💾 Archived View for scholasticdiversity.us.to › scriptures › islam › quran › fa.fooladvand › 3 captured on 2024-03-21 at 18:51:34. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Mohammad Mahdi Fooladvand, Surah 3: The Family of Imraan (Aal-i-Imraan)

Surahs

[1] الف، لام، ميم.

[2] خداست كه هيچ معبودِ [بحقى‌] جز او نيست و زنده [پاينده‌] است.

[3] اين كتاب را در حالى كه مؤيّد آنچه [از كتابهاى آسمانى‌] پيش از خود مى‌باشد، به حق [و به تدريج‌] بر تو نازل كرد، و تورات و انجيل را...

[4] پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد، و فرقان [=جداكننده حق از باطل‌] را نازل كرد. كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند، بى‌ترديد عذابى سخت خواهند داشت، و خداوند، شكست‌ناپذير و صاحب‌انتقام است.

[5] در حقيقت، هيچ چيز [نه‌] در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى‌ماند.

[6] اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‌خواهد در رحمها صورتگرى مى‌كند. هيچ معبودى جز آن تواناى حكيم نيست.

[7] اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن‌] را بر تو فرو فرستاد. پاره‌اى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن‌] است. آنها اساس كتابند؛ و [پاره‌اى‌] ديگر متشابهاتند [كه تأويل‌پذيرند]. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‌جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى‌كنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمى‌شود.

[8] [مى‌گويند:] پروردگارا، پس از آنكه ما را هدايت كردى، دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود بخشايشگرى.

[9] پروردگارا، به يقين، تو در روزى كه هيچ ترديدى در آن نيست، گردآورنده [جمله‌] مردمانى. قطعاً خداوند در وعده [خود] خلاف نمى‌كند.

[10] در حقيقت، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دور نخواهد كرد؛ و آنان خود، هيزم دوزخند.

[11] [آنان‌] به شيوه فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند آيات ما را دروغ شمردند؛ پس خداوند به [سزاى‌] گناهانشان [گريبان‌] آنان را گرفت، و خدا سخت‌كيفر است.

[12] به كسانى كه كفر ورزيدند بگو: «به زودى مغلوب خواهيد شد و [سپس در روز رستاخيز] در دوزخ محشور مى‌شويد، و چه بد بسترى است.»

[13] قطعاً در برخورد ميان دو گروه، براى شما نشانه‌اى [و درس عبرتى‌] بود. گروهى در راه خدا مى‌جنگيدند، و ديگر [گروه‌] كافر بودند كه آنان [=مؤمنان‌] را به چشم، دو برابر خود مى‌ديدند؛ و خدا هر كه را بخواهد به يارى خود تأييد مى‌كند، يقيناً در اين [ماجرا] براى صاحبان بينش عبرتى است.

[14] دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون‌] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‌هاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن‌] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنياست، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست.

[15] بگو: «آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا پيشه كرده‌اند، نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير [درختان‌] آنها نهرها روان است؛ در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاكيزه و [نيز ]خشنودى خدا [را دارند]، و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست.

[16] همان كسانى كه مى‌گويند: پروردگارا، ما ايمان آورديم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.

[17] [اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق‌كنندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان.

[18] خدا كه همواره به عدل، قيام دارد، گواهى مى‌دهد كه جز او هيچ معبودى نيست؛ و فرشتگانِ [او] و دانشوران [نيز گواهى مى‌دهند كه:] جز او، كه توانا و حكيم است، هيچ معبودى نيست.

[19] در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است. و كسانى كه كتاب [آسمانى‌] به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل‌] آمد، آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت. و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، پس [بداند] كه خدا زودشمار است.

[20] پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو: «من خود را تسليم خدا نموده‌ام، و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است‌].» و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو: «آيا اسلام آورده‌ايد؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافته‌اند، و اگر روى برتافتند، فقط رساندن پيام بر عهده توست، و خداوند به [امور] بندگان بيناست.

[21] كسانى كه به آيات خدا كفر مى‌ورزند، و پيامبران را بناحق مى‌كشند، و دادگستران را به قتل مى‌رسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده.

[22] آنان كسانى‌اند كه در [اين‌] دنيا و [در سراى‌] آخرت، اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هيچ ياورى نيست.

[23] آيا داستان كسانى را كه بهره‌اى از كتاب [تورات‌] يافته‌اند ندانسته‌اى كه چون به سوى كتاب خدا فرا خوانده مى‌شوند تا ميانشان حكم كند، آنگه گروهى از آنان به حال اعراض، روى برمى‌تابند؟

[24] اين بدان سبب بود كه آنان [به پندار خود] گفتند: «هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسيد»، و برساخته‌هايشان آنان را در دينشان فريفته كرده است.

[25] پس چگونه خواهد بود [حالشان‌] آنگاه كه آنان را در روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم؛ و به هر كس [پاداش‌] دستاوردش به تمام [و كمال‌] داده شود و به آنان ستم نرسد؟

[26] بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛ و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى.»

[27] شب را به روز در مى‌آورى، و روز را به شب در مى‌آورى؛ و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مى‌سازى؛ و هر كه را خواهى، بى‌حساب روزى مى‌دهى.

[28] مؤمنان نبايد كافران را -به جاى مؤمنان- به دوستى بگيرند؛ و هر كه چنين كند، در هيچ چيز [او را] از [دوستى‌] خدا [بهره‌اى‌] نيست، مگر اينكه از آنان به نوعى تقيّه كند و خداوند، شما را از [عقوبت‌] خود مى‌ترساند، و بازگشت [همه‌] به سوى خداست.

[29] بگو: «اگر آنچه در سينه‌هاى شماست نهان داريد يا آشكارش كنيد، خدا آن را مى داند، و [نيز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‌داند، و خداوند بر هر چيزى تواناست.»

[30] روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى يابد؛ و آرزو مى‌كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‌اى دور بود. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‌ترساند، و [در عين حال‌] خدا به بندگان [خود ]مهربان است.

[31] بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»

[32] بگو: «خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد.» پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.

[33] به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.

[34] فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل‌] بعضى ديگرند، و خداوند شنواى داناست.

[35] چون زن عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزاد شده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد؛ پس، از من بپذير كه تو خود شنواى دانايى.»

[36] پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده‌ام -و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست، و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان رانده‌شده، به تو پناه مى‌دهم.»

[37] پس پروردگارش وى [=مريم‌] را با حُسنِ قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد، و زكريا را سرپرست وى قرار داد. زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‌شد، نزد او [نوعى‌] خوراكى مى‌يافت. [مى‌]گفت: «اى مريم، اين از كجا براى تو [آمده است؟ او در پاسخ مى‌]گفت: «اين از جانب خداست، كه خدا به هر كس بخواهد، بى شمار روزى مى‌دهد.»

[38] آنجا [بود كه‌] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن، كه تو شنونده دعايى.»

[39] پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‌كرد، فرشتگان، او را ندا دردادند كه: خداوند تو را به [ولادت‌] يحيى -كه تصديق كننده [حقانيت‌] كلمة الله [=عيسى‌] است، و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از آنان‌] و پيامبرى از شايستگان است- مژده مى‌دهد.

[40] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟ در حالى كه پيرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا» است [فرشته‌] گفت: « [كار پروردگار] چنين است. خدا هر چه بخواهد مى‌كند.»

[41] گفت: «پروردگارا، براى من نشانه‌اى قرار ده.» فرمود: «نشانه‌ات اين است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگويى؛ و پروردگارت را بسيار ياد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبيح گوى.»

[42] و [ياد كن‌] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»

[43] «اى مريم، فرمانبر پروردگار خود باش و سجده كن و با ركوع‌كنندگان ركوع نما.»

[44] اين [جمله‌] از اخبار غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، و [گرنه‌] وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعه‌كشى به آب‌] مى‌افكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد، نزد آنان نبودى؛ و [نيز] وقتى با يكديگر كشمكش مى‌كردند نزدشان نبودى.

[45] [ياد كن‌] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را به كلمه‌اى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى‌بن‌مريم است مژده مى‌دهد، در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.»

[46] «و در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‌] با مردم سخن مى‌گويد و از شايستگان است.»

[47] [مريم‌] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار] پروردگار.» خدا هر چه بخواهد مى‌آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‌گويد: «باش»؛ پس مى‌باشد.

[48] و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌آموزد.

[49] و [او را به عنوان‌] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‌فرستد، كه او به آنان مى‌گويد:] «در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‌اى آورده‌ام: من از گل براى شما [چيزى‌] به شكل پرنده مى‌سازم، آنگاه در آن مى‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌اى مى شود؛ و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‌بخشم؛ و مردگان را زنده مى‌گردانم؛ و شما را از آنچه مى‌خوريد و در خانه هايتان ذخيره مى‌كنيد، خبر مى‌دهم؛ مسلماً در اين [معجزات‌]، براى شما -اگر مؤمن باشيد- عبرت است.»

[50] و [مى‌گويد: «آمده‌ام تا] تورات را كه پيش از من [نازل شده‌] است تصديق كننده باشم، و تا پاره‌اى از آنچه را كه بر شما حرام گرديده، براى شما حلال كنم، و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام. پس، از خدا پروا داريد و مرا اطاعت كنيد.»

[51] «در حقيقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد [كه ] راه راست اين است.»

[52] چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانند؟» حواريون گفتند: «ما ياران [دين‌] خداييم، به خدا ايمان آورده‌ايم؛ و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم.»

[53] پروردگارا، به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده‌[ات‌] را پيروى كرديم؛ پس ما را در زمره گواهان بنو��س.

[54] و [دشمنان‌] مكر ورزيدند، و خدا [در پاسخشان‌] مكر در ميان آورد، و خداوند بهترين مكرانگيزان است.

[55] [ياد كن‌] هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى، من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مى‌برم، و تو را از [آلايش‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند پاك مى‌گردانم، و تا روز رستاخيز، كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، فوق كسانى كه كافر شده‌اند قرار خواهم داد؛ آنگاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مى‌كرديد ميان شما داورى خواهم كرد.

[56] اما كسانى كه كفر ورزيدند، در دنيا و آخرت به سختى عذابشان كنم و ياورانى نخواهند داشت.

[57] و اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، [خداوند] مزدشان را به تمامى به آنان مى‌دهد. و خداوند، بيدادگران را دوست نمى‌دارد.

[58] اينهاست كه ما آن را از آيات و قرآن حكمت‌آميز بر تو مى‌خوانيم.

[59] در واقع، مَثل عيسى نزد خدا همچون مَثل [خلقت‌] آدم است [كه‌] او را از خاك آفريد؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود يافت.

[60] [آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش.

[61] پس هر كه در اين [باره‌] پس از دانشى كه تو را [حاصل‌] آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»

[62] آرى، داستان درست [مسيح‌] همين است؛ و معبودى جز خدا نيست، و خداست كه در واقع، همان شكست‌ناپذير حكيم است.

[63] پس اگر رويگردان شدند، همانا خداوند به [حال‌] مفسدان داناست.

[64] بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].»

[65] اى اهل كتاب، چرا در باره ابراهيم محاجه مى‌كنيد با آنكه تورات و انجيل بعد از او نازل شده است؟ آيا تعقل نمى‌كنيد؟

[66] هان، شما [اهل كتاب‌] همانان هستيد كه در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتيد محاجه كرديد؛ پس چرا در مورد چيزى كه بدان دانشى نداريد محاجه مى‌كنيد؟ با آنكه خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.

[67] ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حق گرايى فرمانبردار بود، و از مشركان نبود.

[68] در حقيقت، نزديكترين مردم به ابراهيم، همان كسانى هستند كه او را پيروى كرده‌اند، و [نيز] اين پيامبر و كسانى كه [به آيين او] ايمان آورده‌اند؛ و خدا سرور مؤمنان است.

[69] گروهى از اهل كتاب آرزو مى‌كنند كاش شما را گمراه مى‌كردند، در صورتى كه جز خودشان [كسى‌] را گمراه نمى‌كنند و نمى‌فهمند.

[70] اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيد با آنكه خود [به درستى آن‌] گواهى مى‌دهيد؟

[71] اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل درمى‌آميزيد و حقيقت را كتمان مى‌كنيد، با اينكه خود مى‌دانيد؟

[72] و جماعتى از اهل كتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ايمان بياوريد، و در پايان [روز] انكار كنيد؛ شايد آنان [از اسلام‌] برگردند.»

[73] و [گفتند:] «جز به كسى كه دين شما را پيروى كند، ايمان نياوريد -بگو: « هدايت، هدايت خداست »- مبادا به كسى نظير آنچه به شما داده شده، داده شود، يا در پيشگاه پروردگارتان با شما محاجه كنند.» بگو: « [اين‌] تفضل به دست خداست؛ آن را به هر كس كه بخواهد مى‌دهد، و خداوند، گشايشگر داناست.

[74] رحمت خود را به هر كس كه بخواهد مخصوص مى‌گرداند، و خداوند داراى بخشش بزرگ است.

[75] و از اهل كتاب، كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى، آن را به تو برگرداند؛ و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شمرى، آن را به تو نمى‌پردازد، مگر آنكه دايماً بر [سر] وى به پا ايستى. اين بدان سبب است كه آنان [به پندار خود] گفتند: «در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند، بر زيان ما راهى نيست.» و بر خدا دروغ مى‌بندند با اينكه خودشان [هم‌] مى‌دانند.

[76] آرى، هر كه به پيمان خود وفا كند، و پرهيزگارى نمايد، بى‌ترديد خداوند، پرهيزگاران را دوست دارد.

[77] كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مى‌فروشند، آنان را در آخرت بهره‌اى نيست؛ و خدا روز قيامت با آنان سخن نمى‌گويد، و به ايشان نمى‌نگرد، و پاكشان نمى‌گرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.

[78] و از ميان آنان گروهى هستند كه زبان خود را به [خواندن‌] كتاب [تحريف شده‌اى ] مى‌پيچانند، تا آن [بربافته‌] را از [مطالب‌] كتاب [آسمانى‌] پنداريد، با اينكه آن از كتاب [آسمانى‌] نيست؛ و مى‌گويند: آن از جانب خداست، در صورتى كه از جانب خدا نيست، و بر خدا دروغ مى‌بندند، با اينكه خودشان [هم‌] مى‌دانند.

[79] هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگويد: «به جاى خدا، بندگان من باشيد.» بلكه [بايد بگويد:] «به سبب آنكه كتاب [آسمانى‌] تعليم مى‌داديد و از آن رو كه درس مى‌خوانديد، علماى دين باشيد.»

[80] و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد. آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهاده‌ايد [باز] شما را به كفر وامى‌دارد؟

[81] و [ياد كن‌] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس شما را فرستاده‌اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، البته به او ايمان بياوريد و حتماً ياريش كنيد. آنگاه فرمود: «آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟» گفتند: «آرى، اقرار كرديم.» فرمود: «پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم.»

[82] پس، كسانى كه بعد از اين [پيمان‌] روى برتابند آنان، خود، نافرمانانند.

[83] آيا جز دين خدا را مى‌جويند؟ با آنكه هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

[84] بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده، گرويديم؛ و ميان هيچ يك از آنان فرق نمى‌گذاريم و ما او را فرمانبرداريم.

[85] و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.

[86] چگونه خداوند، قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند، هدايت مى‌كند؟ با آنكه شهادت دادند كه اين رسول، بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد، و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمى‌كند.

[87] آنان، سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى برايشان است.

[88] در آن [لعنت‌] جاودانه بمانند؛ نه عذاب از ايشان كاسته گردد و نه مهلت يابند.

[89] مگر كسانى كه پس از آن توبه كردند و درستگارى [پيشه‌] نمودند، كه خداوند آمرزنده مهربان است.

[90] كسانى كه پس از ايمان خود كافر شدند، سپس بر كفر [خود] افزودند، هرگز توبه آنان پذيرفته نخواهد شد، و آنان خود گمراهانند.

[91] در حقيقت، كسانى كه كافر شده و در حال كفر مرده‌اند، اگر چه [فراخناى‌] زمين را پر از طلا كنند و آن را [براى خود] فديه دهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نگردد؛ آنان را عذابى دردناك خواهد بود، و ياورانى نخواهند داشت.

[92] هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد؛ و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست.

[93] همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود. جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل [=يعقوب‌] بر خويشتن حرام ساخته بود. بگو: «اگر [جز اين است و] راست مى‌گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.»

[94] پس كسانى كه بعد از اين، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمكارانند.

[95] بگو: «خدا راست گفت، پس، از آيين ابراهيم كه حق‌گرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.

[96] در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى [عبادت‌] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‌] هدايت است.

[97] در آن، نشانه‌هايى روشن است [از جمله‌] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‌نياز است.

[98] بگو: «اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيد؟ با آنكه خدا بر آنچه مى‌كنيد گواه است.»

[99] بگو: «اى اهل كتاب، چرا كسى را كه ايمان آورده است، از راه خدا بازمى‌داريد؛ و آن [راه‌] را كج مى‌شماريد، با آنكه خود [به راستىِ آن‌] گواهيد؟» و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.

[100] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از فرقه‌اى از اهل كتاب فرمان بريد، شما را پس از ايمانتان به حال كفر برمى‌گردانند.

[101] و چگونه كفر مى‌ورزيد، با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى‌شود و پيامبر او ميان شماست؟ و هر كس به خدا تمسك جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است.

[102] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا آن گونه كه حق پرواكردن از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نميريد.

[103] و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند نشانه‌هاى خود را براى شما روشن مى‌كند، باشد كه شما راه يابيد.

[104] و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.

[105] و چون كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند، و براى آنان عذابى سهمگين است؛

[106] [در آن‌] روزى كه چهره‌هايى سپيد، و چهره‌هايى سياه گردد. اما سياهرويان [به آنان گويند:] آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟ پس به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد [اين‌] عذاب را بچشيد.

[107] و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند.

[108] اينها آيات خداست كه آن را به حق بر تو مى‌خوانيم؛ و خداوند هيچ ستمى بر جهانيان نمى‌خواهد.

[109] و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست، و [همه‌] كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.

[110] شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‌ايد: به كار پسنديده فرمان مى‌دهيد، و از كار ناپسند بازمى‌داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود؛ برخى از آنان مؤمنند و[لى‌] بيشترشان نافرمانند.

[111] 111]جز آزارى [اندك‌] هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد؛ و اگر با شما بجنگند، به شما پشت نمايند، سپس يارى نيابند.

[112] هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شده‌اند -مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد. اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را بناحق مى‌كشتند. [و نيز] اين [عقوبت‌] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌گذرانيدند.

[113] [ولى همه آنان‌] يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درستكردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‌خوا��ند و سر به سجده مى‌نهند.

[114] به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به كار پسنديده فرمان مى‌دهند و از كار ناپسند باز مى‌دارند؛ و در كارهاى نيك شتاب مى‌كنند، و آنان از شايستگانند.

[115] و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز در باره آن ناسپاسى نبينند، و خداوند به [حال‌] تقواپيشگان داناست.

[116] كسانى كه كفر ورزيدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دفع نخواهد كرد، و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.

[117] مثَل آنچه [آنان‌] در زندگى اين دنيا [در راه دشمنى با پيامبر] خرج مى‌كنند، همانند بادى است كه در آن، سرماى سختى است، كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده‌اند بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كرده‌اند.

[118] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از غير خودتان، [دوست و] همراز مگيريد. [آنان‌] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى‌ورزند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است؛ و آنچه سينه‌هايشان نهان مى‌دارد، بزرگتر است. در حقيقت، ما نشانه‌ها[ى دشمنى آنان‌] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد.

[119] هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد، و [حال آنكه‌] آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛ و چون با شما برخورد كنند مى‌گويند: «ايمان آورديم.» و چون [با هم ]خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى‌گزند. بگو: «به خشم خود بميريد» كه خداوند به راز درون سينه‌ها داناست.

[120] اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى‌كند؛ و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى‌شوند؛ و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى‌رساند؛ يقيناً خداوند به آنچه مى‌كنند احاطه دارد.

[121] و [ياد كن‌] زمانى را كه [در جنگ احد] بامدادان از پيش كسانت بيرون آمدى [تا] مؤمنان را براى جنگيدن، در مواضع خود جاى دهى، و خداوند، شنواى داناست.

[122] آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى ورزند با آنكه خدا ياورشان بود. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

[123] و يقيناً خدا شما را در [جنگ‌] بدر -با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.

[124] آنگاه كه به مؤمنان مى‌گفتى: «آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، يارى كند؟»

[125] آرى، اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، و با همين جوش [و خروش‌] بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد.

[126] و خدا آن [وعده پيروزى‌] را، جز مژده‌اى براى شما قرار نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد، و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست.

[127] تا برخى از كسانى را كه كافر شده‌اند نابود كند، يا آنان را خوار سازد، تا نوميد بازگردند.

[128] هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست؛ يا [خدا] بر آنان مى‌بخشايد، يا عذابشان مى‌كند، زيرا آنان ستمكارند.

[129] و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست. هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خداوند، آمرزنده مهربان است.

[130] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ربا را [با سود] چندين برابر مخوريد، و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.

[131] و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بترسيد.

[132] خدا و رسول را فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد.

[133] و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود، و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و] براى پرهيزگاران آماده شده است، بشتابيد.

[134] همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى‌كنند؛ و خشم خود را فرو مى‌برند؛ و از مردم در مى‌گذرند؛ و خداوند نكوكاران را دوست دارد.

[135] و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى‌آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‌خواهند -و چه كسى جز خدا گناهان را مى‌آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده‌اند، با آنكه مى‌دانند [كه گناه است‌]، پافشارى نمى‌كنند.

[136] آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان، و بوستانهايى است كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است. جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نيكوست.

[137] قطعاً پيش از شما سنّتهايى [بوده و] سپرى شده است. پس، در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است؟

[138] اين [قرآن‌] براى مردم، بيانى، و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است.

[139] و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد.

[140] اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد؛ و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى‌] را ميان مردم به نوبت مى‌گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كسانى را كه [واقعاً] ايمان آورده‌اند معلوم بدارد، و از ميان شما گواهانى بگيرد، و خداوند ستمكاران را دوست نمى‌دارد.

[141] و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج‌] نابود سازد.

[142] آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد، بى‌آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟

[143] و شما مرگ را پيش از آنكه با آن روبرو شويد، سخت آرزو مى‌كرديد؛ پس، آن را ديديد و [همچنان‌] نگاه مى‌كرديد.

[144] و محمد، جز فرستاده‌اى كه پيش از او [هم‌] پيامبرانى [آمده و] گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود برمى‌گرديد؟ و هر كس از عقيده خود بازگردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى‌رساند، و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‌دهد.

[145] و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد. [خداوند، مرگ را] به عنوان سرنوشتى معين [مقرر كرده است‌]. و هر كه پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‌دهيم؛ و هر كه پاداش آن سراى را بخواهد از آن به او مى‌دهيم، و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.

[146] و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده‌هاى انبوه، كارزار كردند؛ و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند؛ و تسليم [دشمن‌] نگرديدند، و خداوند، شكيبايان را دوست دارد.

[147] و سخن آنان جز اين نبود كه گفتند: «پروردگارا، گناهان ما و زياده‌روى ما، در كارمان را بر ما ببخش، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران يارى ده.»

[148] پس خداوند، پاداش اين دنيا، و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

[149] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيده‌اند اطاعت كنيد، شما را از عقيده‌تان بازمى‌گردانند و زيانكار خواهيد گشت.

[150] آرى، خدا مولاى شماست، و او بهترين يارى‌دهندگان است.

[151] به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده‌اند بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‌اند كه بر [حقانيت‌] آن، [خدا] دليلى نازل نكرده است. و جايگاهشان آتش است، و جايگاه ستمگران چه بد است.

[152] و [در نبرد اُحد] قطعاً خدا وعده خود را با شما راست گردانيد: آنگاه كه به فرمان او، آنان را مى‌كشتيد، تا آنكه سست شديد و در كار [جنگ و بر سر تقسيم غنايم‌] با يكديگر به نزاع پرداختيد؛ و پس از آنكه آنچه را دوست داشتيد [يعنى غنايم را ]به شما نشان داد، نافرمانى نموديد. برخى از شما دنيا را و برخى از شما آخرت را مى‌خواهد. سپس براى آنكه شما را بيازمايد، از [تعقيب‌] آنان منصرفتان كرد و از شما درگذشت، و خدا نسبت به مؤمنان، با تفضل است.

[153] [ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه‌] بالا مى‌رفتيد و به هيچ كس توجه نمى‌كرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مى‌خواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بى‌انضباطى‌] غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف داده‌ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد آگاه است.

[154] سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت‌] خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و در باره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‌] جاهليت مى‌بردند. مى‌گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى‌]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‌داشتند، كه براى تو آشكار نمى‌كردند. مى‌گفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمى‌شديم.» بگو: «اگر شما در خانه‌هاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى‌رفتند. و [اينها ] براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل‌] بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سينه‌ها آگاه است.

[155] روزى كه دو گروه [در اُحد] با هم روياروى شدند، كسانى كه از ميان شما [به دشمن‌] پشت كردند، در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پاره‌اى از آنچه [از گناه‌] حاصل كرده بودند، شيطان آنان را بلغزانيد. و قطعاً خدا از ايشان درگذشت؛ زيرا خدا آمرزگار بردبار است.

[156] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همچون كسانى نباشيد كه كفر ورزيدند؛ و به برادرانشان - هنگامى كه به سفر رفته [و در سفر مردند] و يا جهادگر شدند [و كشته شدند]، گفتند: «اگر نزد ما [مانده‌] بودند، نمى‌مردند و كشته نمى‌شدند.» [شما چنين سخنانى مگوييد] تا خدا آن را در دلهايشان حسرتى قرار دهد. و خدا[ست كه‌] زنده مى‌كند و مى‌ميراند، و خدا[ست كه‌] به آنچه مى‌كنيد بيناست.

[157] و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه‌] آنچه [آنان‌] جمع مى‌كنند بهتر است.

[158] و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد.

[159] پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.

[160] اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد؛ و اگر دست از يارى شما بردارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

[161] و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛ آنگاه به هر كس [پاداش‌] آنچه كسب كرده، به تمامى داده مى‌شود، و بر آنان ستم نرود.

[162] آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مى‌كند، چون كسى است كه به خشمى از خدا دچار گرديده و جايگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى است.

[163] [هر يك از] ايشان را نزد خداوند درجاتى است، و خدا به آنچه مى‌كنند بيناست.

[164] به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه‌] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

[165] آيا چون به شما [در نبرد اُحد] مصيبتى رسيد -[با آنكه در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رسانديد- گفتيد: «اين [مصيبت‌] از كجا [به ما رسيد]؟» بگو: «آن از خود شما [و ناشى از بى‌انضباطى خودتان‌] است.» ��رى! خدا به هر چيزى تواناست.

[166] و روزى كه [در اُحد] آن دو گروه با هم برخورد كردند، آنچه به شما رسيد به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و مؤمنان را معلوم بدارد؛

[167] همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد. و به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد.» گفتند: «اگر جنگيدن مى‌دانستيم مسلماً از شما پيروى مى‌كرديم.» آن روز، آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان. به زبان خويش چيزى مى‌گفتند كه در دلهايشان نبود، و خدا به آنچه مى‌نهفتند داناتر است.

[168] همان كسانى كه [خود در خانه‌] نشستند و در باره دوستان خود گفتند: «اگر از ما پيروى مى‌كردند كشته نمى‌شدند.» بگو: «اگر راست مى‌گوييد مرگ را از خودتان دور كنيد.»

[169] هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

[170] به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند.

[171] بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‌گرداند، شادى مى‌كنند.

[172] كسانى كه [در نبرد اُحد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند، براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.

[173] همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسيد.» و[لى اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»

[174] پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از ميدان نبرد] بازگشتند، در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودى خدا را پيروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظيم است.

[175] در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى‌ترساند؛ پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.

[176] و كسانى كه در كفر مى‌كوشند، تو را اندوهگين نسازند؛ كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى‌رسانند. خداوند مى‌خواهد در آخرت براى آنان بهره‌اى قرار ندهد، و براى ايشان عذابى بزرگ است.

[177] در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى‌] ايمان خريدند، هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است.

[178] و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت.

[179] خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى‌] كه شما بر آن هستيد، واگذارد، تا آنكه پليد را از پاك جدا كند. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمى‌گزيند. پس، به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد؛ و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.

[180] و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى‌ورزند، هرگز تصور نكنند كه آن [بخل‌] براى آنان خوب است، بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيده‌اند، روز قيامت طوق گردنشان مى‌شود. ميراث آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

[181] مسلماً خداوند، سخن كسانى را كه گفتند: «خدا نيازمند است و ما توانگريم »، شنيد. به زودى آنچه را گفتند، و بناحق كشتنِ آنان پيامبران را، خواهيم نوشت و خواهيم گفت: «بچشيد عذاب سوزان را.»

[182] اين [عقوبت‌] به خاطر كار و كردار پيشين شماست، [و گر نه‌] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست.

[183] همانان كه گفتند: «خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش [آسمانى‌] آن را [به نشانه قبول‌] بسوزاند.» بگو: «قطعاً پيش از من، پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد، براى شما آوردند. اگر راست مى گوييد، پس چرا آنان را كشتيد؟»

[184] پس اگر تو را تكذيب كردند، بدان كه پيامبرانى [هم‌] كه پيش از تو، دلايل روشن و نوشته‌ها و كتاب روشن آورده بودند، تكذيب شدند.

[185] هر جاندارى چشنده [طعم‌] مرگ است، و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى‌شود. پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً كامياب شده است؛ و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست.

[186] قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل‌]آزار بسيارى خواهيد شنيد، و[لى‌] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى‌] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.

[187] و [ياد كن‌] هنگامى را كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب داده شده، پيمان گرفت كه حتماً بايد آن را [به وضوح‌] براى مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد. پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله‌اى كردند.

[188] البته گمان مبر كسانى كه بدانچه كرده‌اند شادمانى مى‌كنند و دوست دارند به آنچه نكرده‌اند مورد ستايش قرار گيرند، قطعاً گمان مبر كه براى آنان نجاتى از عذاب است، [كه‌] عذابى دردناك خواهند داشت.

[189] و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خداوند بر هر چيزى تواناست.

[190] مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه‌هايى [قانع كننده‌] است.

[191] همانان كه خدا را [در همه احوال‌] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى‌انديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده‌اى؛ منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.

[192] پروردگارا، هر كه را تو در آتش درآورى، يقيناً رسوايش كرده‌اى، و براى ستمكاران ياورانى نيست.

[193] پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى‌خواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران.

[194] پروردگارا، و آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده‌اى به ما عطا كن، و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان، زيرا تو وعده‌ات را خلاف نمى‌كنى.

[195] پس، پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه:] من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمى‌كنم؛ پس، كسانى كه هجرت كرده و از خانه‌هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده‌اند، بديهايشان را از آنان مى‌زدايم، و آنان را در باغهايى كه از زيرِ [درختان‌] آن نهرها روان است درمى‌آورم؛ [اين‌] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست.

[196] مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش‌] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند.

[197] [اين‌] كالاى ناچيز [و برخوردارىِ اندكى‌] است؛ سپس جايگاهشان دوزخ است، و چه بد قرارگاهى است.

[198] ولى كسانى كه پرواى پروردگارشان را پيشه ساخته‌اند باغهايى خواهند داشت كه از زير [درختان‌] آن نهرها روان است. در آنجا جاودانه بمانند؛ [اين‌] پذيرايى از جانب خداست، و آنچه نزد خداست براى نيكان بهتر است.

[199] و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ايمان دارند، در حالى كه در برابر خدا خاشعند، و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى‌فروشند. اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آرى! خدا زودشمار است.

[200] اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد، اميد است كه رستگار شويد.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud