💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 20 captured on 2024-03-21 at 19:15:37. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 20: Taa-Haa (Taa-Haa)

Surahs

[1] طا، ها

[2] ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به زحمت افتى

[3] مگر پندى براى آن كس كه [از خدا] مى‌ترسد

[4] نازل شده‌اى است از طرف آن كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريد

[5] خداى رحمان، بر عرش استيلا يافت

[6] آنچه در آسمان‌ها و زمين است و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است، از آن اوست

[7] و اگر سخن به آواز گويى [يا آهسته‌]، بى‌ترديد او نهان و نهان‌تر را مى‌داند

[8] خداى يكتا جز او معبودى نيست و بهترين نام‌ها [و صفات برتر] از آن اوست

[9] و آيا حكايت موسى به تو رسيده است

[10] آن‌گاه كه آتشى ديد، پس به خانواده‌ى خود گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديده‌ام، شايد شعله‌اى از آن برايتان بياورم يا در [روشنايى‌] آتش راهى بيابم

[11] پس چون به آن رسيد، ندا داده شد: اى موسى

[12] همانا من پروردگار تو هستم. پس هر دو كفش خود را درآور كه [اينك‌] تو در وادى مقدس «طوى» هستى

[13] و من تو را برگزيده‌ام، پس بدانچه وحى مى‌شود گوش فرا دار

[14] اين منم خداوند [يكتا] كه خدايى جز من نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز بپادار

[15] قيامت حتما آمدنى است. مى‌خواهم وقت آن را پنهان دارم تا هر كسى به موجب آنچه مى‌كوشد جزا داده شود

[16] پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هواى خويش پيروى كرده، تو را از [ايمان به‌] آن باز دارد كه هلاك بشوى

[17] اى موسى! آن چيست به دست راست تو

[18] گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‌كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‌تكانم، و نيازهاى ديگرى هم براى من در آن هست

[19] گفت: آن را بينداز اى موسى

[20] پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‌خزيد

[21] گفت: آن را بگير و مترس، به زودى آن را به صورت اولش باز مى‌گردانيم

[22] و دست خويش در بغل كن، تا بى‌هيچ گزندى [به عنوان‌] معجزه‌اى ديگر سفيد [و درخشان‌] بيرون آيد

[23] تا پاره‌اى از آيات بزرگ‌تر خود را به تو نشان دهيم

[24] به سوى فرعون برو كه او طغيان كرده است

[25] گفت: پروردگارا! سينه‌ام را وسعت بخش

[26] و كارم را برايم آسان ساز

[27] و گره از زبانم بگشاى

[28] تا سخنم را دريابند

[29] و براى من دستيارى از كسانم قرار ده

[30] هارون برادرم را

[31] پشت من را بدو محكم كن

[32] و او را در كارم شريك ساز

[33] تا تو را فراوان تسبيح گوييم

[34] و تو را بسيار ياد كنيم

[35] بى‌ترديد تو بر حال ما ناظر بوده‌اى

[36] گفت: اى موسى! خواسته‌ات به تو داده شد

[37] و البته يك بار ديگر هم بر تو عنايت كرديم

[38] آن‌گاه كه به مادرت آنچه وحى شد وحى كرديم

[39] كه او را در صندوقى بنه، و آن را به دريا بيفكن تا دريا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن وى او را برگيرد. و بر تو از جانب خود مهرى [در دل‌ها] افكندم تا زير نظر من پرورش يابى

[40] آن‌گاه كه خواهرت [در پى صندوق تو] راه مى‌رفت و مى‌گفت: آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهده دار شود؟ پس تو را به آغوش مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد، و شخصى [از فرعونيان‌] را كشتى و ما تو را از اندوه رهانيديم، و بارها ت

[41] و تو را براى خود پروردم

[42] اينك تو و برادرت با آيات من برويد و در ياد من سستى مكنيد

[43] به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته است

[44] و با او سخنى نرم گوييد، شايد پند گيرد يا بترسد

[45] گفتند: پروردگارا! ما مى‌ترسيم كه بر ما پيشدستى كند يا سر به طغيان بردارد

[46] گفت: مترسيد، من همراه شما هستم، مى‌شنوم و مى‌بينم

[47] پس نزد او بياييد [من آنجا حاضرم‌] و بگوييد: ما دو فرستاده‌ى پروردگار توييم، پس بنى اسرائيل را با ما بفرست و آزارشان مده، همانا ما براى تو از سوى پروردگارت معجزه‌اى آورده‌ايم، و درود بر آن كس كه از هدايت پيروى كند

[48] همانا به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند

[49] فرعون گفت: پروردگار شما دو نفر كيست اى موسى!

[50] گفت: پروردگار ما كسى است كه آفرينش هر چيزى را به او عطا كرده سپس هدايتش نموده است

[51] گفت: پس سرنوشت مردمان نخستين كه [ايمان نياوردند] چه مى‌شود

[52] گفت: علم آن در كتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه دچار خطا مى‌شود و نه فراموش مى‌كند

[53] خدايى كه زمين را برايتان آسايشگاه قرار داد و براى شما در آن راه‌ها كشيد و از آسمان آبى فرستاد، پس با آن انواع مختلف از روييدنى‌ها را بيرون آورديم

[54] بخوريد و دام‌هايتان را بچرانيد كه قطعا در اين‌ها عاقلان را نشانه‌هايى [عبرت آور] است

[55] شما را از زمين آفريديم و [با مرگ‌] در آن بازتان مى‌گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مى‌آوريم

[56] البته ما همه آيات خود را به او [فرعون‌] نشان داديم ولى او آنها را تكذيب كرد و سر باز زد

[57] گفت: آيا نزد ما آمده‌اى تا ما را با سحر خود از ديارمان بيرون كنى اى موسى!

[58] ما هم قطعا براى تو جادويى مانند آن مى‌آوريم پس ميان ما و خودت محل قرارى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، آن هم در زمينى هموار

[59] گفت: موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گردآورده مى‌شوند

[60] پس فرعون برگشت و تمام شگرد خود را گرد آورد، سپس باز آمد

[61] موسى به آنان گفت: واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد كه خدا شما را با عذابى [سخت‌] هلاك مى‌كند. و هر كه دروغ سازد بى‌ترديد نوميد و زيانكار شده است

[62] پس [ساحران‌] ميان خود در باره‌ى كارشان اختلاف پيدا كردند و به نجوا پرداختند

[63] [فرعونيان‌] گفتند: قطعا اين دو تن ساحرند و مى‌خواهند شما را با سحر خود از ديارتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند

[64] پس شگردهاى خود را فراهم آوريد و در يك صف پيش آييد كه بى‌ترديد امروز هر كه فايق آيد رستگار شده است

[65] [ساحران‌] گفتند: اى موسى! يا تو مى‌افكنى يا ما اولين كسى باشيم كه مى‌افكند

[66] گفت: [نه‌] بلكه شما بيندازيد. پس ناگاه ريسمان‌ها و چوبدستى‌هايشان از جادوى آنان چنان به نظر او آمد كه آنها به شتاب مى‌خزند

[67] و موسى در خود احساس ترس كرد

[68] گفتيم: مترس كه تو حتما برترى

[69] و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساخته‌اند ببلعد، [زيرا] آنچه آنها ساخته‌اند صرفا ترفند جادوگر است و جادوگر هر جا رود رستگار نمى‌شود

[70] پس ساحران به سجده افتادند [و] گفتند: به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم

[71] [فرعون‌] گفت: آيا پيش از آن كه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟ قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. پس حتما دست‌ها و پاهايتان را مخالف [يكديگر از چپ و راست‌] قطع مى‌كنم و يقينا شما را بر تنه‌هاى نخل دار مى‌زنم و خوب خواهيد دانست كيفر كدام

[72] گفتند: ما هرگز تو را بر آن نشانه‌هاى روشنى كه براى ما آمده و بر آن كس كه ما را پديد آورده ترجيح نخواهيم داد، پس هر حكمى كه مى‌خواهى بكن، تو فقط در اين زندگى دنيا حكم مى‌رانى

[73] ما به پروردگار خويش ايمان آورديم تا از گناهان ما و اين سحرى كه بر ما تحميل كردى در گذرد، و خداوند بهتر و پايدارتر است

[74] [زيرا] هر كه گنهكار به پيشگاه پروردگارش درآيد، بى‌ترديد او را جهنم است كه در آن نه بميرد و نه زندگى يابد

[75] و هر كه با ايمان نزد وى آيد و اعمال صالح كرده باشد، چنين كسانى برايشان درجات والا خواهد بود

[76] بهشت‌هاى جاويدى كه از پاى درختانش نهرها جارى است كه در آن جاودانه باشند، و اين پاداش كسى است كه پاكى بجويد

[77] و همانا به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه روانه كن و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از تعقيب دشمن خواهى ترسيد و نه [از غرق شدن‌] مى‌هراسى

[78] [پس‌] فرعون با لشكريانش از پى آنها رفتند و موجى از دريا كه بر آنها افتاد، آنها را فرا گرفت

[79] و فرعون قوم خود را گمراه كرد و به جايى نرسانيد

[80] اى بنى اسرائيل! به حقيقت ما شما را از دشمنتان رهانيديم و با شما در كنار راست كوه طور [براى نزول تورات‌] وعده كرديم و بر شما منّ و سلوى فرستاديم

[81] از پاكيزه‌هاى آنچه روزيتان كرده‌ايم بخوريد و در آن سركشى نكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كه خشم من بر او فرود آيد قطعا سقوط كرده است

[82] و بى‌ترديد من آمرزگار كسى هستم كه توبه كند و ايمان آورد و كار نيكو كند و آن‌گاه به راه [راست‌] آيد

[83] و اى موسى! چه چيز موجب شد تو جلوتر از قومت [به وعده‌گاه‌] بشتابى

[84] گفت: اينك آنها پشت سر منند، و من به حضورت شتافتم- اى پروردگار من- تا خشنود شوى

[85] فرمود: ما از پس تو قومت را امتحان كرديم و سامرى آنها را گمراه كرد

[86] پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعده‌ى نيكو نداده بود؟ آيا مدت [درنگ من در كوه طور] بر شما طولانى شد؟ يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه وعده‌ى مرا خلاف كرديد

[87] گفتند: ما به اختيار خود وعده‌ى تو را خلاف نكرديم، ولى محموله‌هايى از زيور آلات قوم [فرعون‌] را بر دوش ما نهادند پس آنها را [در كوره‌ى آتش‌] انداختيم و سامرى نيز [آنچه دانست‌] انداخت

[88] پس براى آنان پيكر گوساله‌اى ساخت كه صداى گاو داشت، پس [او و پيروانش‌] گفتند: خداى شما و خداى موسى همين است كه فراموش كرد

[89] مگر نمى‌بينند كه [گوساله‌] پاسخ آنها را بر نمى‌گرداند و به حالشان سود و زيانى ندارد

[90] و پيش از آن هارون نيز با تأكيد به آنها گفته بود: اى قوم من! جز اين نيست كه شما با اين گوساله امتحان شده‌ايد و بى‌ترديد پروردگار حقيقى شما خداى رحمان است، پس پيرو من باشيد و فرمان مرا اطاعت كنيد

[91] گفتند: ما همچنان بر پرستش آن خواهيم بود تا موسى به نزد ما بازگردد

[92] موسى گفت: اى هارون! وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد

[93] كه از من پيروى نكنى؟ آيا امر مرا نافرمانى كردى

[94] گفت: اى پسر مادرم! ريش و سر مرا مگير، من از آن ترسيدم كه بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را رعايت نكردى

[95] گفت: اى سامرى! اين چه كارى بود كه كردى

[96] گفت: من چيزى ديدم كه آنها نديدند، پس مشتى از ردّ پاى فرستاده [خدا، جبرئيل‌] برداشتم و آن را [در آتش‌] انداختم و نفس من اين گونه برايم بياراست

[97] گفت: پس دور شو كه تو تا زنده هستى بايد [چنان مريض شوى كه‌] هر كس به تو نزديك شود] بگويى به من دست نزنيد! و تو را وعده‌گاه [عذابى‌] است كه هرگز در مورد آن با تو تخلف نشود، و [اينك‌] به آن معبودى كه در عبادتش بودى بنگر كه آن را مى‌سوزانيم سپس [خاكستر]

[98] معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و علم او همه چيز را در بر گرفته است

[99] اين گونه از اخبار مهم گذشته بر تو حكايت مى‌كنيم، و همانا از طرف خود به تو [در قرآن‌] ذكرى داده‌ايم

[100] هر كس از آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش مى‌كشد

[101] پيوسته در آن حال مى‌مانند، و بد بارى در روز قيامت خواهند داشت

[102] روزى كه در صور دميده شود، و آن روز مجرمان را با چشم كبود محشور مى‌كنيم

[103] ميان خود آهسته با هم مى‌گويند: شما در دنيا جز ده روز به سر نبرده‌ايد

[104] ما داناتريم به آنچه مى‌گويند آن‌گاه كه رهيافته‌ترين آنها مى‌گويد: فقط يك روز مانده‌ايد

[105] و از تو در باره‌ى كوه‌ها مى‌پرسند. بگو: پروردگارم آنها را [در قيامت‌]، به طور كامل از هم مى‌پاشد

[106] پس آنها را به صورت باير و هموا�� وا مى‌گذارد

[107] كه در آن نه پستى بينى و نه بلندى

[108] در آن روز مردم از پى آن منادى [الهى‌] بدون تخطى، حركت مى‌كنند، و صداها در مقابل خداى رحمان خاشع مى‌گردد، و جز صداى آهسته [و زير لب‌] چيزى نمى‌شنوى

[109] آن روز شفاعت بى‌فايده است، مگر [شفاعت‌] آن كس كه خداى رحمان به او اذن دهد و از گفته او راضى باشد

[110] خداوند آينده و گذشته‌شان را مى‌داند و آنان به او احاطه علمى ندارند

[111] و در آن روز چهره‌ها در برابر [خداى‌] زنده‌ى پاينده خاضع شوند و هر كه بار ستم برداشت مأيوس و زيانكار گردد

[112] و هر كس كارهاى شايسته به جا آورد در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى مى‌هراسد و نه از پايمال شدن

[113] و اين گونه آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد تقوا پيش گيرند يا پندى براى آنها پديد آرد

[114] پس بلند مرتبه است خدا آن فرمانرواى كه حق و در خواندن قرآن پيش از آن كه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بيفزاى

[115] و ما از پيش با آدم پيمان بستيم، ولى فراموش كرد و ما براى او عزمى [راسخ‌] نيافتيم

[116] و چون به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس [همه‌] سجده كردند جز ابليس كه ابا كرد

[117] سپس گفتيم: اى آدم! بى‌گمان، اين براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك‌] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند كه تيره‌بخت شوى

[118] همانا تو را [در آن جا اين نعمت‌] است كه نه گرسنه شوى و نه برهنه مانى

[119] و هم اين كه در آن جا نه تشنه مى‌شوى و نه آفتاب زده

[120] پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم! آيا تو را به درخت جاودانگى و فرمانروايى بى‌زوال راه بنمايم

[121] آن‌گاه از آن درخت خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و چسبانيدن برگ‌هاى بهشت را بر خود آغاز كردند، و [اين گونه‌] آدم پروردگار خود را عصيان كرد و بيراهه رفت

[122] سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و هدايتش كرد

[123] گفت: هر دو از آن جا پايين رويد كه دشمن يكديگر خواهيد بود. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى برسد، هر كس از راهنمايى من پيروى كند نه گمراه مى‌شود و نه تيره‌بخت

[124] و هر كه از ياد من روى بگرداند، بى‌ترديد زندگى سختى خواهد داشت و روز رستاخيز نابينا محشورش مى‌كنيم

[125] مى‌گويد: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى حال آن كه بينا بودم

[126] مى‌فرمايد: بدين‌سان بود كه آيات ما به تو رسيد ولى آنها را فراموش كردى و همان گونه امروز فراموش مى‌شوى

[127] و بدين‌سان هر كه را زياده‌روى كرده و به آيات پروردگارش ايمان نياورده است سزا مى‌دهيم، و قطعا عذاب آخرت سخت‌تر و پايدارتر است

[128] آيا به ايشان راه ننمود كه چه بسيار مردمى را پيش از آنها هلاك نموديم كه اينك در خانه‌هاى آنها راه مى‌روند؟ به راستى براى خردمندان در اين امر عبرت‌هاست

[129] و اگر از جانب پروردگارت سخنى [مبنى بر مهلت‌] نگذشته بود و سر رسيدى معين در كار نبود، حتما [عذاب‌] بر آنها [در همين دنيا] لازم مى‌شد

[130] پس بر آنچه مى‌گويند صبور باش، و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبيح گوى، و از ساعات شب و حوالى روز به نيايش پرداز، باشد كه [از الطاف الهى‌] خشنود گردى

[131] و زنهار چشم مدوز به آنچه از زينت زندگى دنيا به گروهى از آنان داده‌ايم، تا آنها را در آن امتحان كنيم، و روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است

[132] و كسان خود را به نماز فرمان ده و بر آن پافشارى كن. از تو روزى نمى‌خواهيم، ما [خود] به تو روزى مى‌دهيم، و عاقبت [خير] از براى پرهيزكارى است

[133] و گفتند: چرا از جانب پروردگارش معجزه‌اى براى ما نمى‌آورد؟ آيا دليل روشنى كه در كتاب‌هاى پيشين است براى آنها نيامده است

[134] و اگر ما پيش از اين به عذابى هلاكشان مى‌كرديم، قطعا مى‌گفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آن كه به خوارى و رسوايى افتيم از آيات تو پيروى كنيم

[135] بگو: همگى در انتظاريم، پس منتظر باشيد. زودا كه بدانيد رهروان راه راست كيانند و هدايت يافتگان كدامند

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud