💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 2 captured on 2024-03-21 at 19:14:41. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 2: The Cow (Al-Baqara)

Surahs

[1] الف، لام، ميم

[2] آن كتاب [بلند مرتبه‌] هيچ ترديدى در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است

[3] آنان كه به غيب ايمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم، انفاق مى‌كنند

[4] و آنان كه به آنچه به تو نازل گرديده و آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان مى‌آورند و اينانند كه به آخرت يقين دارند

[5] آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و هم ايشان رستگارانند

[6] به راستى آنان كه كفر ورزيدند تفاوتشان نكند چه انذارشان كنى يا انذارشان نكنى ايمان نمى‌آورند

[7] خدا بر دل‌ها و شنوايى‌شان مهر نهاده و بر چشمانشان پرده‌اى است و آنها را عذابى بزرگ است

[8] و از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: ما به خدا و روز واپسين ايمان آورده‌ايم. ولى آنان مؤمن نيستند

[9] مى‌خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‌دهند، ولى نمى‌فهمند

[10] در دل‌هايشان بيمارى است، پس خدا ايشان را بيمارى افزود، و آنان را به سزاى اين كه دروغ مى‌گفتند عذابى دردناك است

[11] و چون به آنان گفته شود: در زمين فساد نكنيد، گويند: جز اين نيست كه ما اصلاحگرانيم

[12] به هوش باش كه همين‌ها تبهكارانند ولى نمى‌فهمند

[13] و چون به آنها گفته شود: شما نيز مانند [ساير] مردم ايمان بياوريد، گويند: آيا ما هم مانند كم‌خردان ايمان بياوريم؟ بدان كه آنان خود كم خردانند امّا نمى‌دانند

[14] و چون با مؤمنان رو به رو شوند گويند: ايمان آورده‌ايم، و چون با ياران شيطانى خود تنها شوند، گويند: ما بى‌ترديد با شما هستيم، جز اين نيست كه ما [آنها را] به مسخره گرفته‌ايم

[15] خداست كه آنها را به مسخره مى‌گيرد و فرصت مى‌دهد تا در طغيانشان سرگردان بمانند

[16] همين كسانند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند پس تجارتشان سود نكرد و هدايت‌پذير نبودند

[17] مثل آنان مثل كسى است كه [به زحمت‌] آتشى بيفروخت و همين كه اطراف وى را روشن ساخت، خدا نورشان را برد و در تاريكى‌ها رهايشان كرد كه نبينند

[18] كرانند و گنگانند و كورانند، پس [از گمراهى‌] باز نمى‌گردند

[19] يا مانند مثل رگبار تندى از آسمان است كه در آن تاريكى‌ها و رعد و برق است كه از [غرّش‌] صاعقه‌ها و بيم مرگ، انگشتان خويش در گوش‌هايشان كنند، و خدا بر كافران احاطه دارد

[20] نزديك است برق چشمانشان را بزند، هر بار كه براى آنان روشن كند، در آن راه روند و چون بر آنها تاريك نمايد باز ايستند، و اگر خدا مى‌خواست، شنوايى و چشمانشان را [يكجا] مى‌گرفت. بى‌گمان، خدا بر هر چيزى تواناست

[21] اى مردم! پروردگارتان را كه شما و كسان قبل از شما را آفريد بپرستيد، باشد كه پرهيزگار شويد

[22] خدايى كه براى شما زمين را بسترى هموار و آسمان را سرپناهى قرار داد و از آسمان آبى نازل كرد كه بدان از ميوه‌ها رزقى براى شما برآورد. پس براى خدا همتايان قرار ندهيد در حالى كه خود مى‌دانيد

[23] و اگر در آنچه بر بنده‌ى خويش نازل كرده‌ايم شك داريد، سوره‌اى مانند آن بياوريد و شاهدان خود را غير از خدا فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد

[24] پس اگر نكرديد و هرگز نخواهيد كرد، از آتشى كه هيمه آن مردمان و سنگ‌هاست برحذر باشيد كه براى كفار مهيّا شده است

[25] و كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند نويد ده كه برايشان باغ‌هايى است كه از پاى درختانش نهرها جارى است، هر بار كه ميوه‌اى از آن روزيشان گردد، گويند: اين همان است كه قبلا روزيمان شده و براى آنان همانند آن آورده شود و آن جا آنها را همسران

[26] به راستى خدا ابايى ندارد از اين كه به پشه‌اى يا فوق آن مثل زند، امّا آنان كه ايمان آوردند مى‌دانند كه آن [مثل‌] حق بوده و از جانب پروردگارشان است ولى كافران [به قصد تحقير] گويند: خدا از اين مثل چه خواسته است؟ [آرى‌] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را

[27] همانان كه پيمان خدا را پس از تأكيدش مى‌شكنند و آنچه را كه خدا به پيوستن آن امر كرده مى‌گسلند و در زمين فتنه به پا مى‌كنند. همين‌ها زيانكارانند

[28] چگونه منكر خدا مى‌شويد با آن كه بى‌جان بوديد پس شما را جان بخشيد، و ديگر بار شما را مى‌ميراند و باز جانتان مى‌دهد و آن گاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد

[29] اوست كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد، سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان تنظيم كرد و او به هر چيزى داناست

[30] و آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت. گفتند: آيا در آن مخلوقى قرار مى‌دهى كه تباهى كند و خون‌ها بريزد، حال آن كه ما تو را به پاكى مى‌ستاييم و تقديست مى‌كنيم؟ گفت: من آن مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد

[31] و همه نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست مى‌گوييد مرا از نام‌هاى اينان خبر دهيد

[32] گفتند: پاكى تو راست، ما را دانشى جز آنچه به ما آموخته‌اى نيست، حقا داناى حكيم تنها تويى

[33] گفت: اى آدم! آنان (فرشتگان) را از نام‌هاى آنها آگاه ساز. پس همين كه از نام آنها آگاهشان نمود، فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمان‌ها و زمين را مى‌دانم، و مى‌دانم آنچه را آشكار مى‌كنيد و آنچه را پنهان مى‌داشتيد

[34] و آن گاه كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند، جز ابليس كه ابا كرد و برترى جست و از كافران گرديد

[35] و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين باغ منزل كنيد و به فراوانى از هر جا [و هر چه‌] مى‌خواهيد بخوريد ولى نزديك اين درخت نشويد كه از ظالمان خواهيد شد

[36] پس شيطان آن دو را در باره‌ى آن [درخت‌] منحرف نمود و از آنچه در آن بودند بيرونشان كرد، و گفتيم: پايين رويد، شما دشمن يكديگريد و تا مدتى در زمين قرارگاه و معيشتى خواهيد داشت

[37] پس آدم از پروردگار خويش سخنانى دريافت كرد [و توبه نمود] پس خدا توبه‌اش را پذيرفت، حقا كه او توبه‌پذير مهربان است

[38] گفتيم: همه از آن پايين رويد، پس اگر از جانب من هدايتى برايتان آمد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند

[39] و آنان كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها اهل آتشند و در آن ماندگار

[40] اى بنى اسرائيل! نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و پيمان مرا وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بيم داريد

[41] و به آنچه نازل كردم [قرآن‌] بگرويد كه آنچه را با شماست تصديق مى‌كند، و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز مفروشيد و تنها از من بترسيد

[42] و حق را به باطل نياميزيد و حقيقت را پنهان نكنيد در حالى كه مى‌دانيد

[43] و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و با راكعان ركوع كنيد

[44] آيا مردم را به خير و نيكى فرمان مى‌دهيد و خود را فراموش مى‌كنيد با اين كه شما كتاب آسمانى را تلاوت مى‌كنيد؟ پس چرا نمى‌انديشيد

[45] و از صبر و نماز يارى بگيريد و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران است

[46] آنهايى كه مى‌دانند حتما به لقاى پروردگارشان مى‌رسند و به سوى او باز مى‌گردند

[47] اى بنى اسرائيل! نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان (مردم زمانه) برترى دادم به ياد آريد

[48] و بترسيد از روزى كه كسى از ديگرى چيزى دفع نكند و از كسى شفاعتى نپذيرند و از او فديه و غرامت نگيرند و نه ايشان يارى شوند

[49] و [ياد كنيد] آن گاه كه شما را از فرعونيان نجات داديم، كه شما را به سختى آزار مى‌دادند، پسرانتان را سر مى‌بريدند و زنانتان را زنده مى‌گذاشتند و در آن [مصايب‌] آزمونى بزرگ از سوى پروردگارتان بود

[50] و [ياد كنيد] آن گاه كه دريا را برايتان بشكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق نموديم و شما نظاره مى‌كرديد

[51] و [ياد كنيد] آن گاه كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم، آن گاه شما در غياب وى گوساله را به پرستش گرفتيد و شما [واقعا] ستمكاريد

[52] پس از آن بر شما بخشوديم تا مگر سپاسگزارى كنيد

[53] و آن گاه كه به موسى كتاب و فرقان داديم به اين اميد كه هدايت يابيد

[54] و آن گاه كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! شما با گوساله پرستى به خود ستم كرديد، اينك به سوى آفريدگار خود بازگرديد و [توبه نماييد و خطاكاران‌] خود را [به كيفر ارتداد] بكشيد كه اين كار نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است، پس بر شما بخشود كه او توبه‌پذي

[55] و چون گفتيد: اى موسى! هرگز براى تو ايمان نياوريم مگر اين كه خدا را آشكارا ببينيم. پس صاعقه شما را در حالى كه نگاه مى‌كرديد بگرفت

[56] سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم، باشد كه شكرگزارى كنيد

[57] و ابر را سايبان شما كرديم و منّ و سلوى بر شما نازل كرديم [و گفتيم:] از پاكيزه‌هاى آنچه روزيتان كرده‌ايم بخوريد، و [با اين كارها] بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم مى‌كردند

[58] و آن زمان كه گفتيم: به اين شهر [بيت المقدس‌] درآييد و از [نعمت‌هاى‌] آن هر جا خواستيد فراوان بخوريد و از اين دروازه خاضعانه وارد شويد و بگوييد: خدايا! گناهان ما را فرو ريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم، و [البته پاداش‌] نيكوكاران را خواهيم افزود

[59] پس ستمكاران سخن را به غير از صورتى كه دستور داشتند تغيير دادند. پس بر آنان كه ستم كردند، به سزاى نافرمانى‌شان بلايى از آسمان نازل كرديم

[60] و هنگامى كه موسى براى قومش آب خواست به او گفتيم: با عصايت به اين سنگ بزن. آن‌گاه دوازده چشمه از آن جوشيد [به گونه‌اى كه‌] هر قبيله‌اى آبگير خود را مى‌شناخت. [گفتيم:] از رزق خدا بخوريد و بنوشيد و در زمين سر به فساد بر مداريد

[61] و آن‌گاه كه گفتيد: اى موسى! ما ديگر بر يك خوراك صبر نكنيم، پروردگار خويش را بخوان تا از آنچه زمين مى‌روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پياز براى ما برآورد. گفت: آيا پست‌تر را جانشين بهتر مى‌كنيد؟ [اگر چنين مى‌خواهيد] به شهرى درآييد تا اين چيزه

[62] محققا كسانى كه [صورى‌] ايمان آوردند و آنها كه يهودى شدند و مسيحيان و صابئيان، هر كدام [از روى حقيقت‌] به خدا و روز قيامت ايمان آورد و عمل صالح كند، پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه خوفى بر آنهاست و نه غمگين شوند

[63] و [ياد كنيد] وقتى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را [به نشانه قدرت‌] بالاى سرتان بلند كرديم و [گفتيم:] كتابى را كه به شما داده‌ايم، محكم بگيريد و محتواى آن را به خاطر بسپاريد، باشد كه پرهيزكار شويد

[64] سپس شما بعد از آن [عهد و ميثاق‌] رو برتافتيد، و اگر فضل و رحمت خدا در حق شما نبود، قطعا از زيانكاران مى‌شديد

[65] شما به خوبى كسانى از خودتان را كه در روز شنبه [از حكم خدا] تجاوز كردند شناختيد كه به آنها گفتيم: بوزينگانى خوار و مطرود باشيد

[66] و اين [عقوبت‌] را مايه عبرت حاضران و آيندگان و اندرزى براى پارسايان قرار داديم

[67] و آن وقت كه موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مى‌دهد كه گاوى را سر ببريد. گفتند: آيا ما را به ريشخند مى‌گيرى؟ گفت: پناه مى‌برم به خدا كه از جاهلان باشم

[68] گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تا معلوم كند كه آن چگونه گاوى است؟ گفت: او مى‌فرمايد آن گاوى است نه پير و نه جوان، بلكه ميانسالى است بين اين دو، پس آنچه دستور يافته‌ايد انجام دهيد

[69] [بار ديگ��] گفتند: از خدايت بخواه براى ما روشن سازد كه رنگ آن چيست؟ گفت: او مى‌فرمايد كه آن گاوى است زرد يكدست كه بينندگان را سرور مى‌بخشد

[70] گفتند: از خدايت بخواه تا براى ما روشن كند كه آن چگونه گاوى است؟ زيرا آن گاو [هنوز] بر ما مشتبه است و اگر خدا بخواهد ما قطعا بدان راه خواهيم يافت

[71] گفت: او مى‌فرمايد آن گاوى است كه رام نيست تا زمين را شخم زند و به كشت آب دهد، گاوى تندرست است، هيچ لكه‌اى در آن نيست. گفتند: اينك حق را ادا كردى. پس همان را سر بريدند، هر چند نزديك بود اين كار را نكنند

[72] و [ياد كنيد] آن گاه كه شخصى را كشتيد، پس يكديگر را در آن [قتل‌] متّهم كرديد و خدا آنچه را پنهان مى‌داشتيد [با ذبح گاو] آشكار ساخت

[73] پس گفتيم: پاره‌اى از گاو را به مقتول زنيد [تا زنده گردد]. آرى خداوند مردگان را اين گونه زنده مى‌كند و [بدين سان‌] نشانه‌هاى قدرت خود را به شما نشان مى‌دهد، باشد كه بينديشيد

[74] پس از آن [همه معجزات‌] دل‌هاى شما سخت شد، به سختى سنگ‌ها يا سخت‌تر از آن، در حالى كه از پاره‌اى سنگ‌ها جوى‌ها مى‌جوشد و پاره‌اى از آنها مى‌شكافد و آب از آن خارج مى‌شود و برخى از آنها از هيبت خدا فرو مى‌ريزد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست

[75] پس آيا انتظار داريد [چنين مردمى‌] به [دين‌] شما ايمان آورند، با آن كه گروهى از آنان سخن خدا را مى‌شنيدند و بعد از درك آن، تحريفش مى‌كردند در حالى كه خود مى‌دانستند

[76] و چون با مؤمنان روبه رو شوند گويند: ايمان آورده‌ايم، و چون با يكديگر خلوت كنند گويند: چرا با مسلمانان از آنچه خدا براى شما [از اوصاف محمد صلّى الله عليه وآله‌] آشكار نموده، گفت و گو مى‌كنيد تا با آن نزد پروردگارتان با شما احتجاج كنند؟ آيا نمى‌انديشيد

[77] آيا نمى‌دانند كه خدا آنچه را نهان مى‌كنند يا آشكار مى‌سازند مى‌داند

[78] و گروهى از آنان افراد عامى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت اوهام و آرزوها چيزى نمى‌دانند، و اينان پاى‌بند پندارند و بس

[79] پس واى بر آنها كه كتاب را با دست‌هاى خود مى‌نويسند و سپس مى‌گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به بهاى ناچيزى بفروشند. واى بر آنها از دست نوشته‌هاشان و واى بر آنها از آنچه كسب مى‌كنند

[80] و گفتند: هرگز آتش جز چند روزى ما را نخواهد رسيد. بگو: مگر پيمانى از خدا گرفته‌ايد كه خدا خلاف عهد خويش نكند؟ يا بر خدا سخنانى مى‌بنديد كه نمى‌دانيد

[81] آرى، هر كس كار بدى كند و گناه سراسر وجودش را فراگيرد، چنين كسانى دوزخى‌اند و هم ايشان در آن ماندگارند

[82] و آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح كردند، اهل بهشتند و ايشان در آن جاودانند

[83] و [ياد كن‌] آن‌گاه كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و با مردم، نيكو سخن گوييد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد، آن‌گاه جز تعدادى اندك از شما با حالت اعراض به آن پشت كرديد

[84] و چون از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر را مريزيد و يكديگر را از خانه و ديار خويش بيرون نكنيد، سپس شما [به اين پيمان‌] اقرار كرديد و شما گواهيد

[85] سپس همين شما يكديگر را مى‌كشيد و جمعى از خودتان را از ديارشان آواره مى‌سازيد و بر ضدّ آنها به گناه و دشمنى همدست مى‌شويد، و اگر به اسيرى نزدتان آيند، با دادن فديه آزادشان مى‌كنيد، در صورتى كه بيرون كردنشان [از ابتدا] بر شما حرام بوده است. آيا به بخش

[86] همين كسانند كه زندگى دنيا را به بهاى آخرت خريدند، پس نه عذابشان تخفيف داده شود و نه يارى شوند

[87] و البتّه به موسى كتاب داديم و پيامبرانى را از پى او فرستاديم و به عيسى بن مريم حجت‌هاى روشن عطا كرديم و او را با روح القدس تأييد نموديم. پس آيا هر بار پيامبرى چيزى برايتان آورد كه دلخواه شما نبود تكبّر ورزيديد پس گروهى را تكذيب كرديد و گروهى را مى‌كش

[88] و گفتند: دل‌هاى ما در نيام است. [اين طور نيست‌] بلكه خدا به سبب كفرشان لعن [و طرد] شان كرده، پس خيلى كم ايمان مى‌آورند

[89] و هنگامى كه از جانب خدا كتابى برايشان آمد كه آنچه را با خود داشتند تأييد مى‌كرد، و از پيش [با آن‌] بر كفّار پيروزى مى‌جستند، ولى همين كه آنچه را مى‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران

[90] چه بد معامله‌اى است كه خود را به بهاى كافر شدن به آيات الهى فروختند، از روى حسد به اين كه خدا از فضل خويش به هر كس از بندگانش كه بخواهد [وحى‌] نازل مى‌كند. از اين رو به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند، و براى كافران عذابى خفّت بار است

[91] و چون به آنها گفته شود: بدانچه خدا نازل كرده ايمان آوريد، گويند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده ايمان داريم، و غير آن را منكر مى‌شوند در حالى كه حق همان است و آنچه را كه نزدشان است تصديق مى‌كند. بگو: اگر [به تورات‌] ايمان داريد، پس چرا پيش از اين پيام

[92] و محققا موسى حجّت‌هاى روشن را براى شما آورد، ولى شما در غياب او گوساله را [معبود] گرفتيد و شما ستمكار بوديد

[93] و آن‌گاه كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را [به علامت جدّيت موضوع‌] بر فرازتان بداشتيم [و گفتيم:] آنچه به شما داده‌ايم محكم بگيريد و گوش فرا دهيد. گفتند: شنيديم و [به دل گفتند] نافرمانى كرديم! آرى، در اثر كفرشان دل به گوساله باختند. بگو: اگر دعوى اي

[94] بگو: اگر سراى آخرت در پيشگاه خدا تنها به شما اختصاص دارد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‌گوييد

[95] ولى به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده‌اند هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد، و خدا به [حال‌] ستمگران آگاه است

[96] و مسلما آنها را حريص‌ترين مردم به زندگى [دنيا] خواهى يافت و [حتّى‌] حريص‌تر از كسانى كه شرك ورزيدند. هر يك از آنها خوش دارد كه كاش هزار سال عمر داده مى‌شد ولى آن (عمر دراز هم) مانع عقوبت او نخواهد شد، و خدا به آنچه مى‌كنند بيناست

[97] بگو: هر كه دشمن جبرئيل باشد [در واقع دشمن خداست، چرا كه‌] او قرآن را به امر خدا بر قلب تو نازل كرد كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‌كند و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است

[98] و هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد [كافر است و] بى‌ترديد خدا دشمن كافران است

[99] البته ما آيات روشنگرى به سوى تو نازل كرديم و جز فاسقان منكر آن نمى‌شوند

[100] آيا هر بار كه [يهود] پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ آرى، بيشترشان ايمان نمى‌آورند

[101] و زمانى كه فرستاده‌اى از طرف خدا براى آنها آمد كه تصديق كننده‌ى چيزى است كه با آنها بود، گروهى از همين كسانى كه اهل كتاب بودند، كتاب خدا را پشت سر افكندند چنان كه گويى [آن را] نمى‌دانند

[102] و [يهود به جاى تورات‌] از آنچه شياطين در باره‌ى سلطنت سليمان مى‌خواندند، پيروى كردند، در صورتى كه سليمان [سحر نكرد] و كافر نشد ولى شياطين كافر شدند كه به مردم سحر و جادو مى‌آموختند، و نيز از آنچه كه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شده بود پ

[103] و اگر آنان ايمان مى‌آوردند و پارسايى مى‌كردند، قطعا پاداشى كه از جانب خدا مى‌يافتند بهتر بود اگر مى‌دانستند

[104] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نگوييد «راعنا» و بگوييد «انظرنا»، و [اين دستور را] گوش دهيد و براى كافران عذابى دردناك است

[105] كفّار اهل كتاب و مشركان خوش ندارند كه از پروردگارتان خيرى بر شما نازل شود، امّا خدا هر كه را خواهد، خاصّ رحمت خويش مى‌كند كه خداوند صاحب فضل و كرم بزرگ است

[106] هر حكمى را نسخ يا متروك كنيم، بهتر از آن يا مانند آن را مى‌آوريم. مگر نمى‌دانى كه خدا بر هر كارى تواناست

[107] آيا نمى‌دانى كه فرمانروايى آسمان‌ها و زمين از آن خداست و شما را جز خدا سرپرست و ياورى نيست

[108] آيا مى‌خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه پيش‌تر از موسى خواسته شد؟ هر كه كفر را جانشين ايمان سازد بى شك راه راست را گم كرده است

[109] بسيارى از اهل كتاب- با آن كه حق بر ايشان روشن شده بود- به انگيزه‌ى حسدى كه در نهادشان است آرزو داشتند شما را بعد از ايمانتان به كفر بازگردانند. پس [فعلا] بگذريد و مدارا كنيد تا خدا فرمان خويش را صادر كند كه خدا بر همه چيز تواناست

[110] و نماز به پا داريد و زكات دهيد و هر خيرى را كه براى خود پيش فرستيد، همان را نزد خدا خواهيد يافت. آرى خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست

[111] و گفتند: هيچ كس داخل بهشت نمى‌شود مگر آن كه يهودى يا مسيحى باشد. اينها خيالبافى‌هاى آنهاست. بگو: اگر راست مى‌گوييد، دليل خود را بياوريد

[112] آرى، هر كس خود را [با تمام وجود] تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش [محفوظ] است و نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند

[113] و يهود گفتند: نصارا بر چيز [حقى‌] نيستند، و نصارا گفتند: يهود بر چيز [حقى‌] نيستند، با آن كه همه آنها كتاب آسمانى را مى‌خوانند. همچنين نادان‌ها نيز مانند سخن آنها گفتند [كه مسلمين بر حق نيستند]. پس خدا روز قيامت ميان آنها در باره‌ى اختلافشان داورى خ

[114] كيست ستمكارتر از آن كه نگذارد نام خداوند در مساجد ياد شود و در ويرانى آن بكوشد. آنان را نشايد كه وارد اين مكان‌ها شوند جز با ترس و هراس. براى آنها در اين دنيا ننگ و خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است

[115] و مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو كنيد، همان جا وجه خداست. همانا خداوند وسعت بخش داناست

[116] و گفتند: خدا فرزندى گرفته، [در حالى كه‌] او منزّه است، بلكه هر چه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست و همه فرمانبر اويند

[117] پديد آورنده‌ى آسمان‌ها و زمين است و چون چيزى را اراده كند همين كه بگويد: باش، مى‌شود

[118] و نادان‌ها گفتند: چرا خدا با ما [بى واسطه‌] سخن نمى‌گويد يا معجزه‌اى سوى ما نمى‌آيد؟ گذشتگان آنها نيز چنين مى‌گفتند، دل‌هايشان به هم مى‌ماند. البته ما آيات را براى اهل يقين بيان كرده‌ايم

[119] ما تو را به حق فرستاديم تا بشارت دهنده و ترساننده باشى و تو مسئول [گمراهى‌] دوزخيان نيستى

[120] و يهود و نصارا هرگز از تو راضى نخواهند شد مگر آن كه از آيين آنها پيروى كنى. بگو: بى‌ترديد هدايت واقعى همان هدايت خداست. و اگر پس از دانشى كه تو را حاصل شده از هوس‌هاى آنها پيروى كنى در برابر خدا هيچ سرپرست و ياورى نخواهى داشت

[121] كسانى كه كتابشان داده‌ايم، آن را چنان كه بايد مى‌خوانند. همين‌ها به آن ايمان مى‌آورند، و كسانى كه بدان كافر شوند آنها واقعا زيانكارند

[122] اى بنى اسرائيل! نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان [مردم زمانه‌] برترى دادم ياد كنيد

[123] و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى را از ديگرى دفع نكند و از او عوض نپذيرند و هيچ شفاعتى به كارش نيايد و نه ايشان يارى شوند

[124] و هنگامى كه خدا ابراهيم را با كلماتى بيازمود و او همه را به اتمام رسانيد، گفت: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. [ابراهيم‌] گفت: از خاندانم چطور؟ فرمود: عهد من به ستمكاران نمى‌رسد

[125] و آن‌گاه كه كعبه را محل اجتماع و جايگاه امن مردم قرار داديم و [گفتيم‌]: مقام ابراهيم را محل نماز قرار دهيد، و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه خانه مرا براى كسانى كه براى طواف و اعتكاف و نماز مى‌آيند پاكيزه كنيد

[126] و آن‌گاه كه ابراهيم عرضه داشت: پروردگارا! اين مكان را شهر امنى قرار ده و مردمش را از نعمت‌هاى فراوان روزى بخش، مردمى كه به خدا و روز واپسين ايمان آرند. فرمود: امّا آن كه كافر شود، اندكى برخوردارش مى‌كنم، سپس او را به سوى عذاب آتش مى‌كشانم و چه بد سر

[127] و آن‌گاه كه ابراهيم و اسماعيل پايه‌هاى خانه كعبه را بالا مى‌بردند [گفتند:] پروردگارا! از ما بپذير، كه تنها تو شنوا و دانايى

[128] پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود گردان و از نسل ما امّتى فرمانبردار خويش پديد آور، و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى بى‌ترديد تويى توبه پذير مهربان

[129] پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد و آنها را تزكيه كند حقا كه تنها تو عزيز و حكيمى

[130] و چه كسى از آيين ابراهيم روى مى‌گرداند جز كسى كه سبك مغزى كند؟ در حالى كه ما او را در دنيا برگزيديم و او در آخرت مسلما از شايستگان است

[131] آن‌گاه كه پروردگارش به او گفت: سر به فرمان خدا نه. گفت: تسليم پروردگار جهانيان شدم

[132] و ابراهيم و يعقوب آيين توحيد را به پسران خود سفارش نمودند [و گفتند:] اى پسران من! خدا اين آيين پاك را براى شما برگزيده است، پس زنهار كه بميريد و مسلمان نباشيد

[133] آيا آن دم كه مرگ يعقوب فرا رسيد حاضر بوديد؟ آن‌گاه كه به فرزندان خود گفت: پس از من، چه مى‌پرستيد؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را به عنوان معبود يكتا مى‌پرستيم و ما فرمانبردار اوييم

[134] [به هر حال‌] آنها امتى بودند كه گذشتند براى آنهاست آنچه كردند و براى شماست آنچه كرديد، و شما را از آنچه آنها مى‌كردند نپرسند

[135] و گفتند: يهودى يا نصرانى شويد تا هدايت يابيد. بگو: بلكه آيين ابراهيم را [پيروى مى‌كنيم‌] كه ملازم حق است و او از مشركان نبود

[136] بگوييد: ايمان آورديم به خداوند و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگانش نازل شده و آنچه به موسى و عيسى داده شد و به آنچه پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان داده شدند. ما ميان هيچ يك از آنها فرق نگذاريم و سر به فرما

[137] پس اگر آنان نيز به مانند آنچه شما ايمان آورده‌ايد ايمان آوردند، قطعا هدايت يافته‌اند، و اگر روى برتافتند، جز اين نيست كه سر ناسازگارى دارند و خداوند، تو را از شر آنان مصون مى‌دارد كه او شنواى داناست

[138] رنگ الهى [توحيدى را بگيريد] و چه رنگى از رنگ الهى خوش‌تر است؟ و ما پرستندگان اوييم

[139] بگو: آيا با ما در باره‌ى خداى يكتا مجادله مى‌كنيد؟ در حالى كه او پروردگار ما و شماست و براى ماست اعمال ما و براى شماست اعمال شما و ما او را خالصانه مى‌پرستيم

[140] يا [هنوز] مى‌گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: آيا شما بهتر مى‌دانيد يا خدا؟ و راستى چه كسى ظالم‌تر از آن كس است كه شهادتى را كه از خدا [در باره‌ى اين پيامبران‌] نزد اوست كتمان كند؟ و خدا از آنچه مى‌كنيد غا

[141] [به هر حال‌] آنها امّتى بودند كه گذشتند براى آنهاست آنچه كردند و براى شماست آنچه كرديد، و شما را از آنچه آنها مى‌كردند نپرسند

[142] به زودى بى‌خردان از مردم خواهند گفت: چه چيز آنان را از قبله‌اى كه بر آن بودند برگرداند؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هر كه را خواهد به راه راست هدايت مى‌كند

[143] و بدين‌سان شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم [جهان‌] گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و ما قبله‌اى را كه بر آن بودى (بيت المقدس) قرار نداديم مگر براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند از كسى كه به عقب برمى‌گردد باز شناسيم، و البته ا

[144] ما گردش [جستجوگرانه‌] رويت را به آسمان [براى تغيير قبله‌] مى‌بينيم، پس قطعا تو را به جانب قبله‌اى كه بدان خشنود شوى برمى‌گردانيم. پس [حالا] روى خود را جانب مسجد الحرام بگردان و شما [مسلمين‌] نيز هر جا هستيد روى خود بدان سو كنيد. و البته اهل كتاب به

[145] و اگر هر گونه حجّت و دليلى براى اهل كتاب بياورى قبله تو را پيروى نخواهند كرد و تو نيز پيرو قبله آنها نيستى و هيچ يك از آنها هم پيرو قبله ديگرى نيستند. و اگر پس از اين آگاهى كه براى تو حاصل شده از هوس‌هاى آنها پيروى كنى قطعا از ستمگران خواهى بود

[146] آنها كه كتابشان داده‌ايم، او (پيامبر) را همان گونه مى‌شناسند كه پسران خود را، ولى گروهى از آنان با اين كه حق را مى‌دانند آن را كتمان مى‌كنند

[147] [تغيير قبله‌] فرمان حقى از جانب پروردگار توست، پس مبادا كه از ترديد كنندگان باشى

[148] و براى هر قومى جهت و قبله‌اى است كه رو به سوى آن مى‌كند بنابر اين [به جاى مجادله در باره‌ى قبله‌] در اعمال خير از هم سبقت گيريد. هر جا باشيد خدا همه شما را [گرد] مى‌آورد كه او بر هر چيزى قادر است

[149] و [هنگام نماز] از هر جا بيرون شدى، روى خود را جانب مسجد الحرام كن كه قطعا اين [قبله‌] حق [و] به فرمان پروردگار توست، و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست

[150] از هر جا بيرون شدى [براى نماز] روى خود جانب مسجد الحرام بگردان، و شما مردم نيز هر جا بوديد روى خود را سوى آن كنيد تا مردم را بر ضد شما دستاويزى نباشد، مگر كسانى از آنها كه ظلم كردند [كه در هر صورت خرده مى‌گيرند]. پس از آنها نترسيد و از من بترسيد، و

[151] چنان كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما تلاوت كند و [از زشتى‌ها] پاكتان سازد و كتاب و حكمتتان بياموزد و آنچه را نمى‌دانستيد تعليمتان دهد

[152] پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و براى من سپاسگزارى كنيد و ناسپاسى‌ام نكنيد

[153] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از صبر و نماز كمك بگيريد كه خداوند با صابران است

[154] و به كشتگان راه خدا مرده نگوييد، بلكه زنده‌اند ولى شما درك نمى‌كنيد

[155] و مسلما شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كاهش محصولات مى‌آزماييم، و صابران را نويد ده

[156] آنها كه هرگاه مصيبتى بدانها رسد [صبورى كنند] و گويند: ما از آن خداييم و به سوى او باز مى‌گرديم

[157] آنانند كه درودها و رحمتى از پروردگارشان بر آنهاست و [تنها] همين‌ها هدايت يافتگانند

[158] همانا صفا و مروه از شعائر خداست. پس هر كه حجّ خانه خدا كند يا عمره به جا آورد، مانعى ندارد ميان آن دو طواف كند. و هر كه با ميل و رغبت كار نيكى به جاى آورد، [بداند كه‌] مسلما خدا سپاسگزار داناست

[159] كسانى كه دلايل روشنگر و هدايتى را كه نازل كرده‌ايم، بعد از آنكه آن را در كتاب آسمانى براى مردم روشن ساخته‌ايم، كتمان مى‌كنند خدا آنها را لعنت مى‌كند، و لعنت كنندگان نيز لعنتشان مى‌كنند

[160] مگر آنها كه توبه كردند و اصلاح نمودند و [حقيقت را] آشكار كردند، آنانند كه توبه‌شان را مى‌پذيرم و من توبه پذير مهربانم

[161] آنها كه كافر شدند و با كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست

[162] كه در آن [لعنت‌] جاويدانند، نه [در عذابشان‌] تخفيف داده مى‌شود و نه مهلت مى‌يابند

[163] و معبود شما معبودى يگانه است و جز او معبودى نيست كه هستى بخش مهربان است

[164] بى‌گمان در آفرينش آسمان‌ها و زمين و آمد و شد شب و روز و كشتى‌ها كه براى كسب منافع مردم به دريا روانند و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاد پس زمين مرده را به آن زنده نمود و همه گونه جنبنده در آن منتشر ساخت و گردش بادها و ابرهاى مهار شده‌ى ميان آسمان و ز

[165] و برخى از مردم همتايانى غير از خدا مى‌گيرند و آنها را چون خدا دوست مى‌دارند ولى آنها كه ايمان آورده‌اند خدا را بيش از هر چيزى دوست دارند. و اگر ظالمان آن گاه كه عذاب را ببينند، مى‌ديدند كه تمام قدرت يكسره به دست خداست و خدا سخت كيفر است، [از گناه خو

[166] آن‌گاه كه پيشوايان از پيروان خود بيزارى جويند و عذاب را به روشنى ببينند و [تمام‌] روابط و سبب‌ها بريده گردد

[167] و پيروان [كفّار] گويند: اى كاش ما را [به دنيا] بازگشتى بود تا از آنها بيزارى مى‌جستيم، همان طور كه آنها از ما بيزارى جستند. بدين‌سان خدا اعمالشان را [به صورت‌] حسرت‌هايى بر آنها مى‌نمايد و آنها از آتش بيرون شدنى نيستند

[168] اى مردم! از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد و از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست

[169] او فقط شما را به بدى‌ها و فحشا فرمان مى‌دهد و اين كه آنچه را نمى‌دانيد به خدا نسبت دهيد

[170] و چون به آنها گفته شود: از چيزى كه خدا نازل كرده پيروى كنيد، مى‌گويند: [نه‌] بلكه از آنچه پدران خويش را بر آن يافته‌ايم پيروى مى‌كنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‌فهميدند و هدايت نيافته بودند [باز پيروى مى‌كنند]

[171] و مثل [تو در دعوت‌] كافران مثل كسى است كه بر حيوان زبان بسته‌اى كه جز صدا و ندايى نشنود بانگ زند. [اينها نيز چنين‌اند] كرانند و گنگانند و كورانند، پس نمى‌انديشند

[172] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از نعمت‌هاى پاكيزه كه روزيتان كرده‌ايم بخوريد و شكر خدا را به جاى آوريد اگر تنها او را مى‌پرستيد

[173] او تنها [گوشت‌] مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام ذبحش‌] نام غير خدا بر آن برده شده بر شما حرام كرده است، و هر كه [به خوردن آنها] ناچار شد، بى‌آن كه قصد نافرمانى يا تجاوز داشته باشد گناهى بر او نيست [كه‌] خدا بخشنده‌ى مهربان است

[174] كسانى كه آيات كتاب آسمانى را كتمان مى‌كنند و آن را به بهاى ناچيزى مى‌فروشند، جز آتش به شكم‌هاى خود فرو نمى‌برند و خداوند روز قيامت با آنها سخن نگويد و پاكشان نسازد و ايشان را عذابى دردناك است

[175] همين كسانند كه ضلالت را به بهاى هدايت و عذاب را در ازاى آمرزش خريدند، پس چه صبورند بر آتش

[176] اين بدان سبب است كه خدا كتاب را به حق فرستاد و آنان كه در باره‌ى كتاب به اختلاف پرداختند، بى‌گمان در ستيزه‌ى دورى هستند

[177] نيكى [تنها] آن نيست كه روى خود را به جانب مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكى آن است كه انسان به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب [هاى آسمانى‌] و پيامبران ايمان آورد، و مال [خود] را با آن كه دوستش دارد به خويشاوندان [نيازمند] و يتيمان و درماندگان و به راه

[178] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! در باره‌ى كشتگان بر شما قصاص مقرر شد، آزاد در برابر آزاد، بنده در برابر بنده و زن در مقابل زن. پس هر كه از سوى برادرش چيزى [از قصاص‌] برايش بخشوده شد بايد [از اين گذشت‌] به شايستگى پيروى كند و [خونبها را] با نيكى ادا كند

[179] اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه پرهيزكار شويد

[180] بر شما مقرر شده است كه هرگاه مرگ كسى از شما فرا رسيد اگر مالى بر جاى گذاشت، براى پدر و مادر و نزديكان، مطابق عرف [مقدارى را] وصيت كند كه اين شايسته پرهيزكاران است

[181] پس هر كه آن وصيّت را بشنود و تغيير دهد، تنها گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير مى‌دهند همانا خدا شنوا و آگاه است

[182] پس هر كه از انحراف يا گناه وصيّت كننده بيم داشت، و ميانشان سازش داد، گناهى بر او نيست. همانا خدا آمرزنده‌ى مهربان است

[183] اى اهل ايمان! روزه بر شما واجب شد چنان كه بر امّت‌هاى گذشته واجب شده بود، باشد كه پرهيزكار شويد

[184] روزهاى شمرده شده‌اى را [روزه بداريد] و هر كه از شما بيمار يا ��ر سفر باشد، روزهاى ديگرى [روزه بگيرد]، و بر كسانى كه روزه طاقت فرساست در عوض [هر روز] تهيدستى را طعام دهند، و هر كه با ميل كار خيرى كند آن برايش بهتر است، و روزه گرفتن براى شما بهتر است،

[185] ماه رمضان ماهى است كه قرآن به عنوان راهنماى مردم و حجّت‌هاى روشنگر و فارق ميان حق و باطل در آن نازل شده است پس هر كه از شما اين ماه را دريافت، روزه بگيرد و هر كه بيمار يا در سفر بود، به همان تعداد در روزهاى ديگر [قضا كند]. خدا براى شما آسانى مى‌خواه

[186] و چون بندگان من از تو در باره‌ى من بپرسند، همانا من [به آنها] نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند

[187] در شب‌هاى روزه براى شما نزديكى با همسرانتان حلال شد. آنها براى شما لباسند و شما براى آنها لباسيد. خدا مى‌دانست كه شما به خود خيانت مى‌كنيد، پس از شما درگذشت و شما را بخشيد. پس حالا با آنها مباشرت كنيد و آنچه را خدا بر شما مقرر كرده است طلب نماييد،

[188] و در روابط خود اموال يكديگر را به ناحق مخوريد و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، [قضيّه‌] آن را به حاكمان مكشانيد در حالى كه شما [حقيقت را] مى‌دانيد

[189] از تو در باره‌ى هلال‌ها مى‌پرسند، بگو: آن تقويمى براى مردم و موسم حجّ است، و نيكى آن نيست كه از پشت خانه‌ها وارد شويد، بلكه نيكى آن است كه شخص تقوا پيشه كند. و از در خانه‌ها وارد شويد و از خدا بترسيد تا شايد رستگار شويد

[190] و در راه خدا با كسانى كه با شما مى‌جنگند نبرد كنيد ولى تجاوز نكنيد همانا خدا تجاوزگران را دوست ندارد

[191] و آنها را هر جا يافتيد بكشيد، و از جايى كه شما را بيرون كردند بيرون كنيد، و فتنه از قتل بدتر است، و با آنها در كنار مسجد الحرام جنگ نكنيد مگر اين كه آنها به جنگ پيشدستى كنند، پس اگر با شما جنگيدند آنها را بكشيد كه سزاى كافران همين است

[192] پس اگر دست برداشتند، البته خدا آمرزنده‌ى مهربان است

[193] و با آنها بجنگيد تا ديگر فتنه‌اى نباشد و دين ويژه‌ى خداى يكتا گردد، و اگر دست برداشتند، دشمنى جز بر ضد ستمگران [روا] نيست

[194] ماه حرام در برابر ماه حرام است و حرمت [شكنى‌] ها قصاص دارد. پس هر كه به شما تعدّى كرد با او مقابله به مثل كنيد و از خدا پروا داريد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است

[195] و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد، و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد

[196] و حجّ و عمره را براى خدا به پايان بريد، و اگر محاصره [يا ممنوع‌] شديد [و اتمام حجّ ممكن نشد] هر قربانى كه ميسّر است فراهم كنيد و سرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به قربانگاه برسد، پس هر كه از شما بيمار است يا رنجى به سر دارد [و به ناچار سر بتراشد] پس

[197] حجّ در ماه‌هاى معينى است، پس هر كه در آن ماه‌ها ملتزم به حجّ شد، همبسترى و نافرمانى و مجادله در اثناى حجّ ممنوع است، و هر چه نيكى كنيد خدا آن را مى‌داند، و توشه بگيريد كه بهترين توشه تقواست، و اى خردمندان از من پروا كنيد

[198] مانعى نيست كه [در سفر حجّ‌] از فضل پروردگار خويش روزى بجوييد، و چون از عرفات كوچ كرديد، در مشعر الحرام خدا را ياد كنيد و او را ياد كنيد همان‌گونه كه شما را هدايت كرد، و محققا شما پيش‌تر، از گمراهان بوديد. [و چيزى نمى‌دانستيد]

[199] آن‌گاه از همان جا كه مردم روانه شدند روانه شويد و از خدا آمرزش بطلبيد كه خدا آمرزنده‌ى مهربان است

[200] و چون اعمال خود را به انجام رسانديد، خدا را آن‌سان كه پدران خود را ذكر مى‌كنيد ياد كنيد بلكه بالاتر از آن. پس بعضى از مردم [دنيا طلب‌] مى‌گويند: پروردگارا! به ما در همين دنيا عطا كن، و او را در آخرت نصيبى نيست

[201] و برخى از آنها گويند: پروردگارا! ما را در دنيا نيكى و در آخرت نيكى عطا كن و ما را از آتش نگاه دار

[202] آنها هستند كه از دستاوردشان نصيبى خواهند داشت و خدا در حسابرسى، سريع است

[203] و خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد پس هر كه شتاب كند [و اعمال را] در دو روز انجام دهد گناهى بر او نيست، و نيز هر كه [تا روز سوم‌] تأخير كند گناهى بر او نيست، [اين‌] براى كسى است كه تقوا پيشه كند. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه بى‌ترديد شما به سوى ا

[204] و از مردم كسى است كه گفتار او در باره‌ى زندگى دنيا [و پارسايى‌] مايه اعجاب توست و خدا را بدانچه كه در دل دارد گواه مى‌گيرد، و حال آن كه او لجوج‌ترين دشمنان است

[205] و چون بازگردد [يا به مقامى رسد] بكوشد تا در زمين فساد كند و كشت و نسل را تباه نمايد، و خدا فساد را دوست ندارد

[206] و چون به او گفته شود: از خدا پروا كن! نخوت او را به گناه كشاند، پس جهنّم او را بس است و چه بد بسترى است

[207] و از مردم كسى است كه در طلب رضاى خدا از سر جان مى‌گذرد، [چون على در بستر پيامبر] و خدا به بندگان مهربان است

[208] اى كسانى كه ايمان داريد! همگى به طاعت خدا درآييد و گام‌هاى شيطان را دنبال نكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است

[209] و اگر پس از روشنگرى‌هايى كه سوى شما آمد كجروى كنيد بدانيد كه خدا شكست‌ناپذير و حكيم است

[210] آيا منتظرند كه [عذاب‌] خدا در سايه‌هايى از ابر و فرشتگان به سراغ آنها بيايد و كار يكسره شود؟ و همه كارها به خدا باز گردانده مى‌شود

[211] از بنى اسرائيل بپرس چه بسيار شواهد روشنى براى آنها فرستاديم. و هر كه نعمت خدا را بعد از آن كه سوى او آمد تغيير دهد [بداند كه‌] بى‌ترديد خدا سخت كيفر است

[212] زندگى دنيا براى كافران زينت يافته و [لذا] مؤمنان را مسخره مى‌كنند، و كسانى كه تقوا پيشه كردند، روز رستاخيز فوق آنها هستند و خدا هر كه را خواهد بى‌حساب روزى مى‌دهد

[213] مردم [ابتدا] يك امّت بودند، [كه به مرور دچار اختلاف شدند] پس خدا پيامبران را [به عنوان‌] مژده‌رسانان و بيم دهندگان فرستاد و همراه آنان كتابى به حق نازل كرد تا ميان مردم در آنچه بر سرش اختلاف داشتند داورى كند، و در دين اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آ

[214] آيا پنداشته‌ايد كه داخل بهشت مى‌شويد در حالى كه هنوز سرگذشت آنها كه پيش از شما گذشتند به سراغ شما نيامده است؟ آنها تنگدستى و ناخوشى ديدند و به تزلزل افتادند تا آن جا كه پيامبر و مؤمنان همراهش گفتند: يارى خدا كى مى‌رسد؟ [مژده آمد]، آگاه باشيد كه يار

[215] از تو مى‌پرسند چه انفاق كنند؟ بگو: هر مالى كه مى‌بخشيد [بهتر است‌] به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و تنگدستان و به راه مانده انفاق كنيد، و هر كار خيرى كنيد بى‌شك خدا به آن آگاه است

[216] جهاد بر شما مقرر شد و آن براى شما ناگوار است، و بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد كه آن به سود شماست و بسا چيزى را دوست داشته باشيد كه به زيان شماست، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد

[217] از تو در باره‌ى جنگ در ماه حرام مى‌پرسند، بگو: جنگ در آن گناه بزرگى است، امّا بازداشتن از راه خدا و كافر شدن به او و [بازداشتن از] مسجد الحرام و آواره كردن ساكنانش نزد خدا بسى بزرگ‌تر است، و فتنه [و كفر] از كشتار بدتر است. و آنها پيوسته با شما مى‌جن

[218] البته كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند آنان به رحمت خدا اميدوارند و خدا آمرزنده‌ى مهربان است

[219] از تو در باره‌ى شراب و قمار مى‌پرسند، بگو: در آنها گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است، ولى زيان آنها از سودشان بزرگ‌تر است. و از تو مى‌پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: آنچه افزون بر نياز است. خدا بدين‌سان آيات خود را براى شما روشن مى‌سازد تا بينديشيد

[220] در [اسرار] دنيا و آخرت. و از تو در باره‌ى يتيمان مى‌پرسند، بگو: اصلاح كارشان نيكوتر است، پس اگر با آنها همزيستى كنيد برادران شمايند، و خدا خرابكار را از اصلاحگر باز مى‌شناسد، و اگر خدا مى‌خواست بر شما سخت مى‌گرفت همانا خدا شكست ناپذير حكيم است

[221] و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا وقتى كه ايمان بياورند و البته كنيز با ايمان از زن مشرك بهتر است هر چند [زيبايى‌] او شما را مفتون سازد، و به مردان مشرك تا ايمان نياورده‌اند زن مدهيد كه تحقيقا برده‌ى با ايمان از مرد مشرك بهتر است هر چند توجه شما را جل

[222] و از تو در باره‌ى حيض مى‌پرسند، بگو: آن رنج و ناراحتى است، پس در ايّام حيض از زنان كناره بگيريد و با آنها نزديكى نكنيد تا پاك شوند، و چون پاك شدند، از آن جا كه خدا فرمانتان داده به آنها نزديك شويد كه خدا توبه كاران و پاكى طلبان را دوست دارد

[223] زنان شما كشت شمايند، پس هرگاه خواستيد، به كشت خود درآييد و براى خويش [خير] پيش فرستيد و از خدا بترسيد و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد و مؤمنان را بشارت ده

[224] و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار ندهيد كه از نيكى كردن و پرهيزكارى و اصلاح ميان مردم باز ايستيد، و خدا شنواى داناست

[225] خدا شما را به سوگندهاى بيهوده‌تان مؤاخذه نمى‌كند، ولى به آنچه دل‌هايتان [از روى عمد] كسب كرد شما را مؤاخذه مى‌كند، و خدا آمرزنده‌ى بردبار است

[226] براى آنها كه سوگند مى‌خورند كه با زنان خود آميزش نكنند، چهار ماه فرصت است، پس اگر بازگشتند خدا آمرزنده‌ى مهربان است

[227] و اگر عزم طلاق كردند خدا شنواى آگاه است

[228] و زنان طلاق داده شده تا سه پاكى منتظر بمانند، و اگر به خدا و روز واپسين ايمان دارند حلال نيست آنچه را كه خدا در رحم‌هايشان آفريده پنهان دارند، و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازگرداندنشان در اين [مدت‌] سزاوارترند، و براى اين زنان به طور شايسته [حق

[229] طلاق [رجعى‌] دو بار است، پس از آن به نيكى نگاه داشتن يا به نيكى رها ساختن است، و شما را حلال نيست كه از آنچه به ايشان داده‌ايد چيزى باز ستانيد مگر آن كه بترسند كه حدود الهى را [در كنار هم‌] رعايت نكنند، پس اگر [شما اوليا] ترسيديد كه آن دو، حدود اله

[230] پس اگر [بار سوم‌] زن را طلاق داد، ديگر بر او حلال نيست تا زمانى كه زن با مردى غير او ازدواج كند، پس اگر [شوهر دوّم‌] طلاقش داد و دانستند كه مقررات الهى را به پا خواهند داشت مانعى بر آنها نيست كه به يكديگر رجوع كنند، و اينها احكام الهى است كه خدا برا

[231] و چون زنان را طلاق داديد و به پايان عدّه‌ى خود رسيدند يا به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى رهاشان سازيد، و به قصد آسيب رساندن نگاهشان مداريد تا ستم كنيد. و هر كه چنين كند، پس به خود ستم كرده است، و آيات الهى را به مسخره نگيريد، و نعمت خدا و اي

[232] و چون زنان را طلاق داديد و عدّه‌ى آنان سر آمد، آنان را از ازدواج با شوهران سابق خود در صورتى كه ميان آنها به خوبى توافق حاصل شده باشد جلوگيرى نكنيد. هر كه از شما به خدا و روز واپسين ايمان دارد با اين دستور پند داده مى‌شود. اين براى شما پربارتر و پاك

[233] مادرها فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند. [اين‌] براى كسى است كه بخواهد دوره‌ى شير دادن را كامل كند، و خوراك و پوشاك آنها به طور شايسته بر عهده‌ى پدر فرزند است. هيچ كس جز به قدر توانش مكلّف نمى‌شود. هيچ مادرى نبايد به خاطر [اختلافات خود] به كودكش

[234] و كسانى از شما كه مى‌ميرند و همسرانى به جا مى‌گذارند [آنها] بايد چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارند، و چون عدّه‌ى آنها سر آمد، در آنچه به شاي��تگى در باره‌ى خود انجام دهند گناهى بر شما نيست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است

[235] و گناهى بر شما نيست كه به كنايه و سر بسته از [اين‌] زنان خواستگارى كنيد يا [ازدواج با آنها را] در دل نهان داريد. خدا آگاه است، كه شما آنها را ياد خواهيد نمود، ولى با آنها قرار پنهانى مگذاريد، مگر سخنى شايسته [و كنايى‌] بگوييد. و تا عدّه‌شان سر نيامد

[236] اگر زنان را قبل از نزديكى و قبل از تعيين مهر طلاق داديد گناهى بر شما نيست ولى هديه شايسته‌اى تقديمشان كنيد، توانگر به قدر توان خويش و تنگدست به قدر توان خويش، و اين وظيفه‌اى بر نيكوكاران است

[237] و اگر زنان را پيش از نزديكى طلاق داديد و مهرى براى آنان تعيين كرده بوديد، نصف آنچه مقرر داشته‌ايد بر عهده‌ى شماست، مگر اين كه آنان خود ببخشند يا كسى كه امر ازدواج به دست اوست ببخشد. و گذشت شما به تقوا نزديك‌تر است، و بزرگوارى را در ميان خودتان فرامو

[238] همه نمازها به ويژه نماز ميانه را پاس داريد و مطيعانه براى خدا به [نماز] ايستيد

[239] پس اگر [از دشمن‌] بيم داشتيد، پياده يا سواره نماز كنيد، و چون ايمن شديد خدا را ياد كنيد همان طور كه به شما چيزهايى آموخت كه نمى‌دانستيد

[240] و كسانى از شما كه در آستانه مرگ قرار مى‌گيرند و همسرانى به جا مى‌گذارند، بايد در باره‌ى آنها وصيّت كنند كه تا يك سال مخارج آنها داده شود و از خانه بيرونشان نكنند، ولى اگر آنها خود خارج شوند، در باره‌ى تصميم مناسبى كه براى خود مى‌گيرند گناهى بر شما ن

[241] و براى زنان طلاق داده شده هديه مناسبى بر عهده‌ى پرهيزكاران است

[242] بدين‌سان خدا آيات خود را براى شما بيان مى‌كند تا بينديشيد

[243] آيا كسانى را كه هزاران تن بودند نديدى آن‌گاه كه از بيم مرگ [و فرار از جهاد] از ديار خود بيرون شدند، پس خدا به آنها گفت: بميريد [و آنها مردند] سپس زنده‌شان كرد؟ به راستى خدا نسبت به مردم، صاحب كرم است ولى بيشتر مردم سپاس نمى‌گزارند

[244] و در راه خدا جهاد كنيد و بدانيد كه خدا شنواى داناست

[245] كيست كه به خدا وام نيكو دهد تا چندين برابرش افزون كند؟ خداست كه تنگدستى دهد و توانگرى بخشد، و به سوى او بازگردانده مى‌شويد

[246] آيا آن سران بنى اسرائيل را پس از موسى نديدى آن‌گاه كه به پيامبر خويش گفتند: براى ما اميرى بگمار تا در راه خدا جهاد كنيم؟ گفت: آيا احتمال نمى‌دهيد كه اگر جهاد بر شما مقرر شد جهاد نكنيد؟ گفتند: چگونه ممكن است كه در راه خدا جهاد نكنيم در حالى كه از ديا

[247] و پيامبرشان به آنها گفت: همانا خدا طالوت را به اميرى شما برگماشت. گفتند: از كجا او بر ما حكومت داشته باشد، حال آن كه ما براى اين امر شايسته‌تريم و او از مال دنيا چيزى ندارد؟ گفت: خدا وى را بر شما برگزيده و او را در دانش و جسم فزونى داده است، و خدا ف

[248] پيامبرشان به آنها گفت: نشانه اميرى او اين است كه آن صندوق [عهد] سوى شما مى‌آيد كه در آن تسكين خاطرى از جانب پروردگارتان نهفته، و يادگارى از ميراث خاندان موسى و هارون در آن است كه فرشتگان، آن را حمل مى‌كنند. مسلما اگر مؤمن باشيد، در اين [رويداد] برا

[249] پس همين كه طالوت با سپاهيان به راه افتاد گفت: خدا شما را به نهر آبى امتحان مى‌كند، پس هر كه از آن بنوشد از من نيست و هر كه از آن نخورد از من است، مگر كسى كه به اندازه‌ى كف دستى بياشامد. ولى همه از آن نوشيدند جز شمار اندكى از ايشان. و زمانى كه او و م

[250] و چون با جالوت و سپاه او رو در رو شدند گفتند: پروردگارا! بر ما شكيبايى ببار، و قدم‌هايمان را استوار ساز، و بر قوم كافر پيروزمان گردان

[251] پس به اذن خدا آنها را شكست دادند و داود جالوت را بكشت و خداوند او را پادشاهى و حكمت داد و از آنچه مى‌خواست به وى آموخت. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر نمى‌راند، حتما زمين تباه مى‌شد ولى خدا به جهانيان نظر كرم دارد

[252] اينها آيات خداست كه به درستى آنها را بر تو مى‌خوانيم، و بى‌شك تو از پيامبرانى

[253] اين پيامبران، پاره‌اى از ايشان را بر پاره‌اى برترى داديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و بعضى را درجاتى [بلند] ارزانى داشت و به عيسى بن مريم حجّت‌ها داديم و او را به روح القدس تقويت كرديم، و اگر خدا مى‌خواست كسانى كه بعد از اين پيامبران بودن

[254] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! پيش از آن كه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى هست و نه دوستى و شفاعتى، از آنچه روزيتان كرده‌ايم انفاق كنيد و [بدانيد كه‌] كافران، ستمگرانند

[255] خدا يكتاست و جز او معبودى نيست. زنده و پاينده است. نه چرت مى‌گيردش نه خواب. هر چه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست. كيست كه در پيشگاه او جز به اذن او شفاعت كند؟ گذشته و آينده‌ى آنها [شفيع و مشفوع‌] را مى‌داند، و به چيزى از علم او راه نمى‌يابند مگر

[256] در دين اجبارى نيست چرا كه راه از بيراهه آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، يقينا به محكم‌ترين دستاويز دست آويخته است كه هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنواى داناست

[257] خدا سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاريكى‌ها به سوى روشنايى بيرون مى‌آورد، و كسانى كه كافر شدند سرپرستانشان طغيانگرانند كه از نور به تاريكى‌هايشان مى‌برند. آنها دوزخى‌اند و در آن جاودانند

[258] آيا نديدى آن كس را كه چون خدا به او ملك و مكنت بخشيده بود با ابراهيم در باره‌ى پروردگارش مجادله مى‌كرد؟ آن‌گاه كه ابراهيم گفت: پروردگار من كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند. او گفت: من نيز زنده مى‌كنم و مى‌ميرانم. ابراهيم گفت: خداوند خورشيد را از م

[259] يا [داستان‌] كسى كه بر شهرى گذشت كه بر سقف‌هايش فرو ريخته بود. [در دل‌] گفت: خدا چگونه اهل اين ديار را پس از مرگشان زنده مى‌كند؟ پس خدا او را صد سال بميراند، سپس زنده كرد و گفت: چه مدّت [در اين حال‌] بوده‌اى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز بوده‌ام. ف

[260] و آن‌گاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من بنما كه مردگان را چگونه زنده مى‌كنى؟ فرمود: مگر باور ندارى؟ گفت: چرا، ولى از آن جهت كه دلم مطمئن شود. فرمود: چهار پرنده بگير [و بكش‌] و پاره پاره كن [و درهم بياميز]، سپس بر هر كوهى پاره‌اى از آنها را بگذار،

[261] داستان كسانى كه مالشان را در راه خدا مى‌بخشند چون داستان دانه‌اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‌اى صد دانه [باشد]، و خدا براى هر كس بخواهد [پاداشى‌] چند برابر مى‌دهد و خدا وسعت بخش داناست

[262] كسانى كه مالشان را در راه خدا مى‌بخشند و به دنبال بخشش خود منّت و آزارى نمى‌آورند، اجرشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند

[263] سخن خوش [با نيازمندان‌] و گذشت، از صدقه‌اى كه آزارى در پى دارد بهتر است، و خدا بى‌نياز و بردبار است

[264] اى مؤمنان! صدقات خود را با منّت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه براى ريا و نماياندن به مردم مالش را انفاق مى‌كند و به خدا و رستاخيز ايمان ندارد. پس حكايت آن چون تخته سنگى است كه بر آن خاكى باشد و رگبارى بر آن ببارد و خاك آن را بشويد. آنان به چيزى ا

[265] و حكايت كسانى كه مالشان را در راه خشنودى خدا و براى تحكيم ايمان خويش انفاق مى‌كنند همچون بوستانى بر تپه‌اى است كه رگبارى بر آن ببارد و ميوه‌هايش را دو چندان بار آورد، و اگر رگبارى هم به آن نرسد باران سبك [آن را بس است‌]. و خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست

[266] آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد، كه نهرها از پاى درختانش جارى است و هر گونه ميوه‌اى برايش به بار آورد و پيريش فرا رسيده و فرزندانى خرد و ناتوان داشته باشد، ناگاه گرد بادى آتشين بر آن بزند و [باغ يكسر] بسوزد؟ خدا بد

[267] اى مؤمنان! از بهترين آنچه به دست آورده‌ايد و از آنچه از زمين برايتان برآورده‌ايم انفاق كنيد، و [چيزهاى‌] پست را كه خودتان جز با چشم‌پوشى نمى‌پذيريد براى انفاق منظور نكنيد و بدانيد كه خدا بى‌نياز ستوده است

[268] شيطان شما را از تهيدستى مى‌ترساند و به [تنگ نظرى و] زشتى وا مى‌دارد، و خدا به شما آمرزش و بخشش خود را وعده مى‌دهد و او وسعت بخش داناست

[269] حكمت را به هر كس كه بخواهد مى‌بخشد، و هر كه را حكمت داده شود يقينا خير بسيارى داده شده است و جز خردمندان پند نگيرند

[270] و هر چه انفاق كرديد يا هر نذرى را ملتزم شديد قطعا خدا آن را مى‌داند و ستمكاران را هيچ ياورى نيست

[271] اگر صدقه‌ها را آشكار كنيد اين كار خوبى است و اگر پنهانش بداريد و به تهيدستان [آبرومند] بدهيد اين براى شما بهتر است و بخشى از گناهان شما را مى‌زدايد و خدا از آنچه مى‌كنيد آگاه است

[272] هدايت آنان [به طور اجبار] بر عهده‌ى تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند. و هر مالى كه انفاق كنيد به سود خود شماست، و جز براى طلب رضاى خدا انفاق نكنيد. و هر مالى كه انفاق كنيد [پاداش آن‌] به تمامى به شما داده خواهد شد و بر شما ستمى نخواهد

[273] [اين صدقات‌] از آن تهيدستانى است كه در راه خدا از كار مانده‌اند و نمى‌توانند در زمين [براى معاش‌] سفر كنند و به خاطر مناعتى كه دارند، ناآگاه آنها را توانگر مى‌پندارد. آنان را به سيمايشان مى‌شناسى. از مردم به اصرار چيزى نمى‌خواهند. و هر مالى [به آنان

[274] كسانى كه مالشان را شب و روز، [و] نهان و آشكار، انفاق مى‌كنند پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه بيمى بر آنهاست و نه محزون شوند

[275] آنان كه ربا مى‌خورند، برنخيزند مگر مانند كسى كه شيطان به جنون آشفته‌اش كرده است. اين از آن روست كه گفتند: داد و ستد صرفا مانند رياست در صورتى كه خدا معامله را حلال و ربا را حرام كرده است. پس اينك كسى كه از پروردگارش پندى بدو رسد و باز ايستد، آنچه گذ

[276] خدا ربا را تباه و صدقات را افزون مى‌كند و او هيچ كفران پيشه گناهكارى را دوست نمى‌دارد

[277] همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و نماز به پا داشته و زكات دادند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه بيمى بر آنهاست و نه غمگين شوند

[278] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر [واقعا] مؤمنيد از خدا بترسيد و باقى مانده‌ى ربا را واگذاريد

[279] و اگر [اين كار را] نكنيد، پس به جنگى از جانب خدا و رسولش آگاه باشيد، و اگر توبه كرديد اصل مال از آن شماست [كه بدين ترتيب‌] نه ستم مى‌كنيد و نه ستم مى‌بينيد

[280] و اگر [بدهكار]، تنگدست بود پس مهلتى بايد تا گشايشى يابد، و اينكه صدقه بدهيد برايتان بهتر است اگر مى‌دانستيد

[281] و از روزى بترسيد كه در آن به سوى خدا بازگردانده مى‌شويد، سپس به هر كس [پاداش‌] آنچه كرده است به تمامى داده مى‌شود و بر آنان ستم نمى‌رود

[282] اى مؤمنان! هنگامى كه [خواستيد] به قرض و نسيه معامله كنيد، آن را تا سر رسيدى معين بنويسيد و نويسنده‌اى ميان شما [سند معامله را] به درستى بنويسد، و نويسنده از نوشتن آن- چنان كه خدايش آموخته- دريغ نكند، پس بايد بنويسد و بدهكار املا كند و از خدا، پروردگ

[283] و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اى نيافتيد گرويى بستانيد و اگر كسى از شما ديگرى را امين دانست، آن كه امين شمرده شده، امانت او را باز پس دهد و بايد از خداوند، پروردگارش بترسد. و شهادت را كتمان نكنيد، و هر كه آن را كتمان كند همانا دلش گناهكار است، و خدا

[284] آنچه در آسمان‌ها و زمين است از آن خداوند است. و اگر آنچه در دل داريد عيان كنيد يا نهان داريد، خداوند شما را بدان محاسبه مى‌كند، پس هر كه را خواهد مى‌آمرزد و هر كه را خواهد عذاب مى‌كند، و خدا بر هر كارى تواناست

[285] پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان دارد و مؤمنان [نيز]، همگى به خدا و فرشتگان و كتاب‌ها و پيامبران او ايمان دارند [و گويند:] ميان هيچ يك از پيامبران او فرق ننهيم، و گويند: شنيديم و اطاعت كرديم. بار الها! آمرزش تو را خواهانيم و باز

[286] خدا هيچ كس را جز به اندازه‌ى توانش تكليف نمى‌كند. هر چه نيكى كرده به سود او و هر چه بدى كرده و بال اوست. پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير. بار الها! و تكليف سخت بر ما بار مكن، چنان كه بر پشينيان ما بار كردى. بار الها! و آنچه تا

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud