💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramshahi › 38 captured on 2024-02-05 at 13:16:16. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

⬅️ Previous capture (2023-09-28)

➡️ Next capture (2024-06-20)

-=-=-=-=-=-=-

Baha'oddin Khorramshahi, Surah 38: The letter Saad (Saad)

Surahs

[1] ص [صاد] سوگند به قرآن پندآموز

[2] آرى كافران گرفتار حميت [جاهليت‌] و ستيزه‌جويى‌اند

[3] چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان نابودشان كرديم و فرياد خواستند اما زمان، زمان گريز [و رهايى‌] نبود

[4] و شگفتى مى‌كردند كه [پيامبر] هشداردهنده‌اى از خودشان به سراغ آنان آمده است، و كافران گفتند اين جادوگر دروغ‌زن است‌

[5] آيا همه خدايان را خداى يگانه‌اى مى‌سازد، اين امر عجيبى است‌

[6] و بزرگان ايشان به راه خود رفتند و گفتند كه برويد و بر [عبادت‌] خدايان خود شكيبايى پيشه كنيد، كه اين امر مطلوب است‌

[7] ما چنين چيزى در آيين اخير نشنيده‌ايم اين جز از خود بر ساختن نيست‌

[8] آيا از ميان همه ما قرآن بر او نازل شده است؟ بلكه ايشان از ياد من در شك و شبهه‌اند، يا هنوز عذاب مرا نچشيده‌اند

[9] يا گنجينه‌هاى رحمت پروردگار پيروزمند بخشنده‌ات در اختيار آنان است؟

[10] يا فرمانروايى آسمانها و زمين و مابين آنها از آن ايشان است، پس با نردبانها فراروند

[11] در آنجا سپاهى است از همدستان كه شكست خوردنى است‌

[12] پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب سپاه، تكذيب [پيامبران را] پيشه كردند

[13] و نيز ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه، اين جماعتها

[14] يكايك آنان جز تكذيب پيامبران كارى نكردند، و لذا عقاب من [در حق آنان‌] تحقق يافت‌

[15] و اينان جز بانگ مرگبار يگانه‌اى را انتظار نمى‌كشند كه فروگذار نمى‌كند

[16] و ادعا كردند كه پروردگارا كارنامه ما را پيش از روز حساب، هر چه زودتر به ما بده‌

[17] بر آنچه مى‌گويند شكيبايى كن، و از بنده ما داوود ياد كن كه هم توانمند بود و هم توبه كار

[18] ما كوهها را همراه او رام كرده بوديم كه شامگاهان و بامدادان همنوا با او تسبيح مى‌گفتند

[19] و پرندگان را كه گرد آينده بودند و همه باز گردنده‌

[20] و فرمانروايى او را استوار داشتيم و به او پيامبرى و نفوذ كلامى فيصله‌بخش بخشيده بوديم‌

[21] و آيا خبر اصحاب دعوى به تو رسيده است كه از ديوار محراب او بالا رفتند

[22] آنگاه كه [ناگهان‌] بر داوود وارد شدند و او از ايشان هراسيد، گفتند مترس، اصحاب دعوايى هستيم كه بعضى از ما بر ديگرى ستم كرده است، پس در ميان ما به حق داورى كن، و بيداد مكن و ما را به راه راست رهنمايى كن‌

[23] [يكى از آنان گفت] اين دوست من است كه نود و نه ميش دارد، و من يك ميش تنها دارم، و مى‌گويد آن را هم به من واگذار و با من درشت‌گويى مى‌كند

[24] [داوود] گفت به راستى با خواستن ميش تو و افزودنش به ميشهاى خود، در حق تو ستم كرده است، و بسيارى از شريكان هستند كه در حق همديگر ستم مى‌كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته پيش گرفته باشند، و ايشان [به واقع‌] اندكشمارند، و داوود دانست كه ما او را آزموده‌ايم، آنگاه به درگاه پروردگارش استغفار كرد، و به سجده در افتاد و توبه كرد

[25] آنگاه اين امر را بر او آمرزيديم، و او در نزد ما تقرب و نيك سرانجامى داشت‌

[26] اى داوود ما تو را در روى زمين خليفه [خود] برگماشته‌ايم، پس در ميان مردم به حق داورى كن، و از هوى و هوس پيروى مكن، كه تو را از راه خدا گمراه كند، بى‌گمان كسانى كه از راه خدا گمراه مى‌شوند عذاب سخت و سنگينى در پيش دارند چرا كه روز حساب را فراموش كرده‌اند

[27] و ما آسمان و زمين و مابين آنها را بيهوده نيافريده‌ايم، اين پندار كسانى است كه كفر ورزيده‌اند، و واى بر كسانى كه كفرورزيده‌اند از [عذاب‌] آتش دوزخ‌

[28] آيا كسانى را كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته كرده‌اند، همانند مفسدان در زمين قرار مى‌دهيم، يا آيا پارسايان را مانند فاجران مى‌شماريم؟

[29] كتابى است مبارك كه آن را بر تو فرو فرستاده‌ايم، تا در آيات آن انديشه كنند، و خردمندان از آن پند گيرند

[30] و به داوود سليمان را بخشيديم، چه نيكو بنده‌اى كه تواب بود

[31] چنين بود كه شامگاهان اسبهاى نيكويى بر او عرضه داشتند

[32] [سليمان سرگرم تماشاى آنان شد] آنگاه گفت [دريغا] من چنان شيفته مهر اسبان شدم كه از ياد پروردگارم غافل شدم، تا آنكه [خورشيد] در حجاب [مغرب‌] پنهان شد

[33] [سپس گفت‌] آنها را به نزد من باز گردانيد آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها پرداخت‌

[34] و به راستى سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى را افكنديم، سپس توبه كرد

[35] گفت پروردگارا مرا بيامرز و به من فرمانروايى‌اى ببخش كه سزاوار هيچ كس پس از من نباشد كه تو بخششگرى‌

[36] آنگاه باد را رام او ساختيم كه به فرمان او هر جا كه خواسته باشد به آهستگى روان باشد

[37] و ديوانى را كه همه بنا يا غواص بودند [مسخر او ساختيم‌]

[38] و ديگرانى كه به هم بستگان با پاى بندها بودند

[39] اين بخشش ماست، بى‌حساب [آن را] ببخش يا براى خود نگهدار

[40] و او را نزد ما تقرب و نيك سرانجامى بود

[41] و بنده ما ايوب را ياد كن آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان به من رنج و عذاب رسانده است‌

[42] [گفتيم‌] پايت را به زمين بزن، اينك اين شستن‌گاهى است سرد و نوشيدنى‌

[43] و [سپس /ديگربار] خانواده‌اش و همانند آن را همراه ايشان، از سر رحمت خويش و براى پندآموزى به خردمندان، به او بخشيديم‌

[44] و [به او به رعايت عهدى كه كرده بود، گفتيم] دسته‌اى چوب تركه به دستت بگير، و با آن [همسرت را فقط يك بار] بزن، و سوگند مشكن، ما او را شكيبا يافتيم، چه نيكو بنده‌اى كه تواب بود

[45] و ياد كن بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه همه توانمند [در عبادت‌] و ديده‌ور بودند

[46] ما آنان را به خصلتى ويژه ساختيم كه آخرت انديشى بود

[47] و ايشان از نظر ما از برگزيدگان نيك بودند

[48] و ياد كن اسماعيل و اليسع و ذوالكفل را كه همه از نيكان بودند

[49] اين ياد كردى است و پرهيزگاران را نيك سرانجامى است‌

[50] بهشتهاى عدن كه درهايش براى ايشان گشوده است‌

[51] در آنجا تكيه [بر اورنگها] زدگانند، در آنجا ميوه‌هاى بسيار، و نوشيدنى [ها] مى‌طلبند

[52] و نزد آنان دوشيزگان همسال چشم فروهشته [/قانع به شوهر] هستند

[53] اين است آنچه به شما براى روز حساب وعده داده شده بود

[54] اين همان رزق معين از جانب ماست كه تمامى ندارد

[55] چنين است، و سركشان را بدترين سرانجام است‌

[56] جهنم است كه واردش مى‌شوند و بد آرامگاهى است‌

[57] چنين است، آب جوش و چركابه كه بايد بچشندش‌

[58] و عذابى ديگر است همانند آن به انواع و اقسام‌

[59] اين گروهى است كه همراه با شما به دوزخ فرو رفته‌اند، خوشامدى نيست ايشان را، چرا كه به آتش دوزخ در آينده‌اند

[60] گويند شما را خوشامدى نباشد، شما بوديد كه آن راه را پيش پاى ما گذاشتيد، پس چه بد قرارگاهى است‌

[61] گويند پروردگارا هر كس كه اين را پيش پاى ما گذاشته است، عذابش را در آتش دوزخ دو چندان بيفزاى‌

[62] و گويند ما را چه شده است كه مردانى را كه از بد كرداران مى‌شمرديمشان، [در اينجا] نمى‌بينيم؟

[63] آيا آنان را به ريشخند گرفته‌ايم، يا چشمها[مان‌] بر ايشان نمى‌افتد؟

[64] بى‌گمان ستيزه دوزخيان با همديگر حق است‌

[65] بگو من فقط هشداردهنده‌ام و خدايى جز خداوند يگانه قهار نيست‌

[66] پروردگار آسمانها و زمين و مابين آنها كه پيروزمند آمرزگار است‌

[67] بگو آن خبرى است بس بزرگ‌

[68] كه شما از آن رويگردانيد

[69] مرا هيچ آگاهى از ملأاعلى نيست، آنگاه كه [فرشتگان‌] مجادله كردند

[70] به من وحى نمى‌شود جز در اين باب كه من هشداردهنده‌اى آشكارم‌

[71] چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود همانا من آفريننده انسانى از گل هستم‌

[72] پس چون او را استوار بپرداختم، و در آن از روح خود دميدم براى او به سجده در افتيد

[73] آنگاه فرشتگان همگى سجده كردند

[74] مگر ابليس كه استكبار ورزيد و از كافران شد

[75] فرمود اى ابليس چه چيزى تو را از سجده به آنچه با دستان خويش آفريده‌ام، بازداشت؟ آيا استكبار ورزيدى يا از بلندمرتبگان بودى؟

[76] گفت من بهتر از او هستم، [چرا] كه مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گل آفريده‌اى‌

[77] فرمود از آنجا بيرون شو كه تو مطرودى‌

[78] و لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود

[79] گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه [مردمان‌] برانگيخته شوند مهلت ده‌

[80] فرمود [پذيرفتم‌] تو از مهلت يافتگانى‌

[81] تا روز آن هنگام معين‌

[82] گفت [سوگند] به عزت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت‌

[83] مگر از ميان آنان، آن بندگانت را كه اخلاص يافته‌اند

[84] فرمود حق است و حق را مى‌گويم‌

[85] كه جهنم را از تو و همه كسانى از آنان كه از تو پيروى مى‌كنند، آكنده خواهم ساخت‌

[86] بگو براى آن [رسالت‌] از شما مزدى نمى‌طلبم، و من از بر خود بستگان نيستم‌

[87] اين جز پندى براى جهانيان نيست‌

[88] و خبرش را پس از چندى خواهيد دانست‌

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud