💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.ayati › 7 captured on 2024-03-21 at 18:46:35. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] الف، لام، ميم، صاد.
[2] كتابى است كه بر تو نازل شده، در دل تو از آن ترديدى نباشد، تا به آن بيم دهى و مؤمنان را پندى باشد.
[3] از آنچه از جانب پروردگارتان برايتان نازل شده است پيروى كنيد و سواى او، از خدايان ديگر متابعت مكنيد. شما چه اندك پند مىپذيريد.
[4] چه بسا قريههايى كه مردمش را به هلاكت رسانيديم، و عذاب ما شب هنگام يا آنگاه كه به خواب نيمروزى فرورفته بودند، به آنان دررسيد.
[5] چون عذاب ما به آنان دررسيد سخنشان جز اين نبود كه گفتند: ما ستمكار بوديم.
[6] البته از مردمى كه برايشان پيامبرانى فرستاده شده و نيز از پيامبرانى كه فرستاده شدهاند سؤال خواهيم كرد.
[7] و از هر چه كردهاند با آگاهى تمام برايشان حكايت خواهيم كرد، زيرا ما هرگز غايب نبودهايم.
[8] در آن روز، وزنكردن به حق خواهد بود. آنها كه ترازويشان سنگين است رستگارانند.
[9] آنان كه ترازوى اعمالشان سبك گشته است كسانى هستند كه به آيات ما ايمان نياورده بودند و از اين رو به خود زيان رسانيدهاند.
[10] در زمين جايگاهتان داديم و راههاى معيشتتان را در آن قرار داديم. و چه اندك سپاس مىگزاريد.
[11] و شما را بيافريديم، و صورت بخشيديم، آنگاه به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه، جز ابليس، سجده كردند و ابليس در شمار سجدهكنندگان نبود.
[12] خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل.
[13] گفت: از اين مقام فرو شو. تو را چه رسد كه در آن گردنكشى كنى؟ بيرون رو كه تو از خوارشدگانى.
[14] گفت: مرا تا روز قيامت كه زنده مىشوند مهلت ده.
[15] گفت: تو از مهلتيافتگانى.
[16] گفت: حال كه مرا نوميد ساختهاى، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف مىكنم.
[17] آنگاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مىتازم. و بيشترينشان را شكرگزار نخواهى يافت.
[18] گفت: از اينجا بيرون شو، منفور مطرود. از كسانى كه پيروى تو گزينند و از همه شما جهنم را خواهم انباشت.
[19] اى آدم، تو و همسرت در بهشت مكان گيريد. از هر جا كه خواهيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك مشويد كه در شمار بر خويش ستمكنندگان خواهيد شد.
[20] پس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا شرمگاهشان را كه از آنها پوشيده بود در نظرشان آشكار كند. و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع كرد تا مباد از فرشتگان يا جاويدانان شويد.
[21] و برايشان سوگند خورد كه نيكخواه شمايم.
[22] و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. چون از آن درخت خوردند شرمگاههايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند. پروردگارشان ندا داد: آيا شما را از آن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟
[23] گفتند: اى پروردگار ما، به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى از زيانديدگان خواهيم بود.
[24] گفت: فرو شويد، برخى دشمن برخى ديگر، و تا روز قيامت زمين قرارگاه و جاى تمتع شما خواهد بود.
[25] گفت: در آنجا زندگى خواهيد كرد و در آنجا خواهيد مرد و از آن بيرون آورده شويد.
[26] اى فرزندان آدم، براى شما جامهاى فرستاديم تا شرمگاهتان را بپوشد و نيز جامه زينت. و جامه پرهيزگارى از هر جامهاى بهتر است. و اين يكى از آيات خداست، باشد كه پند گيرند.
[27] اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد، همچنان كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون راند، لباس از تنشان كند تا شرمگاهشان را به ايشان بنماياند. او و قبيلهاش از جايى كه آنها را نمىبينيد شما را مىبينند. ما شيطانها را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.
[28] چون كار زشتى كنند، گويند: پدران خود را نيز چنين يافتهايم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشتكارى فرمان نمىدهد. چرا چيزهايى به خدا نسبت مىدهيد كه نمىدانيد؟
[29] بگو: پروردگار من به عدل فرمان داده است، و به هنگام هر نماز روى به جانب او داريد و او را با ايمان خالص بخوانيد. و همچنان كه شما را آفريده است باز مىگرديد.
[30] فرقهاى را هدايت كرده و فرقهاى گمراهى را در خورند. اينان شيطانها را به جاى خدا به دوستى گرفتند و مىپندارند كه هدايتيافتهاند.
[31] اى فرزندان آدم، به هنگام هر عبادت لباس خود بپوشيد. و نيز بخوريد و بياشاميد ولى اسراف مكنيد، كه خدا اسرافكاران را دوست نمىدارد.
[32] بگو: چه كسى لباسهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و خوردنيهاى خوشطعم را حرام كرده است؟ بگو: اين چيزها در اين دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و در روز قيامت نيز خاص آنها باشد. آيات خدا را براى دانايان اينچنين به تفصيل بيان مىكنيم.
[33] بگو: پروردگار من زشتكاريها را چه آشكار باشند و چه پنهان و نيز گناهان و افزونىجستن به ناحق را، حرام كرده است، و نيز حرام است چيزى را شريك خدا سازيد كه هيچ دليلى بر وجود آن نازل نشده است، يا در باره خدا چيزهايى بگوييد كه نمىدانيد.
[34] هر امتى را مدت عمرى است. چون اجلشان فراز آيد، يك ساعت پيش و پس نشوند.
[35] اى فرزندان آدم، هرگاه پيامبرانى از خود شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند، كسانى كه پرهيزگارى كنند و به صلاح آيند بيمى بر آنها نيست و خود غمگين نمىشوند.
[36] و آنها كه آيات ما را به دروغ نسبت داده و از آن سر برتافتهاند اهل جهنمند و جاودانه در آن خواهند بود.
[37] كيست ستمكارتر از آن كه به خدا دروغ بندد يا آيات او را دروغ انگارد؟ نصيبى كه برايشان مقرر شده به آنها خواهد رسيد. آنگاه كه فرستادگان ما بيايند تا جانشان را بگيرند، مىپرسند: آن چيزهايى كه به جاى خدا پرستش مىكرديد، اكنون كجايند؟ گويند: تباه شدند و از دست ما رفتند. و در اين حال به زيان خود شهادت دهند، كه كافر بودهاند.
[38] گويد: به ميان امتهايى كه پيش از شما بودهاند، از جن و انس، در آتش داخل شويد. هر امتى كه به آتش داخل شود امت همكيش خود را لعنت كند. تا چون همگى در آنجا گرد آيند، گروههايى كه پيرو بودهاند در باره گروههايى كه پيشوا بودهاند گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، دو چندان در آتش عذابشان كن. گويد: عذاب همه دوچندان است ولى شما نمىدانيد.
[39] پيشوايان به پيروان گويند: شما را بر ما هيچ برترى نيست، اينك به كيفر كارهايى كه كرده بوديد عذاب را بچشيد.
[40] درهاى آسمان بر روى كسانى كه آيات ما را تكذيب كردهاند و از آنها سر برتافتهاند، گشوده نخواهد شد و به بهشت در نخواهند آمد تا آنگاه كه شتر از سوراخ سوزن بگذرد. و مجرمان را اينچنين كيفر مىدهيم.
[41] بسترى از آتش جهنم در زير و پوششى از آتش جهنم بر روى دارند. و ستمكاران را اينچنين كيفر مىدهيم.
[42] به هيچ كس جز اندازه توانش تكليف نمىكنيم. آنان كه ايمان آوردهاند و كارهاى نيكو كردهاند اهل بهشتند و در آنجا جاويدانند.
[43] و هرگونه كينهاى را از دلشان برمىكنيم. نهرها در زير پايشان جارى است. گويند: سپاس خدايى را كه ما را بدين راه رهبرى كرده و اگر ما را رهبرى نكرده بود، راه خويش نمىيافتيم. رسولان پروردگار ما به حق آمدند. و آنگاه ايشان را ندا دهند كه به پاداش كارهايى كه مىكرديد اين بهشت را به شما دادهاند.
[44] بهشتيان دوزخيان را آواز دهند كه ما به حقيقت يافتيم آنچه را كه پروردگارمان وعده داده بود، آيا شما نيز به حقيقت يافتهايد آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود؟ گويند: آرى. آنگاه آوازدهندهاى در آن ميان آواز دهد كه لعنت خدا بر كافران باد؛
[45] آنان كه از راه خدا روى برمىگردانند و آن را كجروى مىپندارند و به قيامت ايمان ندارند.
[46] و ميانشان حايلى است، و بر اعراف مردانى هستند كه همه را به نشانيشان مىشناسند و اهل بهشت را آواز مىدهند كه سلام بر شما باد. اينان هر چند طمع بهشت دارند ولى هنوز بدان داخل نشدهاند.
[47] چون چشم به جانب دوزخيان گردانند گويند: اى پروردگار ما، ما را در شمار ستمكاران قرار مده.
[48] ساكنان اعراف مردانى را كه از نشانيشان مىشناسند آواز دهند و گويند: آن خواسته كه گرد آورده بوديد و آن همه سركشى كه داشتيد شما را فايدهاى نبخشيد.
[49] آيا اينان همان كسانند كه شما سوگند خورده بوديد كه رحمت خداوند نصيبشان نمىشود؟ داخل در بهشت شويد، نه بيمى بر شماست و نه غمگين مىشويد.
[50] دوزخيان بهشتيان را آواز دهند كه اندكى آب يا از چيزهايى كه خدا به شما ارزانى كرده است بر ما فرو ريزيد. گويند: خدا آنها را بر كافران حرام كرده است.
[51] امروز آنان را كه دين خويش لهو و بازيچه پنداشتند و زندگى دنيا فريبشان داده بود فراموش مىكنيم، همچنان كه آنها نيز رسيدن به اين روز را از ياد برده بودند و آيات ما را تكذيب مىكردند.
[52] براى هدايت مؤمنان و بخشايش به ايشان كتابى آورديم كه در آن هر چيز را از روى دانش به تفصيل بيان كردهايم.
[53] آيا جز نتيجه اعمال انتظارى دارند؟ روزى كه نتيجه اعمال پديدار شود، كسانى كه آن روز را از ياد برده مىگويند: پيامبران پروردگار ما به حق آمدند. آيا شفيعانى هستند كه ما را شفاعت كنند؟ يا آنكه كسى هست كه ما را باز گرداند تا كارهاى ديگرى جز آن كارها كه مىكرديم، انجام دهيم؟ به خود زيان رسانيدند و آن بتان را كه به دروغ ساخته بودند اينك از دست دادهاند.
[54] پروردگار شما اللّه است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد. پس به عرش پرداخت. شب را در روز مىپوشاند و روز شتابان آن را مىطلبد. و آفتاب و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد كه او راست آفرينش و فرمانروايى. خدا آن پروردگار جهانيان به غايت بزرگ است.
[55] پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد، زيرا او متجاوزان سركش را دوست ندارد.
[56] در زمين آنگاه كه به صلاح آمده است فساد مكنيد. و خدا را از روى بيم و اميد بخوانيد. و رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.
[57] و اوست كه پيشاپيش رحمت خود بادها را به بشارت مىفرستد. چون بادها ابرهاى گرانبار را بردارند، ما آن را به سرزمينهاى مرده روان سازيم و از آن باران مىفرستيم و به باران هر گونه ثمرهاى را مىرويانيم. مردگان را نيز اينچنين زنده مىگردانيم شايد پند گيريد.
[58] و سرزمين خوب گياه آن به فرمان پروردگارش مىرويد، و زمين بد جز اندك گياهى از آن پديد نمىآيد. براى مردمى كه سپاس مىگويند آيات خدا را اينچنين گونهگون بيان مىكنيم.
[59] نوح را بر قومش به رسالت فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللّه را بپرستيد، شما را خدايى جز او نيست، من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم.
[60] مهتران قومش گفتند: تو را به آشكارا در گمراهى مىبينيم.
[61] گفت: اى قوم من، گمراهى را در من راهى نيست، من پيامبرى از جانب پروردگار جهانيانم.
[62] پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و شما را اندرز مىدهم و از خدا، آن مىدانم كه شما نمىدانيد.
[63] آيا از اينكه بر مردى از خودتان از جانب پروردگارتان وحى نازل شده است تا شما را بترساند و پرهيزگارى كنيد و كارى كند كه مورد رحمت قرار گيريد، به شگفت آمدهايد؟
[64] پس تكذيبش كردند و ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند رهانيديم و آنان را كه آيات ما را دروغ مىانگاشتند غرقه ساختيم، كه مردمى بىبصيرت بودند.
[65] و بر قوم عاد، برادرشان هود را فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللّه را بپرستيد كه شما را جز او خدايى نيست، و چرا نمىپرهيزيد؟
[66] مهتران قوم او كه كافر شده بودند، گفتند: مىبينيم كه به بيخردى گرفتار شدهاى و پنداريم كه از دروغگويان باشى.
[67] گفت: اى قوم من، در من نشانى از بيخردى نيست، من پيامبر پروردگار جهانيانم.
[68] پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و شما را اندرزگويى امينم.
[69] آيا از اينكه بر مردى از خودتان از جانب پروردگارتان وحى نازل شده است تا شما را بترساند، تعجب مىكنيد؟ به ياد آريد آن زمان را كه شما را جانشين قوم نوح ساخت و به جسم فزونى داد. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، باشد كه رستگار گرديد.
[70] گفتند: آيا نزد ما آمدهاى تا تنها اللّه را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مىپرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مىگويى آنچه را كه به ما وعده مىدهى بياور.
[71] گفت: عذاب و خشم پروردگارتان حتماً بر شما نازل خواهد شد. آيا در باره اين بتهايى كه خود و پدرانتان بدين نامها ناميدهايد و خدا هيچ دليلى بر آنها نازل نساخته است، با من ستيزه مىكنيد؟ به انتظار بمانيد من هم با شما به انتظار مىمانم.
[72] هود و همراهانش را به پايمردى رحمت خويش رهانيديم و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند و ايمان نياورده بودند از ريشه بركنديم.
[73] بر قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللّه را بپرستيد، شما را هيچ خدايى جز او نيست، از جانب خدا براى شما نشانهاى آشكار آمد. اين مادهشتر خدا، برايتان نشانهاى است. رهايش كنيد تا در زمين خدا بچرد و هيچ آسيبى به او نرسانيد كه عذابى دردآور شما را فرا خواهد گرفت.
[74] به ياد آريد آن زمان را كه شما را جانشينان قوم عاد كرد و در اين زمين جاى داد تا بر روى خاكش قصرها برافرازيد و در كوهستانهايش خانههايى بكنيد. نعمتهاى خدا را ياد كنيد و در زمين تبهكارى و فساد مكنيد.
[75] مهتران قومش كه گردنكشى مىكردند، به زبونشدگان قوم كه ايمان آورده بودند گفتند: آيا مىدانيد كه صالح از جانب پروردگارش آمده است؟ گفتند: ما به آيينى كه بدان مأمور شده ايمان داريم.
[76] گردنكشان گفتند: ما به كسى كه شما ايمان آوردهايد ايمان نمىآوريم.
[77] پس مادهشتر را پى كردند و از فرمان پروردگارشان سرباز زدند و گفتند: اى صالح، اگر پيامبر هستى آنچه را به ما وعده مىدهى بياور.
[78] پس زلزلهاى سخت آنان را فروگرفت و در خانههاى خود بر جاى مردند.
[79] صالح از آنان روى برگردانيد و گفت: اى قوم من، رسالت پروردگارم را به شما رسانيدم و اندرزتان دادم ولى شما نيكخواهان را دوست نداريد.
[80] و لوط را فرستاديم. آنگاه به قوم خود گفت: چرا كارى زشت مىكنيد، كه هيچ كس از مردم جهان پيش از شما نكرده است؟
[81] شما به جاى زنان با مردان شهوت مىرانيد. شما مردمى تجاوزكار هستيد.
[82] جواب قوم او جز اين نبود كه گفتند: آنها را از قريه خود برانيد كه آنان مردمى هستند كه از كار ما بيزارى مىجويند.
[83] لوط و خاندانش را نجات داديم. جز زنش كه با ديگران در شهر ماند.
[84] بر آنها بارانى باريديم، بنگر كه عاقبت مجرمان چگونه بود.
[85] و بر مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللّه را بپرستيد، شما را خدايى جز او نيست، از جانب پروردگارتان نشانهاى روشن آمده است. پيمانه و ترازو را تمام ادا كنيد و به مردم كم مفروشيد و از آن پس كه زمين به صلاح آمده است در آن فساد مكنيد، كه اگر ايمان آوردهايد، اين برايتان بهتر است.
[86] و بر سر راهها منشينيد تا مؤمنان به خدا را بترسانيد و از راه خدا بازداريد و به كجروى واداريد. و به ياد آريد آنگاه كه اندك بوديد، خدا بر شمار شما افزود. و بنگريد كه عاقبت مفسدان چگونه بوده است.
[87] اگر گروهى از شما به آنچه من از جانب خدا بدان مبعوث شدهام، ايمان آوردهاند و گروهى هنوز ايمان نياوردهاند، صبر كنيد تا خدا ميان ما حكم كند كه او بهترين داوران است.
[88] مهتران قومش كه سركشى پيشه كرده بودند گفتند: اى شعيب، تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند از قريه خويش مىرانيم مگر آنكه به آيين ما برگرديد. گفت: و هر چند از آن كراهت داشته باشيم؟
[89] پس از آنكه خدا ما را از كيش شما رهانيده است اگر بدان بازگرديم، بر خدا دروغ بسته باشيم، و ما ديگر بار بدان كيش بازنمىگرديم، مگر آنكه خدا آن پروردگار ما خواسته باشد. زيرا علم پروردگار ما بر همه چيز احاطه دارد. ما بر خدا توكل مىكنيم. اى پروردگار ما، ميان ما و قوم ما به حق، راهى بگشا كه تو بهترين راهگشايان هستى.
[90] مهتران قومش كه كافر بودند، گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد سخت زيان كردهايد.
[91] پس زلزلهاى سخت آنان را فرو گرفت و در خانههاى خود بر جاى مُردند.
[92] آنان كه شعيب را به دروغگويى نسبت دادند، گويى كه هرگز در آن ديار نبودهاند. آنان كه شعيب را به دروغگويى نسبت دادند خود زيان كردند.
[93] پس، از آنها رويگردان شد و گفت: اى قوم من، هرآينه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و اندرزتان دادم. چگونه بر مردمى كافر اندوهگين شوم؟
[94] و ما هيچ پيامبرى را به هيچ قريهاى نفرستاديم مگر آنكه ساكنانش را به سختى و بيمارى گرفتار كرديم، باشد كه تضرع كنند.
[95] آنگاه جاى بلا و محنت را به خوشى و خوبى سپرديم، تا شمارشان افزون شد و گفتند: آن پدران ما بودند با سختى و بهروزى. ناگهان آنان را بىخبر فرو گرفتيم.
[96] اگر مردم قريهها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند بركات آسمان و زمين را به رويشان مىگشوديم، ولى پيامبران را به دروغگويى نسبت دادند. ما نيز به كيفر كردارشان مؤاخذهشان كرديم.
[97] آيا مردم قريهها پنداشتند از اينكه عذاب ما شبهنگام كه به خواب رفتهاند بر سر آنها بيايد، در امانند؟
[98] و آيا مردم قريهها پنداشتند از اينكه عذاب ما به هنگام چاشت كه به بازيچه مشغولند بر سر آنها بيايد، در امانند؟
[99] آيا پنداشتند كه از مكر خدا در امانند؟ از مكر خدا جز زيانكاران ايمن ننشينند.
[100] آيا براى آنان كه زمين را از پيشينيان به ارث بردهاند، باز ننموده است كه اگر بخواهيم آنها را نيز به كيفر گناهانشان به عقوبت مىرسانيم و بر دلهايشان مُهر مىنهيم تا شنيدن نتوانند؟
[101] اينها قريههايى است كه ما اخبارشان را بر تو حكايت كنيم. پيامبرانشان با دلايل روشن آمدند. و به آن چيزها كه از آن پيش دروغ خوانده بودند، ايمان نياوردند. و خدا بر دلهاى كافران اينچنين مُهر مىنهد.
[102] در بيشترينشان وفاى به عهد نيافتيم و بيشترين را جز نافرمانان نديديم.
[103] بعد از آنها موسى را با آياتمان بر فرعون و قومش مبعوث داشتيم. به خلافش برخاستند. اينك بنگر كه عاقبت مفسدان چگونه بوده است.
[104] موسى گفت: اى فرعون، من پيامبرى از جانب پروردگار عالميانم.
[105] شايسته است كه در باره خدا جز به راستى سخن نگويم. من همراه با معجزهاى از جانب پروردگارتان آمدهام. بنىاسرائيل را با من بفرست.
[106] گفت: اگر راست مىگويى و معجزهاى به همراه دارى، آن را بياور.
[107] عصايش را انداخت، اژدهايى راستين شد.
[108] و دستش را بيرون آورد، در نظر آنان كه مىديدند سفيد و درخشان بود.
[109] مهتران قوم فرعون گفتند: اين جادوگرى است دانا.
[110] مىخواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند، چه مىفرماييد؟
[111] گفتند: او و برادرش را نگه دار و كسان به شهرها بفرست.
[112] تا همه جادوگران دانا را نزد تو بياورند.
[113] جادوگران نزد فرعون آمدند و گفتند: اگر غلبه يابيم، ما را پاداشى هست؟
[114] گفت: آرى، و شما از مقربان خواهيد بود.
[115] گفتند: اى موسى، آيا نخست تو مىافكنى، يا ما بيفكنيم؟
[116] گفت: شما بيفكنيد. چون افكندند، ديدگان مردم را جادو كردند و آنان را ترسانيدند و جادويى عظيم آوردند.
[117] و به موسى وحى كرديم كه عصاى خود را بيفكن. به ناگاه ديدند كه همه جادوهايشان را مىبلعد.
[118] پس حق به ثبوت رسيد و كارهاى آنان باطل شد.
[119] در همان جا مغلوب شدند، و خوار و زبون بازگشتند.
[120] جادوگران به سجده وادار شدند.
[121] گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم؛
[122] پروردگار موسى و هارون.
[123] فرعون گفت: آيا پيش از آنكه من به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد؟ اين حيلهاى است كه درباره اين شهر انديشيدهايد تا مردمش را بيرون كنيد. به زودى خواهيد دانست.
[124] دستها و پايهايتان را به خلاف يكديگر خواهم بريد و همگيتان را بر دار خواهم كرد.
[125] گفتند: ما به نزد پروردگارمان باز مىگرديم.
[126] خشم بر ما نمىگيرى، جز آنكه چون نشانههاى پروردگارمان بر ما آشكار شد به آنها ايمان آورديم. اى پروردگار ما، بر ما شكيبايى ببار و ما را مسلمان بميران.
[127] مهتران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را مىگذارى تا در زمين فساد كنند و تو و خدايانت را ترك گويد؟ گفت: پسرانشان را خواهم كشت و زنانشان را زنده خواهم گذاشت. ما بالاتر از ايشانيم و بر آنها غلبه مىيابيم.
[128] موسى به قومش گفت: از خدا مدد جوييد و صبر پيشه سازيد كه اين زمين از آن خداست و به هر كس از بندگانش كه بخواهد آن را به ميراث مىدهد. و سرانجام نيك از آن پرهيزگاران است.
[129] گفتند: پيش از آنكه تو بيايى در رنج بوديم و پس از آنكه آمدى باز در رنجيم. گفت: اميد است كه پروردگارتان دشمنتان را هلاك كند و شما را در روى زمين جانشين او گرداند. آنگاه بنگرد كه چه مىكنيد.
[130] قوم فرعون را به قحط و نقصان محصول مبتلا كرديم، شايد پند گيرند.
[131] چون نيكيى نصيبشان مىشد مىگفتند: حق ماست. و چون بديى به آنها مىرسيد، موسى و همراهانش را بدشگون مىدانستند. آگاه باشيد، آن نيك و بد كه به ايشان رسد از خداست، ولى بيشترينشان نمى دانند.
[132] و گفتند: هر گونه نشانهاى براى ما بياورى كه ما را بدان مسحور كنى به تو ايمان نخواهيم آورد.
[133] ما نيز بر آنها نشانههايى آشكار و گوناگون چون طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون فرستاديم. باز سركشى كردند، كه مردمى مجرم بودند.
[134] و چون عذاب بر آنها فرود آمد، گفتند: اى موسى، بدان عهدى كه خدا را با تو هست او را بخوان، كه اگر اين عذاب از ما دور كنى به تو ايمان مىآوريم و بنىاسرائيل را با تو مىفرستيم.
[135] چون تا آن زمان كه قرار نهاده بودند عذاب را از آنها دور كرديم، پيمان خود را شكستند.
[136] پس، از ايشان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان كرديم. زيرا آيات ما را دروغ مىانگاشتند و از آنها غفلت مىورزيدند.
[137] و به آن مردمى كه به ناتوانى افتاده بودند، شرق و غرب آن سرزمين را كه بركت داده بوديم به ميراث داديم، و وعده نيكويى كه پروردگار تو به بنىاسرائيل داده بود بدان سبب كه شكيبايى ورزيده بودند، به كمال رسيد و هر چه را فرعون و قومش مىساختند و كاخهايى را كه برمىافراشتند ويران كرديم.
[138] و بنىاسرائيل را از دريا گذرانيديم. و بر قومى گذشتند كه به پرستش بتهاى خود دل بسته بودند. گفتند: اى موسى، همان طور كه آنها را خدايانى است براى ما هم خدايى بساز. گفت: شما مردمى بىخرد هستيد.
[139] آنچه اينان در آنند، نابودشونده و كارى كه مىكنند باطل است.
[140] گفت: آيا جز الله، برايتان خدايى بجويم، و حال آنكه اوست كه شما را بر جهانيان برترى بخشيد؟
[141] و شما را از آل فرعون رهانيديم. به عذابهاى سختتان مىآزردند، پسرانتان را مىكشتند و زنانتان را زنده مىگذاشتند و در اين از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود.
[142] سى شب با موسى وعده نهاديم و ده شب ديگر بر آن افزوديم تا وعده پروردگارش چهل شب كامل شد. و موسى به برادرش هارون گفت: بر قوم من جانشين من باش و راه صلاح پيش گير و به طريق مفسدان مرو.
[143] چون موسى به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: اى پروردگار من، بنماى، تا در تو نظر كنم. گفت: هرگز مرا نخواهى ديد. به آن كوه بنگر، اگر بر جاى خود قرار يافت، تو نيز مرا خواهى ديد. چون پروردگارش بر كوه تجلى كرد، كوه را خرد كرد و موسى بيهوش بيفتاد. چون به هوش آمد گفت: تو منزهى، به تو بازگشتم و من نخستين مؤمنانم.
[144] گفت: اى موسى، من تو را به پيامهايم و سخن گفتنم از ميان مردم برگزيدم، پس آنچه را به تو دادهام فرا گير و از سپاسگزاران باش.
[145] براى او در آن الواح هر گونه اندرز و تفصيل هر چيز را نوشتيم. پس گفتيم: آن را به نيرومندى بگير، و قومت را بفرماى تا به بهترين آن عمل كنند، به زودى جايگاه نافرمانان را به شما نشان دهم.
[146] آن كسانى را كه به ناحق در زمين سركشى مىكنند، زودا كه از آيات خويش رويگردان سازم، چنان كه هر آيتى را كه ببينند ايمان نياورند و اگر طريق هدايت ببينند از آن نروند و اگر طريق گمراهى ببينند از آن بروند. زيرا اينان آيات را دروغ انگاشتند و از آن غفلت ورزيدند.
[147] و اعمال آنان كه آيات ما و ديدار قيامت را دروغ انگاشتند، ناچيز شد. آيا جز در مقابل كردارشان كيفر خواهند ديد؟
[148] قوم موسى بعد از او از زيورهايشان تنديس گوسالهاى ساختند كه بانگ مىكرد. آيا نمىبينند كه آن گوساله با آنها سخن نمىگويد و ايشان را به هيچ راهى هدايت نمىكند؟ آن را به خدايى گرفتند و بر خود ستم كردند.
[149] و چون از آن كار پشيمان شدند و ديدند كه در گمراهى افتادهاند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نكند و ما را نيامرزد، در زمره زيانكردگان خواهيم بود.
[150] چون موسى خشمگين و اندوهناك نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من چه بد جانشينانى بوديد. چرا بر فرمان پروردگار خود پيشى گرفتيد؟ و الواح را بر زمين افكند، و موى برادرش را گرفت و به سوى خود كشيد. هارون گفت: اى پسر مادرم، اين قوم مرا زبون يافتند و نزديك بود كه مرا بكشند، مرا دشمنكام مكن و در شمار ستمكاران مياور.
[151] گفت: اى پروردگار من، مرا و برادرم را بيامرز و ما را در رحمت خويش داخل كن كه تو مهربانترين مهربانانى.
[152] آنان كه گوساله را برگزيدند به زودى به غضب پروردگارشان گرفتار خواهند شد و در زندگانى اينجهانى به خوارى خواهند افتاد. دروغسازان را اينچنين كيفر مىدهيم.
[153] آنان كه مرتكب كارهاى بد شدند، آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند، بدانند كه پروردگار تو پس از توبه، آمرزنده و مهربان است.
[154] چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت. و در نوشتههاى آن، براى آنهايى كه از پروردگارشان بيمناكند، هدايت و رحمت بود.
[155] موسى براى وعده گاه ما از ميان قومش هفتاد مرد را برگزيد. چون زلزله آنها را فرو گرفت، گفت: اى پروردگار من، اگر مىخواستى ايشان را و مرا پيش از اين هلاك مىكردى. آيا به خاطر اعمالى كه بيخردان ما انجام دادهاند ما را به هلاكت مىرسانى؟ واين جز امتحان تو نيست. هر كس را بخواهى بدان گمراه مىكنى و هر كس را بخواهى هدايت. تو ياور ما هستى، ما را بيامرز و بر ما ببخشاى كه تو بهترين آمرزندگانى.
[156] براى ما در دنيا و آخرت نيكى بنويس. ما به سوى تو بازگشتهايم گفت: عذاب خود را به هر كس كه بخواهم مىرسانم و رحمت من همه چيز را دربرمىگيرد. آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند و زكات مىدهند و به آيات ما ايمان مىآورند مقرر خواهم داشت.
[157] آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مىيابند، پيروى مىكنند-آن كه به نيكى فرمانشان مىدهد و از ناشايست بازشان مىدارد و چيزهاى پاكيزه را بر آنها حلال مىكند و چيزهاى ناپاك را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمى دارد و بند و زنجيرشان را مىگشايد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و ياريش كردند و از آن كتاب كه بر او نازل كردهايم پيروى كردند، رستگارانند.
[158] بگو: اى مردم، من فرستاده خدا بر همه شما هستم. آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست و هيچ خدايى جز او نيست. زنده مىكند و مىميراند. پس به خدا و رسول او، آن پيامبر امى كه به خدا و كلمات او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد، باشد كه هدايت شويد.
[159] گروهى از قوم موسى هستند كه مردم را به حق راه مىنمايند و به عدالت رفتار مىكنند.
[160] بنىاسرائيل را به دوازده سبط تقسيم كرديم. و چون قوم موسى از او آب خواستند به او وحى كرديم كه عصايت را بر سنگ بزن. از آن سنگ دوازده چشمه روان شد. و هر گروه آبشخور خويش را بشناخت. و ابر را سايبانشان ساختيم و برايشان من و سلوى نازل كرديم. بخوريد از اين چيزهاى پاكيزه كه بر شما روزى دادهايم. و آنان به ما ستم نكردند بلكه به خودشان ستم مىكردند.
[161] و به آنان گفته شد كه در اين قريه سكونت كنيد و هر جا هر چه خواهيد بخوريد و بگوييد كه گناهان ما را بريز و سجدهكنان از دروازه داخل شويد، تا گناهانتان را بيامرزيم. به پاداش نيكوكاران خواهيم افزود.
[162] از ميان آنان، آن گروه كه بر خود ستم كرده بودند سخنى را كه به آنها گفته شده بود ديگر كردند. پس به كيفر ستمى كه مىكردند برايشان از آسمان عذاب فرستاديم.
[163] درباره آن قريه نزديك به دريا از ايشان بپرس. آنگاه كه در روز شنبه سنت مىشكستند. زيرا در روزى كه شنبه مىكردند ماهيان آشكار بر روى آب مىآمدند و روزى كه شنبه نمىكردند نمىآمدند. اينان را كه مردمى نافرمان بودند اينچنين مىآزموديم.
[164] و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند: چرا قومى را پند مىدهيد كه خدا هلاكشان خواهد كرد و به عذابى دردناك مبتلا خواهد ساخت؟ گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذرى باشد. و باشد كه پرهيزگار شوند.
[165] چون اندرزى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، آنان را كه از بدى پرهيز مىكردند نجات داديم و گنهكاران را به سبب گناهشان به عذابى سخت فرو گرفتيم.
[166] و چون از ترك چيزى كه از آن منعشان كرده بودند سرپيچى كردند، گفتيم: بوزينگانى مطرود شويد.
[167] و پروردگار تو اعلام كرد كه كسى را بر آنان بگمارد كه تا به روز قيامت به عذابى ناگوار معذبشان گرداند. هرآينه پروردگار تو زود عقوبت مىكند و نيز آمرزنده و مهربان است.
[168] آنان را گروه گروه در زمين تقسيم كرديم، بعضى نيكوكار و بعضى جز آن. و به نيكيها و بديها آزموديم، شايد بازگردند.
[169] بعد از اينان گروهى به جايشان نشستند و وارث آن كتاب شدند كه به متاع دنيوى دل بستند و گفتند كه به زودى آمرزيده مىشويم. و اگر همانند آن باز هم متاعى بيابند برگيرند. آيا از ايشان پيمان نگرفتهاند كه درباره خدا جز به راستى سخن نگويند، حال آنكه آنچه در آن كتاب آمده بود خوانده بودند؟ سراى آخرت براى كسانى كه مىپرهيزند بهتر است. آيا تعقل نمىكنيد؟
[170] آنان كه به كتاب خدا تمسك مىجويند و نماز مىگزارند بدانند كه پاداش نيكوكاران را تباه نمىسازيم.
[171] و كوه را بر فراز سرشان چون سايبانى نگه داشتيم و مىپنداشتند كه اكنون بر سرشان خواهد افتاد. كتابى را كه به شما دادهايم با نيرومندى بگيريد و هر چه را كه در آن آمده است به ياد داريد، باشد كه پرهيزگار شويد.
[172] و پروردگار تو از پشت بنىآدم فرزندانشان را بيرون آورد. و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مىدهيم. تا در روز قيامت نگوييد كه ما از آن بىخبر بوديم.
[173] يا نگوييد كه پدران ما پيش از اين مشرك بودند و ما نسلى بوديم بعد از آنها و آيا به سبب كارى كه گمراهان كرده بودند ما را به هلاكت مىرسانى؟
[174] آيات را اينچنين به روشنى بيان مىكنيم، شايد بازگردند.
[175] خبر آن مرد را بر ايشان بخوان كه آيات خويش را به او عطا كرده بوديم و او از آن علم عارى گشت و شيطان در پىاش افتاد و در زمره گمراهان درآمد.
[176] اگر خواسته بوديم به سبب آن علم كه به او داده بوديم رفعتش مىبخشيديم، ولى او در زمين بماند و از پى هواى خويش رفت. مثَل او چون مثَل آن سگ است كه اگر به او حمله كنى زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش كنى بازهم زبان از دهان بيرون آرد. مثَل آنان كه آيات را دروغ انگاشتند نيز چنين است. قصه را بگوى، شايد به انديشه فرو روند.
[177] بد است مثَل مردمى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و به خود ستم روا مىداشتند.
[178] هر كس را كه خداى راه نمايد، راه خويش بيابد. و آنان را كه گمراه سازد زيانكار شوند.
[179] براى جهنم بسيارى از جن و انس را بيافريديم. ايشان را دلهايى است كه بدان نمىفهمند و چشمهايى است كه بدان نمىبينند و گوشهايى است كه بدان نمىشنوند. اينان همانند چارپايانند حتى گمراهتر از آنهايند. اينان خود غافلانند.
[180] از آن خداوند است نيكوترين نامها. بدان نامهايش بخوانيد. آنها را كه به نامهاى خدا الحاد مىورزند واگذاريد. اينان به كيفر اعمال خود خواهند رسيد.
[181] از آفريدگان ما گروهى هستند كه به حق راه مىنمايند و به عدالت رفتار مىكنند.
[182] و آنان را كه آيات ما را دروغ انگاشتند، از راهى كه خود نمىدانند به تدريج خوارشان مىسازيم.
[183] و به آنها مهلت دهم، كه تدبير من استوار است.
[184] آيا فكر نكردهاند كه در يارشان نشانى از ديوانگى نيست و او به آشكارا بيمدهنده است؟
[185] آيا در ملكوت آسمانها و زمين و چيزهايى كه خدا آفريده است نمىانديشند؟ و شايد كه مرگشان نزديك باشد. و بعد از قرآن كدام سخن را باور دارند.
[186] هر كس را كه خدا گمراه كند هيچ راهنمايى برايش نيست. و آنان را وامىگذارد تا همچنان در سركشى خويش سرگردان بمانند.
[187] درباره قيامت از تو مىپرسند كه چه وقت فرا مىرسد. بگو: علم آن نزد پروردگار من است. تنها اوست كه چون زمانش فرا رسد آشكارش مىسازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است، جز به ناگهان بر شما نيايد. چنان از تو مىپرسند كه گويى تو از آن آگاهى. بگو: علم آن نزد خداست ولى بيشتر مردم نمىدانند.
[188] بگو: من مالك سود و زيان خود نيستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غيب مىدانستم بر خير خود بسى مىافزودم و هيچ شرى به من نمىرسيد. من كسى جز بيمدهنده و مژدهدهندهاى براى مؤمنان نيستم.
[189] اوست كه همه شما را از يك تن بيافريد. و از آن يك تن زنش را نيز بيافريد تا به او آرامش يابد. چون با او درآميخت، به بارى سبك بارور شد و مدتى با آن سر كرد. و چون بار سنگين گرديد، آن دو، اللّه پروردگار خويش را بخواندند كه اگر ما را فرزندى صالح دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.
[190] چون خدا آن دو را فرزندى صالح داد، براى او در آنچه به آنها عطا كرده بود شريكانى انگاشتند، حال آنكه خدا از هر چه با او شريك مىسازند برتر است.
[191] آيا شريك خدا مىسا��ند چيزهايى را كه نمىتوانند هيچ چيز بيافرينند و خود مخلوق هستند؟
[192] نه مىتوانند ياريشان كنند و نه مىتوانند به يارى خود برخيزند.
[193] اگر آنها را به راه هدايت بخوانى، از شما پيروى نخواهند كرد. برايتان يكسان است چه دعوتشان كنيد و چه خاموشى پيشه سازيد.
[194] آنهايى كه جز اللّه به خدايى مىخوانيد، بندگانى چون شمايند. اگر راست مىگوييد، آنها را بخوانيد، بايد شما را اجابت كنند.
[195] آيا آنها را پاهايى هست كه با آن راه بروند يا آنها را دستهايى هست كه با آن حمله كنند يا چشمهايى هست كه با آن ببينند يا گوشهايى هست كه با آن بشنوند؟ بگو: شريكانتان را بخوانيد و بر ضد من تدبير كنيد و مرا مهلت مدهيد.
[196] ياور من اللّه است كه اين كتاب را نازل كرده و او دوست شايستگان است.
[197] آنان را كه به جاى اللّه به خدايى مىخوانيد، نه شما را مىتوانند يارى كنند و نه خود را.
[198] و اگر آنها را به راه هدايت بخوانى نمىشنوند و مىبينى كه به تو مىنگرند ولى گويى كه نمىبينند.
[199] عفو را پيشه كن و به نيكى فرمان ده و از جاهلان اعراض كن.
[200] و اگر از جانب شيطان در تو وسوسهاى پديد آمد به خدا پناه ببر، زيرا او شنوا و داناست.
[201] كسانى كه پرهيزگارى مىكنند چون از شيطان وسوسهاى به آنها برسد، خدا را ياد مىكنند، و در دم بصيرت يابند.
[202] و برادرانشان ايشان را به ضلالت مىكشند و از عمل خويش باز نمىايستند.
[203] چون آيهاى برايشان نياورى، گويند: چرا از خود چيزى نمىگويى؟ بگو: من پيرو چيزى هستم كه از پروردگارم به من وحى مىشود. و اين حجتهايى است از جانب پروردگارتان و رهنمود و رحمت است براى مردمى كه ايمان مىآورند.
[204] چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد.
[205] پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس، بىآنكه صداى خود بلند كنى، هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش.
[206] هرآينه آنان كه در نزد پروردگار تو هستند از پرستش او سر نمىتابند و تسبيحش مىگويند و برايش سجده مىكنند.