💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.bahrampour › 23 captured on 2024-03-21 at 19:15:46. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 23: The Believers (Al-Muminoon)

Surahs

[1] به راستى كه مؤمنان رستگار شدند

[2] آنان كه در نمازشان خاشع‌اند

[3] و آنان كه از بيهوده رويگردانند

[4] و آنان كه زكات مى‌پردازند

[5] و كسانى كه شرمگاه خود را حفظ مى‌كنند

[6] مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه مالك آنها شده‌اند كه در اين صورت بر آنان ملامتى نيست

[7] پس كسانى كه سواى اين را بجويند، آنان حتما متجاوزند

[8] و آنان كه امانت‌ها و پيمان خود را رعايت مى‌كنند

[9] و آنان كه بر نمازهايشان محافظت دارند

[10] آنها هستند كه وارثان‌اند

[11] [وارثانى‌] كه فردوس را به ارث مى‌برند و در آن جاودان مى‌مانند

[12] و همانا انسان را از عصاره‌اى از گل آفريديم

[13] سپس او را به صورت نطفه‌اى در جايگاهى استوار قرار داديم

[14] آن‌گاه نطفه را لخته خونى كرديم، و لخته خون را به پاره گوشتى مبدل نموديم پس آن را استخوان‌ها كرديم، آن‌گاه به استخوان‌ها گوشتى پوشانديم، سپس آن را آفرينشى ديگر داديم [و در آن روح دميديم‌]. پس پرخير و پاينده است خدايى كه بهترين آفرينندگان است

[15] سپس شما بعد از اين [مراحل‌] قطعا خواهيد مرد

[16] آن‌گاه شما روز رستاخيز برانگيخته مى‌شويد

[17] و به راستى ما بالاى سر شما هفت راه [هفت آسمان‌] آفريديم و ما از آفرينش غافل نبوده‌ايم

[18] و از آسمان به اندازه، آب نازل كرديم، و آن را در زمين جاى داديم و ما مسلما براى از بين بردن آن قادريم

[19] پس براى شما به وسيله آن، باغ‌هايى از نخل و انگور پديدار كرديم كه در آنها براى شما ميوه‌هاى فراوان است و از آنها مى‌خوريد

[20] و نيز درختى [براى شما پديد آورديم‌] كه از طور سينا بر مى‌آيد و روغن [زيتون‌] مى‌دهد و خورشى براى خورندگان است

[21] و البته براى شما در چهارپايان درس عبرتى است از آنچه در شكم آنهاست به شما [شير] مى‌نوشانيم و براى شما در آنها منافع زيادى است و از آنها مى‌خوريد

[22] و بر آنها و بر كشتى‌ها سوار مى‌شويد

[23] به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس [به آنها] گفت: اى قوم من! خدا را بندگى كنيد، كه شما را غير او خدايى نيست. آيا [از او] نمى‌ترسيد

[24] و اشراف قومش كه كافر بودند گفتند: اين جز بشرى همانند شما نيست، مى‌خواهد بر شما برترى جويد، و اگر خدا مى‌خواست قطعا فرشتگانى مى‌فرستاد. ما در ميان پدران گذشته خود چنين چيزى نشنيده‌ايم

[25] او نيست جز مردى كه جنون دارد، پس تا چندى در باره‌اش منتظر بمانيد

[26] نوح گفت: پروردگارا! مرا در برابر اين كه تكذيبم مى‌كنند يارى كن

[27] پس به او وحى كرديم كه زير نظر ما و با وحى ما كشتى بساز، و چون فرمان ما رسيد و تنور به فوران آمد، از هر نوع حيوانى دو تا [نر و ماده‌]، و همچنين خانواده‌ات را روانه كشتى كن، به جز كسى از آنان كه حكم عذاب بر او صادر شده است، و در باره‌ى كسانى كه ظلم كرد

[28] و چون تو با همراهانت بر كشتى نشستى، بگو: ستايش خدايى را كه ما را از چنگ گروه ستمگران رهانيد

[29] و بگو: پروردگارا! مرا در جايى پر بركت فرود آور، كه تو بهترين فرود آرندگانى

[30] در حقيقت، در اين [ماجرا] عبرت‌هايى است، و ما همواره آزمايش كننده بوده‌ايم

[31] سپس بعد از آنان نسل‌هايى ديگر پديد آورديم

[32] و در ميانشان پيامبرى از خودشان روانه كرديم كه خدا را بپرستيد، جز او براى شما معبودى نيست. آيا پروا نمى‌كنيد

[33] و اشراف قومش كه كافر شدند و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند و در زندگى دنيا آنها را متنعّم ساخته بوديم، گفتند: اين، بشرى جز همانند شما نيست، از آنچه شما مى‌خوريد، مى‌خورد، و از آنچه مى‌نوشيد، مى‌نوشد

[34] و اگر از بشرى مثل خودتان اطاعت كنيد، البته در آن صورت زيانكاريد

[35] آيا به شما وعده مى‌دهد كه وقتى مرديد و خاك و استخوان شديد باز شما [از گور، زنده‌] بيرون آورده مى‌شويد

[36] دور است، دور، آنچه وعده داده مى‌شويد

[37] جز همين زندگانى دنيوى ما، هيچ نيست [گروهى‌] مى‌ميريم و [و گروهى به جاى آنها] زنده مى‌شويم و ما [مجددا] زنده شدنى نيستيم

[38] او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‌بندد نيست و ما او را باور نداريم

[39] گفت: پروردگارا! در برابر اين كه تكذيبم كردند، مرا يارى كن

[40] فرمود: به همين زودى سخت پشيمان خواهند شد

[41] پس صيحه آنها را، به حق فرو گرفت و آنها را [چون‌] خاشاكى قرار داديم. پس نفرين بر گروه ستمكاران

[42] آن‌گاه پس از آنان نسل‌هاى ديگرى پديد آورديم

[43] هيچ امّتى از اجل خود، نه پيش مى‌افتد و نه تأخير مى‌كند

[44] سپس پيامبران خود را پى‌درپى فرستاديم. هر بار كه پيامبرى به سوى امتش آمد تكذيبش كردند، ما نيز آنها را از پى يكديگر هلاك نموديم و آنها را عبرت‌ها و داستان‌ها كرديم. پس نابود باد قومى كه ايمان نمى‌آورند

[45] سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم

[46] به سوى فرعون و سران قوم او، ولى تكبّر نمودند و مردمى گردنكش بودند

[47] پس گفتند: آيا به دو انسانى كه مثل ما هستند ايمان بياوريم در حالى كه قومشان بردگان ما هستند

[48] در نتيجه آن دو را تكذيب كردند و از هلاك شدگان گشتند

[49] و به راستى ما به موسى كتاب آسمانى داديم، باشد كه هدايت يابند

[50] و پسر مريم و مادرش را آيتى ساختيم و آن دو را در سرزمين مرتفعى كه جاى زيستن و داراى آب جارى بود، جاى داديم

[51] اى پيامبران! از پاكيزه‌ها بخوريد و كار شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مى‌دهيد آگاهم

[52] و اين آيين همه شماست، آيين يگانه (با يك هدف و با يك خدا)، و من پروردگار شمايم، پس از من پروا داريد

[53] ولى آنها دينشان را ميان خود شعبه‌ها كردند و [فرقه‌ها شدند كه‌] هر فرقه‌اى به آنچه نزدشان است دلخوش‌اند

[54] پس آنها را تا چندى در ورطه گمراهى‌شان رها كن

[55] آيا مى‌پندارند كه آنچه از مال و پسران كه بديشان مى‌دهيم

[56] در رساندن نيكى‌ها شتاب مى‌كنيم؟ نه، بلكه آنها نمى‌فهمند

[57] همانا كسانى كه از مهابت پروردگارشان ترسانند

[58] و كسانى كه به آيات پروردگارشان ايمان مى‌آورند

[59] و آنان كه به پروردگارشان شرك نمى‌آورند

[60] و كسانى كه آنچه [از مال و جان‌] مى‌دهند، در حالى مى‌دهند كه دل‌هايشان ترسان است از اين كه به سوى پروردگارشان باز خواهند گشت

[61] آنان در كارهاى نيك مى‌شتابند و هم آنان در انجام آن پيشتازند

[62] و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم، و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‌گويد، و آنان مورد ستم قرار نمى‌گيرند

[63] نه، بلكه دل‌هاى آنان از اين [حقيقت‌] در غفلت است، و آنان كارهاى [نارواى ديگرى‌] جز اين دارند كه پيوسته مرتكب مى‌شوند

[64] تا وقتى كه عيّاشان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم، به ناگاه ناله‌هاى دردناك سر مى‌دهند

[65] امروز زارى مكنيد كه قطعا شما از جانب ما يارى نخواهيد شد

[66] همانا آيات من بر شما خوانده مى‌شد و شما به عقب خود بر مى‌گشتيد

[67] و متكبّرانه در شب‌نشينى خود از آن بد مى‌گفتيد

[68] آيا در اين سخن تفكّر نكرده‌اند، يا چيزى براى آنها آمده كه براى پدران پيشين آنها نيامده است

[69] يا پيامبر خود را در دست نشناخته‌اند كه انكارش مى‌كنند

[70] يا مى‌گويند او جنون دارد؟ نه [چنين نيست‌] بلكه او [دين‌] حق را برايشان آورده، ولى بيشترشان حقيقت را خوش ندارند

[71] و اگر حق از هوس‌هاى آنها پيروى مى‌كرد، قطعا آسمان‌ها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مى‌شد، ولى ما پندنامه‌شان (قرآن) را بديشان داديم اما آنها از [آنچه مايه‌] يادآوريشان است رويگردانند

[72] آيا از ايشان مزدى مى‌خواهى؟ ولى مزد پروردگارت بهتر است كه بهترين روزى دهندگان است

[73] و به راستى تو حقا آنها را به راه راست مى‌خوانى

[74] و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، حتما از راه [درست‌] منحرف‌اند

[75] و اگر به آنها رحم كنيم و بلايى كه بدان گرفتارند از ايشان برطرف سازيم، باز در طغيان خود، سرگشته لجاجت مى‌ورزند

[76] و به راستى ايشان را گرفتار عذاب كرديم [تا بيدار شوند]، ولى در مقابل پروردگارشان، نه فروتنى كردند، و نه تضرّع مى‌كردند

[77] تا وقتى كه درى از عذاب سخت به رويشان مى‌گشاييم، كه به ناگاه از همه جا قطع اميد كنند

[78] و اوست [خدايى‌] كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد، امّا كمتر سپاسگزارى مى‌كنيد

[79] و اوست كه شما را در زمين پديد آورد و به سوى او محشور مى‌شويد

[80] و اوست آن كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند و آمد و شد شب و روز از اوست، پس چرا تعقل نمى‌كنيد

[81] بلكه آنها نيز همان سخنان گفتند كه پيشينيان مى‌گفتند

[82] گفتند: آيا چون مرديم و خاك و استخوان شديم، واقعا باز برانگيخته مى‌شويم

[83] درست همين را قبلا ما و پدرانمان وعده داده شده‌ايم اينها جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست

[84] بگو: اگر مى‌دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسى تعلق دارد

[85] به زودى خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس آيا متذكّر نمى‌شويد

[86] بگو: كيست پروردگار آسمان‌هاى هفتگانه و صاحب عرش بزرگ

[87] به زودى خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس آيا پروا نمى‌كنيد

[88] بگو: اگر مى‌دانيد، فرمانروايى همه موجودات در دست كيست، در حالى كه او پناه دهد و به كسى [از عذاب او] پناه داده نشود

[89] خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس چگونه دستخوش افسون مى‌شويد

[90] بلكه حقيقت را برايشان آورديم و قطعا آنان دروغگويند

[91] خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى ديگر نيست، و اگر چنين مى‌بود قطعا هر خدايى آنچه را آفريده بود با خود مى‌برد، و حتما بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مى‌جستند، منزه است خدا از آنچه وصف مى‌كنند

[92] داناى نهان و آشكار است، پس برتر است از آنچه با او شريك مى‌گردانند

[93] بگو: پروردگارا! اگر عذابى را كه به آنها وعده داده مى‌شود به من بنمودى

[94] بار خدايا! مرا [در اين عذاب‌ها] با قوم ستمكار قرار مده

[95] و بى‌ترديد ما قادريم عذابى را كه به آنها وعده مى‌دهيم به تو نشان دهيم

[96] سخن بد [آنها] را به طريقى كه نيكوتر است دفع كن، ما به آنچه وصف مى‌كنند داناتريم

[97] و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌هاى شياطين به تو پناه مى‌برم

[98] و اى پروردگار من! از حضور آنها نزد من، به تو پناه مى‌آورم

[99] تا آن‌گاه كه مرگ هر يك از ايشان فرا رسد مى‌گويد: پروردگارا! مرا باز گردانيد

[100] شايد من در آنچه پشت سر گذاشته‌ام، كار نيكى انجام دهم. حاشا، اين سخنى است كه او [لفظا] گوينده‌ى آن است و پشت سرشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند

[101] پس آن‌گاه كه در صور دميده شود، ديگر آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد و از حال يكديگر نمى‌پرسند

[102] پس هر كه ميزان اعمالش سنگين باشد، آنها حقا رستگاران‌اند

[103] و هر كه ميزان اعمالش سبك باشد، آنان كسانى‌اند كه به خويشتن زيان زده‌اند و هميشه در جهنم مى‌مانند

[104] آتش چهره‌ى آنها را مى‌سوزاند و آنها در آن زشت منظرند

[105] [گفته شود:] مگر آيات من بر شما تلاوت نمى‌شد و شما آنها را تكذيب مى‌كرديد

[106] مى‌گويند: پروردگارا! بدبختى‌مان بر ما چيره شد و ما مردمى گمراه بوديم

[107] پروردگارا! ما را از اين آتش بيرون آر، پس اگر [به خلاف‌] برگشتيم، در آن صورت ستمگر خواهيم بود

[108] خدا گويد: دور شويد در آن، و با من سخن نگوييد

[109] همانا گروهى از بندگ��ن من بودند كه مى‌گفتند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس بر ما ببخشاى و به ما رحم كن كه تو بهترين مهربانانى

[110] امّا شما آنها را به ريشخند گرفتيد تا اين كه [شما را رها كردند و] ذكر مرا از ياد شما بردند و شما همچنان بر آنان مى‌خنديديد

[111] من امروز آنها را براى اين كه صبر كردند پاداششان دادم، كه بى‌ترديد ايشان‌اند كاميابان

[112] [خداوند] فرمايد: چه مدت به حساب سال‌ها در زمين به سر برديد

[113] گويند: يك روز يا پاره‌اى از يك روز به سر برديم، پس از حسابگران بپرس

[114] گويد: جز اندكى درنگ نكرده‌ايد، اگر به درستى مى‌دانستيد

[115] پس آيا پنداشته‌ايد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و شما به نزد ما بازگردانده نمى‌شويد

[116] پس خدا والاست، آن فرمانروايى كه حق است، هيچ خدايى جز او نيست، و او پروردگار [و صاحب‌] عرش كريم است

[117] هر كه با خداى يكتا معبود ديگرى را بخواند كه هيچ برهانى براى آن ندارد، حساب او فقط نزد پروردگارش خواهد بود. بى‌گمان كافران رستگار نمى‌شوند

[118] و بگو: پروردگارا! ببخشاى و رحمت‌آور كه تو بهترين مهربانانى

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud