💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.mojtabavi › 43 captured on 2024-03-21 at 19:28:04. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] حاميم.
[2] سوگند به [اين] كتاب روشن و روشنكننده،
[3] كه همانا ما آن را قرآنى به زبان تازى كرديم باشد كه شما به خرد دريابيد.
[4] و هر آينه آن
[5] آيا اين ذكر- يادآورى و پند قرآن- را از شما از آن رو كه مردمى گزافكاريد از روى اعراض باز داريم؟- نه، بلكه شما را بدان پند مىدهيم-.
[6] و بسا پيامبران را در ميان پيشينيان فرستاديم
[7] و هيچ پيامبرى بديشان نيامد مگر آنكه بدو استهزا مىكردند.
[8] پس آنان را كه از اينان- كفار قريش- نيرومندتر بودند هلاك كرديم، و داستان پيشينيان گذشت- كه چه كردند و ما با آنها چه كرديم-.
[9] و اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ هر آينه گويند آنها را آن بىهمتا تواناى دانا آفريده است
[10] همان كه زمين را آرامگاه شما كرد و برايتان در آن راهها پديد آورد، باشد كه راه يابيد- به جاها و شهرهايى كه خواهيد، يا به شناخت حق تعالى-
[11] و آن كه از آسمان آبى به اندازه فروفرستاد پس با آن زمينى مرده را زنده كرديم، همچنين شما [از گور] بيرون آورده شويد
[12] و آن كه همه اصناف [آفريدگان]- يا جفتها- را آفريد و براى شما آنچه سوار مىشويد از كشتيها و چارپايان پديد كرد،
[13] تا بر پشت آنها قرار گيريد آنگاه نعمت پروردگارتان را چون بر آنها برنشينيد ياد كنيد و گوييد: پاك و منزه است آن كه اين را رام ما كرد و ما خود بر آن توانا نبوديم،
[14] و ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم.
[15] و او
[16] آيا از آفريدگان خود دختران را برگرفت و شما را به پسران ويژه ساخت؟!
[17] و [حال آنكه] چون يكى از آنان را به آنچه براى خداى رحمان مَثَل آورد- يعنى به تولد دختر كه براى خود نپسنديد و براى خدا پسنديد- مژده دهند رويش سياه گردد در حالى كه پُر از خشم و اندوه باشد.
[18] آيا آن كه در پيرايه و زيور پرورش مىيابد و در مجادله و حجتآوردن بيان روشن و رسا ندارد- يعنى دختر- [شايسته فرزندى خداست]؟!
[19] و فرشتگان را كه بندگان خداى رحماناند دختران نام نهادند. آيا به هنگام آفرينش ايشان حاضر و گواه بودهاند- تا بدانند كه از كدام جنساند-؟! زودا كه گواهيشان نوشته شود و از آنان پرسش و بازخواست خواهد شد.
[20] و گفتند: اگر خداى رحمان مىخواست آنها را نمىپرستيديم. آنان را بدان [سخن] هيچ دانشى نيست اينان جز دروغ و گزاف نمىگويند.
[21] يا مگر [در اين باره] آنان را پيش از اين [قرآن] كتابى دادهايم كه بدان چنگ زدهاند- به آن احتجاج مىكنند-؟!
[22] [نه،] بلكه گفتند: ما پدرانمان را بر آيينى يافتهايم و ما بر پى ايشان رهيافتهايم.
[23] و همچنين پيش از تو در هيچ آبادى و شهرى هيچ بيمكنندهاى نفرستاديم مگر آنكه توانگران و كامرانانش گفتند كه ما پدران خود را بر آيينى يافتهايم و همانا ما بر پى ايشان مىرويم.
[24] [آن بيمكننده] گفت: آيا هر چند شما را رهنمونتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتهايد بياورم [باز هم بر پيروى از آنها باقى مىمانيد]؟ گفتند: ما بدانچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم.
[25] پس، از آنها كين ستانديم، و بنگر كه سرانجام تكذيبكنندگان چگونه بود!
[26] و [ياد كن] آنگاه كه ابراهيم به پدر و قوم خود گفت: من از آنچه مىپرستيد بيزارم،
[27] مگر آن [خداى] كه مرا آفريده كه او مرا راهنمايى خواهد كرد.
[28] و آن- يعنى كلمه توحيد- را در فرزندان خود سخنى پاينده كرد تا شايد [قومش و ديگر مشركان از شرك به دين توحيد و خدا پرستى] باز گردند.
[29] بلكه اينان- كفار مكه- و پدرانشان را برخوردار كردم تا حق- قرآن- و فرستادهاى آشكار و روشنگر- محمد
[30] و آنگاه كه حق بديشان آمد گفتند: اين جادوست و ما به آن كافريم.
[31] و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ- از جهت مال و جاه- از اين دو شهر- مكّه و طائف- فروفرستاده نشده است؟
[32] آيا آنها رحمت پروردگار تو- نبوت- را بخش مىكنند؟ ماييم كه ميان آنان مايه گذرانشان را در زندگانى دنيا بخش كردهايم، و پايههاى برخى را بر برخى برتر داشتهايم- در روزى و جاه- تا برخى برخ ديگر را به خدمت گيرند و بخشايش پروردگار تو از آنچه گرد مىآورند بهتر است.
[33] و اگر نه آن بود كه مردمان همه يك امت مىگشتند- همه دنياجو مىشدند يا به كفر مى گراييدند- هر آينه كسانى را كه به خداى رحمان كافر مىشوند براى خانههاشان سقفهايى از نقره مىساختيم و نيز نردبانهايى [از نقره] كه بر آنها بالا روند.
[34] و نيز براى خانههاشان درها و تختهايى- از زر يا سيم- [مىساختيم] كه بر آنها تكيه زنند،
[35] و نيز زيورهايى [زرين]. و اين همه نيست مگر كالا و برخوردارى زندگانى اين جهان، و آن جهان نزد پروردگار تو ويژه پرهيزگاران است.
[36] و هر كه از يادكرد خداى رحمان روى برتابد- يا: چشم بپوشد و بگردد-، شيطانى براى او برانگيزيم- برگماريم- كه او را دمساز و همنشين باشد.
[37] و هر آينه آنها
[38] تا آنگاه كه [يكى از آنان] نزد ما آيد- در روز رستاخيز-، [به شيطان همدمش] گويد: اى كاش ميان من و تو چندان دورى بود كه ميان خاور و باختر، و بد همنشينى هستى.
[39] و امروز گردآمدنتان در عذاب، شما را سود ندهد چون [بر خود] ستم كرديد.
[40] پس مگر تو مىتوانى كران را بشنوانى يا كوران- كوردلان- و آن كس را كه در گمراهى آشكار است راه بنمايى؟
[41] پس اگر تو را ببريم- بميرانيم-، همانا از آنان كين مىستانيم
[42] يا آنچه را [از عذاب] به ايشان وعده كردهايم به تو مىنماييم، كه ما بر آنان تواناييم.
[43] پس بدانچه به تو وحى شده است چنگ زن، همانا تو بر راه راستى.
[44] و هر آينه اين [قرآن] براى تو و قوم تو يادى [از خداوند] است- يا: يادگارى از عزت و شرف است-، و زودا كه پرسيده شويد- از قرآن و سپاسدارى از اين نعمت-.
[45] و از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا جز خداى رحمان خدايانى قرار دادهايم كه پرستيده شوند؟- يعنى همه پيامبران بر توحيد متفق و همصدا بودهاند-.
[46] و هر آينه موسى را با نشانههاى خويش به سوى فرعون و مهتران او فرستاديم گفت: همانا من فرستاده پروردگار جهانيانم.
[47] پس چون با نشانههاى ما بديشان آمد- يا نشانههاى ما را بديشان آورد- هماندم از آن نشانهها خنده سردادند.
[48] و آنان را هيچ نشانهاى- معجزهاى- ننموديم مگر آنكه بزرگتر از نشانه ديگر بود. و به عذاب گرفتارشان كرديم تا شايد باز گردند.
[49] و گفتند: اى جادوگر، پروردگار خويش را به آن عهدى كه با تو كرده است براى ما بخوان [كه اين عذاب را از ما بردارد] كه ما راهيافتهايم.
[50] و چون عذاب را از آنها برداشتيم هماندم پيمان شكستند.
[51] و فرعون در ميان قوم خود بانگ برآورد و گفت: اى قوم من، آيا پادشاهى مصر و اين جويها كه از زير [كوشك] من روانند از آن من نيستند؟ آيا [عظمت و حشمت مرا] نمىبينيد؟
[52] بلكه من بهترم از اين [مرد] كه خوار و زبون است و نمىتواند سخن را روشن بيان كند.
[53] [اگر حق است و شايسته رياست] پس چرا دستبندهاى زرّين بر او افكنده نشده؟ يا چرا فرشتگان همراه وى [براى تصديق رسالتش] نيامدهاند؟
[54] پس قوم خود را [بدين نيرنگ] به نابخردى گرفت، و آنان هم از او فرمان بردند، زيرا كه مردمى بدكار و بيرون از فرمان خداى بودند.
[55] پس چون ما را به خشم آوردند از آنان كين ستانديم و همگى را غرق كرديم.
[56] پس آنان را گذشتگانى- پيشروانى براى كافران آينده- و پندى و عبرتى براى پسينيان كرديم.
[57] و چون پسر مريم مثَل آورده شد- كه تولد او مانند آدم
[58] و گفتند: خدايان ما بهترند يا او؟ اين [مثَل] را براى تو نزدند مگر از روى ستيزه و جدل، بلكه آنان مردمى ستيزه گرند.
[59] او
[60] و اگر مىخواستيم هر آينه به جاى شما فرشتگانى پديد مىكرديم كه در زمين جانشين [شما] باشند.
[61] و هر آينه او
[62] و شيطان شما را [از راه راست] باز ندارد و مگرداند، كه او دشمن آشكار شماست.
[63] و چون عيسى با نشانهها و دلايل روشن آمد، گفت: همانا براى شما حكمت- سخن درست و استوار در عقايد و اخلاق- آوردهام [تا بدان راه يابيد] و تا برخى از آنچه را كه در باره آن اختلاف مىكنيد برايتان بيان كنم. پس، از خداى پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[64] همانا خداى يكتا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد، اين است راه راست.
[65] اما آن گروهها- ترسايان- ميان خود [در باره او] اختلاف كردند، پس واى بر ستمكاران از عذاب روزى دردناك.
[66] آيا جز رستاخيز را چشم براهاند كه ناگهان بديشان آيد در حالى كه آگاه نباشند؟
[67] دوستان- كه دوستيشان در راه كفر و گناه است- در آن روز برخى دشمن برخ ديگرند، مگر پرهيزگاران- كه دوستى ايشان براى خدا و در راه خداست-.
[68] اى بندگان من، امروز نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مىشويد
[69] آنان كه به آيات ما ايمان آوردند و مسلمان بودند
[70] [به آنان گفته شود:] شما و همسرانتان به بهشت در آييد شادان و خرمان- گرامىداشتگان-.
[71] كاسههايى از زر- پُر از طعام- و كوزههايى- از شراب- بر آنان بگردانند، و در آن
[72] و اين است بهشتى كه به پاداش آنچه مىكرديد به ميراث مىبريد.
[73] شما را در آنجا ميوه بسيار هست كه از آن مىخوريد.
[74] همانا بزهكاران در عذاب دوزخ جاويدانند
[75] [عذاب] از آنان سبك نشود و آنها در آن نوميد باشند- از بيرونشدن از آتش-
[76] و ما به آنان ستم نكرديم و ليكن آنان خود ستمكار بودند
[77] و [چون اميد رهايى ندارند] آواز دهند كه اى مالك- نگهبان آتش دوزخ-، بايد كه پروردگارت ما را بميراند گويد: همانا شما درنگكننده و ماندنى هستيد
[78] [و خدا فرمايد:] هر آينه حق را براى شما آورديم و ليكن بيشترتان حق را ناخوش مىداشتيد.
[79] بلكه [كافران] كارى استوار- در ردّ حق- ساختند، پس ما هم [براى كيفر آنها] كارى استوار مىسازيم.
[80] يا مگر مىپندارند كه ما انديشه نهانى و رازگويى آنان با يكديگر را نمىشنويم؟ چرا، [مىشنويم]، و فرستادگان ما- فرشتگان نويسنده اعمال- در نزد آنها مىنويسند.
[81] بگو: اگر خداى رحمان را فرزندى مىبود، پس من نخستين پرستنده [وى] بودم.
[82] پاك است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش، از آنچه [او را به ناشايست] وصف مىكنند.
[83] پس واگذارشان تا بيهوده گفتوگو كنند و به بازى سرگرم باشند تا آن روزشان را كه وعده داده مىشوند ديدار كنند.
[84] و اوست آن كه در آسمان خداست و در زمين خداست و اوست با حكمت و دانا.
[85] و بزرگ و بزرگوار است آن [خداى] كه او راست پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و دانش هنگام رستاخيز نزد اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد.
[86] و آنان كه جز خداى را مىخوانند- مىپرستند- ياراى شفاعتكردن ندارند مگر كسانى كه به حق- توحيد- گواهى داده باشند و بدانند- كه از چه كسى شفاعت كنند، و شفاعت نخواهند كرد مگر از مؤمنان گناهكار-.
[87] و اگر از آنان بپرسى چه كسى آنان را آفريده است هر آينه گويند: خدا. پس كجا و چگونه [از پرستش خدا به پرستش غير او] گردانيده مىشوند؟
[88] و [نزد اوست علم به] گفتار او- پيامبر
[89] پس، از آنان روى بگردان و سلام گو زودا كه بدانند.