💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.khorramdel › 45 captured on 2024-03-21 at 19:34:04. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Mostafa Khorramdel, Surah 45: Crouching (Al-Jaathiya)

Surahs

[1] حا. میم. [[«حم»: از حروف مقطّعه است (نگا: بقره / 1).]]

[2] این کتاب (قرآن نام) از سوی خداوند باعزّت و باحکمت نازل می‌گردد. [[«تَنْزیلُ الْکِتابِ ...»: (نگا: زمر / 1، غافر / 2).]]

[3] بدون شکّ در آسمانها و زمین دلائل و نشانه‌های فراوانی (بر وجود خدا) است برای مؤمنان. [[«آیَاتٍ»: دلائل فراوان بر وجود خدا، و نشانه‌های بزرگ بر یگانگی او.]]

[4] همچنین در آفرینش شما (بدین صورت زیبا و آراسته، و دستگاههای داخلی پیچیده و اسرارانگیز: رشته‌های ارتباطی سلسله اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات‌ویژه، و تنوّع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هر یک از افراد بشر) و نیز در آفرینش جنبندگانی که خداوند در سراسر زمین پراکنده می‌سازد (از موجودات ذرّه‌بینی گرفته تا حیوانات غول‌پیکر، با ویژگیهای گوناگون و ساختارهای جوراجور و الوان و اشکال رنگارنگ) نشانه‌های بزرگ و دلائل قوی (برای پی بردن به خدا و خالق یکتا) است برای آنان که اهل یقین هستند. [[«فِی خَلْقِکُمْ»: در خلقت شما از زمان پیدایش حیات در شکم مادران تا زمان ممات و خداحافظی از این جهان (نگا: حجّ / 5، روم / 54). «یَبُثُّ»: پراکنده می‌دارد. «دآبَّةٍ»: جنبنده. «لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»: برای کسانی که در پی رسیدن به یقین باشند.]]

[5] همچنین در دگرگونی شب و روز (از لحاظ تغییر رنگ و کوتاهی و درازی و فعل و انفعالاتی که در هر یک انجام می‌پذیرد) و در چیزهائی که خدا از آسمان فرو می‌فرستد و (سبب) رزق و روزی هستند (همچون باران و نور و اشعّه‌های گوناگون) و خدا به وسیله‌ی آنها زمین را بعد از مرگش حیات می‌بخشد، و نیز در وزش بادها (و بالطبع دگرگونی هوا) نشانه‌های بزرگی و دلائل سترگی است (بر وجود خدا و خالق یکتا) برای آنان که به تعقّل می‌پردازند و اهل عقل و درایت هستند. [[«إِخْتِلافِ»: دگرگونی. آمد وشد. «رِزْقٍ»: در اینجا مراد سبب رزق و روزی است. از قبیل: باران و برف و نور و اشعّه‌های گوناگون کیهانی. «تَصْریفِ»: وزش بادها و تغییر جهت آنها، و بالطبع جابه‌جائی هوا.]]

[6] اینها آیات خدا است که به حق بر تو می‌خوانیم. با این حال، اگر به خدا و آیات او (با وجود این همه دلائل موجود در گستره‌ی جهان و پیدا در عبارات قرآن) ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان می‌آورند؟! [[«تِلْکَ آیَاتُ اللهِ»: مراد آیات قرآن است. «بِالْحَقِّ»: به حق و حقیقت. راست و درست. «بَعْدَ اللهِ وَ آیَاتِهِ»: بعد از سخن خدا و آیه‌های او. بغیر از خدا، که همه چیز دالّ بر بودن او است، بعد از سخن خدا قرآن، و بعد از نشانه‌های موجود در گستره جهان.]]

[7] وای بر هر کس که دروغپرداز و بزهکار باشد! [[«أَفَّاکٍ»: بسیار دروغگو. کسی که دروغهای شاخدار می‌سازد. کَذَّاب. «أَثیمٍ»: بسیار بزهکار و گناهکار. «أَفَّاکٍ أَثِیمٍ»: مراد کسی است که بسی در گفتار دروغگو، و در کردار بزهکار است (نگا: شعراء / 222).]]

[8] آن کسی که پیوسته آیات خدا را می‌شنود که بر او خوانده می‌شود (و از وعد و وعید، بیم دادن و مژده دادن، امر و نهی، و پند و اندرز، صحبت می‌دارد، امّا او) پس از آن از روی تکبّر (بر کفر و مخالفت با حق و انجام گناه) اصرار می‌ورزد؛ انگار آیه‌های خدا را نشنیده است! (حال که چنین است) پس او را به عذاب بس دردناکی مژده بده. [[«یَسْمَعُ آیَاتِ اللهِ ...»: این بخش می‌تواند جمله مستأنفه، و یا صفت دیگری برای (کلّ) باشد. «یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً»: مستکبرانه اصرار می‌ورزد. از روی تکبّر بر کفر و فسق پافشاری و پایداری می‌کند.]]

[9] هنگامی که چیزی از آیات ما را فرا می‌گیرد، آن را به تمسخر می‌گیرد و مایه‌ی استهزاء می‌گرداند! این چنین کسانی عذاب بزرگ و خوارکننده‌ای دارند. [[«إِتَّخَذَهَا هُزُواً»: آیات الهی را به تمسخر می‌گیرد و با بی‌اعتنائی از کنار آنها می‌گذرد. آیات الهی را مایه استهزاء دیگران و بازیچه قرار دادن ایشان می‌سازد. «هُزُواً»: (نگا: بقره / 67 و 231، مائده / 57 و 58).]]

[10] رویاروی آنان دورخ است، و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آورده‌اند، و کسانی که سوای خدا به عنوان اولیاء برگزیده‌اند، اصلاً به حالشان سودی نمی‌رساند (و از دوزخ نمی‌رهاند) و عذاب بس بزرگی دارند. [[«وَرَآئِهِمْ»: این واژه از اضداد است و می‌تواند به معنی: پشت سر ایشان، یا پیش روی ایشان باشد. در هر حال، مراد (بر سر راه آنان) است (نگا: انسان. 27، ابراهیم / 16 و 17، مؤمنون / 100).]]

[11] این قرآن راهنما است، و کسانی که آیات پروردگارشان را باور نمی‌دارند، عذاب بزرگی از (بدترین و) دردناکترین نوع عذاب دارند. [[«هُدیً»: هدایت و راهنمائی. هادی و راهنما. «رِجْزٍ»: عذاب. شکنجه. رنج (نگا: اعراف / 134 و 135، انفال / 11). «رِجْزٍ أَلِیمٍ»: سخت‌ترین عذاب. بدترین شکنجه. طاقت‌فرساترین رنج (نگا: سبأ / 5).]]

[12] خداوند همان کسی است که دریا را رام شما کرده است، تا کشتیها برابر فرمان و اجازه‌ی او (که به ماده‌ی کشتیها و خود آبها و دیگر عوامل طبیعی داده است) در دریا روان شوند و شما انسانها بتوانید از فضل خدا بهره گیرید، و شاید سپاسگزار گردید (و شکر نعمتهای بیکران یزدان را به جای آورید). [[«اللهُ الَّذِی سَخَّرَ ...»: (نگا: ابراهیم / 32، حجّ / 65، روم / 46).]]

[13] و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیه‌ی خود، مسخّر شما ساخته است. قطعاً در این (تسخیر موجودات مختلف و به گردش و چرخش درآوردن چرخه حیات به نفع انسانها) نشانه‌های مهمّی (بر قدرت و مهربانی خدا در حق آدمیزادگان) است، برای کسانی که می‌اندیشند (و اندیشمندانه به اشیاء دور و بر و به خود زندگی می‌نگرند). [[«جَمِیعاً مِنْهُ»: جملگی این تسخیر از سوی خدا حاصل می‌گردد (نگا: تفسیر کبیر). همه آنچه ذکر شده است، از فضل و لطف خدا بر شما است (نگا: المختصر). همه اینها با تمام ویژگیهائی که دارند، از سوی خدایند و به فرمان او در خدمت شما (نگا: نمونه).]]

[14] به کسانی که ایمان آورده‌اند، بگو: بر کسانی ببخشایند که روزهای (مصائب و بلایای) الهی را چشم نمی‌دارند (و روزهائی را فراموش می‌کنند که بر سرِ گذشتگان کافر و فاسق و فاجر همچون قوم فرعون و لوط و ثمود چه آمده است، و با متانت و رزانت از ایشان صرف‌نظر نمایند) تا خداوند خودش آنان را در برابر کارهائی که کرده‌اند کیفر دهد. [[«یَغْفِرُوا»: ببخشند و صرف نظر کنند و گوش به اذیّت و آزار کافران و مشرکان ندهند (نگا: احزاب / 48، حجر / 94، زخرف / 89). در این صورت مراد یک دستور اخلاقی در برخورد با کفّار و مشرکان و بی‌دینان است و از مسلمانان برای همیشه خواسته می‌شود در برابر چنین افرادی، بی‌اعتناء بوده و برای بیدار ساختن و جلب ایشان به اسلام، بزرگوارانه و صبورانه عمل کنند، و اجر خود را از خدا بخواهند. یا این که مراد در یک مقطع خاصّ زمانی همچون سالهای نخستین دعوت در مکّه است که هنوز مسلمانان اجازه مقابله و مقاتله با مشرکان را نداشتند. البتّه چنین شرائطی در طول تاریخ برای مسلمانان به صورت فردی یا جمعی تکرار می‌گردد. فعل مضارع (یَغْفِرُوا) به منزله امر یعنی (إِغْفِرُوا) است. جواب امر مقدّر و اصل آن چنین است: قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا اغْفِرُوا یَغْفِرُوا (نگا: اسراء / 53، ابراهیم / 31). «أَیَّامَ اللهِ»: (نگا: ابراهیم / 5). مراد مصائب و وقائعی است که خدا بر سر ملّتهای پیشین آورده است (نگا: یونس / 102). برخی (أَیَّامَ اللهِ) را روز قیامت معنی کرده‌اند (نگا: نمونه، المیزان).]]

[15] هر کس که کار نیک بکند، به سود خود او است، و هر کس کار بد بکند به زیان خود او است، سپس همه‌ی شما به سوی پروردگارتان بازمی‌گردید (و نتیجه‌ی اعمال خویش را می‌بینید). [[«ثُمَّ»: پس از آزمایش شما در این جهان، و اتمام توقّف در برزخ.]]

[16] ما به بنی‌اسرائیل کتاب آسمانی و حکومت و نبوّت بخشیدیم، و از روزیهای حلال و پاکیزه بدیشان عطاء کردیم، و آنان را بر جهانیان (عصر خویش) برتری دادیم. [[«الْکِتَابَ»: جنس کتاب مراد است. از جمله: تورات و انجیل. «الْحُکْمَ»: حکومت و فرماندهی. قضاوت و داوری. حکمت و فرزانگی (نگا: انعام / 89، مائده / 44). «فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ»: ایشان را به سبب ایمان قوی و یقین صادق بر دیگر مردمان روزگار خود برتری داده بودیم (نگا: بقره / 47 و 122، اعراف / 140، دخان / 32).]]

[17] ما دلائل واضح و نشانه‌های روشنی درباره‌ی کار (نبوّت و شریعت دین خود را) در اختیار بنی‌اسرائیل گذاردیم، ولی آنان (در این باره با همدیگر) اختلافی نداشتند مگر بعد از آن که علم و آگاهی (از حقیقت دین و احکام آن) پیدا کردند، در این هنگام به سبب برتری‌جوئی و عداوت و حسادت میان خود، (درباره‌ی دین و احکام آن) اختلاف ورزیدند. قطعاً پروردگار تو، روز قیامت در میان ایشان درباره‌ی چیزی که راجع بدان اختلاف پیدا کرده‌اند، داوری خواهد کرد (و به قضاوت خواهد نشست). [[«بَیِّنَاتٍ»: معجزاتی دالّ بر حقّانیّت پیغمبران و صداقت دین خدا. دلائل و براهین روشن. «الأمْرِ»: کار و بار دین و احکام آن، و امر نبوّت و شریعت. «بَیِّنَاتٍ مِّنَ الأمْرِ»: معجزاتی که حقّانیّت پیغمبران بنی‌اسرائیل و صداقت دین آسمانی ایشان را نشان می‌داد و می‌نمایاند. دلیلها و حجّتهای روشنی که کار و بار دین و شریعت خدائی را به اثبات می‌رساند. دلائل و براهینی که صفات پیغمبر خاتم و درستی دین اسلام را ثابت می‌کرد (نگا: بقره / 89 و 146). «الْعِلْمُ»: آگاهی از دین خدا و احکام و قوانین آن. آگاهی از نبوّت خاتم‌الانبیاء و اطّلاع از ظهور اسلام. «بَغْیاً بَیْنَهُمْ»: به سبب حبّ ریاست و برتری‌جوئی و عداوت و حسادت میان خود (نگا: بقره / 213، آل‌عمران / 19، شوری / 14).]]

[18] سپس ما تو را (مبعوث کردیم و) بر آئین و راه روشنی از دین (خدا که برنامه‌ی تو و همه‌ی انبیاء پیشین بوده است و اسلام نام دارد) قرار دادیم. پس، از این آئین پیروی کن و بدین راه روشن برو (چرا که آئین رستگاری و راه نجات است) و از هوا و هوسهای کسانی پیروی مکن که (از دین خدا بی‌خبرند و از راه حق) آگاهی ندارند. [[«شَرِیعَةٍ»: آئین و برنامه. راه و مسیر. «الأمْرِ»: کار و بار دین. مراد دین اسلام است که دین همه پیغمبران الهی بوده است (نگا: آل‌عمران / 19 و 85، شوری / 13).]]

[19] آنان هرگز تو را از عذاب خدا نمی‌رهانند (و در آخرت در برابر خدا کمترین کمکی به تو نمی‌توانند بکنند، و هیچ دردی را از تو دوا نمی‌کنند). ستمگران کفرپیشه، برخی یار و یاور برخی دیگرند، و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است. [[«لَن یُغْنُوا عَنکَ ...» (نگا: یوسف / 68، مریم / 42، جاثیه / 10).]]

[20] این (قرآن و شریعت) وسیله‌ی بینش مردمان و مایه‌ی هدایت و سبب رحمت برای کسانی است که اهل یقین هستند. [[«هذا بَصَآئِرُ ...»: (نگا: انعام / 104، اعراف / 203، قصص / 43).]]

[21] آیا کسانی که مرتکب گناهان و بدیها می‌شوند، گمان می‌برند که ما آنان را همچون کسانی بشمار می‌آوریم که ایمان می‌آورند و کارهای پسندیده و خوب انجام می‌دهند، و حیات و ممات و دنیا و آخرتشان یکسان می‌باشد؟ (اگر چنین بیندیشند) چه بد قضاوت و داوری می‌کنند!! [[«إِجْتَرَحُوا»: به دست آورده‌اند. فراچنگ آورده‌اند. اجتراح و اکتساب یکی است. جز این که ا جتراح در به دست آوردن گناهان، و اکتساب در فراچنگ آوردن حسنات و سیّئات هر دو به کار می‌رود. «سَوَآءً»: یکسان. برابر. حال (هُمْ) در فعل (نَجْعَلَهُمْ) است. «مَحْیَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ»: زندگی و مرگشان. مراد در زندگی دنیا و حیات بعد از مرگشان، یعنی آخرت است (نگا: ص / 28، قلم / 35 و 36، غافر / 51). «سَوَآءً مَّحْیَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ»: دنیا و آخرت کافران همچون دنیا و آخرت مؤمنان باشد؟ دنیا و آخرت کافران مثل هم باشد؟]]

[22] خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کسی در برابر کارهائی که انجام می‌دهد، سزا و جزا داده شود، و به انسانها هیچ گونه ستمی نگردد. [[«بِالْحَقِّ»: (نگا: انعام / 73، ابراهیم / 19، نحل / 3). «لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ ...»: (نگا: طه / 15). «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ»: خداوند آسمانها و زمین را بر محور قانون حق آفریده است، و در همه جا حق و عدل و نظم و ترتیب حاکم است.]]

[23] هیچ دیده‌ای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌ای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) می‌تواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید و بیدار نمی‌شوید؟ [[«مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»: کسی که هوا و هوس خود را معبود و خدای خود نموده است (نگا: فرقان / 43). «عَلی عِلْمٍ»: با وجود علم به حق و باطل و شناخت راه درست و نادرست (نگا: جاثیه / 17). خدا با علم به این که طرف استحقاق هدایت ندارد و در فسق و فجور غرق است. در صورت اوّل، حال ضمیر (ه) در (أَضَلَّهُ اللهُ) است. در صورت دوم، حال (اللهُ) است. «خَتَمَ عَلی ...»: (نگا: بقره / 7).]]

[24] منکران رستاخیز می‌گویند: حیاتی جز همین زندگی دنیائی که در آن بسر می‌بریم در کار نیست. گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای ایشان را می‌گیرند، و جز طبیعت و روزگار، ما را هلاک نمی‌سازد! آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمی‌گویند، و بلکه تنها گمان می‌برند و تخمین می‌زنند. [[«نَمُوتُ وَ نَحْیَا»: می‌میریم و زنده می‌شویم. یعنی ما می‌میریم و فرزندان ما جایگزین ما می‌شوند، و زندگی به همین شکلی پیش می‌رود (نگا: مؤمنون / 37). «مَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ»: ما را جز مرور روزگار و گذشت عمر از میان برنمی‌دارد. «مَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ»: (نگا: نجم / 28).]]

[25] هنگامی که آیات روشن ما (که دالّ بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوباره‌اند) بر آنان خوانده می‌شود، در برابر آنها دلیلی جز این ندارند که می‌گویند: اگر راست می‌گوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونه‌ای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). [[«بَیِّنَاتٍ»: روشن. مستدلّ. حال (آیات) است. «مَا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلاّ أَن قَالُوا ...»: واژه (حجّت) خبر (کَانَ) و جمله (أَن قَالُوا) اسم آن است. گفتار بی‌اساس ایشان را (حجّت) نامیدن، کنایه از این است که آنان دلیلی جز بی‌دلیلی ندارند.]]

[26] بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی می‌آورد و) زنده می‌کند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را می‌میراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوباره زنده می‌کند و) در روز قیامت که در آن تردیدی نیست شما را گرد می‌آورد، ولیکن بیشتر مردم (به علّت نیندیشیدن و تأمّل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز) نمی‌دانند. [[«إِلی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»: در روز قیامت. «فِیهِ»: درباره گردآوری. درباره روز قیامت.]]

[27] مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است، و آن روز که قیامت برپا می‌شود، باطلگرایان زیان می‌بینند. [[«تَقُومُ السَّاعَةُ»: قیامت برپا می‌شود. «الْمُبْطِلُونَ»: مدّعیان باطل. باطلگرایان (نگا: اعراف / 173، عنکبوت / 48، روم / 58، غافر / 78).]]

[28] (ای مخاطب! در آن روز) هر ملّتی را می‌بینی که (خاشعانه و خاضعانه، چشم به انتظار فرمان یزدان؛ در محضر دادگاه خداوند دادگر مهربان) بر سر زانوها نشسته است. هر ملّتی به سوی نامه‌ی اعمالش فراخوانده می‌شود (و بدیشان گفته می‌شود:) امروز جزا و سزای کارهائی که می‌کرده‌اید به شما داده می‌شود. [[«أُمَّةٍ»: جماعت. ملّت. «جَاثِیَةً»: بر سر زانوها نشسته. بر سر زانوها نشستن برای خشوع و خضوع در برابر قاضی القضات دادگاه قیامت، و به خاطر ترس و هراسی است که مردمان را فرا می‌گیرد. «تُدْعی إِلی کِتَابِهَا»: برای دریافت نامه اعمال خود با دست راست و یا دست چپ فراخوانده می‌شود، و برابر آن دادگاهی می‌گردد، و سعادت و یا شقاوت می‌بیند.]]

[29] این (نامه‌ی اعمال که دریافت می‌دارید) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو می‌کند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم که تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام می‌دادید. [[«یَنطِقُ عَلَیْکُمْ»: برای شما صحبت می‌کند. مراد از نطق، نوشته‌هائی است که با چشم دیده می‌شود و مطالب را بازگو می‌نماید. «کُنَّا نَسْتَنسِخُ»: نگارش را می‌طلبیدیم. کاملاً می‌نگاشتیم. استنساخ، طلب نگاشتن، و یا مبالغه در نگاشتن است. «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»: نگارش کارهائی را از فرشتگان می‌خواستیم که می‌کردید. آنچه را می‌کردید کاملاً با دقّت می‌نگاشتیم و ثبت و ضبط می‌کردیم (نگا: یونس / 21، زخرف / 80).]]

[30] و امّا کسانی که ایمان می‌آورند و کارهای شایسته می‌کنند، پروردگارشان ایشان را (به بهشت می‌برد و) غرق نعمت خویش می‌گرداند. رستگاری و پیروزی آشکار همین است. [[«ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ»: (نگا: انعام / 16).]]

[31] و امّا کسانی که کافر می‌گردند (بدیشان گفته می‌شود:) مگر آیه‌های من بر شما خوانده نمی‌شد و شما بزرگی و عظمت می‌فروختید و تکبّر می‌کردید، و مردمان بزهکار و گناهکاری بودید؟ [[«إِسْتَکْبَرْتُمْ»: (نگا: بقره / 87).]]

[32] و هنگامی که گفته می‌شد: وعده‌ی خدا راست است (و کیفر هر کسی را در سرای دیگر به تمام و کمال می‌دهد) و قیامت حتماً فرا می‌رسد و هیچ گونه شکّی در رخ دادن آن نیست، می‌گفتید: ما نمی‌دانیم قیامت چیست! ما تنها گمانی (درباره‌ی آن) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم (که قیامت فرا برسد). [[«مَاالسَّاعَةُ»: قیامت چه چیز است؟ قیامت چیست! «مُسْتَیْقِنِینَ»: باور دارندگان. یقین حاصل‌کنندگان.]]

[33] سزا و جزای کارهای بدی که کرده‌اند هویدا و گریبانگیرشان می‌شود، و آنچه که مسخره‌اش می‌دانستند (که عذاب دوزخ است) از هر سو آنان را فرا می‌گیرد. [[«بَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا»: بدیهائی که کرده‌اند، تجسم می‌یابند و در برابرشان آشکار می‌شوند. کیفر و مجازات زشتیها و پلشتیهائی که کرده‌اند، گریبانگیرشان می‌گردد (نگا: نحل / 34، زمر / 48).]]

[34] و (از سوی خدا) بدیشان گفته می‌شود: ما امروز شما را (در عذاب رها می‌سازیم و) از یاد خود می‌بریم، همان گونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید (و ما را از یاد بردید، و مسائل و حوادث قیامت را پشت گوش انداختید) و جایگاهتان آتش دوزخ است و هیچ یار و یاوری ندارید. [[«نَنسَاکُمْ»: فراموشتان می‌کنیم. مراد از فراموش کردن، در عذاب رها کردن، و بی‌اعتنائی بدیشان و نادیده گرفتن آنان است. (نگا: اعراف / 51، توبه / 67، سجده / 14، طه / 126).]]

[35] (گرفتار شدنتان بدین سرنوشت اسفناک) بدان خاطر است که شما آیات خدا را به تمسخر گرفته‌اید و زندگی دنیا، شما را گول زده است. امروز آنان از آتش دوزخ بیرون آورده نمی‌شوند، و از ایشان خواسته نمی‌شود که عذرخواهی کنند و خوشنودی بطلبند. [[«ذلِکُمْ»: گرفتار شدن شما بدین سرنوشت غم‌انگیز و عذاب دردناک. «غَرَّتْکُمْ»: شما را گول زده است (نگا: انعام / 70 و 130، اعراف / 51) «یُسْتَعْتَبُونَ»: (نگا: نحل / 84، روم / 57، فصّلت / 24).]]

[36] ستایش تنها خداوندی را سزا است که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همه‌ی جهانیان است. [[«رَبِّ»: تکرار این لفظ برای تأکید است و هر سه واژه بدل یا صفت (الله) می‌باشند.]]

[37] بزرگواری و والائی در آسمانها و زمین، از آن او است، و او صاحب عزّت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همه‌ی امور) است. [[«الْکِبْرِیَآءُ»: عظمت و رفعت. شاهی و والائی (نگا: یونس / 78).]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud