💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 66 captured on 2024-02-05 at 13:25:12. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2023-09-28)

➡️ Next capture (2024-06-20)

-=-=-=-=-=-=-

Mostafa Khorramdel, Surah 66: The Prohibition (At-Tahrim)

Surahs

[1] ای پیغمبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، به خاطر خوشنود ساختن همسرانت، بر خود حرام می‌کنی؟ خداوند آمرزگار مهربانی است (و تو را و همسران تو را می‌بخشاید). [[«لِمَ تُحَرِّمُ مَا»: چیزی که پیغمبر آن را بر خود حرام فرمود، خوردن عسل، یا نزدیکی با ماریه قبطی، و یا نزدیکی با همه همسران به مدّت یک ماه بود. این تحریم، تحریم شرعی نبود و بلکه پیغمبر سوگند می‌خورد که از این به بعد عسل نخورد، و یا به مدّت یک ماه از آمیزش با همسران دوری بکند. چکیده روایت چنین است: همسر پیغمبر، زینب دختر جحش که عمّه‌زاده رسول و صاحب وجاهت بود، اغلب از عسلی که خویشاوندانش برای او هدیّه می‌آوردند، به شوهر محبوب خود می‌خورانید. خویشاوندی و زیبائی او سبب گردید بنا به سرشت انسانی، امّ‌المؤمنین حفصه، و امّ‌المؤمنین عائشه بدو رشک برند. این دو با یکدیگر قرار می‌گذارند، وقتی که پیغمبر به پیش هر یک از آن دو تشریف فرما شوند، بدو عرض کنند: از وجود مبارک او بوی مغافیر به مشام می‌رسد. مغافیر صمغ بدبوئی است که از درختی به نام عرفط تراوش می‌کند. هنگامی که پیغمبر به پیش حفصه تشریف می‌آورد، بدو عرض می‌کند: بوی مغافیر استشمام می‌شود! رسول خدا می‌فرماید که او عسل خورده است؛ نه مغافیر. آن حضرت سوگند می‌خورد، دیگر عسل نخورد. نکند که زنبوران عسل احتمالاً از مغافیر تغذیه کنند! از حفصه می‌خواهد این سخن، رازی در میان ایشان باشد، تا دیگران نشنوند، و عسل را به پیروی از قدوه خود بر خویشتن حرام نکنند. ولی مسأله پخش می‌گردد، و پیغمبر سوگند می‌خورد که تا یک ماه با همسران خویش نزدیکی نخواهد کرد. روایت دیگر می‌گوید که: پیغمبر به ماریه قبطی علاقه وافر داشت و این امر باعث حسودی برخی از امّ‌المؤمنین گردید، و آن حضرت سوگند یاد کرد که با ماریه نزدیکی نکند. به هر حال خداوند دستور می‌دهند که کسی حق ندارد، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال سازد، چرا که قانونگذار تنها او است و بس. رسول اکرم برده‌ای را آزاد می‌نماید و قضیّه فیصله می‌یابد. «مَرْضَاة»: رضایت. خوشنودی. مصدر میمی است و در رسم‌الخطّ قرآنی با تاء کشیده نوشته شده است.]]

[2] خداوند راه گشودن سوگندانتان را برای شما مقرّر می‌دارد. (بدین نحو که کفّاره‌ی قسم را می‌دهید و خود را از زیر بار مسؤولیّت آن بیرون می‌آورید). خدا یاور و سرور شما است، و او بس آگاه و کار بجا است. [[«فَرَضَ»: اجازه داده است. مقرّر داشته است. واژه (فَرَضَ) اگر با (عَلی) همراه باشد، به معنی (وجوب) است، و اگر با (ل) باشد، به معنی مقرّر و مشخّص داشتن و اجازه دادن است (نگا: بقره / 236 و 237، احزاب / 38). «تَحِلَّةَ»: گشودن. حلال کردن. مراد کفّاره دادن و از زیر بار مسؤولیّت سوگند به در آمدن است (نگا: مائده / 89).]]

[3] خاطرنشان ساز وقتی را که پیغمبر با یکی از همسرانش (به نام حفصه) رازی را در میان نهاد، و او آن راز را (به عایشه) خبر داد، و خداوند پیغمبرش را از این (افشای سرّ) آگاه ساخت. پیغمبر برخی از آن (رازگوئی) را (برای همسر رازگویش حفصه) بازگو کرد و از برخی دیگر خودداری کرد. هنگامی که همسرش را از آن (رازگوئی) مطّلع کرد، او گفت: چه کسی تو را از این (موضوع) آگاه کرده است؟ پیغمبر گفت: خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر کرده است. [[«أَسَرَّ»: پنهانی بیان کرد. به گونه راز بیان داشت. «بَعْضِ»: یکی. فردی. مراد حفصه است. «حَدِیثاً»: سخن. کلام. مراد، فرموده پیغمبر مبنی بر نخوردن عسل، و یا عدم نزدیکی با ماریه قبطی است. «نَبَّأَتْ بِهِ»: حفصه راز را به عایشه خبر داد. «أَظْهَرَهُ»: آن را اطّلاع داد. «عَرَّفَ»: شناساند. بازگو نمود.]]

[4] اگر به سوی خدا برگردید و توبه کنید (خداوند برگشت و توبه‌ی شما را می‌پذیرد) چرا که دلهایتان (از حفظ سرّ که پیغمبر دوست می‌داشت) منحرف گشته است. و اگر بر ضدّ او همدست شوید (و برای آزارش بکوشید، باکی نیست) خدا یاور او است، و علاوه از خدا، جبرئیل، و مؤمنان خوب و شایسته، و فرشتگان پشتیبان او هستند. [[«إن تَتُوبَا ...»: مخاطب حفصه و عائشه (علیهما السلام) است. جواب شرط محذوف است و تقدیر چنین است: إن تَتُوبَا یَتُبْ عَلَیْکُمَا. «صَغَتْ»: منحرف گشته است. بگردیده است. «إن تَظَاهَرا»: اگر همدستی و هم‌پشتی کنید. فعل مضارع است و اصل آن (إن تَتَظَاهَرا) است که یکی از دو تاء را حذف کرده‌اند. «صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»: مؤمنان شایسته و بایسته. واژه (صالح) مفرد است و در معنی جمع استعمال شده است و مراد جنس صالح است یعنی فردفرد مسلمانان خوب و متّقی. مثل: لا یَفْعَلُ هَذا، الصَّالِحُ مِنَ الَنَّاسِ. «ظَهِیرٌ»: پشتیبان (نگا: اسراء / 88، فرقان / 55، قصص / 17 و 86، سبأ / 22).]]

[5] اگر پیغمبر شما را طلاق دهد، چه بسا پروردگارش به جای شما همسرانی را نصیب او گرداند که بهتر از شما باشند. زنان دوشیزه یا غیر دوشیزه‌ی فرمانبردار، با ایمان، فروتن، توبه کار، پرستشگر، و گردنده (و پر تحرّک در جهان اندیشه و در مسیر طاعت و عبادت). [[«مُسْلِمَاتٍ»: جمع مُسْلِمَة، مسلمان و فرمانبردار. «قَانِتَاتٍ»: جمع قَانِتَة، خاشع و خاضع. فروتن (نگا: نساء / 34، احزاب / 35). «سَآئِحَاتٍ»: جمع سَآئِحَة، روزه‌دار، گردنده (نگا: توبه / 112). «ثَیِّبَاتٍ»: جمع ثَیِّبْ، غیر دوشیزه. بیوه. «أَبْکَاراً»: جمع بِکْر، دوشیزه (نگا: واقعه / 36).]]

[6] ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید که افروزینه‌ی آن انسانها و سنگها است. فرشتگانی بر آن گمارده شده‌اند که خشن و سختگیر، و زورمند و توانا هستند. از خدا در آنچه بدیشان دستور داده است نافرمانی نمی‌کنند، و همان چیزی را انجام می‌دهند که بدان مأمور شده‌اند. [[«قُوا»: مصون و محفوظ دارید. «أَهْلِیکُمْ»: (نگا: مائده / 98). «وَقُودُ»: افروزینه (نگا: بقره / 24، آل‌عمران / 10). «غِلاظٌ»: جمع غَلیظ، خشن، تندخو. «شِدَادٌ»: جمع شَدید، زورمند. سختگیر. توانا در انجام کارهای دشوار.]]

[7] (در روز قیامت خطاب به بی‌دینان گفته می‌شود): ای کافران! امروزه پوزش مخواهید و عذر خواهی مکنید، چرا که تنها در برابر کارهائی که (در دنیا) می‌کرده‌اید کیفر داده می‌شوید. [[«لا تَعْتَذِرُوا»: (نگا: روم / 57، غافر / 52).]]

[8] ای مؤمنان! به درگاه خدا برگردید و توبه‌ی خالصانه‌ای بکنید، شاید پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و بزداید، و شما را به باغهای بهشتی داخل گرداند که از زیر (کاخها و درختان) آن رودبارها روان است. این کار در روزی خواهد بود که خداوند پیغمبر و کسانی را خوار و سبک نمی‌دارد که با او ایمان آورده‌اند. (بلکه ایشان را والا می‌گرداند و به درجات بالا می‌رساند). نور (ایمان و عمل صالح) ایشان، پیشاپیش و سوی راستشان (رو به جانب بهشت) در حرکت است. (وقتی که خاموش شدن نور منافقان را می‌بینند، رو به درگاه خدا می‌کنند و) می‌گویند: پروردگارا! نور ما را کامل گردان (تا در پرتو آن به بهشت برسیم) و ما را ببخشای، چرا که تو بر هر چیزی بس توانائی. [[«نَصُوحاً»: از روی اخلاص. خالصانه. صیغه مبالغه است. توبه نَصُوح، باید این ویژگیها را داشته باشد، ترک گناه، پشیمان شدن از گناه، تصمیم بر برنگشتن به گناه، ردّ مظالم و بازپرداخت حق به صاحبان آن. «نُورُهُمْ یَسْعی»: (نگا: حدید / 12 و 13). «أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا»: درخواست تکمیل نور یا از سوی همه مؤمنان است، و این تقاضا وقتی است که نور منافقان خاموش می‌گردد. مؤمنان از خدای متعال می‌خواهند که تا رسیدن به بهشت نورشان بماند. یا این که نور برخی از مؤمنان، ضعیف بوده و درخواست می‌نمایند که نورشان پرتو و تابندگی بیشتری داشته باشد.]]

[9] ای پیغمبر! با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن (تا ایشان را از کفر و نفاق به دور داری) و بر آنان سخت بگیر و (با ایشان خشن باش. این مجازات کنونی ایشان است، و در آخرت) جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است! [[«یَآ أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ»: (نگا: توبه / 73، فرقان / 52). مراد جهاد با کفّار، با قوّت و قدرت تمام، و با منافقان با حجّت و برهان است.]]

[10] خداوند از میان کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده است. آنان در حباله‌ی نکاح دو تن از بندگان خوب ما بودند و (با ساخت و پاخت با قوم خود، و گزارش اسرار و اخبار بدیشان) به آن دو خیانت کردند و آن دو نتوانستند در پیشگاه الهی کمترین کاری برای ایشان بکنند و (آنان را از عذاب خانمانسوز دنیوی، و سخت کمرشکن اخروی نجات دهند. به هنگام مرگ توسّط فرشتگان بدیشان) گفته شد: به دوزخ درآئید همراه با همه‌ی کسانی که بدان در می‌آیند. [[«إمْرَأَةَ»: در رسم‌الخطّ قرآنی با تاء کشیده نوشته شده است. مفعولٌ‌به اوّل فعل (ضَرَبَ) و (مَثَلاً) مفعولٌ‌به دوم آن است. «تَحْتَ»: این واژه، کنایه از تحت سرپرستی و زیر نکاح است. «خَانَتَاهُمَا»: خیانت این دو همسرِ بدشگون، همکاری با دشمنان و گزارش اخبار و پخش اسرار خانواده و مؤمنان بود. خیانت ایشان انحراف از جاده عفّت نبود. زیرا هرگز همسر هیچ پیغمبری آلوده به بی‌عفّتی نشده است (نگا: نمونه، جلد 24، صفحه 301). «أُدْخُلاَ النَّارَ»: به هنگام مرگ، فرشتگان به بدان یا نیکان خبر ورود آتی ایشان به دوزخ یا به بهشت را می‌دهند (نگا: المصحف المیسّر). «فَلَمْ یُغْنِیا»: در آخرت همه رابطه‌های دنیوی جز رابطه ایدئولوژی گسیخته می‌گردد (نگا: بقره / 48 و 123، لقمان / 33، ممتحنه / 3، انفطار / 19).]]

[11] و خدا از میان مؤمنان، زن فرعون را مثل زده است. وقتی (از اوقات) گفت: پروردگارا! برای من در بهشت، نزد خودت خانه‌ای بنا کن، و مرا از فرعون و کارهایش رهائی‌بخش، و از این مردمان ستمکاره نجات بده. [[«إِبْنِ»: بنا کن. بساز.]]

[12] همچنین خداوند (از میان مؤمنان، دومین الگو) مریم دختر عمران را مثل زده است که دامن به گناه نیالود و خود را پاک نگاه داشت، و ما از روح متعلّق به خود در او دمیدیم، و او سخنان پروردگارش و کتابهایش را تصدیق کرد، و از زمره‌ی مطیعان و فرمانبرداران خدا بود. [[«أَحْصَنَتْ»: استوار داشت. مصون و محفوظ داشت. «فَرْج»: عورت. شرمگاه (نگا: مؤمنون / 5، نور / 30 و 31، احزاب / 35). «أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»: (نگا: انبیاء / 91). «مِن رُّوحِنَا»: از روح متعلّق به خود. از روح ساخت خود (نگا: انبیاء / 91، سجده / 9، حجر / 29، ص / 72). «کَلِمَاتِ»: مراد اوامر و نواهی و وعده‌ها و وعیدهای الهی است. «کُتُبِ»: کتابهای تورات موسی، و زبور داود، و صحف ابراهیم، و سایر کتابهای آسمانی. «الْقَانِتِینَ»: مطیعان و فرمانبرداران الهی، مواظبان طاعت و عبادت. مذکّر آمدن آن، جنبه تغلیب دارد.]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud