💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.mojtabavi › 26 captured on 2023-09-28 at 17:55:18. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] طا، سين، ميم.
[2] اين آيتهاى كتاب روشن و روشنگر است.
[3] شايد تو خويشتن را از [اندوه] اينكه ايمان نمىآورند خواهى كشت.
[4] اگر بخواهيم، از آسمان آيتى بر آنان فرو فرستيم تا گردنهاشان در برابر آن به فرمانبردارى فرود آيد- يا: تا مهترانشان آن را گردن نهند-.
[5] هيچ يادكرد و پند تازهاى از خداى رحمان بديشان نرسد مگر آنكه از آن رويگردان شوند.
[6] همانا تكذيب كردند پس زودا كه خبرهاى آنچه مسخرهاش مىكردند- از رستاخيز و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ- بديشان رسد.
[7] آيا به زمين ننگريستهاند كه بسا از هر گونه گياه نيكو در آن رويانيدهايم.
[8] هر آينه در اين نشانهاى است ولى بيشترشان مؤمن نيستند.
[9] و براستى پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[10] و [ياد كن] آنگاه كه پروردگار تو موسى را بخواند كه به سوى آن گروه ستمكار برو،
[11] گروه فرعون آيا [از كفر و سركشى] نمىپرهيزند؟
[12] گفت: پروردگارا، من بيم دارم كه دروغگويم خوانند
[13] و سينهام تنگ است و زبانم روان و گشاده نيست، پس به هارون پيام فرست
[14] و آنان را بر من [دعوى] گناهى است، از اين رو مىترسم مرا بكشند.
[15] گفت: نه چنين است- تو را نمىكشند-، پس هر دو با نشانههاى ما برويد، ما با شماييم، مىشنويم.
[16] نزد فرعون رويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيانيم،
[17] [پيام او اين است] كه فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.
[18] گفت: آيا تو را در كودكى در ميان خودمان نپرورديم و چند سال از عمرت را در ميان ما نبودى؟
[19] و آن كرده خويش كه كردى، كردى و تو از ناسپاسانى.
[20] گفت: آن [كار] را آنگاه كردم كه از ناآگاهان بودم- آگاه نبودم كه به مشتزدن من آن كس كشته مىشود-.
[21] پس چون از شما ترسيدم گريختم، و پروردگارم مرا حكمى- حكمت: درستى انديشه و گفتار و كردار يا حكم نبوت- داد و مرا از پيامبران كرد
[22] و آن، [چه] نعمتى است كه بر من منت مىنهى كه فرزندان اسرائيل را برده ساختهاى؟
[23] فرعون گفت: خداى جهانيان چيست؟
[24] گفت: خداوند آسمانها و زمين و هر چه ميان آنهاست، اگر بىگمان باور مىداريد.
[25] [فرعون] به كسانى كه گرد او بودند گفت: آيا نمىشنويد [چه مىگويد]؟
[26] [موسى] گفت: پروردگار شما و پروردگار نياكان شما.
[27] [فرعون] گفت: اين پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده ديوانه است.
[28] [موسى] گفت: خداوند خاور و باختر و هر چه ميان آنهاست، اگر خرد داريد.
[29] گفت: اگر خدايى جز من بگزينى هر آينه تو را از زندانيان گردانم.
[30] گفت: اگر چه تو را حجتى روشن آورده باشم؟
[31] گفت: آن را بيار، اگر از راستگويانى.
[32] پس عصاى خويش بيفكند و هماندم اژدهايى هويدا گشت.
[33] و دست خويش را بيرون آورد و آنگاه براى بينندگان سپيد و روشن نمود.
[34] [فرعون] به مهترانى كه گرد او بودند گفت: براستى اين جادوگرى داناست
[35] مىخواهد شما را به جادوى خود از سرزمينتان بيرون كند. پس چه مىفرماييد؟
[36] گفتند: او و برادرش را واپس دار- كارشان را به تأخير انداز- و گردآوران را به شهرها فرست،
[37] تا هر جادوگر دانايى را نزد تو آورند.
[38] پس جادوگران را در وعدهگاه روزى دانسته فراهم آوردند.
[39] و مردم را گفتند: آيا شما نيز فراهم مىآييد؟
[40] باشد كه از جادوگران پيروى كنيم، اگر آنان پيروز شوند.
[41] چون جادوگران بيامدند به فرعون گفتند: اگر ما پيروز باشيم آيا ما را هيچ مزدى خواهد بود؟
[42] گفت: آرى، و شما آنگاه از نزديكان [دربار من] خواهيد بود.
[43] موسى به آنان گفت: آنچه را خواهيد افكند، بيفكنيد.
[44] پس ريسمانها و عصاهاشان را بيفكندند و گفتند: به جاه و شكوه فرعون سوگند كه هر آينه ما پيروزيم.
[45] پس موسى عصاى خويش بيفكند، ناگاه هر چه را به دروغ مىساختند فرو مىبرد.
[46] پس جادوگران به سجده درافتادند.
[47] گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
[48] پروردگار موسى و هارون.
[49] [فرعون] گفت: آيا پيش از آنكه شما را اجازه دهم او را باور داشتيد- به او گرويديد-؟ همانا او بزرگ شماست كه شما را جادو آموخته. پس بزودى خواهيد دانست، هر آينه دستها و پاهايتان را بر خلاف يكديگر مىبرم و همه شما را بردار مىكنم.
[50] گفتند: باكى نيست، همانا ما به پروردگارمان باز مىگرديم
[51] ما اميد داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بيامرزد كه ما نخستين مؤمنانيم.
[52] و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه ببر زيرا كه در پى شما خواهند آمد.
[53] پس فرعون گردآورانى را به شهرها فرستاد
[54] [و گفتند:] همانا اينان- بنى اسرائيل- گروهى اندكند،
[55] و هر آينه ما را به خشم آوردهاند،
[56] و بىگمان ما گروهى همپشت و سلاحداران آماده پيكاريم.
[57] پس آنان را از بوستانها و چشمهسارها بيرون آورديم،
[58] و از گنجها و جايگاه نيكو و بزرگوارانه.
[59] اينچنين [كرديم]، و آنها را به فرزندان اسرائيل به ميراث داديم.
[60] پس [سپاه فرعون] آفتابدم از پى ايشان رفتند.
[61] چون آن دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: همانا ما گرفتارشدگانيم.
[62] [موسى] گفت: هرگز، كه پروردگار من با من است، مرا راه خواهد نمود.
[63] پس به موسى وحى كرديم كه عصاى خود را بر دريا بزن پس [دريا] بشكافت و هر پارهاى چون كوهى بزرگ گشت.
[64] و آن ديگران- فرعونيان- را نزديك آنجا آورديم.
[65] و موسى و همه كسانى را كه با او بودند رهانيديم.
[66] سپس آن ديگران را غرق ساختيم.
[67] هر آينه در اين نشانه و عبرتى است، و بيشترشان مؤمن نبودند.
[68] و همانا پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[69] و خبر ابراهيم را بر آنان برخوان،
[70] آنگاه كه به پدر خويش- آزر، سرپرست خويش- و قوم خود گفت: چه مىپرستيد؟
[71] گفتند: بتانى را مىپرستيم و پيوسته سر بر آستانشان داريم.
[72] گفت: آيا هنگامى كه آنها را مىخوانيد آواز شما را مىشنوند؟
[73] يا شما را سود يا زيان مىرسانند؟
[74] گفتند: بلكه پدرانمان را يافتهايم كه چنين مىكردند.
[75] گفت: آيا ديدهايد- يا دانستهايد، يعنى ببينيد و بدانيد- آنچه مىپرستيدهايد،
[76] شما و پدران پيشترتان؟
[77] همانا آنها دشمن مناند، مگر پروردگار جهانيان،
[78] آن كه مرا آفريد پس همو را هم نمايد،
[79] و آن كه طعام و آشاميدنيم دهد،
[80] و چون بيمار شوم بهبودم بخشد،
[81] و آن كه مرا بميراند و سپس زندهام كند،
[82] و آن كه اميد دارم كه روز حساب و پاداش لغزشم را بيامرزد.
[83] پروردگارا، مرا حكمى- حكمت: انديشه و گفتار و كردار درست- ببخش و مرا به نيكان و شايستگان بپيوند.
[84] و براى من در پسينيان نام و ياد نيك نِه.
[85] و مرا از ميراثبران بهشت پرنعمت گردان
[86] و پدرم را بيامرز، كه از گمراهان است.
[87] و در آن روز كه [مردمان] برانگيخته مىشوند مرا رسوا و خوار مساز،
[88] روزى كه نه مال سود دارد و نه پسران،
[89] مگر آن كه با دلى پاك و رسته [از شرك و كفر و گناه] به نزد خدا آيد.
[90] و بهشت براى پرهيزگاران نزديك شود.
[91] و دوزخ براى گمراهان پديدار و آشكار گردد.
[92] و آنان را گويند: كجايند آنچه جز خدا مىپرستيديد،
[93] آيا شما را يارى مىكنند يا خود را يارى مىدهند؟
[94] پس آنها و گمراهان نگونسار در آنجا افكنده شوند.
[95] و سپاهيان ابليس نيز همگان.
[96] و در حالى كه در آنجا با يكديگر ستيزه مىكنند، گويند:
[97] به خدا سوگند كه هر آينه ما در گمراهى آشكارى بوديم،
[98] آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىداشتيم
[99] و ما را جز بزهكاران گمراه نساختند.
[100] اينك ما را هيچ شفاعتكننده و خواهشگرى نيست
[101] و نه دوست دلسوز و مهربانى.
[102] كاش ما را [به دنيا] بازگشتى مىبود تا از مؤمنان مىشديم.
[103] همانا در اين نشانه و عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.
[104] و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[105] قوم نوح پيامبران را دروغگو شمردند.
[106] آنگاه كه برادرشان نوح به آنان گفت: آيا [از شرك به خدا] نمىپرهيزيد؟
[107] من شما را پيامبرى امينم.
[108] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[109] و بر اين [پيامبرى] از شما مزدى نمىخواهم، مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست.
[110] پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد.
[111] گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كردهاند؟
[112] گفت: مرا بدانچه آنان مىكردند چه دانشى است؟
[113] حسابشان جز بر پروردگار من نيست، اگر مىفهميد.
[114] و من مؤمنان را نخواهم راند.
[115] من جز بيمدهندهاى آشكار نيستم.
[116] گفتند: اى نوح، اگر [از اين سخنان] بازنايستى، هر آينه سنگسار مىشوى.
[117] گفت: پروردگارا، همانا قوم من مرا تكذيب كردند.
[118] پس ميان من و آنان حكم كن، و مرا و مؤمنانى را كه با مناند رهايى بخش.
[119] پس او و كسانى را كه با او در كشتى گرانبار بودند رهانيديم.
[120] سپس آن ماندگان را غرق كرديم.
[121] هر آينه در اين نشانه و عبرتى است، و بيشترشان مؤمن نبودند.
[122] و همانا پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[123] قوم عاد فرستادگان را دروغگو شمردند
[124] آنگاه كه برادرشان هود گفت: آيا [از شرك] نمىپرهيزيد؟
[125] من براى شما پيامبرى امينم.
[126] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[127] و بر اين [پيامبرى] از شما مزدى نمىخواهم، مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست.
[128] آيا به هر جاى بلندى نشانهاى- بنايى بلند- به بازى و بيهودگى بنا مىكنيد؟
[129] و كوشكهاى بلند و استوار مىسازيد گويى جاويدان مىمانيد.
[130] و چون به خشم دست مىگشاييد مانند گردنكشان [بيرحمانه] دست مىگشاييد.
[131] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[132] و از آن [خداى] پروا كنيد كه شما را بدانچه مىدانيد كمك و يارى داد
[133] شما را به چهارپايان و پسران مدد كرد
[134] و به بوستانها و چشمهسارها.
[135] من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيمناكم.
[136] گفتند: براى ما يكسان است چه پند دهى و چه از پنددهندگان نباشى.
[137] اين جز فرابافته و دروغ پيشينيان نيست.
[138] و ما هرگز عذاب نخواهيم شد.
[139] پس او را دروغگو انگاشتند، و آنها را نابود كرديم. همانا در اين نشانه و عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.
[140] و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[141] قوم ثمود نيز فرستادگان را تكذيب كردند.
[142] آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا [از شرك به خدا] نمىپرهيزيد؟
[143] من براى شما پيامبرى امينم.
[144] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[145] و بر اين [پيامبرى] از شما مزدى نمىخواهم. مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست.
[146] آيا شما را در آنچه اينجاست- نعمتها- ايمن خواهند گذاشت؟
[147] در باغها و چشمهسارها؟
[148] و كشتزارها و خرمابنها كه شكوفهاش- يعنى ميوهاش- نازك و لطيف است.
[149] و از كوهها استادانه- يا شادمانه- خانهها مىتراشيد.
[150] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد
[151] و فرمان گزافكاران را گردن منهيد،
[152] آنان كه در زمين تباهكارى مىكنند و كار نيك و شايسته نمىكنند.
[153] گفتند: جز اين نيست كه تو از جادوزدگانى
[154] تو جز آدميى همچون ما نيستى، پس اگر از راستگويانى نشانهاى بيار.
[155] گفت: اين مادهشترى است، آن را آبشخورى است و شما را نيز آبشخور روزى دانسته- ديگر-
[156] و هيچ گزندى بدان مرسانيد كه شما را عذاب روزى بزرگ فراگيرد.
[157] پس آن را پى كردند- كشتند- آنگاه پشيمان گشتند.
[158] پس عذاب آنان را فرو گرفت. همانا در اين نشانه و عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.
[159] و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[160] قوم لوط نيز فرستادگان را تكذيب كردند.
[161] آنگاه كه برادرشان لوط به آنها گفت: آيا [از زشتكارى] نمىپرهيزيد؟
[162] من براى شما پيامبرى امينم
[163] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد
[164] و بر اين [پيامبرى] از شما مزدى نمىخواهم مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست
[165] چرا از مردم جهان با نران مىآميزيد؟!
[166] و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده است وا مىگذاريد، بلكه شما گروهى تجاوزكاريد.
[167] گفتند: اى لوط، اگر [از اين سخنان] بازنايستى هر آينه از بيرونراندگان باشى.
[168] گفت: من كردار شما را دشمنم
[169] پروردگارا، مرا و خاندان مرا از آنچه مىكنند رهايى بخش.
[170] پس او و همه خاندان او را رهانيديم،
[171] مگر پيرزنى- زن لوط- را كه در بازماندگان بود.
[172] سپس ديگران- بازماندگان- را هلاك كرديم
[173] و بر آنها سنگبارانى باريديم، پس بد بود باران آن بيمكردگان.
[174] همانا در اين نشانه و عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.
[175] و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[176] مردم ايْكه نيز فرستادگان را تكذيب كردند.
[177] آنگاه كه شعيب به آنان گفت: آيا [از شرك به خدا و نافرمانى او] نمىپرهيزيد؟
[178] من براى شما پيامبرى امينم
[179] پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.
[180] و بر اين [پيامبرى] از شما مزدى نمىخواهم مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست.
[181] پيمانه را تمام دهيد و از كمدهندگان مباشيد
[182] و با ترازوى راست بسنجيد
[183] و كالاهاى مردم را مكاهيد و در زمين به تباهكارى مكوشيد.
[184] و از آن [خداى] كه شما و آفريدگان پيشين را بيافريد پروا كنيد.
[185] گفتند: جز اين نيست كه تو از جادوزدگانى.
[186] و تو جز آدميى همانند ما نيستى، و هر آينه تو را از دروغگويان مىپنداريم.
[187] اگر از راستگويانى پس پارهاى از آسمان را بر ما فرو افكن.
[188] گفت: پروردگار من بدانچه مىكنيد داناتر است.
[189] پس تكذيبش كردند، آنگاه عذاب روز سايه- ابر سياهى كه از آن آتش مىباريد- آنان را فرو گرفت براستى كه آن، عذاب روزى بزرگ بود.
[190] همانا در اين نشانه و عبرتى است و بيشترشان مؤمن نبودند.
[191] و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بىهمتا و مهربان.
[192] و همانا اين [قرآن] فرو فرستاده پروردگار جهانيان است،
[193] كه روح امين- جبرئيل- آن را فرود آورده است،
[194] بر قلب تو تا از بيمدهندگان باشى،
[195] به زبان تازى روشن.
[196] و همانا [ياد و مژده و گواهى] آن در نوشتههاى پيشينيان هست.
[197] آيا اين براى آنان نشانهاى نبود كه دانايان بنى اسرائيل آن را مىدانند؟
[198] و اگر آن
[199] و وى آن را بر ايشان مىخواند، بدان ايمان نمىآوردند.
[200] اينچنين آن را در دلهاى آن بزهكاران راه داديم
[201] به آن ايمان نمىآورند تا آنگاه كه عذاب دردناك را ببينند،
[202] كه ناگهان و در حالى كه آگاه نباشند بديشان رسد.
[203] پس گويند: آيا مهلتى به ما خواهند داد؟
[204] آيا به عذاب ما مىشتابند؟
[205] آيا ديدى- دانستى- كه اگر آنان را سالها برخوردارى دهيم،
[206] سپس آنچه وعده داده مىشدند بديشان آيد،
[207] آنچه برخوردارى يافته بودند سودى برايشان [در دفع عذاب] نخواهد داشت.
[208] و [مردم] هيچ شهرى را نابود نكرديم مگر آنكه آن را بيمدهندگانى بود،
[209] تا يادآورى و پندى باشد، و ما ستمكار نبوديم.
[210] و اين قرآن را ديوان فرود نياوردند
[211] نه آنان را سزد و نه توانند
[212] همانا آنان از شنيدن [وحى و گفتار فرشتگان] دور داشته و بركنارشدگانند.
[213] پس با خداى يكتا خدايى ديگر مخوان كه آنگاه از عذابشوندگان باشى.
[214] و خويشاوندان نزديك خود را بيم كن.
[215] و بال [مِهر و نرمى] خويش را براى كسانى از مؤمنان كه تو را پيروى كردند فرود آر.
[216] پس اگر تو را نافرمانى كنند، بگو: من از آنچه مىكنيد بيزارم.
[217] و بر آن تواناى بىهمتا و مهربان توكل كن،
[218] آن كه تو را آنگاه كه [تنها به نماز شب] بر مىخيزى مىبيند،
[219] و هم گشتن تو را در ميان سجدهكنان- نماز گزاران-،
[220] كه اوست شنوا و دانا.
[221] آيا شما را آگاه كنم كه ديوان بر چه كسى فرود مىآيند؟
[222] بر هر دروغزن بزهكارى فرود مىآيند،
[223] [ديوان] شنيدنيها [ى دروغ] را القا مىكنند و بيشترشان دروغگويند.
[224] و [پيامبر شاعر نيست، زيرا كه] شاعران را گمراهان پيروى مىكنند.
[225] مگر نديدهاى كه آنان
[226] و مىگويند آنچه نمىكنند
[227] مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك و شايسته كرده و خداى را بسيار ياد كردند و پس از آنكه ستم ديدند كينستانند و آنان كه ستم كردند، زودا كه بدانند به كدام بازگشتگاه بازخواهند گشت.