايبان است

[21] حتما او را به عذابى سخت عذاب مى‌كنم يا سرش را مى‌برم، مگر آن كه دليل روشنى براى من بياورد

[22] پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: به چيزى دست يافته‌ام كه تو به آن دست نيافته‌اى، و از سرزمين سبا براى تو خبر يقينى آورده‌ام

[23] من [آن جا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى‌كند و از هر نعمتى به او داده شده است و تختى بزرگ دارد

[24] او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى‌كنند، و شيطان اعمالشان را براى آنها آراسته و آنها را از راه [راست‌] بازداشته است، از اين رو آنها هدايت نمى‌يابند

[25] [كار شيطان اين بود] كه آنها سجده نكنند براى خدايى كه پنهانى‌ها را در آسمان‌ها و زمين بيرون مى‌آورد و آنچه را كه نهان مى‌داريد يا عيان مى‌سازيد مى‌داند

[26] خداوندى كه هيچ خدايى جز او نيست، صاحب عرش بزرگ است

[27] [سليمان‌] گفت: خواهيم ديد آيا راست گفته‌اى يا از دروغگويان بوده‌اى

[28] اين نامه مرا ببر و به طرف آنها بيفكن، آن‌گاه از آنها دور شو و بنگر چه پاسخ مى‌دهند

[29] [ملكه سبا] گفت: اى سران كشور! نامه‌اى ارجمند به سوى من انداخته شده است

[30] كه آن از طرف سليمان و به نام خداوند هستى بخش مهربان است

[31] [و در آن آمده است‌] كه بر من برترى مجوييد و مطيعانه به سوى من آييد

[32] گفت: اى سران قوم! نظر خود را در اين امر به من بگوييد كه من [تاكنون‌] بى‌حضور شما تصميم قطعى نگرفته‌ام

[33] گفتند: ما صاحبان قدرت و سخت جنگاوريم و اختيار كار با توست، پس بنگر چه فرمان مى‌دهى

[34] [ملكه‌] گفت: پادشاهان چون به شهرى در آيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‌گردانند و اين گونه عمل مى‌كنند

[35] و اينك من هديه‌اى به سويشان مى‌فرستم و منتظر مى‌مانم كه فرستادگان با چه [پاسخى‌] باز مى‌گردند

[36] و چون [فرستاده‌] نزد سليمان آمد، گفت: آيا مرا به مال مدد مى‌دهيد؟ آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده است. بلكه شما به هديه‌تان دلخوشيد

[37] [اكنون‌] به سوى آنها بازگرد كه قطعا سپاهيانى برسرشان مى‌آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن ديار به خوارى و زبونى بيرونشان مى‌كنيم

[38] [سپس‌] گفت: اى سركردگان! كدام يك از شما تخت او را پيش از آن كه به حالت تسليم نزد من آيند برايم مى‌آورد

[39] عفريتى از جنّ گفت: من آن را پيش از آن كه از جايت برخيزى نزد تو حاضر مى‌كنم، و من بر اين توانا و امينم

[40] كسى كه نزد او علمى از كتاب بود، گفت: من آن را پيش از آن كه چشم خود را بر هم زنى نزد تو مى‌آورم. پس چون سليمان آن تخت را نزد خود حاضر ديد، گفت: اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس مى‌گزارم يا ناسپاسى مى‌كنم و هر كه سپاس گزارد تنها

[41] گفت: تخت ملكه را برايش ناشناس سازيد تا ببينيم آيا پى مى‌برد يا از آنهاست كه پى نمى‌برند

[42] پس وقتى ملكه آمد بدو گفته شد: آيا تخت تو همين گونه است؟ گفت: گويا اين خود آن است، و ما پيش از اين هم [به قدرت سليمان‌] واقف شده بوديم و تسليم بوده‌ايم

[43] و او را آنچه به جاى خدا مى‌پرستيد [از ايمان به خدا] بازداشته بود، همانا او از گروه كافران بود

[44] به او گفته شد: وارد كاخ شو. پس چون آن را ديد، پنداشت نهر آبى است، و جامه از دو ساق خويش بالا زد [تا از آب بگذرد] سليمان گفت: اين كاخى صيقلى شده از بلورهاست. [ملكه‌] گفت: پروردگارا! من به خود ستم كردم و اينك با سليمان تسليم خداوند، پروردگار جهانيان شد

[45] و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خدا را بپرستيد اما آنها دو گروه شدند و به خصومت برخاستند

[46] گفت: اى قوم من! چرا پيش از رحمت، خواهان شتاب در عذابيد؟ چرا از خدا طلب آمرزش نمى‌كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد

[47] گفتند: ما تو و هر كه را با توست به فال بد گرفته‌ايم. گفت: فال [نيك و بد] شما نزد خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه امتحان مى‌شويد

[48] و در آن شهر، نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‌كردند و به اصلاح نمى‌پرداختند

[49] گفتند: بياييد به نام خدا هم قسم شويد كه حتما به «صالح» و كسانش شبيخون مى‌زنيم، سپس به خونخواه وى [به دروغ‌] خواهيم گفت: ما در محلّ قتل كسانش حاضر نبوديم و ما قطعا راست مى‌گوييم

[50] و نيرنگى طرح كردند و ما نيز نيرنگى تدبير كرديم و خبر نداشتند

[51] پس بنگر كه عاقبت نيرنگشان چگونه شد، كه ما آنها و قومشان را همگى هلاك كرديم

[52] و اين هم خانه‌هاى خالى آنهاست به سزاى ظلمى كه كردند. قطعا در اين [امر] براى مردمى كه بدانند عبرتى است

[53] و كسانى را كه ايمان آورده و پرهيزكارى مى‌كردند نجات داديم

[54] و [ياد كن‌] لوط را كه چون به قوم خود گفت: آيا به فحشا روى مى‌آوريد در حالى كه [نتايج شوم آن را] مى‌بينيد

[55] آيا شما به جاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مى‌آييد؟ بلكه شما مردمى جهالت پيشه‌ايد

[56] ولى پاسخ قومش غير از اين نبود كه گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آنها مردمى هستند كه پاكى مى‌ورزند [و مقدس مآبند]

[57] پس او و خانواده‌اش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدر كرديم از بازماندگان باشد

[58] و باران [عذاب‌] برايشان بارانديم و باران بيم داده شدگان، بد بارانى است

[59] بگو: سپاس براى خداست، و سلام بر آن بندگانش كه برگزيده است. آيا خدا بهتر است يا آنچه [با او] شريك مى‌كنند

[60] يا آن كس كه آسمان‌ها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان نازل نمود، سپس به وسيله آن باغ‌هاى با شكوهى رويانيديم كه رويانيدن درختانش كار شما نبود؟ آيا با اين خداوند خدايى است؟ بلكه آنها گروهى هستند كه [از حق‌] عدول مى‌كنند

[61] يا آن كه زمين را قرارگاه كرد و در آن نهرها پديد آورد و براى آن كوه‌هاى استوار قرار داد و ميان دو دريا حايلى گذاشت؟ آيا با اين خداوند خدايى است؟ بلكه بيشترشان نمى‌دانند

[62] يا كيست كه درمانده را، چون وى را بخواند اجابت مى‌كند و گرفتارى را برطرف مى‌سازد و شما را در زمين جانشين مى‌كند؟ آيا با اين خداوند خدايى است؟ چه كم متذكّر مى‌شويد

[63] يا كيست كه شما را در تاريكى‌هاى صحرا و دريا هدايت مى‌كند و كيست كه پيشاپيش باران رحمتش، بادها را به مژده مى‌فرستد؟ آيا با اين خداوند خدايى است؟ خداوند فراتر از چيزى است كه با او شريك مى‌كنند

[64] يا آن كس كه خلقت را آغاز مى‌كند و سپس آن را برمى‌گرداند و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‌دهد؟ آيا با اين خداوند خدايى است؟ بگو: برهان خويش را بياوريد اگر راست مى‌گوييد

[65] بگو: جز خدا، هر كه در آسمان‌ها و زمين است غيب نمى‌داند و نمى‌دانند كى برانگيخته مى‌شوند

[66] بلكه علم آنها در باره‌ى آخرت به پايان رسيده [كه آن را انكار مى‌كنند]؟ بلكه ايشان در [اصل‌] آن ترديد دارند. بلكه آنها در آن زمينه كوردل‌اند

[67] و كسانى كه كافر شدند گفتند: آيا وقتى كه ما و پدرانمان خاك شديم، حتما [زنده از گور] بيرون آورده مى‌شويم

[68] البته به ما و پدرانمان نيز قبلا همين را وعده داده بودند. اينها جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست

[69] بگو: در زمين بگرديد و بنگريد عاقبت گنه‌پيشگان چگونه شد

[70] و بر آنان غم مخور و از نيرنگ‌هايى كه مى‌زنند تنگدل مباش

[71] و مى‌گويند: اين وعده كى خواهد بود اگر راست مى‌گوييد

[72] بگو: شايد برخى از آنچه شتاب در آن را مى‌خواهيد در تعقيب شما باشد

[73] و راستى پروردگارت نسبت به مردم، صاحب كرم است ولى بيشترشان سپاس نمى‌دارند

[74] و بى‌ترديد پروردگار تو آنچه را سينه‌هايشان پنهان مى‌دارد و آنچه را آشكار مى‌كنند مى‌داند

[75] و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست مگر اين كه در كتابى روشن (لوح محفوظ) ثبت است

[76] بى‌گمان، اين قرآن بسيارى از چيزهايى را كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند برايشان حكايت مى‌كند

[77] و به راستى كه آن براى مؤمنان هدايت و رحمت است

[78] البته پروردگار تو طبق حكم خود ميان آنان داورى مى‌كند و او شكست‌ناپذير داناست

[79] پس بر خدا توكّل كن كه تو واقعا بر حق آشكار هستى

[80] البته تو نمى‌توانى مردگان را شنوا كنى و نمى‌توانى نداى دعوت را به گوش كران برسانى هنگامى كه پشت مى‌كنند و روى بر مى‌تابند

[81] و تو هدايت كننده‌ى كوردلان از گمراهى‌شان نيستى. تو فقط به گوش كسانى توانى رساند كه به آيات ما ايمان دارند و خود [مطيع و] تسليمند

[82] و چون وعده‌ى عذاب بر ايشان واقع شود، جنبنده‌اى را از زمين براى ايشان بيرون مى‌آوريم كه با آنها تكلم مى‌كند [و مى‌گويد]: مردم [چنان كه بايد] به آيات ما يقين ��مى‌كنند

[83] و آن روز كه از هر امّتى گروهى را كه آيات ما را تكذيب مى‌كردند گرد مى‌آوريم و آن گاه نگاه داشته مى‌شوند [تا همه به هم ملحق شوند]

[84] تا زمانى كه [به پاى حساب‌] بيايند، خدا مى‌گويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد بى‌آن كه بدان احاطه علمى داشته باشيد؟ اين چه كارى بود كه مى‌كرديد

[85] و حكم عذاب بر ايشان واقع گردد به سبب ظلمى كه كردند. پس ايشان دم بر نيارند

[86] آيا نديده‌اند كه ما شب را پديد آورديم تا در آن بياسايند و روز را روشنى بخش گردانيديم؟ قطعا در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‌آورند مايه‌هاى عبرت است

[87] و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمان‌ها و هر كه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى خاضعانه به سوى او مى‌آيند

[88] و كوه‌ها را مى‌بينى و آنها را ساكن مى‌انگارى در حالى كه مانند ابر در حركتند. اين صنع خداست كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده. و او به آنچه مى‌كنيد مسلما آگاه است

[89] هر كس [عمل‌] نيكى آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنها آن روز از هراسى بزرگ در امانند

[90] و هر كس [عمل‌] بدى آورد [با] صورت‌هايشان در آتش دوزخ واژگون شوند. [گفته مى‌شود:] آيا جز آنچه مى‌كرديد سزا داده مى‌شويد

[91] من مأمورم كه تنها خداوند اين شهر را كه آن را گرامى داشته و هر چيزى از آن اوست پرستش كنم، و فرمان يافته‌ام كه از مسلمانان باشم

[92] و اين كه قرآن را [بر شما] تلاوت كنم. پس هر كه هدايت پذيرد به سود خود هدايت يافته و هر كه گمراه شود، پس بگو: من فقط از هشدار دهندگانم

[93] و بگو: ستايش از آن خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد آن را خواهيد شناخت. و پروردگار تو از آنچه مى‌كنيد غافل نيست

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud