💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 28 captured on 2024-03-21 at 19:16:02. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 28: The Stories (Al-Qasas)

Surahs

[1] طا، سين، ميم

[2] اين آيات كتاب روشنگر است

[3] ما از خبر مهم موسى و فرعون براى مردمى كه ايمان مى‌آورند به درستى بر تو مى‌خوانيم

[4] همانا فرعون در زمين سربرافراشت و مردم آن را چند فرقه‌اى كرد. گروهى از آنها را به زبونى مى‌كشيد، پسرانشان را سر مى‌بريد و زنانشان را زنده مى‌گذاشت. به راستى كه وى از فسادكاران بود

[5] و مى‌خواستيم بر كسانى كه در زمين به زبونى كشيده شده‌اند منّت نهيم و آنها را پيشوايان [مردم‌] گردانيم و ايشان را وارثان [زمين‌] كنيم

[6] و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهشان چيزى را كه از آن حذر داشتند نشان دهيم

[7] و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير ده و چون بر [جان‌] او ترسيدى به دريايش بيفكن و نترس و اندوه مدار كه ما او را به تو باز مى‌گردانيم و از پيمبرانش قرار مى‌دهيم

[8] پس خاندان فرعون او را [از آب‌] گرفتند تا سر انجام دشمن جان آنان و مايه اندوهشان گردد. آرى فرعون و هامان و سپاهشان خطاكار بودند

[9] و همسر فرعون گفت: [اين كودك‌] نور چشم من و تو خواهد بود، او را مكشيد، اميد است كه ما را سودى دهد، يا او را به فرزندى بگيريم، ولى آنها خبر نداشتند [چه مى‌كنند]

[10] و مادر موسى را دل تهى شد، كه اگر دلش را قوى نكرده بوديم تا از مؤمنان باشد چيزى نمانده بود كه راز را فاش سازد

[11] و به خواهر موسى گفت: از پى او برو. پس او را از دور مى‌نگريست در حالى كه آنها متوجه نبودند

[12] و ما شير دايگان را از پيش بر او حرام كرده بوديم. پس [خواهرش آمد و] گفت: آيا شما را بر خانواده‌اى راهنمايى كنم كه او را برايتان سرپرستى كنند و خيرخواهش باشند

[13] پس او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده‌ى خدا درست است، ولى بيشترشان نمى‌دانند

[14] و چون به رشد و كمال خويش رسيد و برومند شد، به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم

[15] و او در وقت سرگرمى اهل شهر، وارد آن جا شد و دو مرد را ديد كه زد و خورد مى‌كردند يكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش بود. آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمنش بود از وى استمداد كرد. پس موسى مشتى بر او زد و كارش را ساخت. گفت: اين كار شيطان است، چ

[16] گفت: پروردگارا! من بر خويشتن ستم كردم، مرا ببخش! پس [خدا] از او درگذشت كه او آمرزنده‌ى مهربان است

[17] گفت: پروردگارا! به پاس نعمتى كه بر من ارزانى داشتى هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم شد

[18] او در شهر، ترسان و نگران [از تعقيب، آن شب را] صبح كرد. ناگهان [ديد] همان كسى كه ديروز از وى استمداد كرده بود باز هم به فرياد از وى مدد مى‌خواهد. موسى به او گفت: به راستى كه تو آشكارا [ماجراجو و] گمراهى

[19] و چون خواست به سوى آن كه دشمن هر دوشان بود حمله‌ور شود، گفت: اى موسى! آيا مى‌خواهى مرا بكشى، چنان كه ديروز يكى را كشتى؟ تو مى‌خواهى در [اين سر] زمين فقط گردنكشى كنى و نمى‌خواهى از اصلاحگران باشى

[20] و از دور دست شهر مردى شتابان بيامد و گفت: اى موسى! سران قوم در مورد كشتن تو به مشورت نشسته‌اند، پس از شهر خارج شو كه من از خيرخواهان تو هستم

[21] پس ترسان و نگران از آن [شهر] بيرون شد و گفت: اى پروردگار من! مرا از قوم ستمكار رهايى بخش

[22] و چون به جانب شهر مدين روى نهاد گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند

[23] و چون به آب مدين رسيد، گروهى از مردم را بر [گرد] آن يافت كه [دام‌هاى خود را] آب مى‌دادند، و پشت سرشان دو زن را يافت كه [گوسفندان خود را] از آب باز مى‌دارند. گفت: كار شما چيست؟ گفتند: [ما به گوسفندان خود] آب نمى‌دهيم تا شبانان [گوسفندانشان را] بازگردا

[24] پس براى آن دو [گوسفندانشان را] براى آن دو آب داد، آن‌گاه به سوى سايه برگشت و گفت: پروردگارا! من به هر [رزق و] خيرى كه برايم بفرستى سخت نيازمندم

[25] پس يكى از آن دو در حالى كه از روى حيا گام برمى‌داشت نزد وى آمد و گفت: پدرم تو را مى‌طلبد تا پاداش آن كه براى ما آب دادى به تو بپردازد. و چون موسى نزد وى آمد و سرگذشت خود را بر او حكايت كرد، گفت: مترس كه از گروه ستمكاران نجات يافتى

[26] يكى از آن دو دختر گفت: اى پدر! او را استخدام كن همانا بهترين كسى كه استخدام مى‌كنى، كسى است كه نيرومند و امين است

[27] [شعيب‌] گفت: من مى‌خواهم يكى از اين دو دختران خود را به نكاح تو در آورم، به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را به پايان رسانى [اختيار] از جانب توست، و نمى‌خواهم بر تو سخت بگيرم، و مرا اگر خدا بخواهد از صالحان خواهى يافت

[28] [موسى پذيرفت و] گفت: اين [قرارداد] ميان من و تو باشد كه هر يك از دو مدّت را به انجام رسانيدم بر من تعدى و تحميلى نباشد و خدا بر آنچه مى‌گوييم و كيل است

[29] و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و با خانواده‌ى خويش راهى [مصر] شد، از جانب كوه طور آتشى ديد! به خانواده‌ى خود گفت: اين جا بمانيد كه من آتشى ديدم، شايد از آن خبرى يا شعله‌اى برايتان بياورم تا گرم شويد

[30] پس چون به نزد آتش آمد، از جانب راست وادى، در آن جايگاه مبارك، از درخت ندا داده شد كه: اى موسى! همانا من خداوند، پروردگار جهانيان هستم

[31] كه عصاى خود را بيفكن. پس چون ديد آن مثل مارى [به سرعت‌] مى‌خزد، به عقب بازگشت و به پشت سر نگاه نكرد. [خطاب شد:] اى موسى! پيش آى و مترس كه تو از ايمنانى

[32] دست خود را به گريبانت ببر تا سفيد [و درخشان‌] و بى‌گزند بيرون آيد و دست و بازويت را به خود بچسبان تا ترس تو فرو نشيند [و مضطرب نباشى‌] و اينها دو برهان از جانب پروردگار توست [كه بايد] به سوى فرعون و مهترانش [ببرى‌]، زيرا آنها قومى نافرمان‌اند

[33] گفت: پروردگارا! من كسى از ايشان را كشته‌ام، پس مى‌ترسم مرا بكشند

[34] و برادرم هارون از من زبان آورتر است، پس او را با من به عنوان مددكار بفرست تا مرا تصديق كند همانا بيم آن دارم كه مرا تكذيب كنند

[35] فرمود: به زودى بازويت را به وسيله برادرت محكم خواهيم كرد و براى شما دو [نفر]، سلطه‌اى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما به شما دست نخواهند يافت شما و هر كه شما را پيروى كند پيروزيد

[36] پس چون موسى معجزات روشن ما را براى آنها آورد، گفتند: اين جز سحرى ساختگى نيست و ما اين را در ميان پدران نخستين خود نشنيده‌ايم

[37] و موسى گفت: پروردگار من بهتر مى‌داند چه كسى هدايت را از نزد او آورده و [بهتر مى‌داند] عاقبت نيك آن سرا براى چه كسى است مسلما ظالمان رستگار نمى‌شوند

[38] و فرعون گفت: اى بزرگان قوم! من براى شما معبودى جز خويشتن نمى‌شناسم پس اى هامان! برايم بر گل آتش بيفروز [و آجر بپز] و برجى [بلند] براى من بساز تا شايد به سوى خداى موسى سركشم، و من جدا او را از دروغگويان مى‌انگارم

[39] و او و سپاهيانش در زمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه ايشان به سوى ما بازگردانده نمى‌شوند

[40] پس ما او و سپاهيانش را گرفتيم و آنها را در دريا افكنديم، پس بنگر كه فرجام ستمكاران چگونه شد

[41] و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش مى‌خواندند، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد

[42] و در اين دنيا لعنتى بدرقه آنها كرديم و روز قيامت آنان از [جمله‌] زشت رويانند

[43] و به راستى پس از آن كه نسل‌هاى نخستين را هلاك كرديم، به موسى كتاب داديم كه مردم را بصيرت‌ها و هدايت و رحمت باشد، به اميد آن كه ايشان پند گيرند

[44] و تو در جانب غربى [طور] نبودى آن‌گاه كه امر [پيامبرى‌] را به موسى واگذاشتيم، و از حاضران [در آن صحنه‌] نبودى

[45] ليكن ما نسل‌هايى به وجود آورديم و عمرشان طولانى شد [و آثار انبيا فراموش گرديد] و تو در ميان اهل مدين اقامت نداشتى تا [از وضع آنان آگاه باشى و] آيات ما را [در اين مورد] براى آنها [مشركان مكه‌] بخوانى ليكن ما بوديم كه پيامبران را مى‌فرستاديم [و تو را ف

[46] و آن دم كه [موسى را] ندا داديم، تو در كنار طور نبودى، ولى [اين آيات‌] رحمتى از پروردگار تو است، تا قومى را كه هيچ انذار كننده‌اى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهى، باشد كه آنها پند گيرند

[47] و اگر به كيفر آنچه به دست خود پيش فرستادند مصيبتى به آنها نمى‌رسيد، كه سپس بگويند: پروردگارا! چرا رسولى به سوى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم، [تو را به جانب ايشان نمى‌فرستاديم‌]

[48] پس چون حق از جانب ما برايشان آمد، گفتند: چرا نظير آنچه به موسى داده شد به او داده نشده است؟ آيا اينان پيش از اين به آنچه به موسى داده شده بود كافر نشدند؟ گفتند: [تورات و قرآن‌] دو جادويى هستند كه پشتيبان يكديگرند، و گفتند: ما به همه كافريم

[49] بگو: پس كتابى از جانب خداوند بياوريد كه از اين دو هدايت كننده‌تر باشد تا از آن پيروى كنم اگر راست مى‌گوييد

[50] پس اگر تو را اجابت نكردند، بدان كه فقط هوس‌هاى خود را پيروى مى‌كنند و كيست گمراه‌تر از آن كه به غير از هدايت خدا از هواى نفس خود پيروى كند؟ بى‌ترديد خدا مردم ستمگر را هدايت نمى‌كند

[51] و به راستى براى ايشان، سخن از پى سخن آورديم به اميد آن كه پند گيرند

[52] كسانى كه پيش از اين [قرآن‌] كتابشان داديم آنها به آن ايمان مى‌آورند

[53] و چون [قرآن‌] بر ايشان تلاوت شود مى‌گويند: بدان ايمان آورديم كه آن درست است و از طرف پروردگار ماست ما پيش از آن هم تسليم بوده‌ايم

[54] آنان به پاس آن كه صبر كردند، و بدى را با نيكى دفع مى‌كنند و از آنچه روزى‌شان كرده‌ايم انفاق مى‌كنند، دوبار پاداش داده مى‌شوند

[55] و چون سخن بيهوده بشنوند از آن روى بر مى‌تابند و مى‌گويند: اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست سلام بر شما، ما طالب [معاشرت‌] جاهلان نيستيم

[56] در حقيقت تو هر كه را دوست دارى نمى‌توانى [به اجبار] هدايت كنى، ليكن خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مى‌كند، و او هدايت پذيران را بهتر مى‌شناسد

[57] و گفتند: اگر با تو از هدايت پيروى كنيم از سرزمين خود ربوده [و تبعيد] خواهيم شد. آيا آنها را در حرمى امن جاى نداده‌ايم كه فرآورده‌هاى هر چيزى كه رزقى از جانب ماست به سوى آن سرازير مى‌شود؟ ولى بيشترشان نمى‌دانند

[58] و چه بسيار شهرهايى را كه [از شدّت رفاه‌] در زندگى خويش طغيان كرده بودند هلاك كرديم، و اين خانه‌هاى آنهاست كه بعد از ايشان جز اندكى مورد سكونت قرار نگرفت، و وارثان، خود ما بوديم

[59] و پروردگار تو هرگز ويرانگر شهرها نبوده است تا آن‌گاه كه در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان تلاوت كند و ما ويران كننده‌ى شهرها نبوديم مگر آن كه مردمش ستمكار بودند

[60] و آنچه به شما داده شده است، كالاى زندگى دنيا و زينت آن است، ولى آنچه نزد خداست بهتر و ماندنى‌تر است پس آيا نمى‌انديشيد

[61] آيا كسى كه وعده‌ى نيكو به او داده‌ايم و او ديدار كننده آن است، مانند كسى است كه از متاع زندگى دنيا بهره‌مندش گردانيديم، سپس او روز قيامت از جمله احضار شدگان [براى كيفر] خواهد بود

[62] و روزى كه آنها را ندا مى‌دهد و مى‌گويد: آن شريكان من كه مى‌پنداشتيد كجايند

[63] آنان كه حكم عذاب برايشان حتمى شده مى‌گويند: پروردگارا! اينانند كسانى كه گمراهشان كرديم گمراهشان كرديم ��م چنان كه خود گمراه شديم. [ما از آنها] به سوى تو بيزارى مى‌جوييم. اينان ما را نمى‌پرستيدند [بلكه هواى نفس خود را مى‌پرستيدند]

[64] و گفته شود: شريكان خود را فراخوانيد. پس آنها را مى‌خوانند، ولى پاسخشان نمى‌دهند و عذاب را مى‌بينند [و آرزو مى‌كنند] كاش هدايت يافته بودند

[65] و روزى را كه خدا آنها را ندا مى‌دهد و مى‌گويد: فرستادگان را چه پاسخ داديد

[66] پس در آن روز خبرها برايشان پوشيده بماند، پس از يكديگر نيز نمى‌پرسند

[67] و امّا كسى كه توبه كند و ايمان آورد و به كار شايسته بپردازد، اميد كه از رستگاران شود

[68] و پروردگار تو هر چه بخواهد مى‌آفريند و بر مى‌گزيند، و آنها را اختيارى نيست. منزه است خدا و فراتر است از چيزى كه [با او] شريك مى‌كنند

[69] و پروردگار تو آنچه را سينه‌هايشان مستور مى‌دارد و آنچه را آشكار مى‌كنند مى‌داند

[70] و اوست خداوند جز او معبودى نيست، و حمد در دنيا و آخرت از آن اوست، و حاكميت نيز از آن اوست، و به سوى او بازگردانده مى‌شويد

[71] بگو: چه مى‌پنداريد؟ اگر خدا شب را تا روز رستاخيز بر شما ادامه دهد، جز خداوند كدامين معبود براى شما روشنى مى‌آورد؟ آيا نمى‌شنويد

[72] بگو: چه مى‌پنداريد؟ اگر خدا روز را تا روز قيامت بر شما ادامه دهد، جز خدا كدامين معبود براى شما شبى مى‌آورد كه در آن آرام گيريد؟ آيا نمى‌بينيد

[73] و از رحمت خداست كه شب و روز را براى شما پديد آورد تا در اين [يك‌] بياراميد و [در آن يك‌] از كرم او [روزى‌] بجوييد و باشد كه شكر گزاريد

[74] و روزى كه [خداوند] ندايشان مى‌دهد و مى‌گويد: كجايند آن شريكانى كه براى من مى‌پنداشتيد

[75] و از هر امتى گواهى جدا مى‌كنيم و مى‌گوييم: برهان خود را بياوريد. پس بدانند كه حق از آن خداست و آنچه افترا مى‌بستند از دستشان مى‌رود

[76] قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد، و از گنجينه‌ها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه‌ى نيرومند سنگينى مى‌كرد، آن‌گاه كه قوم وى بدو گفتند: سرمستى مكن كه خدا سرمستى كنندگان را دوست نمى‌دارد

[77] و در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را بطلب و سهم خود را [نيز] از دنيا فراموش مكن و همان‌طور كه خدا به تو احسان كرده احسان كن و در زمين فساد مجوى، كه خدا فسادگران را دوست نمى‌دارد

[78] [قارون‌] گفت: من اينها را از روى علمى كه نزد من است يافته‌ام. آيا ندانست كه خدا نسل‌هايى را پيش از او نابود كرد كه از او قوى‌تر و مال اندوزتر بودند؟ مجرمان از گناهانشان پرسيده نمى‌شوند [و بى‌حساب دوزخ مى‌روند]

[79] پس قارون با تجملات خود بر قومش برآمد. كسانى كه طالب زندگى دنيا بودند گفتند: اى كاش، مثل آنچه به قارون داده شده به ما داده مى‌شد واقعا او صاحب بهره‌اى عظيم است

[80] و دانش يافتگان گفتند: واى بر شما! پاداش خدا براى كسى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده بهتر است، و آن را جز صابران در نيابند

[81] آن‌گاه قارون را با خانه‌اش در زمين فرو برديم و او در برابر خدا هيچ گروهى نداشت كه يارى‌اش كنند و خود از انتقام گيرندگان نبود [كه از خود دفاع كند]

[82] و كسانى كه ديروز موقعيت او را آرزو مى‌كردند صبح‌گاه مى‌گفتند: عجبا، مثل اين كه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مى‌دهد يا تنگ مى‌گيرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بوده ما را [نيز به زمين‌] فرو برده بود. عجبا، گويى كه كافران هرگز رستگار نم

[83] آن سراى آخرت است كه براى كسانى قرار مى‌دهيم كه در زمين خواستار برترى جويى و فساد نيستند، و عاقبت [خوش‌] از آن پرهيزگاران است

[84] هر كه نيكى بياورد، براى او بهتر از آن خواهد بود، و هر كه بدى آورد، آنها كه بدى كردند جز آنچه كرده‌اند كيفر نبينند

[85] بى‌ترديد، همان كه اين قرآن را بر تو واجب كرد تو را به جايگاهت [مكه‌] باز مى‌گرداند. بگو: پروردگارم كسى را كه هدايت آورده و كسى را كه در گمراهى آشكار است بهتر مى‌شناسد

[86] و تو اميد نداشتى كه اين كتاب بر تو القا شود، جز اين كه رحمتى از پروردگار تو باشد. پس هرگز پشتيبان كافران مباش

[87] مبادا تو را از [تبليغ‌] آيات خدا بعد از آن كه بر تو نازل شده است بازدارند، و به سوى پروردگارت دعوت كن، و زنهار از مشركان مباش

[88] و با خداوند معبود ديگرى مخوان. خدايى جز او نيست. جز ذات او همه چيز فانى است. فرمان از آن اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شويد

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud