💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 9 captured on 2024-03-21 at 19:15:03. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] اين [اعلان] بيزارى است از طرف خدا و رسولش به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بستهايد
[2] پس چهار ماه [ديگر با امنيّت] در [اين سر] زمين بگرديد و بدانيد كه شما هيچگاه نمىتوانيد خدا را عاجز كنيد و خدا رسواگر كافران است
[3] و اين اعلانى است از ناحيه خدا و رسول او به مردم در روز حج اكبر كه خدا و رسولش از مشركان بيزارند. پس اگر توبه كنيد براى شما بهتر است، و اگر رو برتابيد بدانيد كه شما خدا را عاجز نتوانيد كرد و كافران را به عذابى دردناك بشارت ده
[4] مگر آن مشركانى كه با آنها پيمان بستيد و سپس چيزى از پيمان شما را نكاستند و با هيچ كس بر ضد شما همدست نشدند، پس پيمان آنان را تا پايان مدتشان تمام كنيد. همانا خداوند پرهيزكاران را دوست دارد
[5] پس چون ماههاى حرام به سر آمد، هر جا مشركان را يافتيد بكشيد و دستگيرشان كنيد و به محاصره در آوريد و در همه جا به كمينشان بنشينيد اما اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راهشان را باز كنيد كه خداوند بخشندهى مهربان است
[6] و اگر كسى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به نقطه امنش برسان، زيرا آنها مردمى نادانند
[7] چگونه مشركان را نزد خدا و رسول او پيمانى تواند بود؟ مگر آنها كه كنار مسجد الحرام با ايشان پيمان بستهايد، پس تا هنگامى كه با شما بر سر پيمان ايستادند، بر سر پيمانتان بايستيد [زيرا] خداوند پرهيزكاران را دوست دارد
[8] چگونه [عهدى داشته باشند] در حالى كه اگر بر شما ظفر يابند، نه قرابتى را در بارهى شما مراعات مىكنند و نه پيمانى را، شما را به زبان خويش راضى مىكنند اما دلهايشان امتناع دارد و بيشترشان فاسقند
[9] آنها آيات خدا را به بهايى اندك فروختند پس [مردم را] از راه او بازداشتند، به راستى آنها بد عمل مىكردند
[10] آنها در بارهى هيچ مؤمنى قرابت و پيمانى را رعايت نمىكنند و آنها واقعا متجاوزند
[11] پس اگر توبه كردند و نماز به پا داشتند و زكات دادند، برادران دينى شما هستند، و ما آيات [خود] را براى قومى كه مىفهمند توضيح مىدهيم
[12] و اگر قسمهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و به آيين شما طعنه زدند، با سران كفر بجنگيد [چرا كه] آنها پاىبند سوگندها نيستند، باشد كه [از پيمانشكنى] باز ايستند
[13] چرا با گروهى كه قسمهاى خود را شكستند و در بيرون راندن رسول خدا كوشيدند، نمىجنگيد؟ در حالى كه آنها بودند كه بار اول [جنگ را] با شما آغاز كردند. آيا از آنها مىترسيد؟ اگر مؤمنيد خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد
[14] با آنها بجنگيد تا خدا به دست شما عذابشان كند و خوارشان سازد و شما را بر آنها نصرت دهد و دلهاى مؤمنان را آرام بخشد
[15] و خشم دلهايشان را ببرد، و خدا بر هر كه بخواهد [به رحمت] باز مىگردد، و خداوند داناى حكيم است
[16] آيا پنداشتهايد كه به حال خود رها مىشويد [و امتحان نمىشويد]؟ در حالى كه خدا هنوز كسانى از شما را كه جهاد كردند و غير از خدا و رسول و مؤمنان، همرازى نگرفتند، معلوم نداشته است؟ و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است
[17] مشركان كه شاهد كفر خويشند حق ندارند مسجدهاى خدا را آباد كنند. آنها اعمالشان باطل است و در آتش جاودانند
[18] مساجد خدا را تنها كسى آباد مىكند كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده و نماز برپا داشته و زكات داده و جز از خدا نترسيده است، پس اميد است كه اينان از هدايت يافتگان باشند
[19] آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را مانند [كار] كسى قرار دادهايد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ [اين دو] نزد خدا يكسان نيستند، و خداوند بيدادگران را هدايت نمىكند
[20] آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد كردند، نزد خدا منزلتى والاتر دارند و هم آنان كامروايانند
[21] پروردگارشان آنها را به رحمت و رضوان خويش و بهشتى كه در آن نعمتهاى دايم دارند، نويد مىدهد
[22] كه تا ابد در آن خواهند بود [و] بىترديد اجرى عظيم نزد خداوند است
[23] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر پدران و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دادند [آنها را] به دوستى نگيريد، و هر كس از شما آنها را دوست بگيرد، پس آنان به راستى ستمكارند
[24] بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خويشان شما و اموالى كه به دست آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيم داريد و سراهايى كه به آن دلخوشيد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است پس منتظر باشيد تا خدا حكم خويش را صادر كند، و خداوند ق
[25] همانا خداوند شما [مؤمنان] را در موارد بسيارى يارى كرده است و [نيز] در روز حنين، آن هنگام كه كثرت جمعيتتان شما را مغرور ساخت ولى از شما مشكلى را رفع نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ آمد، سپس پشتكنان گريختيد
[26] آنگاه خداوند آرامش خويش را بر فرستادهى خود و بر مؤمنان نازل كرد، و سپاهى فرو فرستاد كه آنها را نمىديديد، و كافران را عذاب كرد، و سزاى كافران همين است
[27] سپس خدا بعد از آن [واقعه] توبه هر كس را كه بخواهد مىپذيرد، و خداوند آمرزندهى مهربان است
[28] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! حق اين است كه مشركان ناپاكند، پس نبايد از سال آينده به مسجد الحرام نزديك شوند، و اگر [در اين قطع رابطه] از تنگدستى بيم داريد، اگر خدا بخواهد زودا كه از فضل خويش بىنيازتان كند كه خداوند داناى حكيم است
[29] با كسانى [از اهل كتاب] كه به خدا و روز واپسين ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده، حرمت نمىدارند و به دين حق نمىگرايند، كارزار كنيد، تا زمانى كه به دست [خود] خاكسارانه جزيه دهند
[30] و يهود گفتند: عزير پسر خداست، و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست. اين سخن [باطلى] است كه بر زبان مىآورند و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شدند شباهت دارد. خدا بكشدشان، به كجا منحرف مىشوند
[31] [هم اينان] علما و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا اربابان خود گرفتند، با آن كه دستور داشتند جز خداى يگانه را كه معبودى جز او نيست نپرستند. او منزه است از آنچه شريكش مىسازند
[32] مىخواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش كنند ولى خداوند نمىگذارد تا اين كه نور خود را كامل كند و هر چند كافران خوش ندارند
[33] او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش ندارند
[34] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بسيارى از علماى يهود و راهبان قطعا اموال مردم را به ناحق مىخورند و [آنان را] از راه خدا باز مىدارند. و كسانى را كه زر و سيم مىاندوزند و در راه خدا انفاق نمىكنند، به عذابى دردناك نويدشان ده
[35] روزى كه آن را در آتش دوزخ سرخ كنند و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و گويند:] اين است آنچه براى خود مىاندوختيد، پس بچشيد آنچه را كه مىاندوختيد
[36] همانا تعداد ماهها نزد خدا، آن روزى كه آسمانها و زمين را بيافريد، در كتاب الهى، دوازده ماه بود، كه از آنها چهار ماه حرام است. [و] آيين درست همين است، پس در آن ماهها بر خود ستم نكنيد، و [نيز] همان طور كه مشركان جملگى به جنگ با شما بر مىخيزند شما ه
[37] جز اين نيست كه جابهجا كردن [ماههاى حرام] افزونى در كفر است كه كافران با آن گمراه مىشوند، آن را يك سال حلال مىشمارند و يك سال حرام مىدانند، تا با عدهى ماههايى كه خدا حرام كرده است برابر كنند، در نتيجه ماهى را كه خدا حرام كرده حلال مىكنند. زشت
[38] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شما را چه شده است كه وقتى به شما گفته مىشود: در راه خدا بسيج شويد، به زمين مىچسبيد؟ آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا راضى شدهايد؟ در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست
[39] اگر بسيج نشويد، [خدا] شما را به عذابى دردناك مجازات مىكند، و گروهى ديگر را به جاى شما مىآورد و او را هيچ زيانى نمىرسانيد، و خدا بر هر چيزى تواناست
[40] اگر او را يارى نكنيد، البته خدا ياريش كرد، آن دم كه كافران او را [از مكه] بيرون كردند [كه يك همراه بيشتر نداشت و او] دومين دو نفر بود، آنگاه كه آنها در غار بودند، وقتى به همراه خود [أبو بكر] مىگفت: اندوه مدار كه خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را ب
[41] سبكبار و گرانبار [براى جهاد] بيرون رويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد كه اين برايتان بهتر است اگر بدانيد
[42] اگر غنايمى [دست يافتنى و] نزديك و سفرى كوتاه بود، البته از پى تو مىآمدند، ولى راه پر مشقّت به نظرشان دور آمد، و زودا كه به خدا سوگند خورند كه اگر مىتوانستيم حتما با شما بيرون مىآمديم. خويشتن را هلاك مىكنند و خدا مىداند كه آنها دروغگويند
[43] خدا تو را ببخشد، چرا پيش از آن كه راستگويان بر تو روشن شوند و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى [در جهاد شركت نكنند]
[44] كسانى كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند، براى جهاد با مال و جانشان از تو رخصت و عذر نمىخواهند، و خدا پرهيزكاران را مىشناسد
[45] تنها كسانى از تو رخصت مىخواهند كه به خدا و روز واپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند
[46] و اگر آنها عزم بيرون رفتن داشتند، قطعا براى آن ساز و برگى تدارك مىديدند، ولى خداوند بسيج شدن آنها را خوش نداشت پس آنها را [با سلب توفيق] بازداشت و [به آنها] گفته شد: با نشستگان بنشينيد
[47] اگر با شما بيرون آمده بودند جز ترديد و تباهى در كارتان نمىافزودند، و در بين شما رخنه مىكردند تفرقه و فتنه مىانداختند، و در ميان شما براى خود جاسوسانى دارند، و خداوند به [حال] ستمكاران آگاه است
[48] در حقيقت، پيش از اين هم فتنهجويى كردند و كارها را بر تو آشفته ساختند تا اين كه حق آمد و امر خدا ظاهر شد، در حالى كه آنها كراهت داشتند
[49] و از آنها كسى است كه مىگويد: مرا اجازه ده [كه بمانم] و در فتنهام مينداز. آگاه باش كه آنان در فتنه افتادهاند و بىترديد جهنّم بر كافران احاطه دارد
[50] اگر تو را نيكى رسد آنها را بدحال مىكند، و اگر مصيبتى به تو رسد مىگويند: ما تصميم خود را از پيش گرفتهايم، و شادمان باز مىگردند
[51] بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا براى ما مقرّر داشته نمىرسد، او مولاى ماست، و مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند
[52] بگو: آيا براى ما جز يكى از اين دو نيكى [پيروزى يا شهادت] را انتظار مىبريد؟ ولى ما انتظار داريم كه خدا از جانب خويش و يا به دست ما شما را عذابى برساند. پس منتظر باشيد كه ما نيز با شما منتظريم
[53] بگو: [اگر] انفاق كنيد به رغبت يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمىشود همانا شما قومى نافرمان هستيد
[54] و چيزى مانع قبول انفاقهايشان نشد، جز اين كه آنها خدا و رسول او را منكر شدند و جز با كسالت نماز نمىگزارند و جز به كراهت انفاق نمىكنند
[55] پس مبادا اموال و اولاد آنها تو را به شگفت آورد! جز اين نيست كه خدا مىخواهد در زندگى دنيا با اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر برآيد
[56] و به خدا سوگند مى��خورند كه قطعا از شمايند، ولى از شما نيستند، بلكه گروهى هستند كه [از شما] ترس دارند
[57] اگر پناهگاه يا غار يا گريزگاهى پيدا مىكردند، شتابان به سوى آن روى مىآوردند
[58] و برخى از آنان [در تقسيم] صدقات بر تو خرده مىگيرند، پس اگر از آن به ايشان عطا شود راضى مىشوند و اگر از آن به ايشان داده نشود يكباره خشمگين مىگردند
[59] و اگر آنها به آنچه خدا و پيامبرش [از صدقات] به ايشان داده راضى مىشدند و مىگفتند: خدا ما را بس است، زودا كه خدا از فضل خويش و نيز پيامبرش به ما عطا كند و ما مشتاق خداونديم [براى آنها بهتر بود]
[60] صدقهها [زكات مال] فقط به فقرا و بينوايان و عاملان جمعآورى زكات و دلجويى شدگان و آزادى بردگان، و وامداران، و [صرف] در راه خدا و در راه ماندگان تعلق دارد كه اين فريضهاى از جانب خدا است، و خداوند داناى حكيم است
[61] و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند: او [سراپا] گوش است. بگو: او گوش [فرا دهندهى] خوبى براى شماست، [چرا كه] هم به خدا ايمان داشته و هم مؤمنان را باور دارد و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمتى است، و كسانى كه رسول خد
[62] براى شما به خدا سوگند مىخورند كه شما را راضى كنند، و حال آن كه اگر مؤمن بودند سزاوارتر اين بود كه خدا و رسول او را راضى كنند
[63] آيا ندانستهاند كه هر كس با خدا و پيامبرش دشمنى كند آتش جهنم براى اوست كه در آن جاودانه است؟ اين است آن رسوايى بزرگ
[64] منافقان از آن بيم دارند كه سورهاى بر ضد آنها نازل شود و به آنچه در دل دارند آگاهشان سازد. بگو: مسخره كنيد، بىترديد خداوند افشاگر چيزى است كه از آن بيم داريد
[65] و اگر از ايشان سؤال كنى [چرا استهزا مىكرديد]، مسلما خواهند گفت: ما صرفا به شوخى حرف مىزديم و تفريح مىكرديم. بگو: آيا خدا و آيات او و رسولش را مسخره مىكرديد
[66] عذر نياوريد به راستى بعد از ايمانتان كافر شديد. اگر از تقصير گروهى از شما بگذريم، گروهى ديگر را عذاب خواهيم كرد، چرا كه آنان تبهكار بودند
[67] مردان و زنان منافق همه از يكديگرند كه امر به منكر و نهى از معروف مىكنند و دستهاى خود را [از انفاق] بسته مىدارند. خدا را فراموش كردهاند و او هم فراموششان كرده است. آرى، منافقان همان فاسقانند
[68] خدا به مردان و زنان منافق و به كافران، آتش جهنم را وعده داده است كه در آن جاودانهاند. همين براى ايشان بس است، و خداوند لعنتشان كرده و براى آنان عذابى دايم است
[69] [شما منافقان] مانند آن كسانى هستيد كه پيش از شما بودند. [و] نيرويى افزونتر از شما داشتند و دارايى و اولادشان بيشتر بود. آنان از بهرهى خود استفاده كردند، شما نيز همان طور كه پيشينيانتان بهرهمند شدند از بهرهى خود استفاده كردهايد، و شما بيهوده گفت
[70] آيا خبر كسانى كه پيش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اهل مدين و شهرهاى زير و رو شده به ايشان نرسيدهاست؟ پيامبرانشان حجتهاى روشن برايشان آوردند و چنين نبود كه خدا بر آنان ستم كند، بلكه آنها بودند كه به خود ستم مىكردند
[71] و مردان و زنان با ايمان يار و دوستدار يكديگرند كه امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و نماز به پا مىدارند و زكات مىدهند و از خدا و پيامبرش فرمان مىبرند. آنان را خدا به زودى مشمول رحمت قرار مىدهد [و] خداوند شكستناپذير، حكيم است
[72] خداوند به مردان و زنان با ايمان، بهشتهايى را كه از پاى درختانش نهرها جارى است، كه هميشه در آنند و سراهايى پاكيزه در جنات عدن وعده داده است، ولى رضوان خدا [از همه] برتر است، اين همان كاميابى بزرگ است
[73] اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است، و چه بد سر انجامى است
[74] به خدا سوگند مىخورند كه [چيزى] نگفتهاند، ولى قطعا سخن كفرآميز گفتهاند و پس از اسلامشان كافر شدند و تصميم به چيزى گرفتند (قتل پيامبر) كه به آن نرسيدند. آنها فقط از اين انتقام گرفتند كه خدا و رسولش آنها را با فضل خود بىنياز كرد! [پس به جاى شكر انت
[75] بعضى از آنها با خدا عهد بستند كه اگر از كرم خويش به ما عطا كند، قطعا صدقه خواهيم داد و بىترديد از صالحان خواهيم شد
[76] اما هنگامى كه از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند، و به اعراض روى برتافتند
[77] پس [اين رفتار] روحيه نفاق را تا روزى كه خدا را ملاقات كنند در دلهايشان قرار داد، بدين سبب كه با خدا خلف وعده كردند و به اين خاطر كه دروغ مىگفتند
[78] آيا ندانستهاند كه خدا راز و نجوايشان را مىداند و خدا دانندهى غيبهاست
[79] كسانى كه به مؤمنانى كه داوطلبانه صدقات مىدهند طعنه مىزنند و آنان را كه بيش از استطاعت خويش نمىيابند [كه احسان كنند] مسخرهشان مىكنند، خدا نيز آنها را مسخره مىكند و آنها را عذابى دردناك است
[80] [مىخواهى] برايشان آمرزش بخواه، يا برايشان آمرزش نخواه، اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد. اين به سبب آن است كه آنها خدا و رسول او را انكار كردند، و خداوند مردم نافرمان را هدايت نمىكند
[81] آنها كه در خانهها نشستند و از همراهى با رسول خدا [در جهاد] تخلف ورزيدند خوشحال شدند و از جهاد با مال و جان خود در راه خدا كراهت داشتند، و گفتند: در اين گرما به جنگ نرويد. بگو: آتش جهنم سوزانتر است، اگر مىفهميدند
[82] پس به سزاى آنچه كسب مىكردند بايد كم بخندند و بسيار بگريند
[83] و اگر خدا تو را به سوى گروهى از آنها برگردانيد و از تو براى اعزام شدن [به جنگ ديگرى] اذن خواستند، بگو: هرگز با من راهى [جنگ] نخواهيد شد، و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد، زيرا شما از همان اول به ماندن رضايت داديد، پس [حالا هم] با واما
[84] و هرگز بر هيچ يك از آنها كه بميرد نماز نخوان و بر سر گورش نايست، چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند
[85] و اموال و اولاد آنها تو را به شگفت نيندازند، جز اين نيست كه خدا مىخواهد در دنيا با اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر برآيد
[86] و چون سورهاى نازل شود كه به خدا ايمان آوريد و در كنار پيامبرش جهاد كنيد، توانگرانشان از تو رخصت خواهند و گويند: بگذار ما با خانه نشينان باشيم
[87] راضى شدند كه با خانهنشينان باشند، و بر دلهايشان مهر زده شده است از اين رو نمىفهمند
[88] ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردهاند، با مال و جانشان جهاد كردند، و اينانند كه خوبىها براى آنان است، و هم آنان رستگارانند
[89] خدا براى آنان باغهايى آماده كرده است كه از پاى درختانش نهرها جارى است و در آن جاودانهاند [و] اين كاميابى بزرگ است
[90] و عذرخواهان باديه نشين آمدند تا به آنان اجازهى [ترك جهاد] داده شود، و كسانى كه به خدا و فرستادهى او دروغ گفتند [نيز در خانه] نشستند. زودا كه آن دسته از آنان را كه كافر شدند عذابى دردناك برسد
[91] بر ضعيفان و بيماران و آنها كه چيزى نمىيابند [تا در راه جهاد] انفاق كنند ايرادى نيست در صورتى كه براى خدا و پيامبرش مخلصانه خيرخواهى كنند، كه بر نيكوكاران ملامتى نيست، و خداوند آمرزندهى مهربان است
[92] و نه بر آنها كه چون نزد تو آمدند كه سوار [و اعزامشان] كنى، گفتى: چيزى ندارم كه بر آن سوارتان كنم، و آنها برگشتند در حالى كه از غم اين كه چيزى ندارند [براى جهاد] خرج كنند چشمانشان اشك مىريخت
[93] ايراد فقط بر كسانى است كه توانگرند و از تو اجازه مىخواهند [در جهاد شركت نكنند]. آنها به اين رضايت دادهاند كه با بازماندگان [خانهنشين] باشند، و خدا بر دلهايشان مهر زده است، پس آنها نمىفهمند
[94] هنگامى كه به سوى آنان بازگرديد براى شما عذر مىآورند، بگو: عذر نياوريد كه هرگز باورتان نخواهيم داشت، همانا خدا ما را از اخبار شما مطلع كرده است و زود باشد كه خدا و رسولش عملتان را ببينند، آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد و از آنچه
[95] وقتى به سوى آنان بازگشتيد براى شما به خدا سوگند مىخورند تا از ايشان صرف نظر كنيد، پس از آنان روى گردانيد آنها پليدند و به سزاى آنچه مرتكب مىشدند جايشان دوزخ است
[96] براى شما سوگند مىخورند تا از آنها راضى شويد. اگر شما هم از ايشان راضى شويد، قطعا خدا از قوم نافرمان راضى نخواهد شد
[97] باديه نشينان عرب در كفر و نفاق از ديگران سختترند، و سزاوارترند كه حدود آنچه را خدا بر پيامبرش نازل كرده است ندانند، و خداوند داناى حكيم است
[98] و برخى از باديهنشينان هستند كه آنچه را در راه خدا هزينه مىكنند غرامت مىشمارند و براى شما پيشامدهاى بد را انتظار مىبرند. پيشامد بد تنها بر آنهاست، و خدا شنواى داناست
[99] و برخى از باديهنشينان هستند كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مىكنند مايه تقرب به خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند. بدانيد كه اين انفاق مايه تقرب آنان است. به زودى خداوند ايشان را در جوار رحمت خويش در آورد، كه خدا آمرزندهى مهربان است
[100] و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به نيكى پيرويشان كردند، خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند، و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از پاى درختانش نهرها جارى است و هميشه در آنند. اين است كاميابى بزرگ
[101] و گروهى از باديه نشينان كه اطراف شمايند منافقند، و از ساكنان مدينه نيز عدهاى سخت بر نفاق خو كردهاند. تو آنها را نمىشناسى، ما آنها را مىشناسيم. به زودى دوبار عذابشان خواهيم كرد، سپس به عذابى بزرگ برگردانده مىشوند
[102] و ديگرانى هستند كه به گناهان خود معترفند، [آنان] كار شايسته و ناشايسته را به هم آميختند اميد است خدا توبه آنها را بپذيرد، كه بىترديد خدا بخشندهى مهربان است
[103] از اموال آنها صدقه بگير تا بدان پاكشان كنى و رشدشان دهى، و دعايشان كن كه دعاى تو آرامشى براى آنهاست، و خدا شنواى داناست
[104] آيا ندانستهاند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مىپذيرد و صدقات را مىستاند؟ و خداست كه توبهپذير مهربان است
[105] و بگو: [هر كارى مىخواهيد] بكنيد كه به زودى خدا و رسول او و مؤمنان كردار شما را خواهند ديد، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد، پس شما را به آنچه انجام مىداديد آگاه خواهد كرد
[106] و عدّهاى ديگر كارشان به مشيت خدا واگذار شده است كه يا عذابشان مىكند يا توبهشان را مىپذيرد، و خدا داناى حكيم است
[107] و كسانى [هستند] كه مسجدى اختيار كردند كه باعث زيان زدن و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و نيز كمينگاهى براى كسانى كه با خدا و پيامبر او از پيش در جنگ بودند مىباشد و [اكنون] سخت سوگند مىخورند كه جز نيكى قصدى نداشتيم، ولى خدا گواهى مىدهد كه آنها
[108] هرگز در آن [مسجد] نايست [زيرا] مسجدى كه از روز اول بر تقوا بنا شده شايستهتر است كه در آن نماز كنى. در آن جا مردانى هستند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكىاند دوست مىدارد
[109] آيا كسى كه بنياد كار خود را بر پايه تقوا و رضاى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى فرو ريختنى نهاده و با آن در آتش دوزخ سرنگون مىگردد؟ و خدا گروه ظالمان را هدايت نمىكند
[110] آن بنايى كه برافراشتند همواره به صورت شك [و نفاقى] در دلشان بر جاى خواهد ماند، مگر اين كه دلهايشان پاره پاره شود [و بميرند]، و خدا داناى حكيم است
[111] همانا خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهاى بهشت خريدارى كرد آنان در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند. اين در تورات و انجيل و قرآن وعدهى حقى بر عهدهى خدا است، و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با خدا كردهاي
[112] [آن مؤمنان] همان توبه كنندگان، عبادت پيشگان، ستايشگران، روزهداران، ركوع كنندگان و سجده كنندگان، امر كنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر و پاسداران مقررات الهىاند، و مؤمنان را مژده رسان
[113] پيامبر و كسانى كه ايمان آوردهاند نمىبايد براى مشركان- پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنها اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند باشند
[114] و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست. به راستى ابراهيم بسى نيايشگر و بردبار بود
[115] و خدا چنين نيست كه قومى را پس از آن هدايت كرده گمراه كند [و بىراه گذارد] تا اين كه، آنچه را كه بايد [از آن] بپرهيزند بر آنها روشن سازد. بىترديد خدا به هر چيزى داناست
[116] همانا خداست كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست، زنده مىكند و مىميراند، و براى شما جز خدا يار و ياورى نيست
[117] همانا خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار كه در آن ساعت دشوار از او پيروى كردند عنايت كرد، بعد از آن كه چيزى نمانده بود كه گروهى از آنها دلشان بلغزد [و ترك جهاد كنند]، سپس بر آنها عنايت كرد و توبهشان را پذيرفت، چرا كه او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان اس
[118] و نيز بر آن سه تن [عنايت كرد] كه [از جهاد] واپس نهاده شدند [و مردم از آنها بريدند] تا بدانجا كه زمين با همه فراخى بر آنها تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه از خدا، جز به سوى او پناهى نيست. آنگاه خدا به آنها بازگشت تا توبه كنند. بىترديد خدا
[119] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد
[120] مردم مدينه و باديهنشينان اطرافش را نرسد كه از رسول خدا تخلف كنند و جان خود را عزيزتر از جان او بدانند. اين از آن روست كه در راه خدا هيچ تشنگى و رنج و گرسنگى به آنها نرسد و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم مىآورد قدم نگذارند و از دشمن ضربهاى نخورن
[121] و هيچ هزينه كوچك و بزرگى خرج نمىكنند و هيچ واديى را نمىپيمايند مگر اين كه به حساب آنان نوشته مىشود، تا خدا آنها را بهتر از آنچه مىكردند پاداش دهد
[122] و مؤمنان را وظيفه نيست كه همگى [به سوى جهاد] كوچ كنند، پس چرا از هر گروهى از آنان، طايفهاى كوچ نمىكنند تا در دين دانا شوند و چون بازگشتند قوم خود را انذار كنند شايد آنها از معاصى بر حذر باشند
[123] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كافرانى كه مجاور شما هستند پيكار كنيد، و آنها بايد در شما شدت و قاطعيت بيابند، و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است
[124] و چون سورهاى نازل شود، بعضى از آنها مىگويند: اين سوره بر ايمان كدام يك از شما افزود؟ امّا كسانى كه ايمان آوردهاند بر ايمانشان مىافزايد و شادمان مىشوند
[125] ولى كسانى كه در دلشان بيمارى است، بر پليديشان پليدى افزود و در حال كفر مردند
[126] آيا نمىبينند كه آنها در هر سال يك يا دو بار امتحان مىشوند، ولى نه توبه مىكنند و نه متذكر مىشوند
[127] و چون سورهاى نازل گردد، بعضى به بعضى ديگر نگاه كنند [و گويند:] آيا كسى شما را مىبيند؟ سپس [مخفيانه] باز مىگردند. خدا نيز دلهايشان را [از حق] بازگرداند، زيرا آنها گروهى هستند كه نمىفهمند
[128] همانا شما را پيامبرى از خودتان آمد كه رنج و زيانتان بر او گران است، به [هدايت] شما اصرار دارد و به مؤمنان دلسوز و مهربان است
[129] پس اگر پشت كردند، بگو: خدا مرا بس است كه معبودى جز او نيست، بر او توكّل كردم و او صاحب عرش بزرگ است