💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 60 captured on 2024-02-05 at 13:24:31. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2023-09-28)
-=-=-=-=-=-=-
[1] ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خویش را به دوستی نگیرید. شما نسبت بدیشان محبّت میکنید و مودّت میورزید، در حالی که آنان به حق و حقیقتی ایمان ندارند که برای شما آمده است. پیغمبر و شما را به خاطر ایمان آوردن به خدا که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون میرانند. اگر شما برای جهاد در راه من و طلب خوشنودیم (هجرت کردهاید و از زادگاه خویشتن) بیرون آمدهاید (با ایشان پیوند دوستی برقرار نسازید). در نهان با آنان دوستی میکنید، در حالی که من نسبت به هرچه پنهان میدارید یا آشکار میسازید (از همگان) مطّلعتر و آگاهتر هستم. هر کس از شما چنین کاری را بکند، از راستای راه منحرف گشته است. [[«لا تَتَّخِذُوا ...»: (نگا: آلعمران / 28 و 118، مائده / 57). «وَ قَدْ کَفَرُوا ...»: حرف واو حالیه است. «عَدُوّ»: این واژه برای مفرد و جمع بکار میرود (نگا: طه / 117، کهف / 50). «اَن تُؤْمِنُوا بِاللهِ»: بدان سبب که به خدا ایمان دارید. مفعولٌله است. «إِن کُنتُمْ ...»: جواب شرط محذوف است و (لا تَتَّخِذُوا) پیشین بر آن دلالت دارد. «جِهَاداً»: مفعولٌله است. «وَ أَنَا أَعْلَمُ»: حرف واو حالیه است. «سَوَآءَ السَّبِیلِ»: (نگا: بقره / 108، مائده / 12 و 60 و 77).]]
[2] اگر بر شما دست یابند، دشمنان شما میگردند، و دست تعدّی به سویتان دراز میکنند، و زبان را در حق شما به بدی میگشایند، و آرزو میکنند که کاش میشد کافر شوید! [[«إِن یَثْقَفُوکُمْ»: اگر بر شما دست یابند. اگر بر شما ظفر یابند و چیره شوند (نگا: انفال / 57). «یَبْسُطُوا»: میگشایند. مراد گشودن دست تعدی و ستمگری، و دراز کردن نیش زبان برای زورگوئی و بدگوئیاست.]]
[3] هرگز خویشاوندان و فرزندانتان سودی به حالتان نخواهند داشت. روز قیامت، خدا در میانتان قضاوت و داوری خواهد کرد. خدا میبیند هر کاری را که خواهید کرد. [[«أَرْحَام»: جمع رَحِم، خویشی و خویشاوندی. در اینجا کنایه از خویش و خویشاوند است. یا این که مضاف (ذَوُو) پیش از آن محذوف است (نگا: روحالمعانی). «یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ»: در میان شما قضاوت میکند و به داوری خواهد نشست (نگا: حج / 17، سجده / 25). شما را از یکدیگر جدا میکند و هر یکی جدا از دیگری خواهید بود و خویشاوندیها و فرزندیها در میان نخواهد بود. (نگا: انعام / 94، مریم / 95، مؤمنون / 101، عبس / 34 - 37).]]
[4] (رفتار و کردار) ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدانگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهائی که بغیر از خدا میپرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حق شما بیاعتنائیم، و دشمنانگی و کینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید. (کردار و رفتار ابراهیم و گروندگان بدو، سرمشق خوبی برای شما است) مگر سخنی که ابراهیم به پدر خود گفت: من قطعاً برای تو طلب آمرزش میکنم، و در عین حال برای تو در پیشگاه خدا هیچ کار دیگری نمیتوانم بکنم. (این سخن، چیزی نیست که بدان اقتداء کنید). پروردگارا! به تو توکّل میکنیم، و به تو روی میآوریم، و بازگشت به سوی تو است (و همهی راهها سر به جانب تو دارد و به تو منتهی میگردد). [[«الَّذِینَ مَعَهُ»: گروندگان به ابراهیم. انبیاء و پیغمبران بعد از ابراهیم که همه در خط سیر همدیگرند (نگا: المصحف المیسر). «أُسْوَةٌ»: الگو. سرمشق. اقتداء و تأسی. پیروی و دنبالهروی. «بُرَآؤُ»: جمع بَریءٌ، بیزار و گریزان. متنفر. «کَفَرْنَا بِکُمْ»: شما را نمیپذیریم و قبول نداریم. چه بسا از راه تغلیب مراد معتقدات خودشان باشد. «إِلاّ قَوْلَ ...»: (نگا: توبه / 114). «أَنَبْنَا»: با توبه کردن و کارهای نیکو انجام دادن برمیگردیم (نگا: رعد / 27، لقمان / 15، ص / 24).]]
[5] پروردگارا! ما را گرفتار دست کافران مکن، پروردگارا! ما را بیامرز که تو چیرهی کار بجائی. [[«فِتْنَةً»: مفتون و گرفتار. وسیله آزمون (نگا: یونس / 85، اسراء / 60، حج / 53). «رَبَّنَا»: تکرار این واژه برای مبالغه در تضرع و زاری است. میتواند ملحق به ماقبل و یا به مابعد شود (نگا: روحالبیان).]]
[6] (برنامهی زندگی) ابراهیم و گرویدگان بدو، الگوی زیبائی برای شما است. برای شما کسانی که خدا و آخرت را در مدّ نظر دارید. هر کس هم (از چنین الگوئی) رویگردان شود (به خود ستم میکند و) خدا بینیاز و شایستهی هرگونه ستایش است. [[«لِمَن کَانَ یَرْجُو ...»: بدل از ضمیر (کُمْ) است (نگا: روحالمعانی). در رسمالخط قرآنی، الف زائدی در آخر واژه (یَرْجُو) است.]]
[7] امید است خدا میان شما و میان دشمنانتان (با توفیق دادن آنان به ایمان و پذیرش اسلام) پیوند محبّت برقرار سازد، چرا که خدا بسیار توانا است، و او آمرزندهی مهربان است. [[«عَسی»: امید است. یعنی باید امیدوار باشید که. «عَادَیْتُمْ»: دشمنی ورزیدهاید.]]
[8] خداوند شما را باز نمیدارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند. خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. [[«أَن تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ»: از این که به آنان بخشی از اموال خود را بدهید و بدیشان احسان کنید. این فعل از (قسط) به معنی بخش و بهره است؛ نه (قسط) به معنی عدالت و دادگری (نگا: المصحف المیسر). چرا که عدالت و دادگری نسبت به دوست و دشمن واجب است (نگا: مائده / 8). عطف (تُقْسِطُوا) بر (تَبَرُّوهُمْ) از قبیل عطف خاص بر عام است. «الْمُقْسِطِینَ»: نیکوکاران. بخشندگان.]]
[9] بلکه خداوند شما را بازمیدارد از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیدهاند، و شما را از شهر و دیارتان بیرون راندهاند، و برای اخراج شما پشتیبانی کردهاند و یاری دادهاند. کسانی که ایشان را به دوستی گیرند، ظالم و ستمگرند. [[«ظَاهَرُوا»: پشتیبانی کردهاند. کمک و یاری دادهاند (نگا: توبه / 4، احزاب / 26).]]
[10] ای مؤمنان! هنگامی که زنان مؤمن به سوی شما مهاجرت کردند، ایشان را بیازمائید - خداوند از ایمان آنان آگاهتر است (تا شما) - هرگاه ایشان را مؤمن یافتید، آنان را به سوی کافران برنگردانید. این زنان برای آن مردان، و آن مردان برای این زنان حلال نیستند. آنچه را که همسران ایشان (به عنوان مهریّه) خرج کردهاند، بدانان مستردّ دارید. گناهی بر شما نخواهد بود اگر چنین زنانی را به ازدواج خود درآورید و مهریّهی ایشان را بپردازید. با زنان کافر (غیر اهل کتاب) ازدواج نکنید و همسران کافر را در همسری خود نگاه ندارید (چرا که با کفرِ شوهر یا همسر، رابطهی زوجیّت به هم میخورد. اگر هم همسران شما کافر شدند و به دیار کفر گریختند، از کافران) چیزی را که (به عنوان مهریّه) خرج کردهاید درخواست کنید و مردان کافر نیز چیزی را که (به عنوان مهریّه) خرج کردهاند درخواست کنند. اینها حکم خدا است، و خدا است که در میانتان فرمانروائی و داوری میکند، و او آگاه کار بجا است. [[«مُهَاجِرَاتٍ»: هجرتکنندگان. حال است. «أُجُورَ»: جمع أَجْر، به معنی مهریه (نگا: نمونه، المیزان). «عِصَمِ»: جمع عِصْمَة، عقد نکاح. پیوند زناشوئی. «الْکَوَافِرِ»: جمع کافِرَة، زنان کافر و بیدین. «لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ»: عقد ازدواج زنان کافر را نگاه ندارید و از ایشان بگسلید. مراد دو چیز است: الف - با زنان کافر ازدواج حرام است. ب - همسر کافر شده خود را رها کنید. چرا که مرتد شدن، عقد نکاح را باطل و پیوند زناشوئی را میگسلد. «ذلِکُمْ»: این احکام که گذشت. «یَحْکُمُ»: فرمان میراند. قضاوت و داوری میکند.]]
[11] اگر همسری از همسرانتان به سوی کافران رفت (و مرتدّ گردید، و کافران مهریّهی شما را بازپرداخت نکردند) و شما (با ایشان جنگیدید و مغلوبشان کردید و) به عقوبت گرفتارشان ساختید، (ای سران و سرداران مؤمنان، از غنائم آن کافران) مهریّهای را که چنین مؤمنانی پرداختهاند به اینان بازپرداخت کنید، و از خداوندی بهراسید که شما بدو ایمان دارید. [[«فَاتَکُمْ»: از دست شما بدر رفت. «شَیْءٌ»: چیزی. مراد همسر نامحترم و ناقابلی است که به میان کفار گریخته است و کفر را بر دین ترجیح داده است. «عَاقَبْتُمْ»: به عقاب گرفتار کردید. یعنی جنگیدید و کافران را به عقوبتِ شکست و اسارت مبتلا ساختید. «آتُوا»: مخاطب، سران و رؤسای مؤمنین و کاربدستان مسلمین است (نگا: المصحف المیسر).]]
[12] ای پیغمبر! هنگامی که زنان مؤمن، پیش تو بیایند و بخواهند با تو بیعت کنند و پیمان بندند بر این که: چیزی را شریک خدا نسازند، و دزدی نکنند، و مرتکب زنا نشوند، و فرزندانشان را نکشند، و به دروغ فرزندی را به خود و شوهر خود نسبت ندهند که زادهی ایشان نیست، و در کار نیکی (که آنان را بدان فرامیخوانی) از تو نافرمانی نکنند، با ایشان بیعت کن و پیمان ببند و برایشان از خدا آمرزش بخواه. مسلّماً خدا آمرزگار و مهربان است (و مغفرت و مرحمت خود را شامل چنین بانوانی میگرداند). [[«وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ»: مراد زندهبگور کردن فرزندان، کشتن جنین در شکم، کشتن اولاد از ترس فقر و تنگدستی.و ... «بُهْتَانٍ»: در اینجا مراد فرزندی است که زن ادعاء کند که او از شوهرش میباشد و در حقیقت متعلق بدو نباشد. تهمت زنا. «بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ»: کنایه از این است که زن ادعاء کند که چنین فرزندی زاده او است و متعلق به شوهرش میباشد. چرا که فرزند در شکم حمل میگردد و شکم میان دو دست بوده و همچنین فرزند از میان دو پا، پای به دنیا میگذارد (نگا: المصحف المیسر، قاسمی). اصلاً دست و پا کنایه از خود شخص است. در این صورت معنی چنین نیز خواهد بود: از پیش خود تهمت زنا به کسی ندهند.]]
[13] ای مؤمنان! گروهی را به دوستی نگیرید که خدا بر آنان خشمگین است. (چرا که با حق و حقیقت دشمنی میورزند، و با اسلام سر جنگ دارند، و به فساد و گناه افتخار میکنند). آن کافران بدان سان که از مردگان قطع امید کردهاند (که زنده نمیشوند و به دنیا برنمیگردند) از آخرت قطع امید کردهاند (و به وجود آن و طبعاً به حساب و کتاب و جزا و سزای در آن، ایمان ندارند). [[«قَوْماً»: مراد از چنین مردمانی کسانیند با دو صفت عمده: الف - خدا بر آنان خشمگین است. ب - به آخرت ایمان ندارند، بدان گونه که به برگشتن مردگان به پیش خود ایمان ندارند. «الْکُفَّارُ»: مراد همان قوم مغضوب و نومید از آخرت است. ذکر اسم ظاهر بجای ضمیر برای مسجّل کردن کفرشان و اشاره به خشم فراوان خدا بر آنان است. برخی هم آیه را چنین معنی کردهاند: ای مؤمنان! مردمانی را به دوستی نگیرید که خدا بر آنان خشمگین است. مردمانی که همچون کفار که از مردگان قطع امید کردهاند، آنان از آخرت قطع امید کردهاند. یا این که حرف (مِنْ) را بیانیه دانسته و گفتهاند: ای مؤمنان! مردمانی را به دوستی نگیرید که خدا از آنان خشمگین است. مردمانی که از آخرت ناامیدند، همان گونه که کافران مرده و مدفون در گورستانها قبلاً بر این باور بودند.]]