💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 31 captured on 2024-02-05 at 13:23:32. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2023-09-28)
-=-=-=-=-=-=-
[1] الف. لام. میم. [[«الم»: (نگا: بقره / 1).]]
[2] این، آیات کتاب پرمحتوا و استوار (قرآن) است. [[«تِلْکَ آیَاتُ ...»: (نگا: یونس / 1).]]
[3] هدایت و رحمت برای نیکوکاران است. [[«هُدیً وَ رَحْمَةً»: حال آیات میباشند.]]
[4] آن کسانی که نماز را چنان که باید میخوانند، و زکات را میپردازند، و به آخرت کاملاً ایمان دارند. [[«الَّذِینَ»: صفت محسنین است.]]
[5] آنان هدایت پروردگارشان را فرا چنگ آوردهاند و ایشان قطعاً رستگارند. [[«أُولئِکَ عَلی هُدیً ...»: (نگا: بقره / 5).]]
[6] در میان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان پوچ و یاوهاند تا با چنین سخنانی (بندگان خدا را) جاهلانه از راه خدا منحرف و سرگشته سازند و آن را مسخره کنند. آنان عذاب خوار و رسوا کنندهای دارند. [[«لَهْوَ الْحَدیثِ»: سخنانی که انسان را غافل از چیزهای سودمند دنیوی و اخروی کند. مانند: خرافات، افسانههای بیفایده، حرفهای مضحک، و آوازهای جلف.]]
[7] هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده میشود، مستکبرانه روی برمیگردانند و میروند. انگار آنها را نشنیدهاند. گوئی در گوشهایشان سنگینی است. ایشان را به عذاب دردناکی مژده بده. [[«مُسْتَکْبِراً»: متکبّرانه. خود بزرگبینانه. «وَقْراً»: سنگینی.]]
[8] کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته و بایسته بکنند، باغهای پرنعمت بهشت از آن ایشان است. [[«جَنَّاتُ النَّعِیمِ»: (مائده / 65، حجّ / 56).]]
[9] جاودانه در آن خواهند ماند. این وعدهی مسلّم الهی است، وعدهای تخلّفناپذیر. (خداوند نه وعدهی دروغین میدهد، و نه از وفای به وعدههای خود عاجز است، چرا که) او عزیز و قدرتمند، و حکیم و آگاه است. [[«وَعْدَاللهِ حَقّاً»: (وَعْدَ) و (حَقّاً) مفعول مطلق بوده و تقدیر چنین است: وَعَدَاللهُ ذلِکَ وَعْداً، وَ أَحَقَّ ذلِکَ حَقّاً.]]
[10] خداوند آسمانها را بدون ستونی که قابل رؤیت (برای شما) باشد آفریده است، و در زمین کوههای استواری را پراکنده است، تا زمین شما را نلرزاند و سراسیمه نگرداند، و در زمین انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آب فرو فرستادهایم و با آن اقسام گوناگونی از گیاهان پرارزش را رویاندهایم. [[«بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»: (نگا: رعد / 2). «رَوَاسِیَ»: (نگا: رعد / 3، نحل / 15). «أَن تَمِیدَ بِکُمْ»: (نگا: نحل / 15، انبیاء / 31). «بَثَّ»: زیاد و فراوان و پخش و پراکنده کرد (نگا: نساء / 1). «زَوْجٍ»: صنف. نوع (نگا: انعام / 143). «کَرِیمٍ»: زیبا و سودمند (نگا: انفال / 4).]]
[11] اینها (که مینگرید و میبینید) آفریدههای خدایند، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیز را آفریدهاند؟ (تا شایستگی پرستش و شراکت در الوهیّت را داشته باشند). بلکه ستمگران (کفرپیشه) در گمراهی آشکاری هستند. [[«هذا»: این مخلوقات و موجودات جهان هستی، اعم از انسان و نبات و حیوان و زمین و سایر کرات. «مِن دُونِهِ»: بجز خدا. سوای خدا.]]
[12] ما به لقمان فرزانگی بخشیدیم (و بدو دستور دادیم) که خدا را سپاسگزاری کن و (بدان که) هر کس سپاسگزاری کند، به سود خویش سپاسگزاری میکند، و هر کس ناسپاسی کند (به خود زیان میرساند نه به خدا) چرا که خدا بینیاز و ستوده است. [[«لُقْمَانَ»: نام شخصی صالح و فهمیده و فاضل و آگاهی است که تاریخ زندگانی او روشن نیست. برخی او را پبغمبر پروردگار، و گروهی وی را فرزانهای پرهیزگار میدانند. «الْحِکْمَةَ»: نبوّت. فرزانگی. حکمت اصابه در قول و عمل، و اتقان در امور است. به عبارت دیگر، حکمت مجموعه فضائلی است که دارنده آن در پرتو آن هر کاری را در جای خود انجام میدهد و هر سخنی را در موقع مناسب اداء میکند. «أَنْ»: حرف تفسیریّه است. چرا که شکرگزاری عین حکمت، و حکمت عین شکرگزاری است. «کَفَرَ»: کافر شد. کفران نعمت کرد. «حَمِیدٌ»: ستوده توسّط فرشتگان و همه ذرّات موجودات (نگا: ابراهیم / 8).]]
[13] (یادآور شو) زمانی را که لقمان به پسرش گفت - در حالی که او را پند میداد - پسر عزیزم! (چیزی و کسی را) انباز خدا مکن، واقعاً شرک ستم بزرگی است. [[«بُنَیَّ»: مصغّر ابن است و به (ی) متکلّم اضافه شده است.]]
[14] ما به انسان دربارهی پدر و مادرش سفارش کردهایم (که در حق ایشان نیک باشد و نیکی کند، به ویژه مادر، چرا که) مادرش بدو حامله شده است و هر دم به ضعف و سستی تازهای دچار آمده است. پایان دوران شیرخوارگی او دو سال است (و در این دو سال نیز، کودک شیر، یعنی شیرهی جان مادر را مینوشد. مادر در این مدّت 33 ماههی حمل و شیرخوارگی، مهمّترین خدمات و بزرگترین فداکاری را مبذول میدارد. لذا به انسان توصیهی ما این است) که هم سپاسگزار من و هم سپاسگزار پدر و مادرت باش، و (بدان که سرانجام) بازگشت به سوی من است (و نیکان را جزا و بدان را سزا میدهم). [[«حَمَلَتْهُ»: بدو حامله شده است و باردار گشته است. «وَهْناً»: ضعف و سستی. حال (أُمّ) است، یعنی ذاتَ وَهْنٍ. یا مفعول مطلق فعل محذوف است و جمله حال است، و تقدیر چنین است: تَهِنُ وَهْناً. «وَهْناً عَلی وَهْنٍ»: ضعفها و سستیهای پیاپی و پشت سرهم. «فِصَالُ»: از شیر بریدن. پایان دوران شیرخوارگی (نگا: احقاف / 15). «عَامَیْنِ»: دو سال (نگا: بقره / 233).]]
[15] هر گاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از بودن آن و (کوچکترین دلیل بر اثبات آن) سراغ نداری، از ایشان فرمانبرداری مکن. (چرا که در مسألهی عقائد و کفر و ایمان همگامی و همراهی جائز نیست، و رابطهی با خدا، مقدّم بر رابطهی انسان با پدر و مادر است، و اعتقاد مکتبی برتر از عواطف خویشاوندی است. ولی در عین حال) با ایشان در دنیا به طرز شایسته و به گونهی بایستهای رفتار کن و راه کسانی را در پیش گیر که به جانب من (با یکتاپرستی و طاعت و عبادت) رو کردهاند. بعد هم همه به سوی من برمیگردید و من شما را از آنچه (در دنیا) میکردهاید آگاه میسازم (و بر طبق اعمالتان پاداش و کیفرتان میدهم). [[«جَاهَدَاکَ»: اگر درباره تو به تلاش ایستادند و کوشش نمودند. «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»: آنچه تو از آن بیخبری و دلیلی بر وجودش نداری. یعنی چیزی که اصلاً وجود ندارد و در واقع محال و ناشدنی است. «مَعْرُوفاً»: نیک و پسندیده. صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: صَاحِبْهُمَا فِیالدُّنْیَا صِحَاباً مَّعْرُوفاً. «أَنَابَ»: برگشت. مراد از رجوع کردن، رو نمودن است. دو آیه، از (وَصَّیْنَا الإِنسَانَ) تا (تَعْمَلُونَ) معترضه و تأکید بر نهی از شرک است.]]
[16] پسر عزیزم! اگر به اندازهی سنگینی دانهی خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد و در دل سنگی، یا در آسمانها، و یا این که در میان زمین باشد، خدا آن را حاضر میآورد (و به حساب و کتاب آن رسیدگی میکند). چرا که خداوند بس دقیق و آگاه است. [[«إِنَّهَا»: مرجع (هَا) خَصْلَة است اعم از نیک یا بد، یا حسنات و سیّئات. «مِثْقَالَ حَبَّةٍ»: اندازه دانهای. مراد سنگینی آن است. (نگا: نساء / 40، یونس / 61، انبیاء / 47). «خَرْدَلٍ»: دانه خردل. سپندان. در کوچکی و حقارت ضربالمثل است. «صَخْرَةٍ»: سنگ بزرگ و سخت (نگا: کهف / 63). مثال سختی است. «السَّمَاوَاتِ»: مثال دوری است. «الأرْضِ»: مثال نهانی است. «لَطِیفٌ»: (نگا: انعام / 103، یوسف / 100).]]
[17] ای پسر عزیزم! نماز را چنان که شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساسی و مهمّی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید. [[«ذلِکَ»: اشاره به (صبر) و سائر امور دیگر، یعنی نهی از منکر و امر به معروف و اقامه نماز، بر سبیل بَدَلیّت است. «عَزْمِ الأمُورِ»: (نگا: آلعمران / 186).]]
[18] با تکبّر و بیاعتنائی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست نمیدارد. [[«لا تُصَعِّرْ»: از مردم، با تکبّر و بیاعتنائی روی مگردان. از ماده (صَعَر) به معنی بیماری گردن کجی و یا چهره یا گونه کژی است. مراد روی گردانی با بیاعتنائی و تکبّر است. «مَرَحاً»: شادمانی فراوان توأم با غرور و سرمستی است (نگا: اسراء / 37). «مُخْتَالٍ فَخُورٍ»: (نگا: نساء / 36).]]
[19] و در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن، و (در سخن گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشتترین صداها، صدای خران است. [[«إِقْصِدْ»: میانهروی کن. اعتدال داشته باش. مراد انتخاب میان تند و کند رفتن است. «أغْضُضْ»: بکاه. پائین بیاور. «الْحَمِیرِ»: جمع حِمار، الاغها. خران. «إِنَّ أَنکَرَ الأصْوَاتِ ...»: صدای خر در زشتی ضربالمثل است. چرا که این حیوان گاهی بیجهت و بدون هیچ گونه نیازی، وقت و بیوقت عرعر میکند، و زشتی آن بیشتر از نظر بلندی است، و عربها هم به بلندی صدا افتخار میکردند.]]
[20] آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را - چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن - بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ برخی از مردم بدون هیچ گونه دانش و هدایت و کتاب روشن و روشنگری، دربارهی (شناخت و یکتائی) خدا راه ستیز و جدال را پیش میگیرند. [[«سَخَّرَ لَکُمْ ...»: (نگا: رعد / 2، حجّ / 65). «أَسْبَغَ»: فراوان و فراخ کرده است. اتمام بخشیده است و فراگیر نموده است.. «ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»: آشکار و پنهان. نعمتهای ظاهر، همچون: صحّت، دارائی، فرزندان خوب. نعمتهای باطن، همچون عقل، حسن تدبیر، اطمینان قلب، ایمان. حال هستند. «یُجَادِلُ فِی ...»: (نگا: حجّ / 8).]]
[21] هنگامی که بدانان گفته میشود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند: بلکه ما از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتهایم. آیا (از نیاکان خود پیروی میکنند) ولو این که اهریمن ایشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند؟ [[«مَآ أَنزَلَ اللهُ»: مراد کتاب آسمانی و حق و هدایت است. «نَتَّبِعُ مَا ...»: (نگا: بقره / 170). «السَّعِیرِ»: آتش زبانهکش و فروزان (نگا: نساء / 10 و 55، حجّ / 4).]]
[22] کسی که (دل به خدا دهد و) مطیعانه رو به خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد، به دستاویز بسیار محکمی چنگ زده است. سرانجام همهی کارها به خدا بازگشت داده میشود (و حسنات را پاداش، و سیّئات را پادافره میدهد). [[«یُسْلِمْ وَجْهَهُ»: مراد خلوص در عبادت است (نگا: بقره / 112، نساء / 125). «إِسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی»: (نگا: بقره / 256).]]
[23] کسی که کافر شود (و این حقائق روشن را انکار کند) کفر او تو را غمگین نسازد. بازگشت آنان به سوی ما است و ما ایشان را از کارهائی که کردهاند آگاه میسازیم (و نتائج تلخ و شوم اعمالشان را بدیشان خواهیم چشاند). خدا مسلّماً از آنچه در درون سینهها (از نیّات و رازها) است، کاملاً آگاه است. [[«ذَاتِ الصُّدُورِ»: (نگا: آلعمران / 119 و 154).]]
[24] ما ایشان را اندکی (در دنیا از زندگی) بهرهمند میسازیم، سپس آنان را وادار (به دخول) به عذاب سخت و شدیدی میگردانیم (و به آتش دوزخشان میکشانیم). [[«نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً»: (نگا: نساء / 77). «نَضْطَرُّهُم��»: وادارشان میکنیم. مجبورشان میگردانیم. «غَلِیظٍ»: سخت و شدید.]]
[25] هر گاه از آنان (که معتقد به انبازها و شرکاء هستند) بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ حتماً میگویند: خدا. (چرا که بتها و سایر انبازها سازندهی چیزی نبوده و بلکه خودشان ساخته و مخلوقند). بگو: ستایش خدا را (که مسأله آن اندازه روشن است که خودتان بدان اعتراف میکنید). ولی اکثر آنان (چندان چیزی) نمیدانند (و این است که به مقتضی اعتراف خود عمل نمینمایند و عبادت را تنها منحصر به خدا نمیکنند). [[«وَ لَئِن سَأَلَتَهُمْ ...»: (نگا: عنکبوت / 61 و 63).]]
[26] از آن خدا است آنچه در آسمانها و زمین است. لذا خدا بینیاز (از عبادت انسانها) و ستوده (از طرف همهی آفریدههای جهان) است. [[«هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»: (نگا: بقره / 267، حجّ / 64).]]
[27] اگر همهی درختانی که روی زمین هستند قلم شوند، و دریا (برای آن مرکّب گردد) و هفت دریا کمک این دریا شود (و با آن مخلوقات خدا یادداشت گردد، قلمها میشکنند و مرکّبها میخشکند، ولی) مخلوقات خدا پایان نمیگیرند. خداوند عزیز و حکیم است (میداند چه چیزها را باید بیافریند و چگونه بیافریند). [[«یَمُدُّهُ»: کمکش کند. یعنی مرکب گردد و بر آن بیفزاید (نگا: کهف / 109). «مِن بَعْدِهِ»: مراد بعد از تمام شدن مرکّب دریا. «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ»: هفت دریا. مراد کثرت است نه تحدید. یعنی دریاها و دریاها. «مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ»: سخنان خدا که بیانگر علم خدا است پایان نمیگیرد. آفریدههای خدا به پایان نمیرسند (نگا: کهف / 109). آیه درباره ترسیمی از علم نامتناهی خدا یا مخلوقات بیحدّ و حصر خدا است.]]
[28] آفرینش شما (در آغاز) و زنده گرداندن شما (در انجام) جز همسان (آفرینش و زنده گرداندن) فردی نیست. خداوند شنوا و بینا است (و اقوال و اعمال بندگان از او نهان نمیباشد). [[«خَلْقُکُمْ»: آفریدن شما در ابتداء جهان. «بَعْثُکُمْ»: زنده گرداندن شما پس از مرگ در انتهای جهان. «کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ»: آفرینش یک انسان و زنده گرداندن او، با آفرینش همه انسانها و زنده گرداندن ایشان هیچ تفاوتی ندارد، و اصلاً مفاهیمی همچون «سخت» و «آسان» و «کوچک» و «بزرگ» در برابر قدرت بیانتهاء خدا معنی ندارد.]]
[29] آیا ندیدهای که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل میگرداند، و خورشید و ماه را مسخّر کرده (و در مسیر منافع انسانها به جریان انداخته است)؟ و این که هر کدام تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهند (و این نظم و نظام با پایان گرفتن دنیا، پایان مییابد) و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است؟ [[«یُولِجُ الَّیْلَ فِی ...»: (نگا: آلعمران / 27). «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: مدّت محدود و معیّن که پایان این جهان و فرارسیدن آن جهان است.]]
[30] این (آفریدههای عجیب و غریبی را که میبینید) دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه را که بجز او به فریاد میخوانید و عبادت مینمائید باطل است، و خداوند والا مقام و بزرگوار (و بالاتر و برتر از آن) است (که به توصیف درآید). [[«بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ»: این بدان سبب است که خدا حق است. اینها بیانگر آن است که خدا حق است. یعنی چون خدا حق است چنین عجائب و غرائبی را آفریده است. یا این که آفرینش اینها دلیل بر حقّانیّت خدا است.]]
[31] آیا ندیدهای کشتیها بر صفحهی دریاها به فرمان الله، و در پرتو نعمت خدا حرکت میکنند، تا او گوشهای از نشانههای (قدرت) خود را به شما بنمایاند. قطعاً در این (گشت و گذار کشتیها در گسترهی دریاها) نشانههای بزرگی (بر قدرت خدا) است برای کسانی که بس شکیبا و بسیار سپاسگزار باشند. [[«بِنِعْمَةِ اللهِ»: در پرتو احسان خدا. چرا که آبها را با وزن مخصوص و کشتیها را با مشخّصات محدود بیافریده است و شرائط حرکت آنها را فراهم فرموده است.]]
[32] (منکران خدا) هنگامی که (سوار کشتی میشوند و) موجهائی همچون کوه آنان را فرا میگیرد، خالصانه خدا را به فریاد میخوانند و عبادت را خاصّ او میدانند. ولی هنگامی که آنان را نجات داده و سالم به خشکی رساندیم، برخی از ایشان میانهروی را در پیش میگیرند (و بر ایمان خود وفادار و پایدار میمانند، و تعداد زیادی دوباره خدا را فراموش کرده و راه کفر در پیش میگیرند). آیههای ما را هیچ کسی جز خیانت پیشگان ناسپاس، انکار نمیکند. [[«الظُّلَلِ»: جمع ظُلَّة، سایهبانها. مراد کوهها (نگا: اعراف / 171، هود / 42)، یا ابرها است. «دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»: (نگا: اعراف / 29، یونس / 22، عنکبوت / 65). «مُقْتَصِدٌ»: معتدل. میانهرو. مراد کسی است که بین خوف و رجا بسر میبرد و راه افراط و تفریط در پیش نمیگیرد (نگا: مائده / 66). «خَتَّارٍ»: غدّار. مراد عهدشکن ستمپیشهای است که عهود خدا با خود را مراعات نمیدارد. «کَفُورٍ»: بسیار ناسپاس. کسی که نسبت به نعمتهای خدا سخت کفران میورزد.]]
[33] ای مردمان! (از خشم و عذاب) خدا بپرهیزید، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را میپذیرد و کاری برای او برآورده میکند، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را میپذیرد و کاری برای او برآورده میسازد. وعدهی خدا (به فرا رسیدن قیامت) حق است. پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و (مال و مقام و نفس امّاره و اهریمن) فریبکار شما را دربارهی خدا نفریبد. [[«لایَجْزی»: برآورده نمیکند. سزا و جزای او را به عهده نمیگیرد (نگا: بقره / 48 و 123). «جازٍ»: برآورده کننده و به عهده گیرنده. «الْغَرُورُ»: هر چیز که انسان را گول زند، از قبیل: اهریمن، نفس امّاره. دارائی. مقام. شهوات و لذّات.]]
[34] آگاهی از فرا رسیدن قیامت ویژهی خدا است، و او است که باران را میباراند، و مطّلع است از آنچه در رحمهای (مادران) است، و هیچ کسی نمیداند فردا چه چیز را فراچنگ میآورد، و هیچ کسی نمیداند که در کدام سرزمینی میمیرد. قطعاً خدا آگاه و باخبر (از موارد مذکور) است. [[«عِلْمُ السَّاعَةِ»: آگاهی از وقوع قیامت. «یُنَزِّلُ الْغَیْثَ»: مراد این است که تنها خدا میداند در چه موقع باران میبارد و کدام منطقه را زیر پوشش قرار میدهد و دقیقاً چه مقدار در دشت و بیابان و کوه و درّه میبارد. «یَعْلَمُ مَا فِی الأرْحَامِ»: مراد آگاهی از تمام خصوصیّات و جزئیّات کودک است. از قبیل پسر و دختر بودن، و استعدادهای درونی و ویژگیهای بیرونی جنین و به طور کلّی کیفیّات روحی و صفات جسمانی و اوضاع حال و آینده او است؛ نه گوشهای از احوال فعلی وی. «مَاذَا تَکْسِبُ غَداً»: مراد از کسب، همه چیزهائی است که برای انسان حاصل میشود، اعم از این که به سود او باشد یا به زیان او. همچون: خیر، شرّ، صحّت، مرض، و ... مراد از (غَداً) زمان آینده است ولو این که لحظهای بعد باشد (نگا: کهف / 23). خلاصه مراد از عدم آگاهی مردم از امور پنجگانه مذکور در آیه، خصوصیّات و جزئیّات هر یک از موارد است.]]