💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 71 captured on 2023-11-04 at 14:19:54. Gemini links have been rewritten to link to archived content
⬅️ Previous capture (2023-09-28)
-=-=-=-=-=-=-
[1] ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (و بدو دستور دادیم) که قوم خود را (از عذاب خدا) بترسان، پیش از آن که عذاب دردناکی به سراغ ایشان بیاید. [[«عَذَابٌ أَلِیمٌ»: این عذاب دردناک ممکن است عذاب دنیا باشد یا عذاب آخرت، یا هر دو.]]
[2] گفت: ای قوم من! من برای شما بیم دهندهی روشن و روشنگرم. [[«نَذِیرٌ مُّبِینٌ»: (نگا: اعراف / 184، هود / 25، حجر / 89).]]
[3] خدا را بپرستید، و از او بترسید، و از من فرمانبرداری کنید. [[«أَنْ»: حرف تفسیریّه است.]]
[4] (اگر دعوت مرا بپذیرید) خداوند گناهان شما را میآمرزد، و تا اجل نهائی مرگ شما را به تأخیر میاندازد. امّا اگر متوجّه باشید، هنگامی که اجل نهائی الهی فرا رسد، تأخیر پیدا نمیکند. [[«یُؤَخِّرْکُمْ»: شما را به تأخیر میاندازد. مراد طول عمر بخشیدن و به آن برکت دادن است. حکمت خدا مقتضی آن است که ملّتی که ایمان داشته باشد و جاده عدل و داد را در پیش گیرد، بیشتر زیست کند و از طول عمر برخوردار شود، و ملّتی که کفر و فساد و ظلم و زور را در پیش گیرد، هرچه زودتر نابود گردد (نگا: المصحفالمیسّر). امّا در هر صورت، سر رسید عمر یا اجل نهائی در وقت خود فرا میرسد و پَسی و پیشی در آن نیست. به عبارت دیگر، انسان دارای دو اجل است: یکی اجل معلّق، که مشروط به عوامل و اسباب بوده و قابل تغییر است، و دیگری اجل مُبْرَم، که حتمی است و مقیّد به چیزی نبوده و قابل تغییر و تعجیل و تأخیر نیست (نگا: نمونه. التفسیر القرآنی للقرآن). «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: (نگا: انعام / 2، اعراف / 34، یونس / 49، هود / 3).]]
[5] نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی ایمان به تو) فرا خواندهام. [[«لَیْلاً وَ نَهَاراً»: شب و روز. مراد استمرار در دعوت است.]]
[6] امّا دعوت و فرا خواندنم تنها بر گریز ایشان افزود! [[«دُعَآئِی»: دعوت من. فرا خواندن و رهنمود کردن من.]]
[7] من هر زمان که ایشان را دعوت کردهام تا (ایمان بیاورند و) تو آنان را بیامرزی، انگشتهای خود را به گوشهایشان فرو کردهاند (تا ندای حق را نشنوند) و جامههایشان را بر سر کشیدهاند (تا قیافهی مرا نبینند) و (در فسق و فجور و ظلم و زور بیشتر فرو رفتهاند و بر کفر) پافشاری کردهاند و سخت سرکشی نموده و بزرگی فروختهاند. [[«جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ»: (نگا: بقره / 19). انگشت در گوش فرو کردن، کنایه از گوش فرا ندادن، و خود را از شنیدن حق کر کردن است. «إسْتَغْشَوْا»: جامه بر سر کشیدند. جامه بر خود پیچیدن و خویشتن را به زیر جامه کردن، کنایه از نفرت و عداوت است. «إِسْتَکْبَرُوا»: (نگا: نساء / 173، اعراف / 36 و 40).]]
[8] سپس من آنان را آشکارا و با صدای بلند (به یکتاپرستی و ایمان راستین) دعوت کردهام. [[«جِهَاراً»: آشکارا. با صدای بلند. مفعول مطلق است چون به معنی نوعی دعوت است. یا صفت مصدر محذوفی است، و یا در معنی (مُجَاهِراً) و حال است (نگا: روحالمعانی).]]
[9] گذشته از این، به گونهی علنی و (جمعی)، و به صورت نهانی (و فردی، دعوت آسمانی را) بدیشان رساندهام. [[«أَعْلَنتُ»: علنی و آشکارا بیان کردهام. مراد بیشتر دعوت جمعی و گروهی است. «أَسْرَرْتُ»: پنهان و نهان کردهام. منظور بیشتر دعوت فردی و شخصی است. به طور کلّی، مراد از فرموده نوح انواع و اقسام دعوت و گونههای مختلف تبلیغ است.]]
[10] و بدیشان گفتهام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است (و شما را میبخشاید).
[11] (اگر چنین کنید) خدا از آسمان بارانهای پر خیر و برکت را پیاپی میباراند. [[«یُرْسِلْ»: جواب شرط محذوفی است: إِن تَسْتَغْفِرُوا یُرْسِلِ الْسَّمَآءَ. «السَّمَآءَ»: مراد ابر آسمان، و باران آن است (نگا: المصحفالمیسّر، روحالبیان). «مِدْرَاراً»: فراوان و پیاپی. صیغه مبالغه بوده و حال واقع شده است.]]
[12] و با اعطاء دارائی و فرزندان، شما را کمک میکند و یاری میدهد، و باغهای سرسبز و فراوان بهرهی شما میسازد، و رودبارهای پر آب در اختیارتان میگذارد. [[«جَنَّاتٍ ... أَنْهَاراً»: تنوین این واژهها بیانگرِ وفور نعمت آنها است.]]
[13] شما را چه میشود که برای خدا عظمت و شکوهی قائل نیستید؟ [[«لا تَرْجُونَ»: در نظر نمیگیرید. قائل نیستید. «وَقَاراً»: سنگینی و شکوه. در اینجا بزرگی و عظمت مراد است (نگا: روحالبیان). منظور آیه، این است که: چرا شما در برابر عظمت خدا خاضع نبوده و از او نمیترسید؟]]
[14] در حالی که خدا شما را در مراحل مختلف خلقت به گونههای گوناگونی آفریده است (و در هر گام شما را رهبری و هدایت کرده، و به شما لطف و عنایت نموده است). [[«أَطْوَاراً»: جمع طَوْر، حال و وضع. مراحل و حالات (نگا: مؤمنون / 12 و 14).]]
[15] مگر نمیبینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگر آفریده است؟ [[«طِبَاقاً»: (نگا: ملک / 3). «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ»: (نگا: بقره / 29، اسراء / 44، مؤمنون / 86).]]
[16] و ماه را در میان آنها تابان، و خورشید را چراغ (درخشان) کرده است؟ [[«نُوراً»: (نگا: یونس / 5). «سِرَاجاً»: (نگا: فرقان / 61).]]
[17] خدا است که شما را از زمین به گونهی شگفتی آفریده است. [[«أَنبَتَکُمْ»: شما را رویانده است. مراد از رویاندن، هستی بخشیدن و پدید آوردن است (نگا: حجر / 19). «نَبَاتاً»: (نگا: آلعمران / 37).]]
[18] سپس شما را به همان زمین بر میگرداند، و بعد شما را به گونهی شگفتی (زنده میگرداند و) از زمین بیرون میآورد. [[«یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً»: ذکر مفعول مطلق، بیانگر غرابت و شگفتی نوع بیرون آوردن و زندگی دوباره بخشیدن است.]]
[19] خداوند زمین را برای شما گسترده و فراخ کرده است. [[«بِسَاطاً»: پهن. گسترده و فراخ.]]
[20] تا از جادههای وسیع آن بگذرید. [[«فِجَاج»: جمع فَجّ، راههای فراخ و جادههای گشاد (نگا: انبیاء / 31).]]
[21] نوح (بعد از یأس و نومیدی از ایشان به آستان الهی عرضه داشت و) گفت: پروردگارا! آنان از من نافرمانی کردهاند، و از کسانی پیروی نمودهاند که اموال و اولادشان جز زیان و خسران (برای ایشان پدید نیاورده است و) بر آنان نیفزوده است. [[«عَصَوْنِی»: از من نافرمانی کردهاند. «مَنْ»: مراد رؤساء و اغنیاء است که ضعفاء و فقراء به فرمانشان گوش میدادند و بدیشان امید میبستند. رؤساء و اغنیائی که قدرت مادی ایشان مایه زیان و بدبختی خودشان شده بود. چرا که اندوختن اموال از راه حرام، مصرف آن در فساد، به وجود آوردن فرزندان بیدین و ناصالح، سرکشی و طغیان در برابر فرمان یزدان، و تحمیل افکار هیچ و پوچ خود بر تودههای مستضعف، جز زیان و خسران نیست.]]
[22] (چنین رهبران گمراهی) نیرنگ بزرگی به کار بردهاند. [[«کُبَّاراً»: بزرگ. صیغه مبالغه است.]]
[23] به آنان گفتهاند: معبودهای خود را وامگذارید، و وَدّ، سُواع، یَغوث، یعوق، و نَسر را رها نسازید. [[«وَدّ»: وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق، نَسر، پنج بتی بودهاند که از سایر بتها در نزد بتپرستان مشهورتر و بزرگتر بودند. گویا هر یک از اینها نام انسان خداشناس و صالحی بوده و بعد از فوت آنان، گنبدها و بارگاهها بر سر قبر ایشان برپا نموده و بعدها بتشان ساخته، و واسطه و شفیعشان شمردهاند (نگا: المصحف المیسّر).]]
[24] و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند! (پروردگارا! این خودخواهان گمراهند گمراهترشان گردان) و جز گمراهی بر ستمکاران میفزا! [[«لا تَزِدْ»: جملات پیشین جنبه مقدّمه دعا دارد، و در اینجا حضرت نوح از خداوند متعال درخواست مینماید از کافران خودخواه و گمراه سلب توفیق بفرماید و بر بدبختی ایشان بیفزاید.]]
[25] (سرانجام، همگی) به خاطر گناهانشان (در طوفان) غرق شدند، و به دوزخ در افتادند، و جز خدا برای خود یار و یاوری نیافتند (که بتواند از ایشان دفاع کند و از دوزخشان برهاند). [[«مِمَّا»: بر اثرِ. به خاطرِ. حرف (مِنْ) سببیّه است، و واژه (ما) را بعضی زائد دانسته، و برخی مصدریّه گرفتهاند، و گروهی مجرور به حرف جرّ شمرده، و (خَطِیئَاتِ) را بدل آن حساب کردهاند. به هر حال بیانگر بزرگی گناهان و بزهکاریهای کافران، و تأکید علّت و سبب است. «مِن دُونِ اللهِ»: بجز خدا. سوای خدا. معلوم است که خدا هم یار و یاورشان نبوده و نخواهد بود.]]
[26] نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار. [[«دَیَّاراً»: کسی. فردی. در اصل به معنی کسی است که بیاید و برود و بگردد و بچرخد. یعنی جنبنده انسان نامی.]]
[27] که اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمیزایند و به دنیا نمیآورند. [[«کَفَّاراً»: بسیار کفر پیشه. بسیار ناسپاس.]]
[28] پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم را، و همهی کسانی را که مؤمنانه و باورمندانه به خانهی من در میآیند و سایر مردان و زنان با ایمان را بیامرز! و کافران را جز هلاک و نابودی میفزا! [[«بَیْتِیَ»: خانه من. مراد از (بَیْت) چهار چیز میتواند باشد: خانه شخصی نوح، مسجد نوح، کشتی نوح، و آئین و شریعت او ... متبادر به ذهن منزل است، ولیکن چهارمی بهتر و با آئین آسمانی سازگارتر است. چرا که نوح قطعاً برای همه پیروان خود دعا میکند، و پیروانِ شخص، جزو اهل و تبار او است؛ نه زادگان بی ایمان او. دیگر این که به صورت استعاره گفته میشود: قبّه دین، بارگاه دین. و خود دین مراد است. «الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ»: شامل همه مؤمنان در تمام امکنه و ازمنه میگردد (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]]